21-02-2014، 17:30
در اطراف خود پسران زیادی را می شناسم که با وجود سن بالا هنوز ازدواج نکرده اند. اکثرشان تحصیل کرده اند و به بهانههای مختلف از ازدواج امتناع و یا تاخیر خود را توجیه می کنند. در اینجا به دنبال طرح این موضوع هستم که ازدواج در سنین بالا چه معایبی دارد و چرا در جامعه ما چنین امری دارد تبدیل به یک مد می شود؟
شاید مهم ترین عامل در تاخیر ازدواج مسائل اقتصادی باشد. افرادی که به این دلیل از ازدواج امتناع میکنند معمولا داشتن شغلی با امنیت و حقوق کافی و مسکن مناسب را از شرایط لازم برای ازدواج میدانند. بنابراین تا زمانی که به شرایط مناسب نرسند ازدواج نمیکنند و وقت و انرژی شان را در راه کسب امکانات بهتر صرف میکنند. باید گفت برای تشکیل خانواده توانایی امرار معاش و استقلال مالی پیش شرط مهمی است. کسی که هنوز دستش در جیب خودش نیست این استقلال را ندارد و در تأمین نیازهای مادی زندگی دچار مشکل میشود.
اما اگر در کنار این پیش شرط، به توقعات جامعه از نقش همسر در ابتدای زندگی توجه کنیم؛ در می یابیم که سطح مورد انتظار برای شروع یک زندگی بیشتر از آنکه منطقی و ضروری باشد سر و شکل یک موضوع اجتماعی را دارد. در جامعه ما ثروت یک ارزش به حساب میآید و افرادی که از مزایا و امکانات مادی زندگی بهره بیشتری داشته باشند از امتیازات اجتماعی بیشتری هم برخوردارند. بر همین اساس کسی که ماشین مدل بالایی داشته باشد پرستیژ اجتماعی بیشتری هم دارد و دیگران درباره این فرد طور دیگری فکر و نوع دیگری رفتار میکنند. به این ترتیب میتوان گفت ازدواج در سنین بالا یکی از عوارض تسبط ارزش ها و فرهنگ مادی گرایی در جامعه است.
عامل دیگری که می تواند افراد را از ازدواج منصرف کند مسئولیت اداره یک زندگی است. مدیریت زندگی مشترک آنقدر سختی دارد که افراد را از پذیرش آن بترساند و تبدیل به یک دافعه برای ازدواج شود. در این بین نقش تربیت خانوادگی و نهاد آموزش (شامل مدرسه ها و دانشگاهها) بسیار تعیین کننده است. به هر میزانی که در فرآیند پرورش، به مسئولیت پذیری افراد اهمیت بیشتری داده شود، افراد بیشتر برای بر عهده گرفتن نقش های همسری در خانواده آمادهتر می شوند. این مسئله به انتظارات اقتصادی ازشرایط ازدواج هم وابسته است و با آن نسبت مستقیمی دارد.
حال باید پرسید ازدواج در سن بالا چه عواقبی برای فرد دارد؟ آیا همین که امکانات مادی زندگی فراهم شود آنقدر توجیه دارد که ازدواج را به تأخیر انداخت؟
نیاز جنسی یکی از غرایز اصلی آدمی است. غریزه جنسی هر چند که بر خلاف خوردن و آشامیدن ضروری نیست و می توان ارضای آن را بدون آسیب جسمانی به تاخیر انداخت، اما ارضای دیرهنگام آن عوارض روحی و روانی زیادی دارد. چنین عوارضی هم از طریق دین و هم از طریق روانشناسی مورد تاکید قرار گرفتهاند. به طوری که در اسلام ایمان فرد مجرد نصف ایمان افراد متاهل توصیف شده است. بدن آدمی طوری ساخته شده است که تاخیر در هر نیازی همراه با فشارهای روانی است و آثار سویی متوجه شخصیت و عادات زندگی فرد میشود.
یکی از اهداف اصلی ازدواج تولید مثل و تربیت فرزند است. افرادی که در سنین بالا ازدواج میکنند بالتبع پدران و مادران پیرتری هم خواهند بود. به این ترتیب اختلاف سنی بین فرزند و والدین افزایش مییابد و این تفاوت سنی موجب مشکلاتی در ارتباط متقابل بین فرزند-پدر و مادر میشود؛ به طوری که نیازها و حال و هوای فرزندان و والدین بسیار واگرا هستند و نمی توانند فهم خوبی از یکدیگر داشته باشند و به سبب نوع متفاوت تفریحات شان رابطه مستحکمی بین شان برقرار نیست.
در یک زندگی مشترک تفاهم و درک همسران از یکدیگر از پایههای اساسی رابطه خوب و سالم است. با این حال چون هیچ دو نفری با یکدیگر تفاوتهایی دارند، انعطاف و تغییر برای ارتباط بهتر از ضروریات یک رابطه صمیمی است. وقتی سن افراد بالا می رود انعطاف پذیری کمتری در ازدواج خواهند داشت. این افراد کمتر می توانند با شرایط جدید وفق یابند و به همین سبب در ازدواج با موانع ارتباطی بیشتری روبرو میشوند.
علاوه بر موارد فوق باز هم میتوان از معایب ازدواج دیرهنگام گفت. و از آنجا که خانواده کوچکترین نهاد اجتماعی است اثرات و معضلات ازدواجِ با تاخیر، دامنگیر جامعه هم خواهد شد. مخصوصاً زمانی که این مسئله تبدیل به یک اپیدمی شود و تعداد افراد زیادی در جامعه چنین رویهای را در پیش گیرند. معضلاتی که باید متوجه آنها بود و هم در ابعاد فردی و هم اجتماعی از آنها غفلت نکرد.
شاید مهم ترین عامل در تاخیر ازدواج مسائل اقتصادی باشد. افرادی که به این دلیل از ازدواج امتناع میکنند معمولا داشتن شغلی با امنیت و حقوق کافی و مسکن مناسب را از شرایط لازم برای ازدواج میدانند. بنابراین تا زمانی که به شرایط مناسب نرسند ازدواج نمیکنند و وقت و انرژی شان را در راه کسب امکانات بهتر صرف میکنند. باید گفت برای تشکیل خانواده توانایی امرار معاش و استقلال مالی پیش شرط مهمی است. کسی که هنوز دستش در جیب خودش نیست این استقلال را ندارد و در تأمین نیازهای مادی زندگی دچار مشکل میشود.
اما اگر در کنار این پیش شرط، به توقعات جامعه از نقش همسر در ابتدای زندگی توجه کنیم؛ در می یابیم که سطح مورد انتظار برای شروع یک زندگی بیشتر از آنکه منطقی و ضروری باشد سر و شکل یک موضوع اجتماعی را دارد. در جامعه ما ثروت یک ارزش به حساب میآید و افرادی که از مزایا و امکانات مادی زندگی بهره بیشتری داشته باشند از امتیازات اجتماعی بیشتری هم برخوردارند. بر همین اساس کسی که ماشین مدل بالایی داشته باشد پرستیژ اجتماعی بیشتری هم دارد و دیگران درباره این فرد طور دیگری فکر و نوع دیگری رفتار میکنند. به این ترتیب میتوان گفت ازدواج در سنین بالا یکی از عوارض تسبط ارزش ها و فرهنگ مادی گرایی در جامعه است.
عامل دیگری که می تواند افراد را از ازدواج منصرف کند مسئولیت اداره یک زندگی است. مدیریت زندگی مشترک آنقدر سختی دارد که افراد را از پذیرش آن بترساند و تبدیل به یک دافعه برای ازدواج شود. در این بین نقش تربیت خانوادگی و نهاد آموزش (شامل مدرسه ها و دانشگاهها) بسیار تعیین کننده است. به هر میزانی که در فرآیند پرورش، به مسئولیت پذیری افراد اهمیت بیشتری داده شود، افراد بیشتر برای بر عهده گرفتن نقش های همسری در خانواده آمادهتر می شوند. این مسئله به انتظارات اقتصادی ازشرایط ازدواج هم وابسته است و با آن نسبت مستقیمی دارد.
حال باید پرسید ازدواج در سن بالا چه عواقبی برای فرد دارد؟ آیا همین که امکانات مادی زندگی فراهم شود آنقدر توجیه دارد که ازدواج را به تأخیر انداخت؟
نیاز جنسی یکی از غرایز اصلی آدمی است. غریزه جنسی هر چند که بر خلاف خوردن و آشامیدن ضروری نیست و می توان ارضای آن را بدون آسیب جسمانی به تاخیر انداخت، اما ارضای دیرهنگام آن عوارض روحی و روانی زیادی دارد. چنین عوارضی هم از طریق دین و هم از طریق روانشناسی مورد تاکید قرار گرفتهاند. به طوری که در اسلام ایمان فرد مجرد نصف ایمان افراد متاهل توصیف شده است. بدن آدمی طوری ساخته شده است که تاخیر در هر نیازی همراه با فشارهای روانی است و آثار سویی متوجه شخصیت و عادات زندگی فرد میشود.
یکی از اهداف اصلی ازدواج تولید مثل و تربیت فرزند است. افرادی که در سنین بالا ازدواج میکنند بالتبع پدران و مادران پیرتری هم خواهند بود. به این ترتیب اختلاف سنی بین فرزند و والدین افزایش مییابد و این تفاوت سنی موجب مشکلاتی در ارتباط متقابل بین فرزند-پدر و مادر میشود؛ به طوری که نیازها و حال و هوای فرزندان و والدین بسیار واگرا هستند و نمی توانند فهم خوبی از یکدیگر داشته باشند و به سبب نوع متفاوت تفریحات شان رابطه مستحکمی بین شان برقرار نیست.
در یک زندگی مشترک تفاهم و درک همسران از یکدیگر از پایههای اساسی رابطه خوب و سالم است. با این حال چون هیچ دو نفری با یکدیگر تفاوتهایی دارند، انعطاف و تغییر برای ارتباط بهتر از ضروریات یک رابطه صمیمی است. وقتی سن افراد بالا می رود انعطاف پذیری کمتری در ازدواج خواهند داشت. این افراد کمتر می توانند با شرایط جدید وفق یابند و به همین سبب در ازدواج با موانع ارتباطی بیشتری روبرو میشوند.
علاوه بر موارد فوق باز هم میتوان از معایب ازدواج دیرهنگام گفت. و از آنجا که خانواده کوچکترین نهاد اجتماعی است اثرات و معضلات ازدواجِ با تاخیر، دامنگیر جامعه هم خواهد شد. مخصوصاً زمانی که این مسئله تبدیل به یک اپیدمی شود و تعداد افراد زیادی در جامعه چنین رویهای را در پیش گیرند. معضلاتی که باید متوجه آنها بود و هم در ابعاد فردی و هم اجتماعی از آنها غفلت نکرد.