30-07-2016، 1:04
بسیاری از افراد هر اتفاق بد یا حادثه ناگوار و سرنوشت بد را از خدا میدانند و چنین میگویند که چه کنیم خواست خدا این طور بوده است. آیا همه این اتفاقات بد از خداست و ما در سرنوشت و اتفاقات خوب و بد زندگی خود موثر نیستیم؟
چرا همان گونه که در جهان نیز هر حادثه و پدیده ای یک پیامد خاص دارد در عالم متافیزیک نیز هر اندیشه و رفتاری پیامد ویژه خود را دارد در مسائل فیزیکی آثار بر همگان آشکار است اما در مسائل فیزیکی پی بردن به آثار و اندیشهها و رفتارها چنان آشکار نیست و علت همه گرفتاریها و بدبختیها را تشخیص نمیدهیم.
اما قرآن به آثار و پیامدهای همه کارها اعم از خوب و بد اشاره کرده است. قانون علت و معلول یکی از مهمترین قوانین و سنتهای الهی است که بیانگر نعمت و نقمت است بین عقلای عالم بدیهی است که هر گاه باران بیاید نشان دهنده این است که علتش ابر و باد و هوای سرد است و هر جا نور و گرمایی پدیدار گردد نشانگر وجود آتش یا منبع انرژی است.
دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم قوانین خاص دارد که در چارچوب سنتهای الهی تعریف شده است اعمال ما نیز از چنین قوانینی پیروی میکنند و قانون مهم این است که ارتباطی بین اعمال انسان و حوادث این جهان وجود دارد و آثار و نتایج اعمال ما به خود ما برمی گردد.
وَلَیَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالًا مَعَ أَثْقَالِهِمْ؛مسلماً بارهای [گناهان] خود را با بارهای دیگری [از گناهان کسانی که گمراهشان کردند] همراه با بارهای خود به دوش خواهند کشید ،(عنکبوت -13)
معنای اثم و گناه
اثم به معنای کندی و عقب افتادن است و از آن جا که گناهان، انسان را از رسیدن به خیرات عقب میاندازد این واژه بر آن اطلاق شده است و در قرآن نیز اثم به هر کار و هر چیزی گفته میشود که حالتی در روح و عقل به وجود می آورد و از رسیدن به نیکیها و کمالات باز میدارد.
آثار گناه در زندگی بسیاری از ما مشهود است ولی غافلانه همین پیامدها و حوادث ناگوار در زندگیمان را از سرنوشت بد و روزگار میدانیم.
فراموش کردن خدا سبب فراموشی خود میشود زیرا از یک سو در لذتهای مادی و شهوات حیوانی فرو میرود و در سوی دیگر خدا و قدرت و او را فراموش میکند و تا ابد از همه الطاف و نعمتهای الهی بی بهره میماند. به این طریق واقعیت و هویت انسانی خویش را که عین وابستگی به خداست را فراموش میکند
از دست دادن ابزار فهم
بسیار دیدهاید که گاهی افراد خوب و بد را از هم تمیز نمیدهند و با چشم باز کارهای زشت را خوب میبینند و با فطرت الهی خود فاصله میگیرند.
أ وَخَتَمَ عَلَیٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَیٰ بَصَرِهِ غِشَاوَةً؛ او را از روی آگاهی خود [بر اینکه شایسته هدایت نیست] گمراه کرد، و بر گوش و دلش مُهرِ [تیره بختی] نهاد، و بر چشم [دلش] پردهای قرار داده است، (جاثیه/23) مهر شدن دل به این معناست که نور حق در آن وارد نمیشود هر چه پدر و مادر و معلم او را راهنمایی میکنند او گوش نمیدهد انگار کر و کور شده است.
این امر در واقع عقوبت اعمال نادرست و باورهای غلط عمدی است و یکی از بدترین عذابهای الهی شمرده میشود عذابی که در این دنیا بر پاره ای از انسانها نازل میشود و به سبب این عذاب فرد قدرت تشخیص حق از باطل را از دست میدهد.
البته این به معنای ستم خدا بر بندگان نیست بلکه آن گاه که آنان خود کج روی و کج اندیشی را برگزیدهاند پیامد این کژی مهر به قلبهاست.
فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ غڑ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ؛ پس هنگامی که [از حق] منحرف شدند، خدا هم دلهایشان را [از پذیرفتن هدایت] منحرف کرد، و خدا مردم بدکار و نافرمان را هدایت نمیکند(صف/5)
مهر شدن دل به این معناست که نور حق در آن وارد نمیشود هر چه پدر و مادر و معلم او را راهنمایی میکنند او گوش نمیدهد انگار کر و کور شده است
خود فراموشی
تغییرات دو گونه هستند فیزیکی و شیمیایی. در تغییر فیزیکی فقط ظاهر فرق میکند اما در تغییر شیمیایی ماهیت و هویت شی، ترکیب به چیز دیگری میشود انسانها هم همین تغییرات بروز میدهد هر انسانی که رشد روحی و عقلی پیدا کند در واقع رشد کرده است اما در تغییرات جسمی که طفل بزرگ و بزرگتر میشود نمو میگویند.
اساسیترین مشکل انسان این است که نمو دارد اما رشد ندارد تغییر فیزیکی دارد بزرگ میشود و جوان میشود و در آخر پیر میشود اما اخلاق او رو به خوبیها و کمالات نمیرود و حتی بدتر هم میشود آری بزرگ میشود اما بزرگوار نمیگردد.
خود فراموشی یعنی این که انسان از بعد روحانی خود غافل میشود و به کرامت انسانی نمیرسد و این ریشه تباهیهای دیگران است.
وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ غڑ أُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ؛مانند کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند، پس خدا هم آنان را دچار خود فراموشی کرد؛ اینان بدکار و نافرمانند(حشر/19).
فراموش کردن خدا سبب فراموشی خود میشود زیرا از یک سو در لذتهای مادی و شهوات حیوانی فرو میرود و در سوی دیگر خدا و قدرت و او را فراموش میکند و تا ابد از همه الطاف و نعمتهای الهی بی بهره میماند. به این طریق واقعیت و هویت انسانی خویش را که عین وابستگی به خداست را فراموش میکند.
سلب شیرینی عبادت
همین که غرق در گناه شد دیگر میل و رغبتی به حرکت به سوی خدا باقی نمیماند اگر ساعتها به کارهای روزمره مشغول باشد خسته نمیشود اما نماز در نظرش آن چنان سنگین است که گویی میخواهد کوهی را جا به جا کند.
وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَی الْخَاشِعِینَ؛ و بیتردید این کار جز بر کسانی که در برابر حق قلبی فروتن دارند سخت است(بقره/45)
حتی گاهی کار بدان جا میرسد که دیگر از بردن و شنیدن نام خدا نفرت مییابد اما شنیدن نام دیگران دل شادش میکند. هنگامی که خدا به یگانگی یاد میشود [و نامی از معبودانشان به میان نمیآید] دلهای کسانی که به آخرت ایمان ندارند، نفرت پیدا میکند و چون یادی از معبودان دیگر به میان میآید، ناگاه مسرور و شاد میشوند(زمر/45)
امام سجاد علیه السلام نیز گناهان را باعث دگرگونی نعمتها دانسته است گناهانی که نعمتها را دگرگون میسازد ستم بر مردم و دست کشیدن از عادت در کار خیر و انجام کار نیک و کفران نعمت و واگزاردن شکر و سپاس گزاری است
سلب نعمت
یکی دیگر از آثار گناه سلب نعمت الهی است چون گناه نوعی کفران نعمت است.
حضرت علی علیه السلام میفرماید: سوگند به خدا آسایش و راحتی ملتی سلب نمیگردد مگر به علت گناهانی که مرتکب شدهاند.
امام سجاد علیه السلام نیز گناهان را باعث دگرگونی نعمتها دانسته است گناهانی که نعمتها را دگرگون میسازد ستم بر مردم و دست کشیدن از عادت در کار خیر و انجام کار نیک و کفران نعمت و واگزاردن شکر و سپاس گزاری است.
بسیاری از افراد خیلی تلاش میکنند اما در کارشان موفق نیستند مثلاً کاسب، معلم، دکتر، حسابدار و ...هستند اما نفرات ممتاز کسان دیگری هستند. در احادیث از معصوم وارد شده اینان حقالناس و یا دین مردم بر گردنشان است.
در حق زن و بچه و پدر و مادر کوتاهی میکنند و یا قرض و دینشان را پرداخت نمیکنند و این مانع در موفقیت شان تداخل ایجاد میکند.
نزول بلا
در قرآن کریم خداوند داستانهایی از اقوام و امتهای پیشین را بیان کرده که به واسطه گناه، بلا و گرفتاری برایشان نازل
شده است مثل قوم نوح و لوط و عاد و ثمود.
امام رضا علیه السلام میفرمایند: هر گاه بندگان مرتکب گناهی شوند که قبلاً انجام نمیدادهاند خداوند بلاهایی را برایشان پدید میآورد که سابقه نداشته است شاهد مثال ما بسیاری از عفونتها و یا بیماریهای صعبالعلاج است که امروزه در جامعه به وجود آمده است..
بیایید تا میتوانیم به خودمان و دیگران ظلم و ستم نکنیم.
تبیان
چرا همان گونه که در جهان نیز هر حادثه و پدیده ای یک پیامد خاص دارد در عالم متافیزیک نیز هر اندیشه و رفتاری پیامد ویژه خود را دارد در مسائل فیزیکی آثار بر همگان آشکار است اما در مسائل فیزیکی پی بردن به آثار و اندیشهها و رفتارها چنان آشکار نیست و علت همه گرفتاریها و بدبختیها را تشخیص نمیدهیم.
اما قرآن به آثار و پیامدهای همه کارها اعم از خوب و بد اشاره کرده است. قانون علت و معلول یکی از مهمترین قوانین و سنتهای الهی است که بیانگر نعمت و نقمت است بین عقلای عالم بدیهی است که هر گاه باران بیاید نشان دهنده این است که علتش ابر و باد و هوای سرد است و هر جا نور و گرمایی پدیدار گردد نشانگر وجود آتش یا منبع انرژی است.
دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم قوانین خاص دارد که در چارچوب سنتهای الهی تعریف شده است اعمال ما نیز از چنین قوانینی پیروی میکنند و قانون مهم این است که ارتباطی بین اعمال انسان و حوادث این جهان وجود دارد و آثار و نتایج اعمال ما به خود ما برمی گردد.
وَلَیَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالًا مَعَ أَثْقَالِهِمْ؛مسلماً بارهای [گناهان] خود را با بارهای دیگری [از گناهان کسانی که گمراهشان کردند] همراه با بارهای خود به دوش خواهند کشید ،(عنکبوت -13)
معنای اثم و گناه
اثم به معنای کندی و عقب افتادن است و از آن جا که گناهان، انسان را از رسیدن به خیرات عقب میاندازد این واژه بر آن اطلاق شده است و در قرآن نیز اثم به هر کار و هر چیزی گفته میشود که حالتی در روح و عقل به وجود می آورد و از رسیدن به نیکیها و کمالات باز میدارد.
آثار گناه در زندگی بسیاری از ما مشهود است ولی غافلانه همین پیامدها و حوادث ناگوار در زندگیمان را از سرنوشت بد و روزگار میدانیم.
فراموش کردن خدا سبب فراموشی خود میشود زیرا از یک سو در لذتهای مادی و شهوات حیوانی فرو میرود و در سوی دیگر خدا و قدرت و او را فراموش میکند و تا ابد از همه الطاف و نعمتهای الهی بی بهره میماند. به این طریق واقعیت و هویت انسانی خویش را که عین وابستگی به خداست را فراموش میکند
از دست دادن ابزار فهم
بسیار دیدهاید که گاهی افراد خوب و بد را از هم تمیز نمیدهند و با چشم باز کارهای زشت را خوب میبینند و با فطرت الهی خود فاصله میگیرند.
أ وَخَتَمَ عَلَیٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَیٰ بَصَرِهِ غِشَاوَةً؛ او را از روی آگاهی خود [بر اینکه شایسته هدایت نیست] گمراه کرد، و بر گوش و دلش مُهرِ [تیره بختی] نهاد، و بر چشم [دلش] پردهای قرار داده است، (جاثیه/23) مهر شدن دل به این معناست که نور حق در آن وارد نمیشود هر چه پدر و مادر و معلم او را راهنمایی میکنند او گوش نمیدهد انگار کر و کور شده است.
این امر در واقع عقوبت اعمال نادرست و باورهای غلط عمدی است و یکی از بدترین عذابهای الهی شمرده میشود عذابی که در این دنیا بر پاره ای از انسانها نازل میشود و به سبب این عذاب فرد قدرت تشخیص حق از باطل را از دست میدهد.
البته این به معنای ستم خدا بر بندگان نیست بلکه آن گاه که آنان خود کج روی و کج اندیشی را برگزیدهاند پیامد این کژی مهر به قلبهاست.
فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ غڑ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ؛ پس هنگامی که [از حق] منحرف شدند، خدا هم دلهایشان را [از پذیرفتن هدایت] منحرف کرد، و خدا مردم بدکار و نافرمان را هدایت نمیکند(صف/5)
مهر شدن دل به این معناست که نور حق در آن وارد نمیشود هر چه پدر و مادر و معلم او را راهنمایی میکنند او گوش نمیدهد انگار کر و کور شده است
خود فراموشی
تغییرات دو گونه هستند فیزیکی و شیمیایی. در تغییر فیزیکی فقط ظاهر فرق میکند اما در تغییر شیمیایی ماهیت و هویت شی، ترکیب به چیز دیگری میشود انسانها هم همین تغییرات بروز میدهد هر انسانی که رشد روحی و عقلی پیدا کند در واقع رشد کرده است اما در تغییرات جسمی که طفل بزرگ و بزرگتر میشود نمو میگویند.
اساسیترین مشکل انسان این است که نمو دارد اما رشد ندارد تغییر فیزیکی دارد بزرگ میشود و جوان میشود و در آخر پیر میشود اما اخلاق او رو به خوبیها و کمالات نمیرود و حتی بدتر هم میشود آری بزرگ میشود اما بزرگوار نمیگردد.
خود فراموشی یعنی این که انسان از بعد روحانی خود غافل میشود و به کرامت انسانی نمیرسد و این ریشه تباهیهای دیگران است.
وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ غڑ أُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ؛مانند کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند، پس خدا هم آنان را دچار خود فراموشی کرد؛ اینان بدکار و نافرمانند(حشر/19).
فراموش کردن خدا سبب فراموشی خود میشود زیرا از یک سو در لذتهای مادی و شهوات حیوانی فرو میرود و در سوی دیگر خدا و قدرت و او را فراموش میکند و تا ابد از همه الطاف و نعمتهای الهی بی بهره میماند. به این طریق واقعیت و هویت انسانی خویش را که عین وابستگی به خداست را فراموش میکند.
سلب شیرینی عبادت
همین که غرق در گناه شد دیگر میل و رغبتی به حرکت به سوی خدا باقی نمیماند اگر ساعتها به کارهای روزمره مشغول باشد خسته نمیشود اما نماز در نظرش آن چنان سنگین است که گویی میخواهد کوهی را جا به جا کند.
وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَی الْخَاشِعِینَ؛ و بیتردید این کار جز بر کسانی که در برابر حق قلبی فروتن دارند سخت است(بقره/45)
حتی گاهی کار بدان جا میرسد که دیگر از بردن و شنیدن نام خدا نفرت مییابد اما شنیدن نام دیگران دل شادش میکند. هنگامی که خدا به یگانگی یاد میشود [و نامی از معبودانشان به میان نمیآید] دلهای کسانی که به آخرت ایمان ندارند، نفرت پیدا میکند و چون یادی از معبودان دیگر به میان میآید، ناگاه مسرور و شاد میشوند(زمر/45)
امام سجاد علیه السلام نیز گناهان را باعث دگرگونی نعمتها دانسته است گناهانی که نعمتها را دگرگون میسازد ستم بر مردم و دست کشیدن از عادت در کار خیر و انجام کار نیک و کفران نعمت و واگزاردن شکر و سپاس گزاری است
سلب نعمت
یکی دیگر از آثار گناه سلب نعمت الهی است چون گناه نوعی کفران نعمت است.
حضرت علی علیه السلام میفرماید: سوگند به خدا آسایش و راحتی ملتی سلب نمیگردد مگر به علت گناهانی که مرتکب شدهاند.
امام سجاد علیه السلام نیز گناهان را باعث دگرگونی نعمتها دانسته است گناهانی که نعمتها را دگرگون میسازد ستم بر مردم و دست کشیدن از عادت در کار خیر و انجام کار نیک و کفران نعمت و واگزاردن شکر و سپاس گزاری است.
بسیاری از افراد خیلی تلاش میکنند اما در کارشان موفق نیستند مثلاً کاسب، معلم، دکتر، حسابدار و ...هستند اما نفرات ممتاز کسان دیگری هستند. در احادیث از معصوم وارد شده اینان حقالناس و یا دین مردم بر گردنشان است.
در حق زن و بچه و پدر و مادر کوتاهی میکنند و یا قرض و دینشان را پرداخت نمیکنند و این مانع در موفقیت شان تداخل ایجاد میکند.
نزول بلا
در قرآن کریم خداوند داستانهایی از اقوام و امتهای پیشین را بیان کرده که به واسطه گناه، بلا و گرفتاری برایشان نازل
شده است مثل قوم نوح و لوط و عاد و ثمود.
امام رضا علیه السلام میفرمایند: هر گاه بندگان مرتکب گناهی شوند که قبلاً انجام نمیدادهاند خداوند بلاهایی را برایشان پدید میآورد که سابقه نداشته است شاهد مثال ما بسیاری از عفونتها و یا بیماریهای صعبالعلاج است که امروزه در جامعه به وجود آمده است..
بیایید تا میتوانیم به خودمان و دیگران ظلم و ستم نکنیم.
تبیان