11-07-2014، 19:16
تاریخ ایرانی: چه پیش از آنکه اکران شود محل بحث بود و چه زمانی که اکران شد و چه حالا که در فرآیندی عجیب مهمترین جایزۀ سینمایی سال جهان را از آن خود کرده است. «آرگو» به ماجرای فرار شش کارمند سفارت آمریکا از غائلۀ گروگانگیری در آبان ۵۸ میپردازد؛ فراری بزرگ که یک کارمند CIA به نام تونی مندز آن را برنامهریزی کرده و با کمک سفیر وقت کانادا در تهران که بعدها معلوم شد رییس ایستگاه سازمان سیا در تهران بوده، به اجرا درمیآید. حال با گذشت بیش از ۳ دهه و در شرایط فعلی ساخت فیلمی چون «آرگو» از چه خاستگاهی برخوردار است و چه تبعاتی دارد؟ این موضوع مبنای برپایی میزگردی چالشی شده که در سالنامۀ روزنامه «اعتماد» به چاپ رسیده است. ابراهیم اصغرزاده از دانشجویان تسخیرکنندۀ سفارت آمریکا و تهمینه میلانی کارگردان برجستۀ سینمای ایران دو چهرهای هستند که روبروی هم قرار گرفتهاند تا به ارزیابی ریشهها و پیامدهای ساخت اثری سینمایی چون «آرگو» بپردازند. گفتوگویی که وقتی به اصل بحث گروگانگیری میرسد، چالشی جذاب را میانشان رقم میزند.
آیا آرگو فیلم خوبی است؟
آرگو به کارگردانی بن افلک ساخته شده است. هنرمندی که بیشتر به صفت بازیگر شناخته شده و شاید مهمترین فیلمی که آن را کارگردانی کرده همین آرگو باشد. آیا آرگو گذشته از موضوعی که به آن پرداخته و چالش فراوانی را برانگیخته است، فیلم خوبی است؟
تهمینه میلانی به عنوان کارگردانی که سالهاست در عرصه سینما فعال است، آرگو را فیلم قابل دفاعی میداند که باعث شده تماشاگر با آن همذاتپنداری کند. او میگوید: «زمانی که به تماشای آرگو نشستم فرض را بر آن گرفتم که ایرانی نیستم و یک آدم کاملا بیطرف هستم. با این نگاه فیلم آرگو قابل دفاع و نسبتا جذاب است. به ویژه مونتاژ خوب آن موجب میشود تماشاگر به عنوان یک فیلم تا لحظه آخر آن را تماشا کرده و در اغلب اوقات با شخصیتهای فیلم همدلی کند.»
او با بیان اینکه «آرگو برخلاف بسیاری از فیلمهای آمریکایی تلاش نکرده از تونی مندز قهرمان بسازد»، معتقد است اینکه تونی مندز به عنوان فردی جدا از سیستم معرفی میشود بر جذابیتهای فیلم افزوده است: «در مجموع در کل فیلم از تونی مندز هیچ حرکت قهرمانانه رمبووار سر نمیزند. او رمبو نیست و شبیه آدمهای معمولی است و همین امر او را به تماشاگر نزدیکتر و فیلم را جذابتر میکند، چرا که فاصله خود را با تماشاگر کم میکند. ما به عنوان یک انسان تونی مندز را میفهمیم چون میترسد و صادق است و نسبتاً معصوم. این مجموعه کمک میکند که فیلم دلچسب باشد و البته ریتم سریع فیلم، به ویژه در سکانسهای پایانی کمک میکند تا تماشاگر از جایش تکان نحورد...»
میلانی میافزاید: «وقتی فیلم قهرمان را از سیستم جدا میکند، دیگر احساس نمیکنیم او در حال انجام ماموریت برای کشور آمریکاست. در عین حال او به هر حال یک آمریکایی است که دست به یک عمل زده و از خودگذشتگی نشان میدهد. مخاطب اگر بیطرفانه به فیلم نگاه کند بیشک مایل است تا قهرمان فیلم به سمت خانوادهاش برگردد.»
ابراهیم اصغرزاده هم با این تعبیر که «آرگو فیلم خوبی از آب درآمده» موافق است. او البته بر این نکته تاکید دارد که این قضاوت زمانی درست است که ما رویۀ سیاسی فیلم را به کلی نادیده بگیریم. او با بیان اینکه مهمترین موفقیت فیلم این است که با وجود دستمایه قرار دادن موضوعی تاریخی که از اول تا آخر آن مشخص است توانسته بیننده را تا آخر به دنبال خود بکشاند. اصغرزاده میگوید: «فیلم به این دلیل موفق است که بیننده با داستانی همراه میشود که از انتهای داستان اطلاع دارد، اما هیجان فیلم به قدری زیاد است که بیننده را تا آخر با خود همراه میکند و این فوقالعاده است که شما در مقابل فیلمی قرار بگیرید که از همان اول، از پایانش اطلاع دارید اما هیجان تماشای آن را داشته باشید.»
آرگو فیلمی ضد ایرانی است؟
بسیاری فیلم بن افلک را به واسطۀ به تصویر کشیدن چهرهای خشن از دانشجویان گروگانگیر و طیفهای مختلف مردم فیلمی ضد ایرانی میدانند. اصغرزاده با بیان اینکه «آرگو با تصویر چهرهای غیرواقعی از ایرانیها و فضای سیاسی سالهای ابتدای انقلاب، باعث تحقیر ایرانیان میشود»، افزود: «این فیلم، فیلمی ضدایرانی نیست اما باعث تحقیر مردم ایران میشود. مردم ایران یا در کنسولگری هستند و میخواهند ویزا بگیرند، یا پشت دروازه عراق هستند و میخواهند پناهندگی بگیرند یا جلوی سفارت هستند و شعار میدهند. در این میان کسانی که میخواهند از ایران خارج شوند و در فرودگاه هستند افرادی آرام و متمدن هستند، اما بخشی از ملت که در بازارند یک مشت مردم خشن مانند آدم ماشینی هستند که فقط شعار میدهند و هیچ حسی ندارند، در صورتی که ما وقتی یک ماه از جریان گروگانگیری گذشته بود چند کشیش را به ایران دعوت و برای گروگانها جشن کریسمس برگزار کردیم. همان زمان بسیاری از آمریکاییها و افراد دیگر کشورها در خیابانهای ایران آزادانه تردد میکردند و ملت ایران ضدآمریکایی به این مفهوم نبود که با هر کدامشان روبهرو شود دستگیرش کنند.»
او میافزاید: «من آرگو را ضد ایرانی نمیدانم بلکه درباره تاریخ هالیوود میدانم، بنابراین هالیوود علاقه دارد به چنین فیلمی جایزه بدهد. در این فیلم هالیوود، سازمان سیا و وزارت خارجه آمریکا را نجات میدهد، نجات از بحرانی که با ابزار دیپلماتیک قابل حل نبود...»
در مقابل تهمینه میلانی ساخت فیلمی چون آرگو را حق آمریکاییها میداند و معتقد است این فیلم در برابر فیلمهایی که سینماگران ایرانی درباره آمریکا ساختهاند و کارهایی [مثل آتش زدن پرچم آمریکا] که ما میکنیم توهینآمیز به حساب نمیآید. او در عوض با انتقاد از ضعف سینمای ایران در به تصویر کشیدن تاریخ معاصر میگوید: «هر کشوری حق دارد برای دفاع از موضع سیاسی خود در جهان فیلم بسازد. به نظرم آمریکا از کشورهای دیگر در این حوزه بهتر عمل کرده، چون با اینکه در ویتنام جنایات زیادی را انجام داد اما تعداد زیادی فیلم درباره همین جنایتها توسط فیلمسازان مستقل و در نقد سیاستهای آمریکا ساخته شد. ولی ما در این زمینه و ساخت فیلم برای توضیح مواضع خودمان برای مردم جهان کارنامه موفقی نداریم. تا به حال فکر کردهاید که چرا ما درباره واقعه گروگانگیری فیلم نساختهایم؟ در حالی که این حادثه ظاهرا برای ما به نوعی یک پیروزی محسوب میشود و همه احزاب و تودههای آن زمان از گروههای چپ گرفته تا مذهبی و نهضت آزادی تا جبهه ملی از این واقعه حمایت کردهاند. در جایی که سینما و تلویزیون ما دهها فیلم بر ضد سیاستمداران و سیاستهای آمریکا ساخته است...»
اصغرزاده اما معتقد است این فیلم برخی نکات را به عمد ناگفته گذاشته و از نمادهایی استفاده کرده که کلیت کار را از واقعیت ایران آن روزها دور کرده است. او میگوید: «به عنوان مثال واقعا ما اعدام افراد را با جرثقیل داشتیم؟ یا مثلا در صحنهای یک ماشین آتش گرفته است در حالی که آن زمان امنیت حاکم شده بود و از این اتفاقات نمیافتاد. یا اینکه دانشجویان نیمه شب با اسلحه گروگانها را بیدار کرده و تیرباران میکنند و چند بچه دبستانی اسناد خردشدۀ سفارت را کنار هم میگذارند و بازسازی میکنند!»
او میافزاید: «در فیلم جملهای وجود دارد که گفته میشود مردی که پسرش کشته شده توسط یک اسلحه آمریکایی و توسط شاه کشته شده یا جایی راجع به لانه جاسوسی صحبت میشود که مامور سیا میگوید کاش واقعا لانه جاسوسی بود. سفیر خبر نداشت قرار است انقلاب شود. اینها نکاتی است که ما به عنوان ایرانی متوجه میشویم، به همین دلیل است که این فیلم هم سلطنتطلبها را ناراحت میکند، هم مدافعان جمهوری اسلامی را.»
آرگو پروژۀ سیاستمداران آمریکایی است؟
بحث توطئۀ استکبار و در صدر آن دولت ایالات متحده آمریکا علیه ایرانیان موضوع تازهای نیست. فیلم «آرگو» هم از این قاعده مستثنی نبوده و یکی از محورهای بحث درباره این فیلم از همان ابتدا خاستگاه ساخت چنین فیلمی در فضای فعلی جهان است. با اعلام جایزۀ بهترین فیلم اسکار از کاخ سفید آن هم توسط میشل اوباما، همسر رئیسجمهور آمریکا کفۀ ترازو به سمت هواداران تئوری توطئه سنگینتر شد. اما آیا آرگو به واقع پروژهای سینمایی و توطئهای فرهنگی است که در پشت پرده از سوی دولت آمریکا طراحی شده است؟
اصغرزاده این موضوع را به صورت جدی محتمل میداند و در جای جای اظهاراتش به برنامهریزی و اهداف پشت پرده ساخت این فیلم اشاره دارد. او میگوید: «ماجرای گروگانگیری در آمریکا مردم را در برابر یک سوال قرار داد که قدرت ما چیست. در شرایطی که بعد از حوادث ویتنام به دلیل شکست در یک جبهه خارجی جامعه آمریکا دچار یک بحران روانی و استیصال شده بود، به یکباره انقلابی به وجود میآید که جامعه آمریکا را حساستر و پراسترس میکند. عدهای جوان آمریکاییها را گروگان گرفتند و مدیران سیاسی آمریکا نتوانستند بحران را حل کنند. شکست روی شکست. این شرایط تاریخی باعث میشود که بعد از ۳۰ سال یک پرونده سراسر شکست از بایگانی تاریخ آمریکا زمینه تولید فیلم میشود.»
اصغرزاده با مرتبط دانستن ساخته شدن «آرگو» با تغییر سیاست خارجی ایالات متحده پس از واقعۀ ۱۱ سپتامبر میگوید: «بعد از ۱۱ سپتامبر طراحی میکنند و میگویند دشمن دیگر شوروی و چین نیست. دشمنی بدون سرزمین به نام تروریسم طرح میشود. در واقع فقدان دشمن یک باره تمام فعالیتهای نظامی و امنیتی آمریکا را بیاثر کرد و حالا باید یک دشمن جدید ساخته شود... در این بین پروندهای که بعد از ۴ نوامبر ۱۹۷۹ خاک میخورد و قرار بود مورد توجه قرار نگیرد تا رابطه ایران و آمریکا دوباره برقرار شود روی میز قرار میگیرد. به این دلیل که اعتقاد دارم پرونده این فیلم سیاسی است و به همین خاطر قبل از اینکه دستاندرکاران به فکر ساختن یک فیلم باشند به فکر این بودند که یک ماموریت سیاسی انجام دهند.»
اصغرزاده با بیان اینکه «آرگو افسانهپردازی است»، خاستگاه سیاسی این فیلم را حزب دموکرات آمریکا میداند؛ حزب متبوع جیمی کارتر رئیسجمهور اسبق آمریکا که گروگانگیری در دوران او اتفاق افتاد. به عقیدۀ اصغرزاده، آرگو تلاش میکند برای از یاد بردن عقدۀ گروگانگیری و تحقیر دموکراتها توسط دانشجویان گروگانگیر که قدرت آمریکا را به چالش کشیده بودند با بزرگنمایی عملیات موفقیتآمیز تونی مندز، کمی از فشار سنگین تاریخ بر دوش این بخش از جامعۀ سیاسی ایالات متحده که اکنون قدرت سیاسی را در اختیار دارد، کم کند.
میلانی اما این تحلیلها را یکسره خیالپردازی و ناشی از توهم توطئه میداند. او خطاب به اصغرزاده میگوید: «من مثل شما اعتقادی به طرح توطئه ندارم، ممکن است سازمان سیا و هر نهاد سیاستگذاری دیگر در آمریکا همانطور که میفرمایید فکر و عمل کنند، اما تفکر و اندیشه هنرمند ربطی به سیاستمداران ندارد و جز موارد نادر در تاریخ هنر، اصولا هنر فرمانپذیر نیست که دستور بدهند ما این فیلم را لازم داریم، شما بفرمایید آن را بسازید و بعد هم به آن جایزه بدهند. حداقل تجربه ۳۰ سال آزمون و خطا در سینمای ما این را ثابت کرده است! اما ممکن است فیلمهایی که همسو با سیاستهای آنان ساخته میشود را مورد توجه بیشتری قرار دهند...آرگو فیلم بزرگی نیست که سیا مجذوبش شود وگرنه به جای این بازیگران ناشناس، برای ارائه شخصیتهای فیلم از ستارههای بزرگ هالیوود مثل آنجلینا جولی، یا براد پیت و... استفاده میکردند، نه چند چهره ناشناخته یا درجه دو و سه. فراموش نکنید که فیلم آرگو با همکاری بن افلک به عنوان کارگردان و جورج کلونی به عنوان تهیهکننده که هر دو چهره شناخته شده و نسبتاً مستقل سینمای آمریکا هستند و با هزینه خودشان ساخته شده است.»
میلانی معتقد است حتی اگر برنامه سیاسی هم پشت این فیلم باشد مهم نیست. او میگوید: «وقتی شما در کشور خودتان این قابلیت را ندارید که مسائل به این مهمی را ارزیابی و آنالیز کنید، حق اعتراض به شخص دیگری که این کار را انجام دهد را ندارید.» موضوعی که اصغرزاده چندان با آن موافق نیست. او که خود در جریان تسخیر سفارت از جمله چهرههای محوری بوده، معتقد است «مساله در فیلم آرگو باز نمیشود، تحریف میشود» و این چیزی نیست که تحسینبرانگیز باشد.
اینجاست که ماجرای سفارت و تسخیر آن به بحث اصلی میزگرد تبدیل میشود. جایی که میلانی و اصغرزاده در قضاوت درباره تسخیر سفارت به اختلاف برمیخورند. میلانی با بیان اینکه تحریف مورد نظر اصغرزاده در یک فیلم هالیوودی با ساختار سینمایی طبیعی است، میگوید: «با حرفهایی که امروز زدیم، فکر میکنم چه خوب شد که این فیلم ساخته شد، چه خوب که بحثهای کهنهای که بالاخره باید روزی آنها را مطرح میکردیم مطرح شد. حتی اگر به این بهانه باشد که ما این فیلم را نقد کنیم و ادعا کنیم توسط سیا ساخته شده. آقای اصغرزاده فکر میکنم چون شما جزو گروگانگیرها بودید همانند بسیاری از ایشان نسبت به اعمالی که با حسن نیت انجام شده، نگاه عاطفی دارید و همانند ایشان نمیتوانید به اشتباهات خود اعتراف کنید. در حالی که به باور من و خیلیهای دیگر گروگانگیری در عین داشتن حسن نیت از طرف شما و دیگر دوستان به ملت ما صدمه زد.»
اصغرزاده این موضوع را نمیپذیرد و میگوید: «من معتقد به این صدمه نیستم. من میگویم آثار گروگانگیری را میتوانیم نقد کنیم. بسیاری از اتفاقات بعد از انقلاب به گروگانگیری ربطی ندارد. برنامه حمله عراق به ایران در زمان شاه کشیده شده بود و عراق نیاز به یک مرز آبی داشت. ما یک عده دانشجو بودیم که این کار را کردیم. اصل آن کار یک اقدام اعتراضی بود.
میلانی: اما سیاسی شد.
اصغرزاده: این چه ربطی به ما دارد؟
میلانی: ما راجع به دانشجوهایی صحبت میکنیم که کاری انجام دادند که در عمل به نفع ما نبود.»
آرگو به سود رابطه ایران و آمریکاست؟
میلانی معتقد است فیلم آرگو برخلاف ظاهر و تبلیغاتی که دربارۀ آن شده در نهایت به سود رابطۀ ایران و آمریکاست؛ رابطهای که اکنون با گذشت سه دهه هنوز کمتر نشانهای از بهبود آن دیده میشود. اصغرزاده اما پاسخی دارد، پاسخی که ناظر بر نقد فیلم است و پیامی که قصد انتقال آن را دارد: «در آرگو صحنهای وجود دارد که صحنه رفتن به بازار است. به نظر هردوی ما صحنه بدی است. در این صحنه شش نفر را از داخل تظاهرات خشن عبور میدهند و این عبور و عادی شدن قضیه رازی است که خانم میلانی معتقد است آمریکا به دنبال برقراری رابطه است. من اینجا را میپذیرم که اینها علائمی است که میتوان درباره آن در جامعه ایران گفتوگو کرد، اما آنقدر نکتههای مسالمتآمیز کم است و فدای فضای دوگانه قهرمان و ضدقهرمان شده که نادیده گرفته میشود... این فیلم میتوانست بهتر باشد مشروط بر اینکه اسیر دست فضای عمومی آمریکا قرار نگیرد. اگر یک پدیده مستقلی از این اتفاق بیرون میآمد و به آن پرداخته میشد بهتر بود، اما کار بد، بد است.»
آیا آرگو فیلم خوبی است؟
آرگو به کارگردانی بن افلک ساخته شده است. هنرمندی که بیشتر به صفت بازیگر شناخته شده و شاید مهمترین فیلمی که آن را کارگردانی کرده همین آرگو باشد. آیا آرگو گذشته از موضوعی که به آن پرداخته و چالش فراوانی را برانگیخته است، فیلم خوبی است؟
تهمینه میلانی به عنوان کارگردانی که سالهاست در عرصه سینما فعال است، آرگو را فیلم قابل دفاعی میداند که باعث شده تماشاگر با آن همذاتپنداری کند. او میگوید: «زمانی که به تماشای آرگو نشستم فرض را بر آن گرفتم که ایرانی نیستم و یک آدم کاملا بیطرف هستم. با این نگاه فیلم آرگو قابل دفاع و نسبتا جذاب است. به ویژه مونتاژ خوب آن موجب میشود تماشاگر به عنوان یک فیلم تا لحظه آخر آن را تماشا کرده و در اغلب اوقات با شخصیتهای فیلم همدلی کند.»
او با بیان اینکه «آرگو برخلاف بسیاری از فیلمهای آمریکایی تلاش نکرده از تونی مندز قهرمان بسازد»، معتقد است اینکه تونی مندز به عنوان فردی جدا از سیستم معرفی میشود بر جذابیتهای فیلم افزوده است: «در مجموع در کل فیلم از تونی مندز هیچ حرکت قهرمانانه رمبووار سر نمیزند. او رمبو نیست و شبیه آدمهای معمولی است و همین امر او را به تماشاگر نزدیکتر و فیلم را جذابتر میکند، چرا که فاصله خود را با تماشاگر کم میکند. ما به عنوان یک انسان تونی مندز را میفهمیم چون میترسد و صادق است و نسبتاً معصوم. این مجموعه کمک میکند که فیلم دلچسب باشد و البته ریتم سریع فیلم، به ویژه در سکانسهای پایانی کمک میکند تا تماشاگر از جایش تکان نحورد...»
میلانی میافزاید: «وقتی فیلم قهرمان را از سیستم جدا میکند، دیگر احساس نمیکنیم او در حال انجام ماموریت برای کشور آمریکاست. در عین حال او به هر حال یک آمریکایی است که دست به یک عمل زده و از خودگذشتگی نشان میدهد. مخاطب اگر بیطرفانه به فیلم نگاه کند بیشک مایل است تا قهرمان فیلم به سمت خانوادهاش برگردد.»
ابراهیم اصغرزاده هم با این تعبیر که «آرگو فیلم خوبی از آب درآمده» موافق است. او البته بر این نکته تاکید دارد که این قضاوت زمانی درست است که ما رویۀ سیاسی فیلم را به کلی نادیده بگیریم. او با بیان اینکه مهمترین موفقیت فیلم این است که با وجود دستمایه قرار دادن موضوعی تاریخی که از اول تا آخر آن مشخص است توانسته بیننده را تا آخر به دنبال خود بکشاند. اصغرزاده میگوید: «فیلم به این دلیل موفق است که بیننده با داستانی همراه میشود که از انتهای داستان اطلاع دارد، اما هیجان فیلم به قدری زیاد است که بیننده را تا آخر با خود همراه میکند و این فوقالعاده است که شما در مقابل فیلمی قرار بگیرید که از همان اول، از پایانش اطلاع دارید اما هیجان تماشای آن را داشته باشید.»
آرگو فیلمی ضد ایرانی است؟
بسیاری فیلم بن افلک را به واسطۀ به تصویر کشیدن چهرهای خشن از دانشجویان گروگانگیر و طیفهای مختلف مردم فیلمی ضد ایرانی میدانند. اصغرزاده با بیان اینکه «آرگو با تصویر چهرهای غیرواقعی از ایرانیها و فضای سیاسی سالهای ابتدای انقلاب، باعث تحقیر ایرانیان میشود»، افزود: «این فیلم، فیلمی ضدایرانی نیست اما باعث تحقیر مردم ایران میشود. مردم ایران یا در کنسولگری هستند و میخواهند ویزا بگیرند، یا پشت دروازه عراق هستند و میخواهند پناهندگی بگیرند یا جلوی سفارت هستند و شعار میدهند. در این میان کسانی که میخواهند از ایران خارج شوند و در فرودگاه هستند افرادی آرام و متمدن هستند، اما بخشی از ملت که در بازارند یک مشت مردم خشن مانند آدم ماشینی هستند که فقط شعار میدهند و هیچ حسی ندارند، در صورتی که ما وقتی یک ماه از جریان گروگانگیری گذشته بود چند کشیش را به ایران دعوت و برای گروگانها جشن کریسمس برگزار کردیم. همان زمان بسیاری از آمریکاییها و افراد دیگر کشورها در خیابانهای ایران آزادانه تردد میکردند و ملت ایران ضدآمریکایی به این مفهوم نبود که با هر کدامشان روبهرو شود دستگیرش کنند.»
او میافزاید: «من آرگو را ضد ایرانی نمیدانم بلکه درباره تاریخ هالیوود میدانم، بنابراین هالیوود علاقه دارد به چنین فیلمی جایزه بدهد. در این فیلم هالیوود، سازمان سیا و وزارت خارجه آمریکا را نجات میدهد، نجات از بحرانی که با ابزار دیپلماتیک قابل حل نبود...»
در مقابل تهمینه میلانی ساخت فیلمی چون آرگو را حق آمریکاییها میداند و معتقد است این فیلم در برابر فیلمهایی که سینماگران ایرانی درباره آمریکا ساختهاند و کارهایی [مثل آتش زدن پرچم آمریکا] که ما میکنیم توهینآمیز به حساب نمیآید. او در عوض با انتقاد از ضعف سینمای ایران در به تصویر کشیدن تاریخ معاصر میگوید: «هر کشوری حق دارد برای دفاع از موضع سیاسی خود در جهان فیلم بسازد. به نظرم آمریکا از کشورهای دیگر در این حوزه بهتر عمل کرده، چون با اینکه در ویتنام جنایات زیادی را انجام داد اما تعداد زیادی فیلم درباره همین جنایتها توسط فیلمسازان مستقل و در نقد سیاستهای آمریکا ساخته شد. ولی ما در این زمینه و ساخت فیلم برای توضیح مواضع خودمان برای مردم جهان کارنامه موفقی نداریم. تا به حال فکر کردهاید که چرا ما درباره واقعه گروگانگیری فیلم نساختهایم؟ در حالی که این حادثه ظاهرا برای ما به نوعی یک پیروزی محسوب میشود و همه احزاب و تودههای آن زمان از گروههای چپ گرفته تا مذهبی و نهضت آزادی تا جبهه ملی از این واقعه حمایت کردهاند. در جایی که سینما و تلویزیون ما دهها فیلم بر ضد سیاستمداران و سیاستهای آمریکا ساخته است...»
اصغرزاده اما معتقد است این فیلم برخی نکات را به عمد ناگفته گذاشته و از نمادهایی استفاده کرده که کلیت کار را از واقعیت ایران آن روزها دور کرده است. او میگوید: «به عنوان مثال واقعا ما اعدام افراد را با جرثقیل داشتیم؟ یا مثلا در صحنهای یک ماشین آتش گرفته است در حالی که آن زمان امنیت حاکم شده بود و از این اتفاقات نمیافتاد. یا اینکه دانشجویان نیمه شب با اسلحه گروگانها را بیدار کرده و تیرباران میکنند و چند بچه دبستانی اسناد خردشدۀ سفارت را کنار هم میگذارند و بازسازی میکنند!»
او میافزاید: «در فیلم جملهای وجود دارد که گفته میشود مردی که پسرش کشته شده توسط یک اسلحه آمریکایی و توسط شاه کشته شده یا جایی راجع به لانه جاسوسی صحبت میشود که مامور سیا میگوید کاش واقعا لانه جاسوسی بود. سفیر خبر نداشت قرار است انقلاب شود. اینها نکاتی است که ما به عنوان ایرانی متوجه میشویم، به همین دلیل است که این فیلم هم سلطنتطلبها را ناراحت میکند، هم مدافعان جمهوری اسلامی را.»
آرگو پروژۀ سیاستمداران آمریکایی است؟
بحث توطئۀ استکبار و در صدر آن دولت ایالات متحده آمریکا علیه ایرانیان موضوع تازهای نیست. فیلم «آرگو» هم از این قاعده مستثنی نبوده و یکی از محورهای بحث درباره این فیلم از همان ابتدا خاستگاه ساخت چنین فیلمی در فضای فعلی جهان است. با اعلام جایزۀ بهترین فیلم اسکار از کاخ سفید آن هم توسط میشل اوباما، همسر رئیسجمهور آمریکا کفۀ ترازو به سمت هواداران تئوری توطئه سنگینتر شد. اما آیا آرگو به واقع پروژهای سینمایی و توطئهای فرهنگی است که در پشت پرده از سوی دولت آمریکا طراحی شده است؟
اصغرزاده این موضوع را به صورت جدی محتمل میداند و در جای جای اظهاراتش به برنامهریزی و اهداف پشت پرده ساخت این فیلم اشاره دارد. او میگوید: «ماجرای گروگانگیری در آمریکا مردم را در برابر یک سوال قرار داد که قدرت ما چیست. در شرایطی که بعد از حوادث ویتنام به دلیل شکست در یک جبهه خارجی جامعه آمریکا دچار یک بحران روانی و استیصال شده بود، به یکباره انقلابی به وجود میآید که جامعه آمریکا را حساستر و پراسترس میکند. عدهای جوان آمریکاییها را گروگان گرفتند و مدیران سیاسی آمریکا نتوانستند بحران را حل کنند. شکست روی شکست. این شرایط تاریخی باعث میشود که بعد از ۳۰ سال یک پرونده سراسر شکست از بایگانی تاریخ آمریکا زمینه تولید فیلم میشود.»
اصغرزاده با مرتبط دانستن ساخته شدن «آرگو» با تغییر سیاست خارجی ایالات متحده پس از واقعۀ ۱۱ سپتامبر میگوید: «بعد از ۱۱ سپتامبر طراحی میکنند و میگویند دشمن دیگر شوروی و چین نیست. دشمنی بدون سرزمین به نام تروریسم طرح میشود. در واقع فقدان دشمن یک باره تمام فعالیتهای نظامی و امنیتی آمریکا را بیاثر کرد و حالا باید یک دشمن جدید ساخته شود... در این بین پروندهای که بعد از ۴ نوامبر ۱۹۷۹ خاک میخورد و قرار بود مورد توجه قرار نگیرد تا رابطه ایران و آمریکا دوباره برقرار شود روی میز قرار میگیرد. به این دلیل که اعتقاد دارم پرونده این فیلم سیاسی است و به همین خاطر قبل از اینکه دستاندرکاران به فکر ساختن یک فیلم باشند به فکر این بودند که یک ماموریت سیاسی انجام دهند.»
اصغرزاده با بیان اینکه «آرگو افسانهپردازی است»، خاستگاه سیاسی این فیلم را حزب دموکرات آمریکا میداند؛ حزب متبوع جیمی کارتر رئیسجمهور اسبق آمریکا که گروگانگیری در دوران او اتفاق افتاد. به عقیدۀ اصغرزاده، آرگو تلاش میکند برای از یاد بردن عقدۀ گروگانگیری و تحقیر دموکراتها توسط دانشجویان گروگانگیر که قدرت آمریکا را به چالش کشیده بودند با بزرگنمایی عملیات موفقیتآمیز تونی مندز، کمی از فشار سنگین تاریخ بر دوش این بخش از جامعۀ سیاسی ایالات متحده که اکنون قدرت سیاسی را در اختیار دارد، کم کند.
میلانی اما این تحلیلها را یکسره خیالپردازی و ناشی از توهم توطئه میداند. او خطاب به اصغرزاده میگوید: «من مثل شما اعتقادی به طرح توطئه ندارم، ممکن است سازمان سیا و هر نهاد سیاستگذاری دیگر در آمریکا همانطور که میفرمایید فکر و عمل کنند، اما تفکر و اندیشه هنرمند ربطی به سیاستمداران ندارد و جز موارد نادر در تاریخ هنر، اصولا هنر فرمانپذیر نیست که دستور بدهند ما این فیلم را لازم داریم، شما بفرمایید آن را بسازید و بعد هم به آن جایزه بدهند. حداقل تجربه ۳۰ سال آزمون و خطا در سینمای ما این را ثابت کرده است! اما ممکن است فیلمهایی که همسو با سیاستهای آنان ساخته میشود را مورد توجه بیشتری قرار دهند...آرگو فیلم بزرگی نیست که سیا مجذوبش شود وگرنه به جای این بازیگران ناشناس، برای ارائه شخصیتهای فیلم از ستارههای بزرگ هالیوود مثل آنجلینا جولی، یا براد پیت و... استفاده میکردند، نه چند چهره ناشناخته یا درجه دو و سه. فراموش نکنید که فیلم آرگو با همکاری بن افلک به عنوان کارگردان و جورج کلونی به عنوان تهیهکننده که هر دو چهره شناخته شده و نسبتاً مستقل سینمای آمریکا هستند و با هزینه خودشان ساخته شده است.»
میلانی معتقد است حتی اگر برنامه سیاسی هم پشت این فیلم باشد مهم نیست. او میگوید: «وقتی شما در کشور خودتان این قابلیت را ندارید که مسائل به این مهمی را ارزیابی و آنالیز کنید، حق اعتراض به شخص دیگری که این کار را انجام دهد را ندارید.» موضوعی که اصغرزاده چندان با آن موافق نیست. او که خود در جریان تسخیر سفارت از جمله چهرههای محوری بوده، معتقد است «مساله در فیلم آرگو باز نمیشود، تحریف میشود» و این چیزی نیست که تحسینبرانگیز باشد.
اینجاست که ماجرای سفارت و تسخیر آن به بحث اصلی میزگرد تبدیل میشود. جایی که میلانی و اصغرزاده در قضاوت درباره تسخیر سفارت به اختلاف برمیخورند. میلانی با بیان اینکه تحریف مورد نظر اصغرزاده در یک فیلم هالیوودی با ساختار سینمایی طبیعی است، میگوید: «با حرفهایی که امروز زدیم، فکر میکنم چه خوب شد که این فیلم ساخته شد، چه خوب که بحثهای کهنهای که بالاخره باید روزی آنها را مطرح میکردیم مطرح شد. حتی اگر به این بهانه باشد که ما این فیلم را نقد کنیم و ادعا کنیم توسط سیا ساخته شده. آقای اصغرزاده فکر میکنم چون شما جزو گروگانگیرها بودید همانند بسیاری از ایشان نسبت به اعمالی که با حسن نیت انجام شده، نگاه عاطفی دارید و همانند ایشان نمیتوانید به اشتباهات خود اعتراف کنید. در حالی که به باور من و خیلیهای دیگر گروگانگیری در عین داشتن حسن نیت از طرف شما و دیگر دوستان به ملت ما صدمه زد.»
اصغرزاده این موضوع را نمیپذیرد و میگوید: «من معتقد به این صدمه نیستم. من میگویم آثار گروگانگیری را میتوانیم نقد کنیم. بسیاری از اتفاقات بعد از انقلاب به گروگانگیری ربطی ندارد. برنامه حمله عراق به ایران در زمان شاه کشیده شده بود و عراق نیاز به یک مرز آبی داشت. ما یک عده دانشجو بودیم که این کار را کردیم. اصل آن کار یک اقدام اعتراضی بود.
میلانی: اما سیاسی شد.
اصغرزاده: این چه ربطی به ما دارد؟
میلانی: ما راجع به دانشجوهایی صحبت میکنیم که کاری انجام دادند که در عمل به نفع ما نبود.»
آرگو به سود رابطه ایران و آمریکاست؟
میلانی معتقد است فیلم آرگو برخلاف ظاهر و تبلیغاتی که دربارۀ آن شده در نهایت به سود رابطۀ ایران و آمریکاست؛ رابطهای که اکنون با گذشت سه دهه هنوز کمتر نشانهای از بهبود آن دیده میشود. اصغرزاده اما پاسخی دارد، پاسخی که ناظر بر نقد فیلم است و پیامی که قصد انتقال آن را دارد: «در آرگو صحنهای وجود دارد که صحنه رفتن به بازار است. به نظر هردوی ما صحنه بدی است. در این صحنه شش نفر را از داخل تظاهرات خشن عبور میدهند و این عبور و عادی شدن قضیه رازی است که خانم میلانی معتقد است آمریکا به دنبال برقراری رابطه است. من اینجا را میپذیرم که اینها علائمی است که میتوان درباره آن در جامعه ایران گفتوگو کرد، اما آنقدر نکتههای مسالمتآمیز کم است و فدای فضای دوگانه قهرمان و ضدقهرمان شده که نادیده گرفته میشود... این فیلم میتوانست بهتر باشد مشروط بر اینکه اسیر دست فضای عمومی آمریکا قرار نگیرد. اگر یک پدیده مستقلی از این اتفاق بیرون میآمد و به آن پرداخته میشد بهتر بود، اما کار بد، بد است.»