20-10-2015، 9:52
بسیاری آزاده صمدی را با نقش «غزل» راه بیپایان شناختند. اما او پیش از ایفای این نقش، در تئاتر«بیشیر و شکر» کاری از حمید امجد و سپس تلهتئاتر « دریاروندگان» ایفای نقش کرده بود.
با صمدی که اکنون درگیر رپرتوار نمایشنامهخوانی در حمایت از بیماران تئاتر است، گپ زدیم و او از معیارش در انتخاب نقش، دلنوشتهها و دلمشغولیهایش، تفاوتهای پشت صحنه تئاتر و سینما گفته که در ادامه میخوانید.
بیشتر از یک دهه است بازی میکنید، هنوز هم بازیگری برایتان مثل روزهای اول خاص و هیجانانگیز است؟
نفس بازیگری را خیلی دوست دارم. گاهی ممکن است شرایط کاری برایمان خیلی رضایتبخش نباشد. برای مثال به گروهی میپیوندید اما شرایط مانند آنچه در ذهنتان ترسیم کردهاید، نیست اما برای من، خود بازیگری جذاب است. گرچه به خاطر مشکلاتی که درکار وجود دارد، شاید گاهی خیلی از شرایط راضی نباشیم.
بازیگر باید به چه دانشهایی مسلط باشد؟
تحصیلات آکادمیک یا حداقل حضور در کارگاههای بازیگری برای بازیگری لازم است. طبیعی است که بدون گذراندن دوره نمیتوان بازیگر شد. شاید در تلویزیون و سینما این مساله اتفاق افتاده باشد، ولی برای اینکه بازیگر باشید- منظورم صرفا حضور جلوی دوربین نیست- نیاز به آموختن دارید. باید نکتههایی را به لحاظ تکنیک، تمرکز، حس، تنفس، بیان، بدن و خیلی موارد دیگر یاد گرفت. درغیر این صورت بازیگر نیستید.
در طول این سالها هیچوقت بازیگری دلتان را زده تاحدی که تصمیم جدی بگیرید سراغ هنرهای دیگر بروید؟
نه! البته نمیتوانم بگویم بازیگری دلم را زده، چون وقتی روی صحنه یا جلوی دوربین هستم، خیلی حالم خوب است. شاید درمواردی شرایط کار خوب نباشد اما خود بازیگری هیچوقت دلم را نزده و همیشه قلبم برای بازی تند تند میزند.
البته طبیعی است که بعضی از نقشها را بیشتر دوست داشته باشم. گاهی فکرم مشغول میشود که اگر روزی شرایطش فراهم شود، کارگردانی را تجربه کنم اما این ربطی به دلزدگی از بازیگری ندارد و بیشتر به کنجکاویام برمیگردد.
این سالها بیشتر تئاتر بازی میکنید، امکان دارد دلزدگی از سینما، بازیگر را به سمت تئاتر بکشد؟
نه! درمواردی درحوزه تئاتر کار بهتری به بازیگر پیشنهاد میشود و میبینم روی صحنه با نقشی خاص، حالم بهتر بوده یا فضا را امنتر احساس میکنم. در این شرایط بدون تردید بازی روی صحنه را میپذیرم. همه این انتخابها به پیشنهادی که به بازیگر شده و حال روحی او برمیگردد.
در فرصتهایی که بازی نمیکنید دلمشغولیهای دیگرتان چیست؟ برای مثال سمت نوشتن میروید؟
دلنوشتههایی دارم که قبلا بیشتر در وبلاگم مینوشتم. گاهی برای نوشتن نمایشنامه و فیلمنامه در حد زدن گپ، تغییر یک موقعیت، یادداشت دیالوگ یا روتوش کردن کارهایی کردهام اما نوشتن به نظرم فرآیندی است که باید خیلی دربارهاش خواند و دانست. نوشتن کاری علمی است و باید درام را خوب شناخت.
پشت صحنه تئاتر و سینما چه فرقی باهم دارد؟ کدامیک جذابتر است؟
در تئاتر دو، سه ماهه تمرین قبل از اجرا داریم. همه چیز در همان تمرین به دست میآید. همان زمان است که با گروه زندگی میکنیم؛ همدیگر را میشناسیم و فضایی ایجاد میشود که پیش از این نبوده است.
اما در سینما، ارتباط بازیگر با بازیگر مقابل و دیگران در همان زمان فیلمبرداری و طی یکی، دو ماه اتفاق میافتد. فیلمبرداری اوقات تلفشده زیاد دارد و به همین دلیل مدت بیشتری در شرایطی که کاری نداریم، در کنار هم هستیم.
«من در فلان فیلم بازی نکردم، زندگی کردم»، چه مفهومی دارد؟ واقعا اینطور است؟
اکثر اوقات این مساله اتفاق میافتد. بازیگر سعی میکند زندگی کند و زندگی در فیلم جاری شود. بهاین ترتیب نقشی را که بازی میکنیم زندگی میکنیم.
از کدامیک از نقشهایی که بازی کردهاید، راضی هستید؟
انتخاب سخت است؛ چون با هر کدام از این نقشها، حال و خاطرهای داشتهام. شاید یک کاراکتر را فقط براساس سلیقه شخصی خودم بیشتر دوست داشتهباشم یا انرژی بیشتری برای درآمدنش گذاشته باشم ولی اینها خیلی شخصی هستند و دوست دارم سالها بعد دربارهشان حرف بزنم.
فیلم «ارغوان» را در جشنواره دیدم.گریم خاص و سختی داشتید. فکر نمیکنید خیلی زود است كه تماشاچی چهره میانسالی را از شما ببیند؟
نه! اینطوری فکر نمیکنم. قصه و روایت به این شکل بود و ما باید بخشی از جوانی و بخشی از میانسالی شخصیت ارغوان را به تصویر میکشیدیم. فکر میکنم کار ارزشمندی شده است.
البته شاید میشد در بخش میانسالی فقط به خاطر باور مخاطب، تمهیدات دیگری را هم به کار برد. اما اینکه بخواهم الزاما سن خاصی را بازی کنم، هیچوقت دغدغهام نبوده است.
دیپلم افتخار بهترین نقش اول زن از جشنواره را هم در کارنامهتان دارید. فردای روزی که جایزه گرفتید چه حسی داشتید؟
دقیقا نمیدانم؛ ولی خوشحال بودم که بازیام دیده شده است. تشویق شدم. همه اینها به من انگیزه میدهد تا بهتر از قبل کار کنم.
در فیلمهایی مثل «طبقه حساس» یا سریالهایی مانند «سیامین روز» بازی کردهاید. درطول کار چطور حس میکردید که کارتان خوب پیش میرود؟
بعد از هر سکانس، این مساله قابل ارزیابی است. برای داوری به آن لحظه بیشتر تکیه میکنم و درستیاش را باورم به من میگوید. شاید نظر تماشاچی و منتقد متفاوت از نظر من باشد و آنها از یک نقطه دید دیگری به آن نگاه کنند. این نظرها مثل این است که ما زندگی میکنیم و دیگران از بیرون به ما نگاه کرده و نظر داده و داوری میکنند.
بازیگر دوست دارد تحسینش کنند و به او جایزه دهند. این ناشی از ویژگی درونی همه افراد برای تشویق شدن است یا باید آن را ناشی از خودشیفتگی بازیگر دانست؟
همه دوست دارند کارشان دیده شده و تشویق شوند. بخشی از این موضوع جزو جذابیت کار ماست چون کارمان در ارتباط مستقیم با مخاطب است. ما کار میکنیم که مخاطب لذت ببرد و نظر بدهد. بدون مخاطب هنر معنا ندارد. بنابراین به نظرم علاقه به تشویق شدن به خصلت انسان برمیگردد نه حسی مثل خودشیفتگی.
خودتان هم خودتان را قضاوت میکنید؟ نظر خودتان را اصل میدانید یا تشویق یا منفینگری دیگران را؟
خودم خیلی کارهایم را بررسی میکنم. همیشه به این فکر میکنم که میتوانم بهتر از این باشم یا نه؟ ولی اینکه بگویم تشویق یا نقد دیگران درست بوده یا نه، واقعا نمیدانم. شاید اگر زمان بگذرد، بهتر مشخص شود که دیگران درست فکر میکرده اند یا خود بازیگر.
با وجودی که با کارگردانهای مطرح سینما مانند همایون اسعدیان، مازیار میری و محمدمهدی عسگرپور و کارگردانهای بنام تئاتر مثل محمد عاقبتی، حمید امجد، و حسین کیان کارکردهاید؛ با کارگردانهای کار اولی هم کار میکنید. این به ریسک بازیگری برمیگردد؟
نه! شاید از منظری بخشی از این انتخابها ریسک باشد، اما به نظرم ما هم بهعنوان بازیگر داریم با آن کارگردانها تجربه میکنیم. از هر نظر که نگاه کنیم سینمای ما احتیاج به نیرو و پتانسیل جوان و با انگیزه برای کار دارد. کارگردانهایی که فیلم دیدهاند، مطالعه کردهاند و باسوادند.
تازه کارها که وارد شوند، ایده جدید به سینما تزریق شده و انگار نفس تازه به سینما دمیده میشود. همه باید دست به دست هم بدهیم برای حمایت از سینمایی که در خیلی موارد فیلم ساختن در آن سخت است.
خیلیها را دیدهام که با چه دلگرمی و سختی فیلمشان را میسازند اما فیلمهایشان به علت پخش نامناسب نابود میشود.
جسته و گریخته از بازیگرها میشنویم که حساسیت زیادی نسبت به احترام دیدن از سوی تهیه کنندهها و کارگردانها دارند...
گاهی افراد فراموش میکنند که باید خوب باشند. گاهی یادمان میرود احترام بگذاریم و کار درستی انجام دهیم. بعضیها فکر میکنند اگر کاری انجام میدهند، لطف میکنند در حالی که وظیفهشان را انجام میدهند. شرایط کار سخت است.
برای مثال کار در خارج از محل زندگی بازیگر باعث میشود بازیگران مدتها از خانواده دور باشند اما باز با همه اینها خیلیها پذیرفتهاند و تحمل میکنند. بنابراین آنچه را وظیفهمان بوده بهدرستی انجام دادهایم. اما دیدهام بعضی احترام نگذاشته و به وعدهشان برای مثلا دادن دستمزد به موقع عمل نکردهاند.
این مسائل بیاحترامی بوده و بازیگر را به لحاظ جسمی و روانی، خسته و رنجور میکند. به این مساله توجه ندارند که این تعهد دو طرفه است.
آزاده صمدی چرا اینقدر کم کار است؟
همیشه سعی کردهام کارهایی را انتخاب کنم که دوست دارم و حالم با آنها خوب شود .عجله و حساسیتی برای حضور دائمی ندارم. اگر حس کنم کاری برایم جذاب است، انجام میدهم.
بازی در تلویزیون باعث شهرت زیاد بازیگر بین مردم میشود، شما در سریالهای «حیرانی» و «گاو صندوق»هم بازی کرده اید ولی فکر کنم بیشتر با سریال «راه بی پایان» در نقش «غزل»، دختر آتیلا پسیانی بود که بازیتان خیلی دیده شد. بعد از آن سریال، مردم شما را در خیابان به اسم غزل صدا میکردندتا امضا بگیرند؟
بله؛ این خاصیت تلویزیون در همه جای دنیاست. این اتفاق خواهینخواهی برای من هم افتاد و همیشه این ابراز لطف از طرف مردم وجود دارد. البته اوایل، کنار آمدن با این موضوع خیلی برایم سخت بود؛ میخواستم مثل بقیه آدمها حریم خصوصیام حفظ شود اما کمکم و در طول سالها بازیگر می پذیرد که اینهم جزئی از این حرفه است.
تا الان معیارتان برای انتخاب این نقشها چه بوده؟
جذابیت و چالشهای نقش. صرفا اینكه در فیلم حضور داشته باشم راضیام نمیکند.
چطور خودتان را برای نقش آماده میکنید؟
یکی از کارهایی که همیشه میکنم فکر کردن خیلی زیاد به آدمی است که قرار است نقشاش را بازی کنم.
رسیدن به درک درستی از نقش، تمرین خاصی هم لازم دارد؟
بخشی از آن برمیگردد به درک نقش. به نظرم چیزی به نام شعور در بازیگر باید وجود داشته باشد. متن فیلمنامه به بازیگر مواد اولیه میدهد و فقط کافی است که او به آنها خوب فکر کند.
این روزها بازهم مثل گذشته به سمت تئاتر بهویژه نمایشنامهخوانی میروید و آیا این هنر نیاز به تکنیک خاصی دارد؟
خواندن نمایشنامه «مکبث» با «مولیر» یا «ریچارد سوم» با «باغ آلبالو» تفاوت دارد. از سوی دیگر خواندن هملت مدرن با هملت کلاسیک هم فرق دارد.
این روزها که این رپرتوار را به صورت خیریه داریم برای هنرمندان بیمار تئاتر میخوانیم، علاوه بر همه تکنیکهایی که به کار کمک میکنند، بیشترین توجهام به بیماران تئاتری است. ما به عنوان هنرمند فقط میتوانیم کارهای کوچکی را که از دستمان بر میآید برایشان انجام دهیم.