27-07-2014، 22:02
اشرف پهلوی یکی از بحث برانگیزترین و جنجالیترین افراد خاندان پهلوی بوده است. نقش وی به عنوان یک عضو سیاسی و تاثیرگذاری وی بر محمدرضا شاه و نفوذ او در دربار و واکنش بعضی از سیاستمداران از جمله حسین علاء و اردشیر زاهدی در برابر وی و سرانجام تبعید او به خارج از کشور در زمان نخست وزیری دکتر مصدق، همه و همه انگیزههایی است که ما را بر آن میدارد به سادگی از کنار این شاهزاده پهلوی نگذریم و با تأملی درخور، به بررسی زندگی سیاسی و اجتماعی وی بپردازیم.
1- زندگینامه: اشرف پهلوی خواهر دوقلوی محمدرضا پهلوی به فاصله پنج ساعت بعد از برادرش در چهارم آبان 1298 ش در تهران به دنیا آمد. در مدرسه دخترانه زرتشتیها تحصیل کرد و زبان فرانسه را از معلم خانوادگی دربار، مادام ارفع فرا گرفت. سپس به دبیرستان انوشیروان دادگر رفت و تا 16 سالگی در آنجا تحصیل نمود. وی تحصیلات دانشگاهی نداشت. همزاد بودن او با کسی که باید از کودکی وی را «والاحضرت» خطاب میکرد از مسائلی است که همواره ذهن او را به خود مشغول کرده بود. اشرف پهلوی همواره میپنداشت که مورد بیمهری خانواده قرار میگیرد. این احساس بیاعتنایی نسبت به او چنان تاثیر عمیقی برجای گذاشته بود که در کهنسالی نیز هنوز آن دوران را از یاد نبرده است. 1
اشرف زن جسور، قدرت طلب، مغرور و خوشگذران بود و برخلاف خواهرش شمس به امور سیاسی عشق میورزید. او تا زمان حضور پدر در ایران (شهریور 1320) از شرکت در کلیه امور سیاسی محروم بود. بعد از برکناری پدر (شهریور 1320) بلافاصله از پدر جدا شد و بعد از تبعید رضا شاه از کشور وی در ظاهر به درخواست خود رضاشاه که از نفوذ او در برادرش، محمدرضا پهلوی اطلاع داشت، در ایران ماند و در خلاء موجود در دربار آن روز ایران نقش موثری ایفا نمود. 2 «ژرار دوویلیه» نویسنده فرانسوی، که چندین بار با اشرف ملاقات و مصاحبه کرده است از قول خود او مینویسد که «پدرم به من گفت در هیچ شرایطی نباید برادرم را تنها بگذارم، زیرا او به وجود من احتیاج دارد.» 3 طی سالهای دهه 20 فرصتی برای ایفای یکی از مهمترین نقشهای سیاسی اشرف فراهم آمد و آن سفر اشرف به مسکو و دیدار او با استالین دیکتاتور شوروی سابق بود. اشرف از سفر به مسکو و ملاقات با استالین نتیجه سیاسی مشخصی به دست نیاورد ولی بعد از مراجعت او به ایران، شاه قوت قلب بیشتری یافت و با اطمینان بیشتری در مقابل قوام و حزب توده ایستاد.
در فاصله فتح آذربایجان در سال 1325 تا دومین ازدواج شاه در سال 1329 اشرف پهلوی نقش درجه اولی در سیاست ایران ایفا میکرد، زیرا نفوذ او در برادرش به حدی بود که میتوانست نخست وزیر و وزیران کابینه را هم به او تحمیل کند. از دولتمردان مورد علاقه اشرف که در این دوران به نخست وزیری رسید، میتوان از عبدالحسین هژیر نام برد. اشرف با سپهبد رزم آرا، رئیس ستاد ارتش وقت نیز که در عملیات نجات آذربایجان نقش مهمی داشت روابط نزدیکی برقرار نمود. و این رابطه در زمان نخست وزیری رزم آرا نیز ادامه داشت که هرچند که بعداً دچار مشکلاتی شد.
حوزه فعالیت اشرف روز به روز افزایش یافت. به طوری که از سال 1330 و قدرت گرفتن دکتر محمد مصدق به اوج خود رسید و اشرف به عنوان رکن مبارزه دربار با مصدق درآمد. فعالیت او در این زمینه به حدی بود که مصدق با اصرار، او و مادرش را از ایران تبعید نمود. بطوری که اشرف در خاطرات خود، از این دوران به عنوان «دومین تبعید» خود از ایران یاد میکرد. در این مدت با این که از ایران دور بوده به مبارزه علیه مصدق، چه به وسیله عوامل خود در داخل کشور و چه از طریق تماس با خارجیان ادامه میداد و نتیجه این روند هم سقوط دولت مصدق بود که در این زمینه در فصل بعد بیشتر توضیح داده خواهد شد.
محمدرضا پهلوی همواره از رو به رو شدن با اشرف پهلوی برای انتقاد از وی و طرح مسائلی از این دست اجتناب میورزیده است. این واقعیت نه تنها در خاطرات علم بلکه در اظهارات حسین فردوست نیز همواره به چشم میخورد بطوری که اسدالله علم در خاطراتش به نقل از محمدرضا پهلوی میگوید: «این خواهر دوقلوی من در تمام عمرم خاری در چشم من بوده است.» 4 و این از آن روست که محمدرضا پهلوی به سبب جسارت بیش از حد اشرف پهلوی از وی بیم داشته است و اعتراض و نارضایتی خود را نسبت به او به اسدالله علم و حسین فردوست اظهار میکرده، با آگاهی و اطمینان از اینکه آنها هرگز موجب رنجش خواهرش نخواهند شد.
با اوجگیری مبارزات ضد سلطنتی مردم مسلمان در ایران در سال 1357 اشرف بار دیگر اما این بار بنا به درخواست برادر، به خارج کشور رفت و در آنجا (آمریکا) مستقر شد. او در آنجا به تماسها و ارتباطات خود با آمریکا ادامه داد، و تمام سعی خود را در بازگرداندن رژیم سلطنتی نمود. اما پس از فوت برادرش به گوشهای خزید و تلاش خود را به تجمع سلطنتطلبان و یکرنگی آنها معطوف کرد. امری که به جایی نرسید. او مقداری از ثروت خود را وقف تاسیس مرکز اطلاعات و تحقیقاتی کرد تا در مورد سلطنت پهلوی به تحقیق بپردازد و وجههای مردمدار به آنها بدهند. او در اواخر عمر دچار فراموشی و افسردگی شد و هم اکنون در نیویورک بسر میبرد.
2- ازدواج: اشرف پهلوی در سن 17 سالگی به عقد علی قوام در آمد. ازدواج اشرف پهلوی با علی قوام در فضایی آکنده از رنگ و بوی سیاسی، بدون پیش زمینههای عاطفی و اخلاقی لازم برای پیوند زناشویی به اشرف پهلوی تحمیل شد. این ازداوج به مدت شش سال به سختی دوام آورد و سرانجام اشرف پهلوی به هنگام تبعید رضاشاه پهلوی از ایران توانست نظر او را برای جدایی از علی قوام جلب کند. در هر حال این وصلت در سال 1322 رسماً به طلاق انجامید. حاصل اولین ازدواج اشرف پهلوی، شهرام است که نام خانوادگی پهلوینیا را برای خود برگزید.
همسر دوم اشرف، احمد شفیق بود که در پی سفر اشرف به مصر این آشنایی و بعد، ازدواج فراهم شد. احمد شفیق یک تاجر مصری بود. اشرف پهلوی از طریق او وارد بسیاری از معاملات تجاری شد و احمد شفیق با برخورداری از نفوذ اشرف پهلوی مدیر کل شرکت بیمه کشور، مدیرکل هواپیمایی ایر لاین و رئیس سازمان هواپیمایی کشور شد. ازدواج اشرف با احمد شفیق، در سال 1322، به وقوع پیوست اما این ازدواج نیز از آسیب زوال در امان نماند و آنها در سال 1329، یعنی 9 سال پیش از طلاق رسمی با توافقی دوجانبه از هم جدا شدند. فرزندان آنها ـ شهریار و آزاده ـ نام خانوادگی شفیق را برای خود برگزیدند. 5
اولاً بدبختی شوهران اشرف این بود که پس از ازدواج، اشرف از قیافهشان بیزار میشد و تحمل دیدنشان را نداشت و ثانیاً این که شوهران وی هم بیشتر سعی در استفاده از موقعیت ایشان داشتهاند بطوری که از وی به مثابه پلی برای دستیابی به موقعیتهای برتر سود میجستهاند.
اشرف زن جسور، قدرت طلب، مغرور و خوشگذران بود و برخلاف خواهرش شمس به امور سیاسی عشق میورزید. او تا زمان حضور پدر در ایران (شهریور 1320) از شرکت در کلیه امور سیاسی محروم بود. بعد از برکناری پدر (شهریور 1320) بلافاصله از پدر جدا شد و بعد از تبعید رضا شاه از کشور وی در ظاهر به درخواست خود رضاشاه که از نفوذ او در برادرش، محمدرضا پهلوی اطلاع داشت، در ایران ماند و در خلاء موجود در دربار آن روز ایران نقش موثری ایفا نمود. 2 «ژرار دوویلیه» نویسنده فرانسوی، که چندین بار با اشرف ملاقات و مصاحبه کرده است از قول خود او مینویسد که «پدرم به من گفت در هیچ شرایطی نباید برادرم را تنها بگذارم، زیرا او به وجود من احتیاج دارد.» 3 طی سالهای دهه 20 فرصتی برای ایفای یکی از مهمترین نقشهای سیاسی اشرف فراهم آمد و آن سفر اشرف به مسکو و دیدار او با استالین دیکتاتور شوروی سابق بود. اشرف از سفر به مسکو و ملاقات با استالین نتیجه سیاسی مشخصی به دست نیاورد ولی بعد از مراجعت او به ایران، شاه قوت قلب بیشتری یافت و با اطمینان بیشتری در مقابل قوام و حزب توده ایستاد.
در فاصله فتح آذربایجان در سال 1325 تا دومین ازدواج شاه در سال 1329 اشرف پهلوی نقش درجه اولی در سیاست ایران ایفا میکرد، زیرا نفوذ او در برادرش به حدی بود که میتوانست نخست وزیر و وزیران کابینه را هم به او تحمیل کند. از دولتمردان مورد علاقه اشرف که در این دوران به نخست وزیری رسید، میتوان از عبدالحسین هژیر نام برد. اشرف با سپهبد رزم آرا، رئیس ستاد ارتش وقت نیز که در عملیات نجات آذربایجان نقش مهمی داشت روابط نزدیکی برقرار نمود. و این رابطه در زمان نخست وزیری رزم آرا نیز ادامه داشت که هرچند که بعداً دچار مشکلاتی شد.
حوزه فعالیت اشرف روز به روز افزایش یافت. به طوری که از سال 1330 و قدرت گرفتن دکتر محمد مصدق به اوج خود رسید و اشرف به عنوان رکن مبارزه دربار با مصدق درآمد. فعالیت او در این زمینه به حدی بود که مصدق با اصرار، او و مادرش را از ایران تبعید نمود. بطوری که اشرف در خاطرات خود، از این دوران به عنوان «دومین تبعید» خود از ایران یاد میکرد. در این مدت با این که از ایران دور بوده به مبارزه علیه مصدق، چه به وسیله عوامل خود در داخل کشور و چه از طریق تماس با خارجیان ادامه میداد و نتیجه این روند هم سقوط دولت مصدق بود که در این زمینه در فصل بعد بیشتر توضیح داده خواهد شد.
اشرف زن جسور، قدرت طلب، مغرور و خوشگذران بود و برخلاف خواهرش شمس به امور سیاسی عشق میورزید. او تا زمان حضور پدر در ایران (شهریور 1320) از شرکت در کلیه امور سیاسی محروم بود
در هر حال، اشرف بعد از کودتای 28 مرداد بر مداخلات خود در امور سیاسی افزود و یکی از دولتمردان مورد علاقه خود، دکتر منوچهر اقبال، را نخست به وزارت دربار و سپس به مقام نخست وزیری رساند، ولی بعد از سقوط دولت اقبال و حوادثی که منجر به روی کار آمدن دکتر امینی شد نفوذ او در دربار و دولت کاهش یافت. در دوران حکومت علم و بعد از آن، اشرف با تغییر رویکرد بیشتر به امور مالی و بند وبست های تجاری روی آورد و در مقام ریاست سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی به امپراتوری مالی وسیعی دست یافت. اشرف همچنین ریاست عالیه هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد را نیز به عهده داشت، و با اجرای بعضی برنامههای نمایشی مانند تشکیل کنفرانس جهانی حقوق بشر و کنفرانس بینالمللی حقوق زن در تهران میخواست مقدمات انتخاب خود را به ریاست مجمع عمومی سازمان ملل متحد فراهم کند، که در این کار موفقیتی به دست نیاورد. محمدرضا پهلوی همواره از رو به رو شدن با اشرف پهلوی برای انتقاد از وی و طرح مسائلی از این دست اجتناب میورزیده است. این واقعیت نه تنها در خاطرات علم بلکه در اظهارات حسین فردوست نیز همواره به چشم میخورد بطوری که اسدالله علم در خاطراتش به نقل از محمدرضا پهلوی میگوید: «این خواهر دوقلوی من در تمام عمرم خاری در چشم من بوده است.» 4 و این از آن روست که محمدرضا پهلوی به سبب جسارت بیش از حد اشرف پهلوی از وی بیم داشته است و اعتراض و نارضایتی خود را نسبت به او به اسدالله علم و حسین فردوست اظهار میکرده، با آگاهی و اطمینان از اینکه آنها هرگز موجب رنجش خواهرش نخواهند شد.
با اوجگیری مبارزات ضد سلطنتی مردم مسلمان در ایران در سال 1357 اشرف بار دیگر اما این بار بنا به درخواست برادر، به خارج کشور رفت و در آنجا (آمریکا) مستقر شد. او در آنجا به تماسها و ارتباطات خود با آمریکا ادامه داد، و تمام سعی خود را در بازگرداندن رژیم سلطنتی نمود. اما پس از فوت برادرش به گوشهای خزید و تلاش خود را به تجمع سلطنتطلبان و یکرنگی آنها معطوف کرد. امری که به جایی نرسید. او مقداری از ثروت خود را وقف تاسیس مرکز اطلاعات و تحقیقاتی کرد تا در مورد سلطنت پهلوی به تحقیق بپردازد و وجههای مردمدار به آنها بدهند. او در اواخر عمر دچار فراموشی و افسردگی شد و هم اکنون در نیویورک بسر میبرد.
2- ازدواج: اشرف پهلوی در سن 17 سالگی به عقد علی قوام در آمد. ازدواج اشرف پهلوی با علی قوام در فضایی آکنده از رنگ و بوی سیاسی، بدون پیش زمینههای عاطفی و اخلاقی لازم برای پیوند زناشویی به اشرف پهلوی تحمیل شد. این ازداوج به مدت شش سال به سختی دوام آورد و سرانجام اشرف پهلوی به هنگام تبعید رضاشاه پهلوی از ایران توانست نظر او را برای جدایی از علی قوام جلب کند. در هر حال این وصلت در سال 1322 رسماً به طلاق انجامید. حاصل اولین ازدواج اشرف پهلوی، شهرام است که نام خانوادگی پهلوینیا را برای خود برگزید.
همسر دوم اشرف، احمد شفیق بود که در پی سفر اشرف به مصر این آشنایی و بعد، ازدواج فراهم شد. احمد شفیق یک تاجر مصری بود. اشرف پهلوی از طریق او وارد بسیاری از معاملات تجاری شد و احمد شفیق با برخورداری از نفوذ اشرف پهلوی مدیر کل شرکت بیمه کشور، مدیرکل هواپیمایی ایر لاین و رئیس سازمان هواپیمایی کشور شد. ازدواج اشرف با احمد شفیق، در سال 1322، به وقوع پیوست اما این ازدواج نیز از آسیب زوال در امان نماند و آنها در سال 1329، یعنی 9 سال پیش از طلاق رسمی با توافقی دوجانبه از هم جدا شدند. فرزندان آنها ـ شهریار و آزاده ـ نام خانوادگی شفیق را برای خود برگزیدند. 5
محمدرضا پهلوی همواره از رو به رو شدن با اشرف پهلوی برای انتقاد از وی و طرح مسائلی از این دست اجتناب میورزیده است. این واقعیت نه تنها در خاطرات علم بلکه در اظهارات حسین فردوست نیز همواره به چشم میخورد
سومین شوهر اشرف پهلوی مهدی بوشهری بود. «وی از تاجران و بازرگانان بزرگ عصر پهلوی و از خاندان تجار معروف بوشهری بود. آشنایی آن دو در پاریس به هنگام تبعید اشرف صورت گرفت. درست زمانی که اشرف از کمبودهای مالی رنج میبرد، وجود مهدی بوشهری او را از شرایط بد اقتصادی نجات داد و تنهایی کشنده تبعید را از بین برد.» 6 بوشهری سفیر سیار و رئیس هیئت مدیره فستیوالهای هنری شد. وی در اواخر عمر رژیم پهلوی سازمان گسترش سینمایی را تاسیس کرد. این ازدواج نیز مانند ازدواجهای دیگر اشرف به شکست انجامید، بطوری که مهدی بوشهری بعد از یک سال فقط به صورت ظاهری همسر اشرف بود. از مجموع ازدواجهای اشرف میتوان دو نتیجه را استنتاج کرد:اولاً بدبختی شوهران اشرف این بود که پس از ازدواج، اشرف از قیافهشان بیزار میشد و تحمل دیدنشان را نداشت و ثانیاً این که شوهران وی هم بیشتر سعی در استفاده از موقعیت ایشان داشتهاند بطوری که از وی به مثابه پلی برای دستیابی به موقعیتهای برتر سود میجستهاند.