06-01-2015، 17:41
کارگردان : Tom Harper
نویسنده : Jon Croker
بازیگران : Helen McCrory, Jeremy Irvine, Phoebe Fox
هزینه تولید: نامشخص
محصول کشور: بریتانیا | کانادا
کمپانی توزیع کننده: Relativity Media
خلاصه داستان : ۴۰ سال بعد از نخستين احضار روح در خانه ايل مارش، گروهی از بچههای جان به در برده از جنگ جهانی دوم در لندن ، تاريکترين ساکن اين خانه را بيدار میکنند و...
بيشترين چيزی که باعث جلب توجهها به «زن سياهپوش/ The Woman In Black » سال ۲۰۱۲ شده بود حضور دنيل رادکليف در اين فيلم بود. «زن سياهپوش» نخستين فيلم اين بازيگر بعد از يک دهه حضور در مجموعه فيلمهای «هری پاتر» بود.
طرفداران جادوگری به تماشای تريلری خوش ساخت و البته تا حدی معمولی که عليرغم برخورداری از جوی شبح وار تاثيری کم دوام داشت مهمان شده بودند.
نسخه دوم اين فيلم به نام «فرشته مرگ/Angel of Death» کم و بيش کپی بی کم و کاست نسخه قبلی است- به طرزی ترسناک زيبا و خوش ساخت اما فاقد هر گونه تاثير عميق بر مخاطب. حتی کاريزمای طبيعی رادکليف نيز نتوانسته فيلم را نجات دهد. فیبی فاکس حداکثر تلاش خود را برای ايفای نقش ايو، معلمی که گروهی از کودکان را به خارج از لندن در طول دوران بليتز[sup][۱][/sup]فراری داده، به کار برده است. متاسفانه تلاش برای نجات کودکان نتيجه عکس میدهد چرا که آنها به خانهای دورافتاده و بسيار ترسناک که اتفاقاً محل تردد بانوی سياه پوشی، که اين فيلم به نام او نامگذاری شده، وارد میشوند. اين زن نقابدار ظاهراً بيشتر از بقيه به ادوارد کوچولو (با بازی اوکلی پندرگاست) علاقمند شده است. ادوارد به تازگی در جريان بمباران ها والدينش را از دست داده و به خواست خود ديگر حرف نمیزند بنابراين نمیتواند آنچه بر وی رخ داده را توضيح دهد يا هنگام رويارویی با روح زن فرياد بکشد.
همين مقدار داستان برای يک فيلم شبحی پر از دلهره و هراس کافی است، اما بنابر دلايلی، جان کراکر، فيلمنامه نويس، و تام هارپر، کارگردان، سعی کردهاند در بسياری از المانهای داستان از جمله رويای دائمی ايو درباره يک کودک، داستان پيچيده گذشته زن نقابدار و انحراف رمانتيکی عميقاً غيرضروری با حضور سربازی به نام هری (با بازی جرمی اروين) و دست و پنجه نرم کردن او با بزدلی اغراق کنند. در نتيجه هر يک از اين سرنخها خيلی زود از دور خارج میشوند. اين اتفاق حتی وقتی که «فرشته مرگ» به پايان مبهم اما پر انرژی خود نزديک میشود نيز میافتد.
در «فرشته مرگ» لحظاتی وجود دارند که کاملاً مهيج هستند- جرج استيل، فيلمبردار، باتلاق اطراف خانه جن زده را واقعاً به محيطی هم ترسناک و هم به طرزی عجيب جذاب تبديل کرده است و حرکت سريع پايان فيلم بی شک لحظهای است که مو بر تن هر کسی سيخ میکند. پايان فيلم تا حدی به وسيله فريم آخر، که نشان دهنده ادامه دار بودن اين فيلم است، مشخص میشود. به هيچ وجه نمیتوان اين که زن سياهپوش دوباره باز خواهد گشت را لو دادن فيلم ناميد. تقريباً تمام فيلمهای ترسناک تجاری مايلند که دنباله دار باشند، دقيقاً به همين دليل هم است که پايان تمام اين فيلمها باز گذاشته می شود. از چشم انداز تجاری، اين کار منطقی است، اما همینطور کل ۹۰ دقيقه داستانگویی پيش از آن را نفی میکند. «فرشته مرگ» و بسياری از فيلم های ديگر اينچنينی جهانی را مقابلمان تصوير میکنند که در آن شيطان امری مطلق و در عين حال فناناپذير است. در اين صورت، پس چرا خودشان را با سرمايه گذاری روی کارهایی که کاراکترها انجام میدهند آزار میدهند؟ چرا وقتی محکوميم به اين که با توهمات مبهم يک شبح نابود شويم با قهرمان پروری خود را می آزاريم؟ اگر خود فيلم بيشتر به هر چيزی غير از صرفاً وجود داشتن علاقه داشته باشد ديگر اين پرسشها (و پاسخهای بدبينانه اجتناب ناپذيرشان) به ذهن خطور نمیکنند.
«زن سياهپوش ۲: فرشته مرگ» همچون نسخه قلبیاش نه تنها ترسناک نيست، بلکه به طرز عجيبی خرد و ناچيز است. تمام تنشهای در طول لحظات کليدی فيلم بلافاصله بعد از روشن شدن دوباره تصوير دود میشوند و میروند به هوا. شايد زن در نسخه بعدی دوباره ظاهر شود، اما «فرشته مرگ» آن طور که بايد در ذهن نمیماند.
--------------
منبع : نقد فارسی