09-09-2012، 22:53
حضرت خضر:
از
فرمایش امام صادق علیه السلام چنین بر میآید که خضر را خدا به سوی قومش
مبعوث فرموده بود و او مردم را به سوی توحید و اقرار به انبیاء و فرستادگان
خدا و کتابهای او دعوت میکرد. از معجزاتش این
بود که روی هر زمین خشکی مینشست، زمین سبز و خرم میگشت و دلیل نامش،
خضر(سبز) نیز همین است. نام اصلی خضر «تالیا بن ملکان بن عامر بن أرفخشید
بن سام بن نوح علیه السلام» است.
او
همان عالم الاهی بود که موسی به دیدارش رفت و در قرآن بدون ذکر نام با
عبارتی درخشان ستوده شده است:«عبداً من عبادنا اّتیناه رحمة من عندنا و
علمنا من لدنا علماً.» (او یکی از بندگان ما بود که رحمت
خویش را به سویش فروفرستادیم و از نزد خویش به او علم آموختیم.) در قرآن
کریم دربارهی حضرت خضر غیر از توصیف مذکور و داستان همراهی حضرت موسی با
او چیز دیگری ذکر نشده است.
از
امام صادق (ع)آورده اند كه...اما آن بنده صالح خدا خضر، خداوند عمر او را
نه به خاطر رسالتش طولانى گردانید و نه به خاطركتابى كه بدو نازل كند و نه
به خاطر این كه به وسیله او و شریعت او، شریعت
پیامبران پیش از او را نسخ كند ونه به خاطر امامتى كه بندگانش بدو اقتدا
نمایند و نه به خاطر طاعتى كه خدا بر او واجب ساخته بود، بلكه خداى جهان
آفرین، بدان دلیل كه اراده فرموده بود عمرگرامى قائم (ع) را در
دوران غیبت او بسیار طولانى سازد ومى دانست كه بندگانش بر طول عمر او ایراد
واشكال خواهند نمود، به همین جهت عمر این بنده صالح خویش خضررا طولانى
ساخت كه بدان استدلال شود و عمر قائم (ع) بدان
تشبیه گردد و بدین وسیله اشكال و ایراد دشمنان و بداندیشان باطل گردد. (1)
بدون
تردید او زنده است وهم اكنون بیش از شش هزار سال از عمر شریفش مى گذرد.
(2) زندگى حضرت خضر ورفتنش به بحر ظلمات وخوردنش از آب حیات خود داستان
مفضلى است كه دركتب تاریخى
وحدیثى به تفصیل از آن بحث شده است. (3)
شركت
حضرت خضر در مراسم عید غدیر در سرزمین غدیر خم ودر مراسم سوگوارى رسول
اكرم (ص) به هنگام رحلت آن حضرت ودر سوگ حضرت على (ع) به هنگام شهادت آن
حضرت دركتاب هاى
حدیثى مشروحا آمده است .
امام
رضا(ع) مى فرماید:حضرت خضر(ع)از آب حیات خورد،او زنده است وتا دمیده شدن
صور از دنیا نمى رود، او پیش ما مى آید وبر ما سلام مى كند، ما صدایش را مى
شنویم و خودش را نمى بینیم، او در
مراسم حج شركت مى كند وهمه مناسك را انجام مى دهد، در روز عرفه در سرزمین
عرفات مى ایستد وبراى دعاى مؤمنان آمین مى گوید. خداوند به وسیله او در
زمان غیبت، از قائم ما رفع غربت مى كند وبه وسیله او
وحشتش را تبدیل به انس مى كند. (4)
از
این حدیث استفاده مى شودكه حضرت خضر(ع) جزء سى نفرى است كه همواره در محضر
حضرت بقیة الله (ع) هستند ورتق وفتق امور به فرمان آن حضرت در دست آن
هاست. (5)
ا. كمال ا لدین ج 3، ص 357 بحا رالانوار ج 51، ص 222.
2. یوم الخلاص ص157.
3. بحار الانوار، ج 2 1، ص 72 1- 5 1 2 وج 13 ص 278- 322.
4. كمال الدین، ج 2 ص 390 بحارالانوار، ج13 ص 299.
5. غیبة نعمانى، ص 99 بحارالانوار ج 52، ص 158
شخصیت حضرت خضر(علیه السلام)در روایات
در قرآن کریم در باره حضرت خضر غیر از همین داستان رفتن موسی به مجمع
البحرینچیزی نیامده و از جوامع اوصافش چیزی ذکر نکرده مگر همینکه فرموده: "
فوجدا عبدا منعبادنا اتیناه رحمة من عندنا و علمناه من لدنا علما" (1) .
از
آنچه از روایات نبوی و یا روایات وارده از طرق ائمه اهل بیت(ع)درداستان
خضر رسیده چه میتوان فهمید؟از روایت محمد بن عماره که از امام صادق (ع)نقل
شده و در بحث روایتی آینده خواهد آمد،
چنین برمیآید که آن جنابپیغمبری مرسل بوده که خدا به سوی قومش مبعوثش
فرموده بود، و او مردم خود را به سوی توحیدو اقرار به انبیاء و فرستادگان
خدا و کتابهای او دعوت میکرده و معجزهاش این بوده که
رویهیچ چوب خشکی نمینشست مگر آنکه سبز میشد و بر هیچ زمین بی علفی
نمینشست مگرآنکه سبز و خرم میگشت، و اگر او را خضر نامیدند به همین
جهتبوده است و این کلمه بااختلاف مختصری در
حرکاتش در عربی به معنای سبزی است، و گرنه اسم اصلیاش تالی بنملکان بن عابر بن ارفخشد بن سام بن نوح است...
از
اخبار متفرقهای که از امامان اهل بیت(ع)نقل شده برمیآید که اوتاکنون
زنده است و هنوز از دنیا نرفته.و از قدرت خدای سبحان هیچ دور نیست که بعضی
ازبندگان خود را عمری طولانی دهد و تا زمانی
طولانی زنده نگهدارد.برهانی عقلی هم بر محالبودن آن نداریم و به همین جهت نمیتوانیم انکارش کنیم.
علاوه
بر اینکه در بعضی روایات از طرق عامه سبب این طول عمر هم ذکر شده.
درروایتی که الدر المنثور از دارقطنی و ابن عساکر از ابن عباس نقل کردهاند
چنین آمده که:
او
فرزند بلا فصل آدم است و خدا بدین جهت زندهاش نگه داشته تا دجال را تکذیب
کند .و دربعضی دیگر که در الدر المنثور از ابن عساکر از ابن اسحاق
روایتشده نقل گردیده که آدمبرای بقای او تا روز
قیامت دعا کرده است..
و
در تعدادی از روایات که از طرق شیعه و سنی رسیده آمده که خضر از آب
حیاتکه واقع در ظلمات است نوشیده، چون وی در پیشاپیش لشکر ذو القرنین که
در طلب آبحیات بود قرار داشت، خضر به آن رسید
و ذو القرنین نرسید.
در
روایت الدر المنثور ازابن شاهین از خصیف آمده که: چهار نفر از انبیاء
تاکنون زندهاند، دو نفر آنها یعنی عیسی وادریس در آسمانند و دو نفر دیگر
یعنی خضر و الیاس در زمینند، خضر در خشکی و الیاس در دریا
است .
و
نیز مانند روایت الدر المنثور از عقیلی از کعب که گفته: خضر در میان دریای
بالا ودریای پائین بر روی منبری قرار دارد، و جنبندگان دریا مامورند که از
او شنوایی داشته باشند واطاعتش کنند، و همه روزه صبح و
شام ارواح بر وی عرضه میشوند .
و
مانند روایت الدر المنثور از ابی الشیخ در کتاب"العظمة"و ابی نعیم در حلیه
ازکعب الاحبار که گفته: خضر پسر عامیل با چند نفر از رفقای خود سوار شده
به دریای هندرسید - و دریای هند همان دریای چین است
- در آنجا به رفقایش گفت: مرا به دریا آویزانکنید، چند روز و شب آویزان
بوده آنگاه صعود نمود گفتند: ای خضر چه دیدی؟ خدا عجباکرامی از تو کرد که
در این مدت در لجه دریا محفوظ ماندی!گفت:
یکی از ملائکه بهاستقبالم آمده گفت: ای آدمی زاده خطاکار از کجا میآیی و
به کجا میروی؟گفتم: میخواهم ته این دریا را ببینم.گفت: چگونه میتوانی به
ته آن برسی در حالی که از زمانداود(ع)مردی به طرف
قعر آن میرود و تا به امروز نرسیده. با اینکه از آن روز تاامروز سیصد سال
میگذرد .و روایاتی دیگر از این قبیل روایات که مشتمل بر نوادر
داستانهااست.
داستان حضرت خضر و حضرت موسی علیهما السلام
حضرت
خضر علیه السلام یكی از پیامبرانی است كه زنده و الآن در قید حیات می
باشد. حضرت موسی علیه السلام، مأمور شد كه مدتی در كنار حضرت خضر باشد. به
این منظور در پی او روانه شد تا او را بیابد.
حضرت موسی در حالی با خضر روبه رو شد كه آن حضرت مشغول عبادت بودند. موسی به خضر گفت: آمده است تا مقداری از علم او بهره مند شود.
خضر
گفت: آیا تحمل آنچه را كه خواهی دید، داری؟ زیرا چه بسا كارها از من سر
بزند كه چون تو اسرار آن را نمی دانی نمی توانی صبر كنی و ممكن است زبان به
اعتراض بگشایی.
موسی گفت: حاشا و كلا كه من بر آنچه از تو سر می زند و خواهم دید، اعتراض كنم.
پس
از آن خضر گفت: ای موسی به این شرط تو را همراه خود می برم كه هر چه دیدی
بر آن اعتراض نكنی و علّت و سبب آن را نپرسی مگر آنكه خودم اسرار آن را بر
تو عیان نمایم.
موسی
قبول كرد. حركت كردند و سوار كشتی شدند. در بین راه خضر تبری از ناخدا
گرفت و شروع به سوراخ كردن و شكستن قسمتی از كشتی شد. كشتی را آب فرا گرفت.
موسی نگران شد و گفت:
مبادا كشتی غرق شود و به خضر گفت: این چه كار است كه می كنی؟ ممكن است
سرنشینان غرق شوند. خضر گفت: نگفتم با من مجال موافقت و مقاومت نداری؟ موسی
گفت: مرا ببخش. فراموش كردم.
دیگر اعتراض نمی كنم. خضر سوراخی در كشتی نمود. سرنشینان كشتی به تكاپو افتادند و محل سوراخ شده را تعمیر كردند.
بعد
از مدتی به ساحل رسیدند و وارد شهر ساحلی شدند. تعدادی از اطفال را دیدند
كه در سر راه مشغول بازی هستند. خضر یكی از آن طفلان را گرفت و به پشت
دیوار برد و با كاردی گوش تا گوش، سر او را برید
و در محلی او را دفن كرد. موسی سخت برآشفت و با ناراحتی بسیاری گفت: به چه
جرمی او را كشتی؟ خضر با خونسردی گفت: باز علّت پرسیدی و اعتراض نمودی؟ بار
دیگر موسی گفت: دیگر سئوال
نمی كنم. اگر این بار سؤال كردم، مرا رها كن و به راه خودت برو.
آن
دو به راه افتادند. به محلی دیگر رسیدند. مردمان آن محل آنها را به شهر
خود راه ندادند حتی از دادن آب و نان به آنها نیز دریغ كردند. شبی سرد را
در بیرون شهر سپری كردند. چون صبح شد، حركت
كردند تا به دیواری رسیدند. دیوار در حال خراب شدن بود. پس خضر شروع به مرمت دیوار كرد و با سنگ و گل آنها را محكم و استوار ساخت.
موسی
بار دیگر در شگفت شد. رو به خضر كرد و گفت: اهل این دیار حتی به ما آب و
نان هم ندادند و تو در حق آنها لطف می كنی و دیوار خراب شده آنها را آباد
می كنی؟ خضر گفت: معلوم شد كه تحمل آنچه
را كه من انجام می دهم، نداری. پس این آخرین دیداری خواهد بود بین من و تو .
اما قبل از آنكه از تو جدا شوم، می خواهم راز كارهایی را كه انجام دادم بر
تو نمایان سازم تا شگفتهایت را مرتفع سازم.
1
ـ مردی ظالم در صدد است كه همه كشتی های سالم را تصاحب كند. آن كشتی هم
متعلق به خانواده ای مومن و فقیر بود. كشتی را سوراخ كردم تا طمع آن ظالم
این كشتی را در بر نگیرد و نان آن خانواده قطع
نشود.
2 ـ آن كودك را كشتم زیرا او اگر بزرگ می شد، جز كفر و عصیان از او سر نمی زد. در حالی كه والدین او موحد و مؤمن هستند.
3
ـ اما دیوار را درست كردم زیرا در زیر آن گنجی مدفون است كه فردی مؤمن
برای فرزندانش ذخیره كرده است. بدین وسیله آن گنج تا رسیدن به دست صاحب خود
محفوظ می ماند
شباهت حضرت حجت (عج) به حضرت خضر (ع)
خضر عمرش را خداوند طولانی نموده و این موضوع نزد شیعه و سنی مسلم است قائم
(علیه السلام) نیز خداوند عمر با برکتشان را طولانی قرار داده است و یکی
از دلائل و استدلال ها بر طولانی بودن عمر قائم
(علیه السلام) طولانی بودن عمر خضر می باشد.
نام
حضرت خضر بلیا است بر چوب خشکی نمی نشست مگر اینکه سبز می شد و هر گاه
نماز بگذارد اطرافش سبز می شود و ... حضرت قائم (علیه السلام) نیز به هر سر
زمینی پا بگذارد سبز و پر گیاه
می شود و آب از آنجا می جوشد و چون از آنجا برود آب فرو می رود و زمین به جای خود بر می گردد.
خضر
خداوند به قدرت و نیرویی عنایت فرموده که بهر شکل که بخواهد در می آید
قائم (علیه السلام) نیز خداوند همین قدرت را به ایشان عنایت فرموده .
خضر
وجه کارهایش آشکار نشد مگر بعد از اینکه خودش فاش کرد قائم (علیه السلام)
نیز وجه غیبتش آنطور که باید مکشوف نمی شود مگر بعد از ظهور.
خضر
هر سال در مراسم حج شرکت می کند تمام مناسک را انجام می دهد قائم (علیه
السلام) نیز هر سال در مراسم حج شرکت می کند و مناسک را بجای می آورند.
از
فرمایش امام صادق علیه السلام چنین بر میآید که خضر را خدا به سوی قومش
مبعوث فرموده بود و او مردم را به سوی توحید و اقرار به انبیاء و فرستادگان
خدا و کتابهای او دعوت میکرد. از معجزاتش این
بود که روی هر زمین خشکی مینشست، زمین سبز و خرم میگشت و دلیل نامش،
خضر(سبز) نیز همین است. نام اصلی خضر «تالیا بن ملکان بن عامر بن أرفخشید
بن سام بن نوح علیه السلام» است.
او
همان عالم الاهی بود که موسی به دیدارش رفت و در قرآن بدون ذکر نام با
عبارتی درخشان ستوده شده است:«عبداً من عبادنا اّتیناه رحمة من عندنا و
علمنا من لدنا علماً.» (او یکی از بندگان ما بود که رحمت
خویش را به سویش فروفرستادیم و از نزد خویش به او علم آموختیم.) در قرآن
کریم دربارهی حضرت خضر غیر از توصیف مذکور و داستان همراهی حضرت موسی با
او چیز دیگری ذکر نشده است.
از
امام صادق (ع)آورده اند كه...اما آن بنده صالح خدا خضر، خداوند عمر او را
نه به خاطر رسالتش طولانى گردانید و نه به خاطركتابى كه بدو نازل كند و نه
به خاطر این كه به وسیله او و شریعت او، شریعت
پیامبران پیش از او را نسخ كند ونه به خاطر امامتى كه بندگانش بدو اقتدا
نمایند و نه به خاطر طاعتى كه خدا بر او واجب ساخته بود، بلكه خداى جهان
آفرین، بدان دلیل كه اراده فرموده بود عمرگرامى قائم (ع) را در
دوران غیبت او بسیار طولانى سازد ومى دانست كه بندگانش بر طول عمر او ایراد
واشكال خواهند نمود، به همین جهت عمر این بنده صالح خویش خضررا طولانى
ساخت كه بدان استدلال شود و عمر قائم (ع) بدان
تشبیه گردد و بدین وسیله اشكال و ایراد دشمنان و بداندیشان باطل گردد. (1)
بدون
تردید او زنده است وهم اكنون بیش از شش هزار سال از عمر شریفش مى گذرد.
(2) زندگى حضرت خضر ورفتنش به بحر ظلمات وخوردنش از آب حیات خود داستان
مفضلى است كه دركتب تاریخى
وحدیثى به تفصیل از آن بحث شده است. (3)
شركت
حضرت خضر در مراسم عید غدیر در سرزمین غدیر خم ودر مراسم سوگوارى رسول
اكرم (ص) به هنگام رحلت آن حضرت ودر سوگ حضرت على (ع) به هنگام شهادت آن
حضرت دركتاب هاى
حدیثى مشروحا آمده است .
امام
رضا(ع) مى فرماید:حضرت خضر(ع)از آب حیات خورد،او زنده است وتا دمیده شدن
صور از دنیا نمى رود، او پیش ما مى آید وبر ما سلام مى كند، ما صدایش را مى
شنویم و خودش را نمى بینیم، او در
مراسم حج شركت مى كند وهمه مناسك را انجام مى دهد، در روز عرفه در سرزمین
عرفات مى ایستد وبراى دعاى مؤمنان آمین مى گوید. خداوند به وسیله او در
زمان غیبت، از قائم ما رفع غربت مى كند وبه وسیله او
وحشتش را تبدیل به انس مى كند. (4)
از
این حدیث استفاده مى شودكه حضرت خضر(ع) جزء سى نفرى است كه همواره در محضر
حضرت بقیة الله (ع) هستند ورتق وفتق امور به فرمان آن حضرت در دست آن
هاست. (5)
ا. كمال ا لدین ج 3، ص 357 بحا رالانوار ج 51، ص 222.
2. یوم الخلاص ص157.
3. بحار الانوار، ج 2 1، ص 72 1- 5 1 2 وج 13 ص 278- 322.
4. كمال الدین، ج 2 ص 390 بحارالانوار، ج13 ص 299.
5. غیبة نعمانى، ص 99 بحارالانوار ج 52، ص 158
شخصیت حضرت خضر(علیه السلام)در روایات
در قرآن کریم در باره حضرت خضر غیر از همین داستان رفتن موسی به مجمع
البحرینچیزی نیامده و از جوامع اوصافش چیزی ذکر نکرده مگر همینکه فرموده: "
فوجدا عبدا منعبادنا اتیناه رحمة من عندنا و علمناه من لدنا علما" (1) .
از
آنچه از روایات نبوی و یا روایات وارده از طرق ائمه اهل بیت(ع)درداستان
خضر رسیده چه میتوان فهمید؟از روایت محمد بن عماره که از امام صادق (ع)نقل
شده و در بحث روایتی آینده خواهد آمد،
چنین برمیآید که آن جنابپیغمبری مرسل بوده که خدا به سوی قومش مبعوثش
فرموده بود، و او مردم خود را به سوی توحیدو اقرار به انبیاء و فرستادگان
خدا و کتابهای او دعوت میکرده و معجزهاش این بوده که
رویهیچ چوب خشکی نمینشست مگر آنکه سبز میشد و بر هیچ زمین بی علفی
نمینشست مگرآنکه سبز و خرم میگشت، و اگر او را خضر نامیدند به همین
جهتبوده است و این کلمه بااختلاف مختصری در
حرکاتش در عربی به معنای سبزی است، و گرنه اسم اصلیاش تالی بنملکان بن عابر بن ارفخشد بن سام بن نوح است...
از
اخبار متفرقهای که از امامان اهل بیت(ع)نقل شده برمیآید که اوتاکنون
زنده است و هنوز از دنیا نرفته.و از قدرت خدای سبحان هیچ دور نیست که بعضی
ازبندگان خود را عمری طولانی دهد و تا زمانی
طولانی زنده نگهدارد.برهانی عقلی هم بر محالبودن آن نداریم و به همین جهت نمیتوانیم انکارش کنیم.
علاوه
بر اینکه در بعضی روایات از طرق عامه سبب این طول عمر هم ذکر شده.
درروایتی که الدر المنثور از دارقطنی و ابن عساکر از ابن عباس نقل کردهاند
چنین آمده که:
او
فرزند بلا فصل آدم است و خدا بدین جهت زندهاش نگه داشته تا دجال را تکذیب
کند .و دربعضی دیگر که در الدر المنثور از ابن عساکر از ابن اسحاق
روایتشده نقل گردیده که آدمبرای بقای او تا روز
قیامت دعا کرده است..
و
در تعدادی از روایات که از طرق شیعه و سنی رسیده آمده که خضر از آب
حیاتکه واقع در ظلمات است نوشیده، چون وی در پیشاپیش لشکر ذو القرنین که
در طلب آبحیات بود قرار داشت، خضر به آن رسید
و ذو القرنین نرسید.
در
روایت الدر المنثور ازابن شاهین از خصیف آمده که: چهار نفر از انبیاء
تاکنون زندهاند، دو نفر آنها یعنی عیسی وادریس در آسمانند و دو نفر دیگر
یعنی خضر و الیاس در زمینند، خضر در خشکی و الیاس در دریا
است .
و
نیز مانند روایت الدر المنثور از عقیلی از کعب که گفته: خضر در میان دریای
بالا ودریای پائین بر روی منبری قرار دارد، و جنبندگان دریا مامورند که از
او شنوایی داشته باشند واطاعتش کنند، و همه روزه صبح و
شام ارواح بر وی عرضه میشوند .
و
مانند روایت الدر المنثور از ابی الشیخ در کتاب"العظمة"و ابی نعیم در حلیه
ازکعب الاحبار که گفته: خضر پسر عامیل با چند نفر از رفقای خود سوار شده
به دریای هندرسید - و دریای هند همان دریای چین است
- در آنجا به رفقایش گفت: مرا به دریا آویزانکنید، چند روز و شب آویزان
بوده آنگاه صعود نمود گفتند: ای خضر چه دیدی؟ خدا عجباکرامی از تو کرد که
در این مدت در لجه دریا محفوظ ماندی!گفت:
یکی از ملائکه بهاستقبالم آمده گفت: ای آدمی زاده خطاکار از کجا میآیی و
به کجا میروی؟گفتم: میخواهم ته این دریا را ببینم.گفت: چگونه میتوانی به
ته آن برسی در حالی که از زمانداود(ع)مردی به طرف
قعر آن میرود و تا به امروز نرسیده. با اینکه از آن روز تاامروز سیصد سال
میگذرد .و روایاتی دیگر از این قبیل روایات که مشتمل بر نوادر
داستانهااست.
داستان حضرت خضر و حضرت موسی علیهما السلام
حضرت
خضر علیه السلام یكی از پیامبرانی است كه زنده و الآن در قید حیات می
باشد. حضرت موسی علیه السلام، مأمور شد كه مدتی در كنار حضرت خضر باشد. به
این منظور در پی او روانه شد تا او را بیابد.
حضرت موسی در حالی با خضر روبه رو شد كه آن حضرت مشغول عبادت بودند. موسی به خضر گفت: آمده است تا مقداری از علم او بهره مند شود.
خضر
گفت: آیا تحمل آنچه را كه خواهی دید، داری؟ زیرا چه بسا كارها از من سر
بزند كه چون تو اسرار آن را نمی دانی نمی توانی صبر كنی و ممكن است زبان به
اعتراض بگشایی.
موسی گفت: حاشا و كلا كه من بر آنچه از تو سر می زند و خواهم دید، اعتراض كنم.
پس
از آن خضر گفت: ای موسی به این شرط تو را همراه خود می برم كه هر چه دیدی
بر آن اعتراض نكنی و علّت و سبب آن را نپرسی مگر آنكه خودم اسرار آن را بر
تو عیان نمایم.
موسی
قبول كرد. حركت كردند و سوار كشتی شدند. در بین راه خضر تبری از ناخدا
گرفت و شروع به سوراخ كردن و شكستن قسمتی از كشتی شد. كشتی را آب فرا گرفت.
موسی نگران شد و گفت:
مبادا كشتی غرق شود و به خضر گفت: این چه كار است كه می كنی؟ ممكن است
سرنشینان غرق شوند. خضر گفت: نگفتم با من مجال موافقت و مقاومت نداری؟ موسی
گفت: مرا ببخش. فراموش كردم.
دیگر اعتراض نمی كنم. خضر سوراخی در كشتی نمود. سرنشینان كشتی به تكاپو افتادند و محل سوراخ شده را تعمیر كردند.
بعد
از مدتی به ساحل رسیدند و وارد شهر ساحلی شدند. تعدادی از اطفال را دیدند
كه در سر راه مشغول بازی هستند. خضر یكی از آن طفلان را گرفت و به پشت
دیوار برد و با كاردی گوش تا گوش، سر او را برید
و در محلی او را دفن كرد. موسی سخت برآشفت و با ناراحتی بسیاری گفت: به چه
جرمی او را كشتی؟ خضر با خونسردی گفت: باز علّت پرسیدی و اعتراض نمودی؟ بار
دیگر موسی گفت: دیگر سئوال
نمی كنم. اگر این بار سؤال كردم، مرا رها كن و به راه خودت برو.
آن
دو به راه افتادند. به محلی دیگر رسیدند. مردمان آن محل آنها را به شهر
خود راه ندادند حتی از دادن آب و نان به آنها نیز دریغ كردند. شبی سرد را
در بیرون شهر سپری كردند. چون صبح شد، حركت
كردند تا به دیواری رسیدند. دیوار در حال خراب شدن بود. پس خضر شروع به مرمت دیوار كرد و با سنگ و گل آنها را محكم و استوار ساخت.
موسی
بار دیگر در شگفت شد. رو به خضر كرد و گفت: اهل این دیار حتی به ما آب و
نان هم ندادند و تو در حق آنها لطف می كنی و دیوار خراب شده آنها را آباد
می كنی؟ خضر گفت: معلوم شد كه تحمل آنچه
را كه من انجام می دهم، نداری. پس این آخرین دیداری خواهد بود بین من و تو .
اما قبل از آنكه از تو جدا شوم، می خواهم راز كارهایی را كه انجام دادم بر
تو نمایان سازم تا شگفتهایت را مرتفع سازم.
1
ـ مردی ظالم در صدد است كه همه كشتی های سالم را تصاحب كند. آن كشتی هم
متعلق به خانواده ای مومن و فقیر بود. كشتی را سوراخ كردم تا طمع آن ظالم
این كشتی را در بر نگیرد و نان آن خانواده قطع
نشود.
2 ـ آن كودك را كشتم زیرا او اگر بزرگ می شد، جز كفر و عصیان از او سر نمی زد. در حالی كه والدین او موحد و مؤمن هستند.
3
ـ اما دیوار را درست كردم زیرا در زیر آن گنجی مدفون است كه فردی مؤمن
برای فرزندانش ذخیره كرده است. بدین وسیله آن گنج تا رسیدن به دست صاحب خود
محفوظ می ماند
شباهت حضرت حجت (عج) به حضرت خضر (ع)
خضر عمرش را خداوند طولانی نموده و این موضوع نزد شیعه و سنی مسلم است قائم
(علیه السلام) نیز خداوند عمر با برکتشان را طولانی قرار داده است و یکی
از دلائل و استدلال ها بر طولانی بودن عمر قائم
(علیه السلام) طولانی بودن عمر خضر می باشد.
نام
حضرت خضر بلیا است بر چوب خشکی نمی نشست مگر اینکه سبز می شد و هر گاه
نماز بگذارد اطرافش سبز می شود و ... حضرت قائم (علیه السلام) نیز به هر سر
زمینی پا بگذارد سبز و پر گیاه
می شود و آب از آنجا می جوشد و چون از آنجا برود آب فرو می رود و زمین به جای خود بر می گردد.
خضر
خداوند به قدرت و نیرویی عنایت فرموده که بهر شکل که بخواهد در می آید
قائم (علیه السلام) نیز خداوند همین قدرت را به ایشان عنایت فرموده .
خضر
وجه کارهایش آشکار نشد مگر بعد از اینکه خودش فاش کرد قائم (علیه السلام)
نیز وجه غیبتش آنطور که باید مکشوف نمی شود مگر بعد از ظهور.
خضر
هر سال در مراسم حج شرکت می کند تمام مناسک را انجام می دهد قائم (علیه
السلام) نیز هر سال در مراسم حج شرکت می کند و مناسک را بجای می آورند.