09-10-2014، 17:16
شفاعت به معنای یاری رساندن به درخواست کمک دیگری است. هنگامی که شخصی مرتکب خطا و اشتباه یا حتی گناه و جرمی شده است از کسانی که از مقام و جایگاه برتری برخوردارند یاری می خواهد تا همراه او باشد و برایش وساطت نماید تا این گونه از گناه و جرم او چشم پوشی شود.
یکی از اصطلاحات قرآنی، شفاعت است. بر اساس آموزه های وحیانی اسلام، شفاعت در دنیا و آخرت در شرایطی امکان پذیر است. این مساله به ویژه در قیامت که دست انسان از هر کس و چیزی کوتاه است بسیار مهم و اساسی است. اگر بخواهیم درباره ابعاد گوناگون شفاعت در زندگی انسانی سخن بگویم می بایست آن را همانند اصل اسلامی توبه در درجه بسیاری از اهمیت قرار دهیم؛ زیرا کارکرد مهم واساسی آن انگیزه بازگشت به مسیر راست و ایجاد امید در دل های خطاکاران و گناهکاران است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا بخشی از حقایق اصل شفاعت را بر اساس آیات و روایات تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
معنا شناسی و مفهوم شناسی شفاعت
یکی از اصول امیدبخش و امید آفرین اسلامی، اصل شفاعت است. این اصل در کنار اصل توبه می تواند دریچه امید را به سوی دل های خطاکاران و گناهکاران باز کند و ایشان را به بازگشت و حرکت در مسیر راست کمالی ترغیب و تشویق نماید و از فرورفتن در گرداب گناهان بیش تر و شقاوت بدتر باز دارد.
در آیات قرآنی از شفاعت به عنوان یک اصل سخن به میان آمده است. شفاعت به معنای یاری کردن دیگری جهت وساطت در نزد بزرگی است. کسی که اقدام به شفاعت می کند، شفیع گفته می شود. واژه شفاعت و شفیع از واژه شفع گرفته شده که به معنای جفت در مقابل واژه وتر به معنای تک است. شفاعت به معنای منضم کردن چیزی به چیزی است.( راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص ۴۵۷، دارالعلم الدار الشامیه، دمشق بیروت، ۱۴۱۲ ق)
شفاعت در فرهنگ جاهلی وجود داشته و به معنای ضمیمه شدن فردی به فرد دیگری برای کمک گرفتن از وی است. این واژه در عمده مواردً در جایی به کار می رود که کسی که از مقام بالاتری برخوردار باشد ضمیمه به فردی می شود که مقامش پایین تر از او است تا واسطه شده و او را از مجازات رهایی بخشد و عفو و بخشش را برای او بخواهد.
در فرهنگ جاهلی این رسم وجود داشت که خطاکاران برای رهایی از مجازات و درخواست عفو و گذشت، بزرگی را با خود همراه می کردند تا وساطت نماید. کسی که وساطت خطاکار را به عهده می گرفت شفیع نامیده می شد. کاربرد آن در دوره جاهلی بیشتر در مورد قرار گرفتن مقامی برتر و گرامی تر در کنار شخصی پایین تر جهت وساطت در امری بوده است. در حقیقت شخص شفیع از موقعیت خود استفاده می کرد تا نظر شخص صاحب قدرتی را در مورد مجازات زیر دستان عوض کند. شفیع برای رسیدن به این مقصود، گاهی با استفاده از نفوذ اجتماعی و اعتبار شخصیتی و گاه دیگر از قدرت خود استفاده می کرد و به سبب وحشتی که شفیع و نفوذ او وجود داشت، شفاعت او پذیرفته می شد. البته زمانی هم شفیع با استفاده از مسائلی عاطفی و یا با تغییر دادن فکر و نظر او دربارۀ مجرم و استحقاق جهت عفو و گذشت به سبب عدم سوء پیشینه یا تعهد به عدم تکرار و مانند، شفاعت می کرد و سخن او مقبول می افتاد و از جرم و خطای شفاعت شده می گذشتند.
پس در عرف جاهلی شفاعت به معنای حائل شدن برای دفع و رفع ضرر و برداشتن زیان از کسی و یا رساندن منفعتی به او بوده است. شفاعت در محاورات عرفی بدین معنا به کار می رود که شخص آبرومندی از بزرگی بخواهد که از مجرمی بگذرد یا بر پاداش خدمتگزاریش بیافزاید. کسی که واسطه است که دفع ضرر یا رفع زیان یا جلب منفعتی برای دیگری شود، شفیع و نفس عمل شفاعت نامیده می شود.
در اصطلاح فرهنگ قرآنی و اسلامی شفاعت به معنای واسطه شدن یک مخلوق، میان خداوند و مخلوق دیگر، در رساندن خیر یا دفع شر ، خواه در دنیا و خواه در آخرت، از اوست. در حقیقت شخصی که متوسل، به شفیع می شود نیروی خودش به تنهایی برای رسیدنش به هدف کافی نیست، لذا نیروی خود را با نیروی شفیع گره می زند، و در نتیجه آن را دو چندان نموده، به آنچه می خواهد نایل می شود، به طوری که اگر این کار را نمی کرد، و تنها نیروی خود را به کار می بست، به مقصود خود نمی رسید، چون نیروی خودش به تنهایی ناقص و ضعیف و کوتاه بود.( طباطبائی، محمدحسین، ترجمه المیزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج ۱، ص ۲۳۸، چاپ پنجم، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۳۷۴ ش)
پس شفاعت در اصطلاح فرهنگ قرآنی و اسلامی، انضمام و پیوستن به دیگری برای کمک و یاری رساندن به وی در پیشگاه خداوندی برای رهایی از مجازات است.
شفاعت درست و نادرست
شفاعت به یک معنا درست و بر پایه مبانی و آموزه های عقلانی و وحیانی است و به معنای دیگر نادرست و باطل است؛ چرا که می بایست با توجه به فلسفه شفاعت و اهداف آن به مساله شفاعت نگریست و به تحلیل آن پرداخته و ارزش گذاری کرد. در مقام ارزش گذاری می بایست به این نکته توجه داشت که شفاعت زمانی می تواند حق و درست باشد که در چارچوب اهداف و فلسفه آفرینش قرار گرفته باشد و مانعی در سر راه تحقق فلسفه آفرینش نباشد.
به نظر می رسد که نوعی از توصیف و تبیین شفاعت باطل و نادرست و غلط است؛ زیرا در چارچوب مبانی و اصول اعتقادی اسلام و فلسفه آفرینش قرار نمی گیرد.
فلسفه آفرینش بر این نکته تاکید می کند که هدف ایجاد فرصتی بی بدیل و بی نظیر برای بشر برای رسیدن به مقام متاله و ربانیت است؛ زیرا خداوند انسان را آفریده است تا با تخلق به اخلاق خدایی و متاله شدن، در مقام مظهریت ربوبیت نشسته و از این مقام خلافت نماید. بنابراین، هر آن چیزی که مانع از رسیدن انسان به صفات خدایی می شود و او را گستاخ کرده و از راه منحرف می سازد، امری باطل و نادرست است.
اگر به فلسفه توبه در آموزه های وحیانی اسلام توجه شود، به راحتی و آسانی می توان فلسفه شفاعت را نیز به دست آورد. از آن جایی که فلسفه توبه و هدف از ایجاد اصلی به عنوان توبه، ایجاد امید در انسان خطاکار برای بازگشت و اصلاح فساد و تصحیح راه نادرست است، می توان گفت که توبه زمانی سودمند و مفید است که موجب گستاخی و ادامه مسیر باطل نشود؛ بلکه امیدی را در دل های نومید بر انگیزد و امکان اصلاح فساد را در دل ها زنده نماید.
اسلام با اصل توبه به انسان ها این امید را می بخشد که بدترین خطاها و گناهان آمرزیده و بخشیده می شود و امکان اصلاح فساد و حرکت در مسیر کمالی و صحیح همواره وجود دارد و این گونه نیست که راه با بدترین فسادها بسته باشد؛ بلکه انسان تا زمانی عمر دارد و اجل نرسیده است می تواند به اصلاح فساد بپردازد و راه کمالی خویش را در پیش گیرد و نمی بایست از رحمت الهی مایوس شود.(زمر، آیه ۵۳)
اما اصل توبه نمی بایست موجب شود تا انسان گستاخ شود و مسیر باطل را ادامه دهد؛ زیرا گاه فرصت توبه از انسان گرفته می شود و چون اجل برای ما معلوم نیست چه زمانی خواهد بود(لقمان، ایه ۳۴) نمی بایست با تاخیر در توبه و این که در دم آخر عمر امکان توبه است، گناه و فساد کرد؛ چرا که هنگام اجل دیگر توبه ای پذیرفته نیست.
اصل شفاعت نیز می بایست دراین چارچوب تعریف و تبیین شود و نمی توان امید واهی به شخص داد و او را گستاخ کرد تا هر گونه خواست عمل کند و به اصل شفاعت از اصل آفرینش غافل شود؛ زیرا اصل شفاعت در چارچوب مبانی و فلسفه آفرینش تعریف و ساماندهی شده است؛ زیرا خداوند با این اصل همانند توبه می خواهد تا انگیزه بازگشت و نیز اصل توسل به اولیای الهی را در انسان تقویت کند(مائده، آیه ۳۵؛ اسراء، آیه ۵۷) تا شخص برای کسب شفاعت به اولیای الهی نزدیک شد و زندگی ایشان را سرمشق خویش قرار دهد.
در حقیقت شفاعت زمانی معنای درست می یابد که شخص تحت تاثیر این اصل امیدوار به بهره مندی از عنایت و رحمت خاص خداوند شود و از نومیدی رهایی یابد و در مسیر خواسته های الهی حرکت کرده و رضایت شفیع را با کارهای خوب به دست آورد؛ اما اگر شفاعت هیچ گونه دگرگونی و تغییری در روحیات و فکر و رفتار مجرم و متهم ایجاد نکند، چنین معنایی از شفاعت نادرست است. از این روست که امام صادق علیه السلام فرمودند: لا یَنالُ شَفاعَتَنا مَن استَخَفَّ بِالصَّلاةِ؛ هرکس نماز را سبک بشمارد ، به شفاعت ما دست نخواهد یافت.( فروع کافی، ج۳، ص۲۷۰)
رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز می فرماید: لا یَنالُ شَفاعَتی مَن اَخَّرَ الصَّلوةَ بَعدَ وَقتِها؛ کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهدرسید. (بحارالانوار، ج،۸۳، ص۲۰)
به سخن دیگر، شخص می بایست نخست کاری کند که شفیع از او رضایت داشته باشد و برایش در نزد دیگری شفاعت کند. اگر خود شفاعت کننده و شفیع شخص خطاکار و گناهکار را نپذیرد یا حتی اجازه نداشته باشد به او نزدیک شود، در آن صورت چگونه می تواند از شفاعت او بهره مند شود.
از این روایت و روایات دیگر و حتی آیات قرآنی به دست می آید که می بایست با کارها و اقداماتی نخست دل شفیع را به دست آورد تا او اقدام به شفاعت کند. شفیع زمانی راضی می شود که شفاعت کند که یک ارتباط عاطفی محبت آمیز در میان شفیع و شفاعت شونده باشد که این نیز با اسوه قرار گرفتن و اعمال خوب و مطلوب از نظر شفیع به دست می آید. این که باید توسل به وسیله ای جست تا شفیع راضی شود شفاعت کند، همان ایجاد محبت از طریق اتباع و اطاعت است.(آل عمران، ایه ۳۱؛ احزاب، ایه ۳۳ و آیات دیگر)
شفاعت تکوینی و شفاعت تشریعی
شفاعت دارای اقسامی است که از جمله می توان به شفاعت در دنیا و شفاعت در آخرت، شفاعت تکوینی و شفاعت تشریعی اشاره کرد.
شفاعت تکوینی به معنای بهره گیری از اسباب است. شفاعت تکوینی تمسک و توسل به هر سببی در عالم اسباب است. به این معنا که انسان برای رسیدن به هر مقصد و مقصودی نیازمند اسباب خاص آن است. بهره گیری از اسباب مناسب آن چیز به معنای شفاعت تکوینی است. این گونه شفاعت در دنیا تحقق می یابد؛ زیرا دنیا دارالاسباب است و می بایست برای رسیدن به هر مقصود و منظوری سبب خاص آن را شناخت و به کار گرفت.
اما شفاعت تشریعی بر اساس آموزه های وحیانی اسلام که مربوط به عالم ثواب و عقاب است، محلّ آن در آخرین موقف قیامت است. در این جا است که شفاعت کننده تقاضای مغفرت شفاعت شونده را می کند تا بدین وسیله وارد دوزخ نشود یا با شفاعت او بعضی از کسانی که وارد دوزخ شده اند، از آن خارج شوند.( المیزان، ج ۱، ص ۱۷۳ ۱۷۴) چنین شفاعتی از مسلمات اسلام است و هیچ کسی در باره آن تشکیکی و تردیدی ندارد.( شرح صحیح مسلم ج۳ ص ۳۵ باب إِثْبَات الشَّفَاعَة وَإِخْرَاج الْمُوَحِّدِینَ مِنْ النَّار .)
سید مرتضی از علما و فقهای بزرگ شیعه درباره اصل شفاعت تشریعی می فرماید: شفاعت نمودن پیامبر اکرم(ص) فقط در برداشتن عقاب و عذاب گناهکار است و این شفاعت در مورد رسیدن منافع به شخص نمی باشد ، زیرا حقیقت شفاعت اختصاص به برداشتن عقاب و عذاب گناهکار دارد .
شیخ طوسی نیز دربیان شفاعت تشریعی می فرماید :حقیقت شفاعت در نزد ما در مورد رسیدن منافع به شخص نمی باشد بلکه در مورد برداشتن عقاب و عذاب گناهکار است . به عقیده ما پیامبر اکرم مؤمنین را شفاعت می فرمایند و خداوند نیز شفاعت ایشان را می پذیرد و خداوند تبارک و تعالی عذاب و عقاب را در نتیجه این شفاعت از مستحقین آن ( البته از کسانی که اهل نماز باشند ) برمی دارد؛ زیرا شخص شخیص رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : من شفاعتم را برای کسانی از امتم که اهل گناه کبیره هستند نگه داشته ام ... شیخ طوسی در ادامه می فرمایند : نزد ما شیعیان دوازده امامی و اثنا عشری خداوند امتیاز شفاعت خواهی را به پیامبر اکرم(ص) و بسیاری از اصحاب ایشان و تمامی فرزندان معصوم پیامبر(ص) و بسیاری از مؤمنین صالح عطا نموده است.
زمینه ها و شرایط شفاعت کننده و شفاعت شونده
اصل اولی، مطابقت جرم و مجازات است. از این روست که خداوند در آیاتی از جمله ۲۶ سوره نباء از جزاء وفاق سخن به میان آورده است؛ چرا که مجازات بیش از اندازه به عنوان ظلم تلقی می شود و خداوند هرگز ظالم و ستمکار نیست که راه افراط را در پیش گیرد و در حق مجرم ظلم نماید.(آل عمران، آیه ۱۸۲؛ انفال، آیه ۵۱؛ حج، آیه ۱۰)
البته از نظر عقلانی و عقلایی می توان از میزان مجازات کاست یا حتی بخشد و یا در پاداش عمل خوب افزود؛ چنان که این رویه خداوندی است که بر میزان پاداش نیکوکار می افزاید و از فضل خویش می بخشد. پس خداوند می تواند از مجازات بکاهد یا حتی عفو کند و از گناه ، جرم و خطا بگذرد.(مائده، آیه ۱۱۸)
البته این گونه نیست که خداوند بدون توجه به اهداف آفرینش و فلسفه آن عمل کند، بلکه همه احکام و اصول در چارچوب همان مبانی است. از این روست که اصل توبه و شفاعت در اسلام اثبات شده است. این عمل از نظر عقل و شرع هر دو عملی مثبت و نیک و خوب ارزیابی شده است.
۱. توبه و استغفار: اما برای دست یابی به شرایط شفاعت لازم است تا از سوی شفاعت شونده اقداماتی انجام شود که به برخی از آن ها اشاره شده است. خداوند در آیه ۶۴ سوره نساء استغفار و توبه به پیشگاه خدا، زمینه ای برای بهره مندی از شفاعت محمّد(صلی الله علیه وآله) دانسته است. پس استغفار و توبه از اعمالی است که زمینه بهره مندی از شفاعت پیامبر(ص) و دیگر اولیای الهی را فراهم می آورد. استغفار به معنای طلب غفران و آمرزش و توبه به معنای بازگشت از مسیر انحرافی به سوی مسیر درست است و از غیر خدا به سوی خداست. این بدان معناست که شخص خطاکار هم متوجه نادرستی اعمال خود شده و هم این که می خواهد مسیر درست را بپیماید و به سوی اهداف آفرینش مسیر انحرافی خود را تغییر دهد و به راه راست در آید.
۲. اذن الهی: در شرایط شفاعت، مهم ترین شرط اذن الهی است؛ چرا که اگر دو نفر می خواهند برای شفاعت نزد کسی بروند می بایست نخست آن شخص که در نزدش شفاعت می شود، اذن ورود و دخول بدهد تا این دو برای شفاعت وارد شوند. از این روست که شرط اذن الهی نخستین گام برای شفاعت است. بنابراین، امکان ندارد که کسی بدون اذن شفاعت کند و اگر غیر ماذون شفاعت کند هیچ تاثیری بر شفاعت او مترتب نخواهد شد.(بقره، آیات، ۴۸ و ۱۲۳ و ۲۵۵؛ یونس، آیه ۳؛ طه، آیه ۱۰۹؛ سباء، آیه ۲۳؛ نجم، آیه ۲۶)
۳. توحید: از دیگر شرایط شفاعت آن است که شخص اصل توحید را باور داشته باشد و اهل شرک نباشد، زیرا شفاعت در حق مشرک پذیرفتنی نیست و خداوند اگر همه گناهان اهل توحید را بخشد هرگز از شرک نمی گذرد. پس توحید و اعتراف به آن، ملاک و معیاری برای برخورداری از مقام شفاعت است که نمی توان آن را نادیده گرفت. کافران و مشرکان هرگز بهره ای از شفاعت نخواهند برد.(زخرف، آیه ۸۶) از این روست که شفاعت ابراهیم(ع) نسبت به قوم لوط پذیرفته نشد(هود، آیات ۷۴ و ۷۶) و یا شفاعت نوح (ع) در حق فرزند کافرش(هود، آیات ۴۵ و ۴۶) یا قوم کافرش رد شده بود.(هود ، آیات ۳۶ و ۳۷)
۴. خوف و ترس از خدا: کسی از شفاعت شفیعان بهره مند خواهد شد که خداترس باشد و از گناه و خطایی کرده و عذاب الهی بترسد و خشیت داشته باشد. به این معنا که از روی علم و دانش امیدوار به عفو الهی و گذشت او بوده و از جلال الهی بهراسد و خود را به سوی جمال الهی بکشاند و عفو او را طلب کند. از غضب الهی به رحمت الهی پناه برد.(انبیاء، ایه ۲۸)
۵. رضایت خدا: از دیگر شروط پذیرش شفاعت رضایتمندی خداوند است. از این روست که در آیات ۲۶ و ۲۸ سوره انبیاء قبول شفاعت فرشتگان از بندگان، مشروط به دینداری و رضایت الهی از آنان شده است. خداوند هم چنین در این آیات و آیاتی دیگر از جمله آیه ۲۶ سوره نجم جلب رضایت خداوندی را شرط برخوردار شدن از شفاعت شفیعان دانسته است.
۶. قدرت: از شروط شفاعت کننده قدرت است. تنها کسی می تواند شفاعت کنند که قدرت داشته باشد یا متصل به قدرت باشد. از آن جایی که قدرت اصلی از آن خداست و او منشای قدرت است، پس باید شفاعت کننده خود متصل به قدرت الهی باشد.(یونس، ایه ۱۸؛ یس، ایه ۲۳)
۷. مالکیت: شفاعت کننده هم چنین باید مالکیت داشته باشد. این مالکیت در اصل برای خداوند و کسانی است که مرضی او هستند. از این روست که در شرایط شفاعت، مالکیّت و فرمانروایی، به عنوان شرط تأثیر شفاعت نزد خداوند در آیات ۴۳ و ۴۴ سوره زمر و ۲۵ و ۲۶ سوره نجم مطرح شده است.
۸. علم : زمانی شفاعت تاثیرگذار است که شفیع دارای علم باشد. خداوند در آیه ۸۶ سوره زخرف، علم به استحقاق آدمیان از شفاعت را از شرایط شافعان دانسته است. پس اگر شفیع نسبت به وضعیت شفاعت شونده جاهل باشد، نمی تواند شفاعت تاثیرگذاری و ماذونی داشته باشد. از همین جا دانسته می شود که هر کسی به مقام شفاعت نمی رسد تا از کسی شفاعت کند مگر آن که از علم شهودی نسبت به شفاعت شونده برخوردار باشد. از جمله کسانی که از علم شهودی برخوردارند، پیامبر(ص) و امامان(ع) و شهیدان و فرشتگان و مانند آن هستند.
۹. عقل و خردورزی: از دیگر شرایط شفاعت کنندگان، خردورزی و تعقل ایشان است. از این روست که خداوند در آیه ۴۳ سوره زمر خردورزی را شرطی برای شایستگی شافعان در پیشگاه خود برای شفاعت کردن بیان کرده است. در حقیقت شفیعان کسانی هستند که از همه خصوصیات برتر انسانی برخوردار بوده و متاله و خدایی شده و در مقام مظهریت ربوبیت قرار گرفته اند و می توانند شفاعت کنند.
۱۰. ولایت : از دیگر شروط شفاعت شونده ولایت است. رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید: اَلرّوحُ وَ الرّاحَةُ وَ الفَلَجُ وَ الفَلاحُ وَ النَّجاحُ وَ البَرَکَةُ وَ العَفوُ وَ العافیَةُ وَ المُعافاةُ وَ البُشری وَ النَّصرَةُ وَ الرِّضا وَ القُربُ وَ القَرابَةُ وَ النَّصر وَ الظَّـفَرُ وَ التَّمکینُ وَ السُّروُر وَ المَحَبَّةُ مِنَ اللّه ِ تَبارَکَ وَ تَعالی عَلی مَن اَحَبَّ عَلیَّ بنَ اَبی طالِبٍ علیه السلام وَ والاهُ وَ ائتَمَّ بِهِ وَ اَقَرَّ بِفَضلِهِ وَ تَوَلَّی الأَوصیاءَ مِن بَعدِهِ وَ حَقٌ عَلَیَّ اَن اُدخِلَهُم فی شَفاعَتی وَ حَقٌ عَلی رَبّی اَن یَستَجیبَ لی فیهِم وَ هُم اَتباعی وَ مَن تَبِعَنی فَاِنَّهُ مِنّی؛ آسایش و راحتی، کامیابی و رستگاری و پیروزی، برکت و گذشت و تندرستی و عافیت، بشارت و خرّمی و رضایتمندی، قرب و خویشاوندی، یاری و پیروزی و توانمندی، شادی و محبّت، از سوی خدای متعال، بر کسی باد که علی بن ابی طالب را دوست بدارد، ولایت او را بپذیرد، به او اقتدا کند، به برتری او اقرار نماید، و امامانِ پس از او را به ولایت بپذیرد. بر من است که آنان را در شفاعتم وارد کنم. بر پروردگار من است که خواسته مرا درباره آنان اجابت کند. آنان پیروان من هستند و هر که از من پیروی کند، از من است. (بحارالأنوار، ج ۲۷، ص ۹۲) اگر کسی تحت ولایت در آید از شفاعت بهره مند خواهد شد و گناهانش بخشیده می شود؛ زیرا اهل توحید است و خداوند گناهان اهل توحید را می بخشد و اگر در این میان شفاعت نیز صورت گیرد کار بس آسان تر خواهد شد. از این روست که حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمودند: إذا حُشِرتُ یَومَ القِیامَةِ أشفَعُ عُصاةَ اُمَّةِ النَّبِیِّ صلی الله علیه وآله؛ آن گاه که در روز قیامت برانگیخته شوم، گناهکاران امّت پیامبر اسلام را شفاعت خواهم کرد.( إحقاق الحقّ: ج ۱۹، ص ۱۲۹)
از آن چه گذشت این نکته معلوم می شود که امید واهی به شفاعت نباید داشت ؛ زیرا تحقق شرایط در شفاعت کننده و شفاعت شونده از اصولی است که می بایست به آن توجه داشت. از این روست که خداوند به یهودیانی که به امید شفاعت هر کاری را انجام می دهد سرزنش می کند و امید ایشان را نادرست و ناروا می شمارد. خداوند در آیات ۴۷ و ۴۸ سوره بقره به یهودیان هشدار می دهد که امید بیهوده به شفاعت خویش در قیامت، از سوی انبیا نداشته باشند؛ چرا که می بایست شرایط شفاعت شونده را کسب کنند که ایشان به آن توجه و عنایتی ندارند. پس دنیاگرایانی که فراموش کنندگان قیامت در دنیا هستند نمی بایست آرزومند بهره مندی از شفاعت شفیعان را در قیامت داشته باشند که چنین امیدی واهی و بیهوده است.(اعراف، ایه ۵۳) در حقیقت این امیدواری نادرست است چرا که کسی در حق ایشان شفاعت نخواهد کرد و شفاعت کسی در حق ایشان پذیرفته نخواهد شد.
شفاعت کنندگان
با توجه به شرایطی که برای شفاعت کننده و شفیع بیان شده می توان گفت که شفاعت کنندگان نمی توانند انسان های معمولی باشند، بلکه تنها کسانی که در مقام متاله در آمده اند و صفات الهی را مظهریت می کنند می توانند شفاعت کنند. حال این مظهریت تکوینی جعلی باشد یا این که با تلاش و مجاهدت به دست آمده باشد.
از آیات بسیاری از جمله ۲۵۵ سوره بقره، ۵۱ و ۷۰ سوره انعام و ۳ سوره یونس و آیات دیگر بر می آید که شفاعت مطلق به خداوند اختصاص دارد، ولی برخی از موجودات به عللی می توانند شفاعت کنند.
هم چنین از آیه ۴۸ سوره مدثر این معنا به دست می آید که شفاعت کنندگان به پیشگاه خداوند در روز قیامت متعدد هستند و شفاعت کنندگان در روز قیامت دلواپس حال دیگران هستند و می خواهند به گونه ای به یاری دوزخیان بشتابند و ایشان را از آتش دوزخ رهایی دهند.
به سخن دیگر اینان هم چنان که در دنیا خود را به رنج می افکند و خواهان هدایت مردمان بودند تا از آتش دوزخ در امان باشند(کهف، آیه ۶؛ شعراء، ایه ۳) هم چنین در آخرت و قیامت دلواپس مردمان هستند و می خواهند ایشان را از عذاب دوزخ برهانند. از این روست که وقتی شفاعت ایشان پذیرفته می شود به آرامش می رسند و دلهایشان آرام می شود.(سبا، ایه ۲۳)
از مهم ترین شفاعت کنندگان می توان به پیامبر(ص) اشاره کرد.(ضحی، آیه ۵؛ اسراء، ایه ۷۹؛ آل عمران، ایه ۱۵۹؛ انفال، ایه ۳۳ و ایات دیگر) پس از آن حضرت(ص) امامان معصوم(ع) از مهم ترین شفاعت کنندگان هستند که در اعراف در انتظار دوزخیان هستند تا ایشان را شفاعت کرده و از آن نجات دهند.(اعراف، ایه ۴۶)
فرشتگان الهی نیز برخوردار از مقام شفاعت در حیطه اذن الهی هستند.(انبیاء، ایات ۲۶ و ۲۸) و هم چنین پیامبرانی چون حضرت ابراهیم(ع) و نوح (ع) از مقام شفاعت برخوردارند؛ چنان که برخی از مومنان از این مقام بهره مند بوده و شهدای اسلام نیز در مقام شفاعت قرار می گیرند.(مریم، آیه ۸۶)
از دیگر شفعیان می توان از شوهر یاد کرد. امام باقر علیه السلام در این باره می فرماید : لا شَفیعَ لِلمَرأَةِ أَنجَحُ عِندَ رَبِّها مِن رِضا زَوجِها؛ هیچ شفیعی برای زن نزد پروردگارش نجات بخش تر از رضایت شوهرش نیست.( خصال، ص ۵۸۸)
آثار شفاعت
شفاعت برای شفاعت کننده و شفاعت شونده آثاری دارد. شفاعت شونده با شفاعت از تاثیرات بد خطا و گناه وجرم خویش رهایی می یابد و غفران الهی شامل او می شود.(آل عمران، ایه ۱۵۹؛ سبا، ایه ۶۴؛ یوسف، آیات ۹۷ و ۹۸)
هم چنین شفاعت کننده با شفاعت خویش به آرامشی خاص می رسند که در ایه ۲۳ سوره سباء به آن اشاره شده است. (نک: مجمع البیان، ج ۷ ۸ ، ص ۶۰۹ ؛ الفواتح الالهیّه، ج ۲، ص ۱۷۵)
البته باید توجه داشت که شفاعت کردن در دنیا تاثیراتی بد و خوبی برای انسان به دنبال خواهد داشت. به این معنا که وساطت و شفاعت در انجام دادن کارهای خیر، موجب سهیم شدن در نتیجه و پاداش آن(نساء، ایه ۸۵) چنان که وساطت و شفاعت در کار ناپسند، سبب سهیم شدن در پیامدهای ناگوار آن خواهد شد.(همان) به سخن دیگر، از آثار شفاعت شراکت در عمل خوب و بد شفاعت شونده در دنیاست.
یکی از اصطلاحات قرآنی، شفاعت است. بر اساس آموزه های وحیانی اسلام، شفاعت در دنیا و آخرت در شرایطی امکان پذیر است. این مساله به ویژه در قیامت که دست انسان از هر کس و چیزی کوتاه است بسیار مهم و اساسی است. اگر بخواهیم درباره ابعاد گوناگون شفاعت در زندگی انسانی سخن بگویم می بایست آن را همانند اصل اسلامی توبه در درجه بسیاری از اهمیت قرار دهیم؛ زیرا کارکرد مهم واساسی آن انگیزه بازگشت به مسیر راست و ایجاد امید در دل های خطاکاران و گناهکاران است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا بخشی از حقایق اصل شفاعت را بر اساس آیات و روایات تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
معنا شناسی و مفهوم شناسی شفاعت
یکی از اصول امیدبخش و امید آفرین اسلامی، اصل شفاعت است. این اصل در کنار اصل توبه می تواند دریچه امید را به سوی دل های خطاکاران و گناهکاران باز کند و ایشان را به بازگشت و حرکت در مسیر راست کمالی ترغیب و تشویق نماید و از فرورفتن در گرداب گناهان بیش تر و شقاوت بدتر باز دارد.
در آیات قرآنی از شفاعت به عنوان یک اصل سخن به میان آمده است. شفاعت به معنای یاری کردن دیگری جهت وساطت در نزد بزرگی است. کسی که اقدام به شفاعت می کند، شفیع گفته می شود. واژه شفاعت و شفیع از واژه شفع گرفته شده که به معنای جفت در مقابل واژه وتر به معنای تک است. شفاعت به معنای منضم کردن چیزی به چیزی است.( راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص ۴۵۷، دارالعلم الدار الشامیه، دمشق بیروت، ۱۴۱۲ ق)
شفاعت در فرهنگ جاهلی وجود داشته و به معنای ضمیمه شدن فردی به فرد دیگری برای کمک گرفتن از وی است. این واژه در عمده مواردً در جایی به کار می رود که کسی که از مقام بالاتری برخوردار باشد ضمیمه به فردی می شود که مقامش پایین تر از او است تا واسطه شده و او را از مجازات رهایی بخشد و عفو و بخشش را برای او بخواهد.
در فرهنگ جاهلی این رسم وجود داشت که خطاکاران برای رهایی از مجازات و درخواست عفو و گذشت، بزرگی را با خود همراه می کردند تا وساطت نماید. کسی که وساطت خطاکار را به عهده می گرفت شفیع نامیده می شد. کاربرد آن در دوره جاهلی بیشتر در مورد قرار گرفتن مقامی برتر و گرامی تر در کنار شخصی پایین تر جهت وساطت در امری بوده است. در حقیقت شخص شفیع از موقعیت خود استفاده می کرد تا نظر شخص صاحب قدرتی را در مورد مجازات زیر دستان عوض کند. شفیع برای رسیدن به این مقصود، گاهی با استفاده از نفوذ اجتماعی و اعتبار شخصیتی و گاه دیگر از قدرت خود استفاده می کرد و به سبب وحشتی که شفیع و نفوذ او وجود داشت، شفاعت او پذیرفته می شد. البته زمانی هم شفیع با استفاده از مسائلی عاطفی و یا با تغییر دادن فکر و نظر او دربارۀ مجرم و استحقاق جهت عفو و گذشت به سبب عدم سوء پیشینه یا تعهد به عدم تکرار و مانند، شفاعت می کرد و سخن او مقبول می افتاد و از جرم و خطای شفاعت شده می گذشتند.
پس در عرف جاهلی شفاعت به معنای حائل شدن برای دفع و رفع ضرر و برداشتن زیان از کسی و یا رساندن منفعتی به او بوده است. شفاعت در محاورات عرفی بدین معنا به کار می رود که شخص آبرومندی از بزرگی بخواهد که از مجرمی بگذرد یا بر پاداش خدمتگزاریش بیافزاید. کسی که واسطه است که دفع ضرر یا رفع زیان یا جلب منفعتی برای دیگری شود، شفیع و نفس عمل شفاعت نامیده می شود.
در اصطلاح فرهنگ قرآنی و اسلامی شفاعت به معنای واسطه شدن یک مخلوق، میان خداوند و مخلوق دیگر، در رساندن خیر یا دفع شر ، خواه در دنیا و خواه در آخرت، از اوست. در حقیقت شخصی که متوسل، به شفیع می شود نیروی خودش به تنهایی برای رسیدنش به هدف کافی نیست، لذا نیروی خود را با نیروی شفیع گره می زند، و در نتیجه آن را دو چندان نموده، به آنچه می خواهد نایل می شود، به طوری که اگر این کار را نمی کرد، و تنها نیروی خود را به کار می بست، به مقصود خود نمی رسید، چون نیروی خودش به تنهایی ناقص و ضعیف و کوتاه بود.( طباطبائی، محمدحسین، ترجمه المیزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج ۱، ص ۲۳۸، چاپ پنجم، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۳۷۴ ش)
پس شفاعت در اصطلاح فرهنگ قرآنی و اسلامی، انضمام و پیوستن به دیگری برای کمک و یاری رساندن به وی در پیشگاه خداوندی برای رهایی از مجازات است.
شفاعت درست و نادرست
شفاعت به یک معنا درست و بر پایه مبانی و آموزه های عقلانی و وحیانی است و به معنای دیگر نادرست و باطل است؛ چرا که می بایست با توجه به فلسفه شفاعت و اهداف آن به مساله شفاعت نگریست و به تحلیل آن پرداخته و ارزش گذاری کرد. در مقام ارزش گذاری می بایست به این نکته توجه داشت که شفاعت زمانی می تواند حق و درست باشد که در چارچوب اهداف و فلسفه آفرینش قرار گرفته باشد و مانعی در سر راه تحقق فلسفه آفرینش نباشد.
به نظر می رسد که نوعی از توصیف و تبیین شفاعت باطل و نادرست و غلط است؛ زیرا در چارچوب مبانی و اصول اعتقادی اسلام و فلسفه آفرینش قرار نمی گیرد.
فلسفه آفرینش بر این نکته تاکید می کند که هدف ایجاد فرصتی بی بدیل و بی نظیر برای بشر برای رسیدن به مقام متاله و ربانیت است؛ زیرا خداوند انسان را آفریده است تا با تخلق به اخلاق خدایی و متاله شدن، در مقام مظهریت ربوبیت نشسته و از این مقام خلافت نماید. بنابراین، هر آن چیزی که مانع از رسیدن انسان به صفات خدایی می شود و او را گستاخ کرده و از راه منحرف می سازد، امری باطل و نادرست است.
اگر به فلسفه توبه در آموزه های وحیانی اسلام توجه شود، به راحتی و آسانی می توان فلسفه شفاعت را نیز به دست آورد. از آن جایی که فلسفه توبه و هدف از ایجاد اصلی به عنوان توبه، ایجاد امید در انسان خطاکار برای بازگشت و اصلاح فساد و تصحیح راه نادرست است، می توان گفت که توبه زمانی سودمند و مفید است که موجب گستاخی و ادامه مسیر باطل نشود؛ بلکه امیدی را در دل های نومید بر انگیزد و امکان اصلاح فساد را در دل ها زنده نماید.
اسلام با اصل توبه به انسان ها این امید را می بخشد که بدترین خطاها و گناهان آمرزیده و بخشیده می شود و امکان اصلاح فساد و حرکت در مسیر کمالی و صحیح همواره وجود دارد و این گونه نیست که راه با بدترین فسادها بسته باشد؛ بلکه انسان تا زمانی عمر دارد و اجل نرسیده است می تواند به اصلاح فساد بپردازد و راه کمالی خویش را در پیش گیرد و نمی بایست از رحمت الهی مایوس شود.(زمر، آیه ۵۳)
اما اصل توبه نمی بایست موجب شود تا انسان گستاخ شود و مسیر باطل را ادامه دهد؛ زیرا گاه فرصت توبه از انسان گرفته می شود و چون اجل برای ما معلوم نیست چه زمانی خواهد بود(لقمان، ایه ۳۴) نمی بایست با تاخیر در توبه و این که در دم آخر عمر امکان توبه است، گناه و فساد کرد؛ چرا که هنگام اجل دیگر توبه ای پذیرفته نیست.
اصل شفاعت نیز می بایست دراین چارچوب تعریف و تبیین شود و نمی توان امید واهی به شخص داد و او را گستاخ کرد تا هر گونه خواست عمل کند و به اصل شفاعت از اصل آفرینش غافل شود؛ زیرا اصل شفاعت در چارچوب مبانی و فلسفه آفرینش تعریف و ساماندهی شده است؛ زیرا خداوند با این اصل همانند توبه می خواهد تا انگیزه بازگشت و نیز اصل توسل به اولیای الهی را در انسان تقویت کند(مائده، آیه ۳۵؛ اسراء، آیه ۵۷) تا شخص برای کسب شفاعت به اولیای الهی نزدیک شد و زندگی ایشان را سرمشق خویش قرار دهد.
در حقیقت شفاعت زمانی معنای درست می یابد که شخص تحت تاثیر این اصل امیدوار به بهره مندی از عنایت و رحمت خاص خداوند شود و از نومیدی رهایی یابد و در مسیر خواسته های الهی حرکت کرده و رضایت شفیع را با کارهای خوب به دست آورد؛ اما اگر شفاعت هیچ گونه دگرگونی و تغییری در روحیات و فکر و رفتار مجرم و متهم ایجاد نکند، چنین معنایی از شفاعت نادرست است. از این روست که امام صادق علیه السلام فرمودند: لا یَنالُ شَفاعَتَنا مَن استَخَفَّ بِالصَّلاةِ؛ هرکس نماز را سبک بشمارد ، به شفاعت ما دست نخواهد یافت.( فروع کافی، ج۳، ص۲۷۰)
رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز می فرماید: لا یَنالُ شَفاعَتی مَن اَخَّرَ الصَّلوةَ بَعدَ وَقتِها؛ کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهدرسید. (بحارالانوار، ج،۸۳، ص۲۰)
به سخن دیگر، شخص می بایست نخست کاری کند که شفیع از او رضایت داشته باشد و برایش در نزد دیگری شفاعت کند. اگر خود شفاعت کننده و شفیع شخص خطاکار و گناهکار را نپذیرد یا حتی اجازه نداشته باشد به او نزدیک شود، در آن صورت چگونه می تواند از شفاعت او بهره مند شود.
از این روایت و روایات دیگر و حتی آیات قرآنی به دست می آید که می بایست با کارها و اقداماتی نخست دل شفیع را به دست آورد تا او اقدام به شفاعت کند. شفیع زمانی راضی می شود که شفاعت کند که یک ارتباط عاطفی محبت آمیز در میان شفیع و شفاعت شونده باشد که این نیز با اسوه قرار گرفتن و اعمال خوب و مطلوب از نظر شفیع به دست می آید. این که باید توسل به وسیله ای جست تا شفیع راضی شود شفاعت کند، همان ایجاد محبت از طریق اتباع و اطاعت است.(آل عمران، ایه ۳۱؛ احزاب، ایه ۳۳ و آیات دیگر)
شفاعت تکوینی و شفاعت تشریعی
شفاعت دارای اقسامی است که از جمله می توان به شفاعت در دنیا و شفاعت در آخرت، شفاعت تکوینی و شفاعت تشریعی اشاره کرد.
شفاعت تکوینی به معنای بهره گیری از اسباب است. شفاعت تکوینی تمسک و توسل به هر سببی در عالم اسباب است. به این معنا که انسان برای رسیدن به هر مقصد و مقصودی نیازمند اسباب خاص آن است. بهره گیری از اسباب مناسب آن چیز به معنای شفاعت تکوینی است. این گونه شفاعت در دنیا تحقق می یابد؛ زیرا دنیا دارالاسباب است و می بایست برای رسیدن به هر مقصود و منظوری سبب خاص آن را شناخت و به کار گرفت.
اما شفاعت تشریعی بر اساس آموزه های وحیانی اسلام که مربوط به عالم ثواب و عقاب است، محلّ آن در آخرین موقف قیامت است. در این جا است که شفاعت کننده تقاضای مغفرت شفاعت شونده را می کند تا بدین وسیله وارد دوزخ نشود یا با شفاعت او بعضی از کسانی که وارد دوزخ شده اند، از آن خارج شوند.( المیزان، ج ۱، ص ۱۷۳ ۱۷۴) چنین شفاعتی از مسلمات اسلام است و هیچ کسی در باره آن تشکیکی و تردیدی ندارد.( شرح صحیح مسلم ج۳ ص ۳۵ باب إِثْبَات الشَّفَاعَة وَإِخْرَاج الْمُوَحِّدِینَ مِنْ النَّار .)
سید مرتضی از علما و فقهای بزرگ شیعه درباره اصل شفاعت تشریعی می فرماید: شفاعت نمودن پیامبر اکرم(ص) فقط در برداشتن عقاب و عذاب گناهکار است و این شفاعت در مورد رسیدن منافع به شخص نمی باشد ، زیرا حقیقت شفاعت اختصاص به برداشتن عقاب و عذاب گناهکار دارد .
شیخ طوسی نیز دربیان شفاعت تشریعی می فرماید :حقیقت شفاعت در نزد ما در مورد رسیدن منافع به شخص نمی باشد بلکه در مورد برداشتن عقاب و عذاب گناهکار است . به عقیده ما پیامبر اکرم مؤمنین را شفاعت می فرمایند و خداوند نیز شفاعت ایشان را می پذیرد و خداوند تبارک و تعالی عذاب و عقاب را در نتیجه این شفاعت از مستحقین آن ( البته از کسانی که اهل نماز باشند ) برمی دارد؛ زیرا شخص شخیص رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : من شفاعتم را برای کسانی از امتم که اهل گناه کبیره هستند نگه داشته ام ... شیخ طوسی در ادامه می فرمایند : نزد ما شیعیان دوازده امامی و اثنا عشری خداوند امتیاز شفاعت خواهی را به پیامبر اکرم(ص) و بسیاری از اصحاب ایشان و تمامی فرزندان معصوم پیامبر(ص) و بسیاری از مؤمنین صالح عطا نموده است.
زمینه ها و شرایط شفاعت کننده و شفاعت شونده
اصل اولی، مطابقت جرم و مجازات است. از این روست که خداوند در آیاتی از جمله ۲۶ سوره نباء از جزاء وفاق سخن به میان آورده است؛ چرا که مجازات بیش از اندازه به عنوان ظلم تلقی می شود و خداوند هرگز ظالم و ستمکار نیست که راه افراط را در پیش گیرد و در حق مجرم ظلم نماید.(آل عمران، آیه ۱۸۲؛ انفال، آیه ۵۱؛ حج، آیه ۱۰)
البته از نظر عقلانی و عقلایی می توان از میزان مجازات کاست یا حتی بخشد و یا در پاداش عمل خوب افزود؛ چنان که این رویه خداوندی است که بر میزان پاداش نیکوکار می افزاید و از فضل خویش می بخشد. پس خداوند می تواند از مجازات بکاهد یا حتی عفو کند و از گناه ، جرم و خطا بگذرد.(مائده، آیه ۱۱۸)
البته این گونه نیست که خداوند بدون توجه به اهداف آفرینش و فلسفه آن عمل کند، بلکه همه احکام و اصول در چارچوب همان مبانی است. از این روست که اصل توبه و شفاعت در اسلام اثبات شده است. این عمل از نظر عقل و شرع هر دو عملی مثبت و نیک و خوب ارزیابی شده است.
۱. توبه و استغفار: اما برای دست یابی به شرایط شفاعت لازم است تا از سوی شفاعت شونده اقداماتی انجام شود که به برخی از آن ها اشاره شده است. خداوند در آیه ۶۴ سوره نساء استغفار و توبه به پیشگاه خدا، زمینه ای برای بهره مندی از شفاعت محمّد(صلی الله علیه وآله) دانسته است. پس استغفار و توبه از اعمالی است که زمینه بهره مندی از شفاعت پیامبر(ص) و دیگر اولیای الهی را فراهم می آورد. استغفار به معنای طلب غفران و آمرزش و توبه به معنای بازگشت از مسیر انحرافی به سوی مسیر درست است و از غیر خدا به سوی خداست. این بدان معناست که شخص خطاکار هم متوجه نادرستی اعمال خود شده و هم این که می خواهد مسیر درست را بپیماید و به سوی اهداف آفرینش مسیر انحرافی خود را تغییر دهد و به راه راست در آید.
۲. اذن الهی: در شرایط شفاعت، مهم ترین شرط اذن الهی است؛ چرا که اگر دو نفر می خواهند برای شفاعت نزد کسی بروند می بایست نخست آن شخص که در نزدش شفاعت می شود، اذن ورود و دخول بدهد تا این دو برای شفاعت وارد شوند. از این روست که شرط اذن الهی نخستین گام برای شفاعت است. بنابراین، امکان ندارد که کسی بدون اذن شفاعت کند و اگر غیر ماذون شفاعت کند هیچ تاثیری بر شفاعت او مترتب نخواهد شد.(بقره، آیات، ۴۸ و ۱۲۳ و ۲۵۵؛ یونس، آیه ۳؛ طه، آیه ۱۰۹؛ سباء، آیه ۲۳؛ نجم، آیه ۲۶)
۳. توحید: از دیگر شرایط شفاعت آن است که شخص اصل توحید را باور داشته باشد و اهل شرک نباشد، زیرا شفاعت در حق مشرک پذیرفتنی نیست و خداوند اگر همه گناهان اهل توحید را بخشد هرگز از شرک نمی گذرد. پس توحید و اعتراف به آن، ملاک و معیاری برای برخورداری از مقام شفاعت است که نمی توان آن را نادیده گرفت. کافران و مشرکان هرگز بهره ای از شفاعت نخواهند برد.(زخرف، آیه ۸۶) از این روست که شفاعت ابراهیم(ع) نسبت به قوم لوط پذیرفته نشد(هود، آیات ۷۴ و ۷۶) و یا شفاعت نوح (ع) در حق فرزند کافرش(هود، آیات ۴۵ و ۴۶) یا قوم کافرش رد شده بود.(هود ، آیات ۳۶ و ۳۷)
۴. خوف و ترس از خدا: کسی از شفاعت شفیعان بهره مند خواهد شد که خداترس باشد و از گناه و خطایی کرده و عذاب الهی بترسد و خشیت داشته باشد. به این معنا که از روی علم و دانش امیدوار به عفو الهی و گذشت او بوده و از جلال الهی بهراسد و خود را به سوی جمال الهی بکشاند و عفو او را طلب کند. از غضب الهی به رحمت الهی پناه برد.(انبیاء، ایه ۲۸)
۵. رضایت خدا: از دیگر شروط پذیرش شفاعت رضایتمندی خداوند است. از این روست که در آیات ۲۶ و ۲۸ سوره انبیاء قبول شفاعت فرشتگان از بندگان، مشروط به دینداری و رضایت الهی از آنان شده است. خداوند هم چنین در این آیات و آیاتی دیگر از جمله آیه ۲۶ سوره نجم جلب رضایت خداوندی را شرط برخوردار شدن از شفاعت شفیعان دانسته است.
۶. قدرت: از شروط شفاعت کننده قدرت است. تنها کسی می تواند شفاعت کنند که قدرت داشته باشد یا متصل به قدرت باشد. از آن جایی که قدرت اصلی از آن خداست و او منشای قدرت است، پس باید شفاعت کننده خود متصل به قدرت الهی باشد.(یونس، ایه ۱۸؛ یس، ایه ۲۳)
۷. مالکیت: شفاعت کننده هم چنین باید مالکیت داشته باشد. این مالکیت در اصل برای خداوند و کسانی است که مرضی او هستند. از این روست که در شرایط شفاعت، مالکیّت و فرمانروایی، به عنوان شرط تأثیر شفاعت نزد خداوند در آیات ۴۳ و ۴۴ سوره زمر و ۲۵ و ۲۶ سوره نجم مطرح شده است.
۸. علم : زمانی شفاعت تاثیرگذار است که شفیع دارای علم باشد. خداوند در آیه ۸۶ سوره زخرف، علم به استحقاق آدمیان از شفاعت را از شرایط شافعان دانسته است. پس اگر شفیع نسبت به وضعیت شفاعت شونده جاهل باشد، نمی تواند شفاعت تاثیرگذاری و ماذونی داشته باشد. از همین جا دانسته می شود که هر کسی به مقام شفاعت نمی رسد تا از کسی شفاعت کند مگر آن که از علم شهودی نسبت به شفاعت شونده برخوردار باشد. از جمله کسانی که از علم شهودی برخوردارند، پیامبر(ص) و امامان(ع) و شهیدان و فرشتگان و مانند آن هستند.
۹. عقل و خردورزی: از دیگر شرایط شفاعت کنندگان، خردورزی و تعقل ایشان است. از این روست که خداوند در آیه ۴۳ سوره زمر خردورزی را شرطی برای شایستگی شافعان در پیشگاه خود برای شفاعت کردن بیان کرده است. در حقیقت شفیعان کسانی هستند که از همه خصوصیات برتر انسانی برخوردار بوده و متاله و خدایی شده و در مقام مظهریت ربوبیت قرار گرفته اند و می توانند شفاعت کنند.
۱۰. ولایت : از دیگر شروط شفاعت شونده ولایت است. رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید: اَلرّوحُ وَ الرّاحَةُ وَ الفَلَجُ وَ الفَلاحُ وَ النَّجاحُ وَ البَرَکَةُ وَ العَفوُ وَ العافیَةُ وَ المُعافاةُ وَ البُشری وَ النَّصرَةُ وَ الرِّضا وَ القُربُ وَ القَرابَةُ وَ النَّصر وَ الظَّـفَرُ وَ التَّمکینُ وَ السُّروُر وَ المَحَبَّةُ مِنَ اللّه ِ تَبارَکَ وَ تَعالی عَلی مَن اَحَبَّ عَلیَّ بنَ اَبی طالِبٍ علیه السلام وَ والاهُ وَ ائتَمَّ بِهِ وَ اَقَرَّ بِفَضلِهِ وَ تَوَلَّی الأَوصیاءَ مِن بَعدِهِ وَ حَقٌ عَلَیَّ اَن اُدخِلَهُم فی شَفاعَتی وَ حَقٌ عَلی رَبّی اَن یَستَجیبَ لی فیهِم وَ هُم اَتباعی وَ مَن تَبِعَنی فَاِنَّهُ مِنّی؛ آسایش و راحتی، کامیابی و رستگاری و پیروزی، برکت و گذشت و تندرستی و عافیت، بشارت و خرّمی و رضایتمندی، قرب و خویشاوندی، یاری و پیروزی و توانمندی، شادی و محبّت، از سوی خدای متعال، بر کسی باد که علی بن ابی طالب را دوست بدارد، ولایت او را بپذیرد، به او اقتدا کند، به برتری او اقرار نماید، و امامانِ پس از او را به ولایت بپذیرد. بر من است که آنان را در شفاعتم وارد کنم. بر پروردگار من است که خواسته مرا درباره آنان اجابت کند. آنان پیروان من هستند و هر که از من پیروی کند، از من است. (بحارالأنوار، ج ۲۷، ص ۹۲) اگر کسی تحت ولایت در آید از شفاعت بهره مند خواهد شد و گناهانش بخشیده می شود؛ زیرا اهل توحید است و خداوند گناهان اهل توحید را می بخشد و اگر در این میان شفاعت نیز صورت گیرد کار بس آسان تر خواهد شد. از این روست که حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمودند: إذا حُشِرتُ یَومَ القِیامَةِ أشفَعُ عُصاةَ اُمَّةِ النَّبِیِّ صلی الله علیه وآله؛ آن گاه که در روز قیامت برانگیخته شوم، گناهکاران امّت پیامبر اسلام را شفاعت خواهم کرد.( إحقاق الحقّ: ج ۱۹، ص ۱۲۹)
از آن چه گذشت این نکته معلوم می شود که امید واهی به شفاعت نباید داشت ؛ زیرا تحقق شرایط در شفاعت کننده و شفاعت شونده از اصولی است که می بایست به آن توجه داشت. از این روست که خداوند به یهودیانی که به امید شفاعت هر کاری را انجام می دهد سرزنش می کند و امید ایشان را نادرست و ناروا می شمارد. خداوند در آیات ۴۷ و ۴۸ سوره بقره به یهودیان هشدار می دهد که امید بیهوده به شفاعت خویش در قیامت، از سوی انبیا نداشته باشند؛ چرا که می بایست شرایط شفاعت شونده را کسب کنند که ایشان به آن توجه و عنایتی ندارند. پس دنیاگرایانی که فراموش کنندگان قیامت در دنیا هستند نمی بایست آرزومند بهره مندی از شفاعت شفیعان را در قیامت داشته باشند که چنین امیدی واهی و بیهوده است.(اعراف، ایه ۵۳) در حقیقت این امیدواری نادرست است چرا که کسی در حق ایشان شفاعت نخواهد کرد و شفاعت کسی در حق ایشان پذیرفته نخواهد شد.
شفاعت کنندگان
با توجه به شرایطی که برای شفاعت کننده و شفیع بیان شده می توان گفت که شفاعت کنندگان نمی توانند انسان های معمولی باشند، بلکه تنها کسانی که در مقام متاله در آمده اند و صفات الهی را مظهریت می کنند می توانند شفاعت کنند. حال این مظهریت تکوینی جعلی باشد یا این که با تلاش و مجاهدت به دست آمده باشد.
از آیات بسیاری از جمله ۲۵۵ سوره بقره، ۵۱ و ۷۰ سوره انعام و ۳ سوره یونس و آیات دیگر بر می آید که شفاعت مطلق به خداوند اختصاص دارد، ولی برخی از موجودات به عللی می توانند شفاعت کنند.
هم چنین از آیه ۴۸ سوره مدثر این معنا به دست می آید که شفاعت کنندگان به پیشگاه خداوند در روز قیامت متعدد هستند و شفاعت کنندگان در روز قیامت دلواپس حال دیگران هستند و می خواهند به گونه ای به یاری دوزخیان بشتابند و ایشان را از آتش دوزخ رهایی دهند.
به سخن دیگر اینان هم چنان که در دنیا خود را به رنج می افکند و خواهان هدایت مردمان بودند تا از آتش دوزخ در امان باشند(کهف، آیه ۶؛ شعراء، ایه ۳) هم چنین در آخرت و قیامت دلواپس مردمان هستند و می خواهند ایشان را از عذاب دوزخ برهانند. از این روست که وقتی شفاعت ایشان پذیرفته می شود به آرامش می رسند و دلهایشان آرام می شود.(سبا، ایه ۲۳)
از مهم ترین شفاعت کنندگان می توان به پیامبر(ص) اشاره کرد.(ضحی، آیه ۵؛ اسراء، ایه ۷۹؛ آل عمران، ایه ۱۵۹؛ انفال، ایه ۳۳ و ایات دیگر) پس از آن حضرت(ص) امامان معصوم(ع) از مهم ترین شفاعت کنندگان هستند که در اعراف در انتظار دوزخیان هستند تا ایشان را شفاعت کرده و از آن نجات دهند.(اعراف، ایه ۴۶)
فرشتگان الهی نیز برخوردار از مقام شفاعت در حیطه اذن الهی هستند.(انبیاء، ایات ۲۶ و ۲۸) و هم چنین پیامبرانی چون حضرت ابراهیم(ع) و نوح (ع) از مقام شفاعت برخوردارند؛ چنان که برخی از مومنان از این مقام بهره مند بوده و شهدای اسلام نیز در مقام شفاعت قرار می گیرند.(مریم، آیه ۸۶)
از دیگر شفعیان می توان از شوهر یاد کرد. امام باقر علیه السلام در این باره می فرماید : لا شَفیعَ لِلمَرأَةِ أَنجَحُ عِندَ رَبِّها مِن رِضا زَوجِها؛ هیچ شفیعی برای زن نزد پروردگارش نجات بخش تر از رضایت شوهرش نیست.( خصال، ص ۵۸۸)
آثار شفاعت
شفاعت برای شفاعت کننده و شفاعت شونده آثاری دارد. شفاعت شونده با شفاعت از تاثیرات بد خطا و گناه وجرم خویش رهایی می یابد و غفران الهی شامل او می شود.(آل عمران، ایه ۱۵۹؛ سبا، ایه ۶۴؛ یوسف، آیات ۹۷ و ۹۸)
هم چنین شفاعت کننده با شفاعت خویش به آرامشی خاص می رسند که در ایه ۲۳ سوره سباء به آن اشاره شده است. (نک: مجمع البیان، ج ۷ ۸ ، ص ۶۰۹ ؛ الفواتح الالهیّه، ج ۲، ص ۱۷۵)
البته باید توجه داشت که شفاعت کردن در دنیا تاثیراتی بد و خوبی برای انسان به دنبال خواهد داشت. به این معنا که وساطت و شفاعت در انجام دادن کارهای خیر، موجب سهیم شدن در نتیجه و پاداش آن(نساء، ایه ۸۵) چنان که وساطت و شفاعت در کار ناپسند، سبب سهیم شدن در پیامدهای ناگوار آن خواهد شد.(همان) به سخن دیگر، از آثار شفاعت شراکت در عمل خوب و بد شفاعت شونده در دنیاست.