11-08-2014، 8:58

ایشان در ادامه گفتند: احتمال دارد من هم مثل ایشان بعد از ازدواج به سوی جبهه بشتابم.تنها تقاضایی که دارم این است که مانع جبهه رفتن من نشوید.
دانشجو و بخشدار بود، اما حرفی از آن نزد و گفت: قصد دارد در سپاه خدمت کند و باید با حقوق کم گذران زندگی کنیم.
12 فروردین سال 61 مراسم عقد را در سادگی کامل همراه با نماز جماعت، دعای روح بخش کمیل و حضور رزمندگان و جانبازان، برگزار کردیم.
وقتی وارد اتاق عقد شدم، نوشته هایی که بر دیوار بود نظرم را به خود جلب کرد.آیاتی پیرامون جهاد و شهادت.
بعد از مراسم عقد برای تجدید عهد با شهیدان به مزار شهدا رفتیم. ناصر پس از چند روز عازم جبهه شد.
از خاطرات همسر سردار شهد ناصر فولادی