02-06-2014، 12:05
روز جمعه 17 ماه می، نماد بدنامی قتلعام آرژانتین و دیکتاتوریهای نظامیاش در سلول خود در زندان مارکوس پاز، جایی که داشت دوران محکومیت حبس ابد را میگذراند، به مرگ طبیعی و در خواب درگذشت. ویدلا (87 ساله) اولین دیکتاتور آرژانتین است که پشت میلههای زندان مرد.
جنایتهای دیکتاتوری ویدلا
خورخه رافائل ویدلا، ژنرال ارتش، مغز متفکر و پشت پردهء طولانیترین رژیم نظامی دوفاکتوی (غیررسمی) آرژانتین بود که از کاسا رودلزا (همسنگ کاخ سفید ایالات متحده) اداره میشد. او همراه با دریاسالار ایمیلیو ادولدو ماسرا و نیروی هوایی اورلاندون رامون آگوستی مسوول «پروسهء ملی تجدید سازمان» بودند، یک استراتژی ملی که به طور موفق قصد داشت دوران پس از پرونیسم (اصلاحاتی که پرون، رئیسجمهور آرژانتین از طریق حزب عدالتخواه پیگیری میکرد) را به فضاحت بکشد و از طریق حمایت از رهبران کهنهکار نظامی الیگارشی و حتی بسیاری از رهبران کاتولیک کشور، شکاف بین طبقات اجتماعی را عمیقتر کند.
او قاطعانه احزاب سیاسی را از هم پاشاند و کنگره ملی را بست. علاوه بر این، ویدلا یک نسل کامل از مردم آرژانتین را با کمپین بیرحمانه و سیستماتیک برای حذف جنبشهای چریکی که او مدعی بود در کشور وجود دارند، خاموش کرد و به کشتار جمعی غیرنظامیانی پرداخت که به گمان او از درگیری مسلحانه حمایت میکردند؛ یک جریان تمامنشدنی از دزدیدن بچههای چپگراهای متهم، ناپدید شدن، پرواز بر فراز شهر ماردل پلاتا و پرت کردن دشمنان رژیم از هواپیما به پایین، دورههای شکنجه وحشیانهای که در تعدادی از بازداشتگاههای مخفیانه اتفاق میافتاد مثل ESMA سابق (مدرسه دریایی مکانیک که گاهی به آن آشوویتس آرژانتین هم گفته میشود). او حتی اجازه داد که از ورزش و مشخصا فوتبال و جام جهانی 1978 برای سرپوش گذاشتن بر جنایتهای غیرقانونی دولتی استفاده شود و فریادهای قربانیان شکنجه در ESMA که تنها چند متر با ورزشگاه المولومنتال فاصله داشت، در فریاد شادی گل گم شد (همانطور که آدلف هیتلر از بازیهای المپیک سال 1936 در برلین استفاده کرده بود). در حکومت ویدلا، حتی یک گوشه از جامعه آرژانتین مصون نماند و بخشهای بسیار اندکی از کارزار جنایتآمیز برای محو کردن هرگونه ردی از حکومت چپها از کشور جان سالم به در بردند. در فاصله 24 مارس 1976 تا 10 دسامبر 1983، کل جمعیت کشور در دورهء خشونت خونبار، نامعقول، تحجر و تروریسم دولتی در ترس زندگی میکردند.
شورای امور همیسفریک اندکی پیش از کودتای 1976 علیه رژیم رئیسجمهور ماریا استلا مارتینز دو پرون تاسیس شده بود. این شورا از معدود موسسات آمریکایی بود که همان موقع خطر مرگآور دیکتاتور آرژانتین را درک کرد که چیزی بیش از یک رژیم مستبد دوفاکتو در آمریکای لاتین بود. ویدلا حتی در دوران ریاستجمهوری کارتر، بیانیهای صادر کرد و گفت که شورای امور همیسفریک «قادر است احساسات ضد آرژانتینی را در چهار گوشهء جهان فراخواند». به علاوه تصادفا یکی از متولیان سابق این شورا، نماینده سابق کنگره داگلاس فریزر بود که ریاست کمیته فرعی حقوق بشر کنگره را برعهده داشت، و آن موقع تعدادی از قربانیان رژیم نظامی درباره ماهیت واقعی حکومت نظامی در آرژانتین در آنجا شهادت دادند. در حکومت نظامی تحت رهبری ویدلا هیچ کس بیش از خود او در جنایتها دخالت مستقیم نداشت. او خطر ویژهای برای قربانیان تبعیدی حقوق سیاسی که از محیط سرکوبگر خود برای پناهندگی سیاسی به کشورهای نزدیک آرژانتین گریخته بودند، ایجاد کرد. در مدتی که ویدلا، رهبر دوفاکتو بود (81-1976) بوئنوسآیرس به طور کامل با رژیمهای نظامی منطقه تحت نقشه کوندور (همکاری رژیمهای دیکتاتوری منطقه برای ایجاد ارعاب و سرکوب) از جمله با شیلی تحت حاکمیت ژنرال آگوستو پینوشه، اروگوئه تحت حکومت ژنرال خوان ماریا بوردابری، برزیل ژنرال ارنستو گیسل، پاراگوئه تحت حاکمیت ژنرال آلفردو استروسنر و بولیوی ژنرال هوگو بنزر همکاری میکرد. اگر در گذشته آرژانتین کشور مهماننوازی برای قربانیان دیکتاتوریهای همسایه بود، حالا تبعیدیهای سیاسی قربانیان وحشتزدهء رژیمی تغییر یافته شدند که با خود وحشتآفرینترین حکومتی که کشور به خود دیده بود را به همراه آورد.
رژیم نظامی آرژانتین مجوز قتل و شکنجه و مفقود شدن 300 هزار شهروند آرژانتینی را صادر کرد که به desaparecidos (سر به نیست کردن) مشهور است - یا کسانی که ربوده شدند – از جمله کودکانی که مجبور شدند که به فرزندی پذیرفته شوند. ویدلا آدم خیلی باهوشی نبود، اما قدری مرموز بود و از سوی شیطان هدایت میشد. هنری ریمونت، روزنامهنگار کارکشته در زمینه مسایل آمریکای لاتین (که با نیویورک تایمز و اینترنشنال پرس همکاری دارد) و مدیر جدید شورای امور همیسفریک گفت: «چیزی که درباره ویدلا شوم بود اینست که او سرانجامی همچون یک انسان متمدن داشت در حالی که در واقع او مسوول مرگ تعداد زیادی از آدمها بود. او عادت داشت به دانشآموزان دارو بخوراند و آنها را به اقیانوس بیاندازد.» ریمونت گفت: «ویدلا یکی از کسانی بود که فکر میکردند دارند آرژانتین را از بلشویسم نجات میدهند، اما مساله این نبود.»
تقریبا مثل همه چیزهایی که دیر به آمریکای لاتین میرسد، تاثیرات «پیمان هیتلر- استالین» کذایی نیز حضوری دیرهنگام داشت، که ریمونت اینگونه توضیح میدهد: «کمونیستها از نازیها حمایت کردند تا به سقوط بورژوازی و به قدرت رسیدن پرولتاریا کمک کند، اما در عوض هیتلر کنترل اوضاع را به دست گرفت.» در آرژانتین بسیاری از مردم متعلق به طبقه متوسط در ابتدا از ویدلا استقبال کردند، چون چپها (انقلابیونی که از خوان دومینو پرون حمایت میکردند) و چپهای تندرو (که گروههای تندرو و ستیزهجویی مثل مونتونروها نمایندگیشان میکنند) باعث شده بودند که کشور کاملا ناامن احساس شود. طبقه متوسط آرژانتین میخواست که به افراطگری پایان دهد اما به اشتباه فکر میکرد که ارتش میتواند دموکراسی را تضمین کند. بنابراین کودتای نظامی داشت راهش را در تلاش برای بیثبات کردن سرمایهداری پی میگرفت. متاسفانه آنها قویا درباره ویدلا دچار اشتباه شدند، کسی که حکومتش به قربانی شدن دهها هزار شهروند ناراضی و بیشتر جوانان و یهودیتبارها انجامید. ریمونت موضوع را اینطور جمعبندی کرد: «دوا بدتر از بیماری بود.»
در جستجوی عدالت؛ محکومیت ویدلا به خاطر جنایتهایش
در دورهء ریاستجمهوری رائول آلفونسین در سال 1985، ویدلا و دیگر اعضای خونتای نظامی در پرونده تاریخی 13، یا کشتار جمعی، حبسهای غیرقانونی، شکنجههای وحشیانه، کودکربایی، تحریف هویتهای فردی، بردگی اجباری، اخاذی، تهدید، مرگ و میر ناشی از شکنجه، و دزدیدن خردسالان مجرم شناخته شدند. این اولین حکم حبس ابدی بود که ویدلا گرفت و تنها حکمی بود که هرگز امکان فرجامخواهی به آن داده نشد. در سال 1986، دادگاه عالی آرژانتین همه اتهامات را وارد دانست و همه رهبران مرتبط با خونتا را محکوم کرد. اما متاسفانه ویدلا تنها پنج سال در زندان ماند، چون در سال 1990 کارلوس منم (99-1989) رئیسجمهور وقت آرژانتین به نام عفو و بخشش این دیکتاتور مخوف را آزاد کرد.
در سال 2010، دادگاه عالی آرژانتین قوانین عفو را که رئیسجمهور سابق کارلوس منم وضع کرده بود، خلاف قانون اساسی دانست و ویدلا را برای گذران دوران محکومیت حبس ابد به زندان مارکو پاز فرستاد. در آن زمان، او در ایالت کوردوبا نیز محاکمه و به خاطر شلیک به 31 زندانی که از سوی مقامات ارتش مجبور شده بودند به شکل ساختگی فرار کنند تا توجیهی برای کشتنشان ایجاد شود، برای سومین بار به حبس ابد محکوم شد. پنجم جولای سال 2012، ویدلا علاوه بر محکومیتهای سابقش به دلیل صدور فرمان دزدیدن کودکان شورشیان زندانی به 50 سال حبس دیگر محکوم شد.
ویدلا آخرین بار دو روز پیش از مرگش در 17 ماه می در دادگاه بوئنوسآیرس حاضر شد و یکبار دیگر نپذیرفت که درباره نقش خود در نقشهء کوندور، یک همکاری اطلاعاتی استراتژیک بین سیآیای و دیکتاتورهای آمریکای لاتین (شیلی، برزیل، آرژانتین، اروگوئه، پاراگوئه و بولیوی) برای از بین بردن همهء جنبشهای شورشی چپگرایانه با هدف جلوگیری از تکرار انقلاب کوبا و تشکیل دولت ترس و خشونت فراوان شهادت دهد. ویدلا با سکوتش، رازها و نام قربانیان را با خود به گور برد
جنایتهای دیکتاتوری ویدلا
خورخه رافائل ویدلا، ژنرال ارتش، مغز متفکر و پشت پردهء طولانیترین رژیم نظامی دوفاکتوی (غیررسمی) آرژانتین بود که از کاسا رودلزا (همسنگ کاخ سفید ایالات متحده) اداره میشد. او همراه با دریاسالار ایمیلیو ادولدو ماسرا و نیروی هوایی اورلاندون رامون آگوستی مسوول «پروسهء ملی تجدید سازمان» بودند، یک استراتژی ملی که به طور موفق قصد داشت دوران پس از پرونیسم (اصلاحاتی که پرون، رئیسجمهور آرژانتین از طریق حزب عدالتخواه پیگیری میکرد) را به فضاحت بکشد و از طریق حمایت از رهبران کهنهکار نظامی الیگارشی و حتی بسیاری از رهبران کاتولیک کشور، شکاف بین طبقات اجتماعی را عمیقتر کند.
او قاطعانه احزاب سیاسی را از هم پاشاند و کنگره ملی را بست. علاوه بر این، ویدلا یک نسل کامل از مردم آرژانتین را با کمپین بیرحمانه و سیستماتیک برای حذف جنبشهای چریکی که او مدعی بود در کشور وجود دارند، خاموش کرد و به کشتار جمعی غیرنظامیانی پرداخت که به گمان او از درگیری مسلحانه حمایت میکردند؛ یک جریان تمامنشدنی از دزدیدن بچههای چپگراهای متهم، ناپدید شدن، پرواز بر فراز شهر ماردل پلاتا و پرت کردن دشمنان رژیم از هواپیما به پایین، دورههای شکنجه وحشیانهای که در تعدادی از بازداشتگاههای مخفیانه اتفاق میافتاد مثل ESMA سابق (مدرسه دریایی مکانیک که گاهی به آن آشوویتس آرژانتین هم گفته میشود). او حتی اجازه داد که از ورزش و مشخصا فوتبال و جام جهانی 1978 برای سرپوش گذاشتن بر جنایتهای غیرقانونی دولتی استفاده شود و فریادهای قربانیان شکنجه در ESMA که تنها چند متر با ورزشگاه المولومنتال فاصله داشت، در فریاد شادی گل گم شد (همانطور که آدلف هیتلر از بازیهای المپیک سال 1936 در برلین استفاده کرده بود). در حکومت ویدلا، حتی یک گوشه از جامعه آرژانتین مصون نماند و بخشهای بسیار اندکی از کارزار جنایتآمیز برای محو کردن هرگونه ردی از حکومت چپها از کشور جان سالم به در بردند. در فاصله 24 مارس 1976 تا 10 دسامبر 1983، کل جمعیت کشور در دورهء خشونت خونبار، نامعقول، تحجر و تروریسم دولتی در ترس زندگی میکردند.
او قاطعانه احزاب سیاسی را از هم پاشاند و کنگره ملی را بست. علاوه بر این، ویدلا یک نسل کامل از مردم آرژانتین را با کمپین بیرحمانه و سیستماتیک برای حذف جنبشهای چریکی که او مدعی بود در کشور وجود دارند، خاموش کرد و به کشتار جمعی غیرنظامیانی پرداخت که به گمان او از درگیری مسلحانه حمایت میکردند
لری برنز، مدیر شورای امور همیسفریک (نیمکرهای) -COHA- دربارهء مرگ این دیکتاتور گفت: «تاریخ نه با خورخه ویدلا مهربان خواهد بود نه به نقشی که چهرهها و موسسات کلیدی و مهم ایالات متحده در دوران حکومت نظامی خونتا (شورای حکومتی نظامیان) آرژانتین بازی کردند احترام خواهد گذاشت. چهرههای کلیدی در تایید میزان خشونتی که نیروهای نظامی آرژانتین روا میداشتند یا اینکه تا چه عمقی در منجلاب فاشیسم ساختاری کشور فرو رفته بودند، تعلل به خرج دادند.»شورای امور همیسفریک اندکی پیش از کودتای 1976 علیه رژیم رئیسجمهور ماریا استلا مارتینز دو پرون تاسیس شده بود. این شورا از معدود موسسات آمریکایی بود که همان موقع خطر مرگآور دیکتاتور آرژانتین را درک کرد که چیزی بیش از یک رژیم مستبد دوفاکتو در آمریکای لاتین بود. ویدلا حتی در دوران ریاستجمهوری کارتر، بیانیهای صادر کرد و گفت که شورای امور همیسفریک «قادر است احساسات ضد آرژانتینی را در چهار گوشهء جهان فراخواند». به علاوه تصادفا یکی از متولیان سابق این شورا، نماینده سابق کنگره داگلاس فریزر بود که ریاست کمیته فرعی حقوق بشر کنگره را برعهده داشت، و آن موقع تعدادی از قربانیان رژیم نظامی درباره ماهیت واقعی حکومت نظامی در آرژانتین در آنجا شهادت دادند. در حکومت نظامی تحت رهبری ویدلا هیچ کس بیش از خود او در جنایتها دخالت مستقیم نداشت. او خطر ویژهای برای قربانیان تبعیدی حقوق سیاسی که از محیط سرکوبگر خود برای پناهندگی سیاسی به کشورهای نزدیک آرژانتین گریخته بودند، ایجاد کرد. در مدتی که ویدلا، رهبر دوفاکتو بود (81-1976) بوئنوسآیرس به طور کامل با رژیمهای نظامی منطقه تحت نقشه کوندور (همکاری رژیمهای دیکتاتوری منطقه برای ایجاد ارعاب و سرکوب) از جمله با شیلی تحت حاکمیت ژنرال آگوستو پینوشه، اروگوئه تحت حکومت ژنرال خوان ماریا بوردابری، برزیل ژنرال ارنستو گیسل، پاراگوئه تحت حاکمیت ژنرال آلفردو استروسنر و بولیوی ژنرال هوگو بنزر همکاری میکرد. اگر در گذشته آرژانتین کشور مهماننوازی برای قربانیان دیکتاتوریهای همسایه بود، حالا تبعیدیهای سیاسی قربانیان وحشتزدهء رژیمی تغییر یافته شدند که با خود وحشتآفرینترین حکومتی که کشور به خود دیده بود را به همراه آورد.
رژیم نظامی آرژانتین مجوز قتل و شکنجه و مفقود شدن 300 هزار شهروند آرژانتینی را صادر کرد که به desaparecidos (سر به نیست کردن) مشهور است - یا کسانی که ربوده شدند – از جمله کودکانی که مجبور شدند که به فرزندی پذیرفته شوند. ویدلا آدم خیلی باهوشی نبود، اما قدری مرموز بود و از سوی شیطان هدایت میشد. هنری ریمونت، روزنامهنگار کارکشته در زمینه مسایل آمریکای لاتین (که با نیویورک تایمز و اینترنشنال پرس همکاری دارد) و مدیر جدید شورای امور همیسفریک گفت: «چیزی که درباره ویدلا شوم بود اینست که او سرانجامی همچون یک انسان متمدن داشت در حالی که در واقع او مسوول مرگ تعداد زیادی از آدمها بود. او عادت داشت به دانشآموزان دارو بخوراند و آنها را به اقیانوس بیاندازد.» ریمونت گفت: «ویدلا یکی از کسانی بود که فکر میکردند دارند آرژانتین را از بلشویسم نجات میدهند، اما مساله این نبود.»
تقریبا مثل همه چیزهایی که دیر به آمریکای لاتین میرسد، تاثیرات «پیمان هیتلر- استالین» کذایی نیز حضوری دیرهنگام داشت، که ریمونت اینگونه توضیح میدهد: «کمونیستها از نازیها حمایت کردند تا به سقوط بورژوازی و به قدرت رسیدن پرولتاریا کمک کند، اما در عوض هیتلر کنترل اوضاع را به دست گرفت.» در آرژانتین بسیاری از مردم متعلق به طبقه متوسط در ابتدا از ویدلا استقبال کردند، چون چپها (انقلابیونی که از خوان دومینو پرون حمایت میکردند) و چپهای تندرو (که گروههای تندرو و ستیزهجویی مثل مونتونروها نمایندگیشان میکنند) باعث شده بودند که کشور کاملا ناامن احساس شود. طبقه متوسط آرژانتین میخواست که به افراطگری پایان دهد اما به اشتباه فکر میکرد که ارتش میتواند دموکراسی را تضمین کند. بنابراین کودتای نظامی داشت راهش را در تلاش برای بیثبات کردن سرمایهداری پی میگرفت. متاسفانه آنها قویا درباره ویدلا دچار اشتباه شدند، کسی که حکومتش به قربانی شدن دهها هزار شهروند ناراضی و بیشتر جوانان و یهودیتبارها انجامید. ریمونت موضوع را اینطور جمعبندی کرد: «دوا بدتر از بیماری بود.»
در جستجوی عدالت؛ محکومیت ویدلا به خاطر جنایتهایش
در دورهء ریاستجمهوری رائول آلفونسین در سال 1985، ویدلا و دیگر اعضای خونتای نظامی در پرونده تاریخی 13، یا کشتار جمعی، حبسهای غیرقانونی، شکنجههای وحشیانه، کودکربایی، تحریف هویتهای فردی، بردگی اجباری، اخاذی، تهدید، مرگ و میر ناشی از شکنجه، و دزدیدن خردسالان مجرم شناخته شدند. این اولین حکم حبس ابدی بود که ویدلا گرفت و تنها حکمی بود که هرگز امکان فرجامخواهی به آن داده نشد. در سال 1986، دادگاه عالی آرژانتین همه اتهامات را وارد دانست و همه رهبران مرتبط با خونتا را محکوم کرد. اما متاسفانه ویدلا تنها پنج سال در زندان ماند، چون در سال 1990 کارلوس منم (99-1989) رئیسجمهور وقت آرژانتین به نام عفو و بخشش این دیکتاتور مخوف را آزاد کرد.
رژیم نظامی آرژانتین مجوز قتل و شکنجه و مفقود شدن 300 هزار شهروند آرژانتینی را صادر کرد که به desaparecidos (سر به نیست کردن) مشهور است - یا کسانی که ربوده شدند – از جمله کودکانی که مجبور شدند که به فرزندی پذیرفته شوند
در سال 1996، پرونده جدیدی دربارهء چند مورد کودکربایی از مادرانی که در بازداشتگاههای مخفی زندانی بودند علیه ویدلا گشوده شد و در سال 1998 او به جرم جنایت علیه بشریت محکوم شد و دومین حکم حبس ابد را گرفت. اگرچه ویدلا کمتر از 30 روز از زندان برگشت چون وزارت دادگستری تصمیم گرفت که به خاطر کهولت سن (بالاتر از 70 سال) به او اجازه داده شود که در خانهاش در بلگرانو در نزدیکی بوئنوسآیرس در حصر خانگی بماند. در سال 2003، رئیسجمهور نستور کرشنر چند قانون عفو را لغو و اجازه پیگرد قضایی رهبران سابق نظامی و همکارانش را صادر کرد؛ در سال 2006 کارزار کرشنر برای ترویج حقوق بشر سرانجام موفق شد که امتیاز حصر خانگی را لغو و جنایتکار سابق را به مرکز نظامی کامپو دومایو منتقل کند.در سال 2010، دادگاه عالی آرژانتین قوانین عفو را که رئیسجمهور سابق کارلوس منم وضع کرده بود، خلاف قانون اساسی دانست و ویدلا را برای گذران دوران محکومیت حبس ابد به زندان مارکو پاز فرستاد. در آن زمان، او در ایالت کوردوبا نیز محاکمه و به خاطر شلیک به 31 زندانی که از سوی مقامات ارتش مجبور شده بودند به شکل ساختگی فرار کنند تا توجیهی برای کشتنشان ایجاد شود، برای سومین بار به حبس ابد محکوم شد. پنجم جولای سال 2012، ویدلا علاوه بر محکومیتهای سابقش به دلیل صدور فرمان دزدیدن کودکان شورشیان زندانی به 50 سال حبس دیگر محکوم شد.
ویدلا آخرین بار دو روز پیش از مرگش در 17 ماه می در دادگاه بوئنوسآیرس حاضر شد و یکبار دیگر نپذیرفت که درباره نقش خود در نقشهء کوندور، یک همکاری اطلاعاتی استراتژیک بین سیآیای و دیکتاتورهای آمریکای لاتین (شیلی، برزیل، آرژانتین، اروگوئه، پاراگوئه و بولیوی) برای از بین بردن همهء جنبشهای شورشی چپگرایانه با هدف جلوگیری از تکرار انقلاب کوبا و تشکیل دولت ترس و خشونت فراوان شهادت دهد. ویدلا با سکوتش، رازها و نام قربانیان را با خود به گور برد