24-01-2015، 16:09
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
چند درس آموزنده از زندگی حضرت یونس (ع)
در زندگی و داستان كوچك دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
حضرت یونس ـ علیه السلام ـ كه در قرآن آمده، درسهای بزرگ است كه در این جا به پارهای از آنها اشاره میشود:
1. باید در امور، به خصوص نفرین برای نابودی افراد، شتابزدگی نكرد، و تا احتمال هدایت وجود دارد، با كمال صبر و مقاومت و وقار، برای هدایت مردم تلاش نمود. پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر همین اساس رفتار میكرد، در یكی از موارد، سرسختی و لجاجت مشركان به جایی رسید كه نزدیك بود پیامبر اسلام آنها را نفرین كند. خداوند به او خطاب نموده و فرمود:
«فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى وَ هُوَ مَكْظُومٌ؛ اكنون كه چنین است صبر كن و مانند صاحب ماهی (یونس) مباش (كه در تقاضای مجازات قومش عجله كرد و گرفتار مجازات ترك اولی گردید) در آن هنگام خدا را خواند در حالی كه قلبش پر از اندوه بود.»[1]
در زندگی و داستان كوچك دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
حضرت یونس ـ علیه السلام ـ كه در قرآن آمده، درسهای بزرگ است كه در این جا به پارهای از آنها اشاره میشود:
1. باید در امور، به خصوص نفرین برای نابودی افراد، شتابزدگی نكرد، و تا احتمال هدایت وجود دارد، با كمال صبر و مقاومت و وقار، برای هدایت مردم تلاش نمود. پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر همین اساس رفتار میكرد، در یكی از موارد، سرسختی و لجاجت مشركان به جایی رسید كه نزدیك بود پیامبر اسلام آنها را نفرین كند. خداوند به او خطاب نموده و فرمود:
«فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى وَ هُوَ مَكْظُومٌ؛ اكنون كه چنین است صبر كن و مانند صاحب ماهی (یونس) مباش (كه در تقاضای مجازات قومش عجله كرد و گرفتار مجازات ترك اولی گردید) در آن هنگام خدا را خواند در حالی كه قلبش پر از اندوه بود.»[1]
2. در میان اقوامِ گنهكار مشمول عذاب الهی، تنها یك قوم كه همان قوم یونس ـ علیه السلام ـ بودند قبل از عذاب ایمان آوردند و نجات یافتند، و این موفقیت به خاطر راهنماییهای یك عالم آگاه و دلسوز اتّفاق افتاد.
خداوند در قرآن میفرماید: «چرا در هیچ یك از شهرها و آبادیها به موقع ایمان نمیآورند تا موجب جلوگیری از عذاب آنها شود، جز قوم یونس ـ علیه السلام ـ كه آنها به موقع ایمان آوردند و از عذاب رسوا كننده دنیا نجات یافتند، و تا پایان زندگیشان از مواهب زندگی بهرهمند شدند.»[2] اگر دیگران هم چنین باشند مانند آنها نتیجه خوبی خواهند گرفت.
خداوند در قرآن میفرماید: «چرا در هیچ یك از شهرها و آبادیها به موقع ایمان نمیآورند تا موجب جلوگیری از عذاب آنها شود، جز قوم یونس ـ علیه السلام ـ كه آنها به موقع ایمان آوردند و از عذاب رسوا كننده دنیا نجات یافتند، و تا پایان زندگیشان از مواهب زندگی بهرهمند شدند.»[2] اگر دیگران هم چنین باشند مانند آنها نتیجه خوبی خواهند گرفت.
3. خداوند در بیان نجات یونس ـ علیه السلام ـ میفرماید:
«فَنادى فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّی كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ـ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ؛ یونس ـ علیه السلام ـ در آن ظلمتهای متراكم (داخل شكم ماهی) فریاد زد: خداوندا! جز تو معبودی نیست، تو منزّه هستی، و من از ستمكارانم ـ ما دعای او را به اجابت رساندیم و او را از آن اندوه نجات دادیم و همین گونه مؤمنان را نجات میدهیم.»[3]
«فَنادى فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّی كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ـ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ؛ یونس ـ علیه السلام ـ در آن ظلمتهای متراكم (داخل شكم ماهی) فریاد زد: خداوندا! جز تو معبودی نیست، تو منزّه هستی، و من از ستمكارانم ـ ما دعای او را به اجابت رساندیم و او را از آن اندوه نجات دادیم و همین گونه مؤمنان را نجات میدهیم.»[3]
از جمله: «وَ كَذلِكَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ؛ و همین گونه مؤمنان را نجات میدهیم.» فهمیده میشود كه این یك قانون سرنوشت ساز برای همه مؤمنان است و اختصاصی به یونس ـ علیه السلام ـ ندارد، هر مؤمنی باید دارای این ویژگیها باشد یعنی:
1. به حقیقت توحید و معبود یكتا توجّه كند.
2. ذات پاك خدا را از هر گونه عیب و نقص منزه بداند.
3. به گناه خود اعتراف و اقرار كند.
چرا كه مجازاتهای الهی به دو گونه است: 1. مجازات استیصال 2. مجازات تنبیهی، در مجازات تنبیهی قبل از ورود مجازات، اثر مجازات به بنده میرسد، و اگر بنده خود را پاك سازد، نجات پیدا میكند.
1. به حقیقت توحید و معبود یكتا توجّه كند.
2. ذات پاك خدا را از هر گونه عیب و نقص منزه بداند.
3. به گناه خود اعتراف و اقرار كند.
چرا كه مجازاتهای الهی به دو گونه است: 1. مجازات استیصال 2. مجازات تنبیهی، در مجازات تنبیهی قبل از ورود مجازات، اثر مجازات به بنده میرسد، و اگر بنده خود را پاك سازد، نجات پیدا میكند.
4. پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ و امامان ـ علیهم السلام ـ در مناجات و راز و نیاز خود به خدا عرض میكردند:
«اَللّهُمَّ لا تَكِلْنی اِلی نَفْسی طَرْفَهَ عَینٍ اَبَداً؛ خدایا مرا به اندازه یك چشم به هم زدن، هرگز به خودم وانگذار.»
اُمّ سلمه ـ علیه السلام ـ شبی پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ را در این حال دید كه این دعا را میكرد. علّت را پرسید. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «ایمن نیستم. خداوند یك لحظه یونس ـ علیه السلام ـ را به خودش واگذارد، آن همه دچار بلا شد.»[4]
«اَللّهُمَّ لا تَكِلْنی اِلی نَفْسی طَرْفَهَ عَینٍ اَبَداً؛ خدایا مرا به اندازه یك چشم به هم زدن، هرگز به خودم وانگذار.»
اُمّ سلمه ـ علیه السلام ـ شبی پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ را در این حال دید كه این دعا را میكرد. علّت را پرسید. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «ایمن نیستم. خداوند یك لحظه یونس ـ علیه السلام ـ را به خودش واگذارد، آن همه دچار بلا شد.»[4]
ابن ابی یعفور میگوید: امام صادق ـ علیه السلام ـ را دیدم دستهایش را به طرف آسمان بلند كرده و قطرات اشكش از روز محاسنش جاری بود و میگفت:
«رَبّ لا تَكِلْنِی اِلی نَفْسِی طَرْفَهَ عَینٍ اَبَداً لا اَقَلَّ مِنْ ذلِكَ وَ لا اَكْثَرَ؛ پروردگارا! مرا به اندازه یك چشم به هم زدن و نه كمتر و نه زیادتر از این به خودم وانگذار.»
سپس به من رو كرد و فرمود: خداوند یونس ـ علیه السلام ـ را به اندازه كمتر از یك چشم به هم زدن به خودش واگذاشت و چنان گناه (ترك اولی) و مكافاتی به سراغش آمد.عرض كردم: آیا حالش به حالت كفران رسید؟ فرمود: نه ولی اگر كسی در این گونه حالت باشد و (بی توبه) بمیرد، هلاك میشود.[5]
آری راه، بسیار باریك است. باید از درگاه خدا همواره استمداد نمود، و گرنه یك لحظه هوسرانی، یك عمر پشیمانی را به دنبال خواهد آورد.
«رَبّ لا تَكِلْنِی اِلی نَفْسِی طَرْفَهَ عَینٍ اَبَداً لا اَقَلَّ مِنْ ذلِكَ وَ لا اَكْثَرَ؛ پروردگارا! مرا به اندازه یك چشم به هم زدن و نه كمتر و نه زیادتر از این به خودم وانگذار.»
سپس به من رو كرد و فرمود: خداوند یونس ـ علیه السلام ـ را به اندازه كمتر از یك چشم به هم زدن به خودش واگذاشت و چنان گناه (ترك اولی) و مكافاتی به سراغش آمد.عرض كردم: آیا حالش به حالت كفران رسید؟ فرمود: نه ولی اگر كسی در این گونه حالت باشد و (بی توبه) بمیرد، هلاك میشود.[5]
آری راه، بسیار باریك است. باید از درگاه خدا همواره استمداد نمود، و گرنه یك لحظه هوسرانی، یك عمر پشیمانی را به دنبال خواهد آورد.
5. عُرَفا گویند (چنان كه در اشعار مثنوی آمده): گرچه قرار گرفتن یونس ـ علیه السلام ـ در شكم ماهی یك نوع مكافات بود، ولی همان معراج او بود كه عجایب دریا را دید، و ساخته و تربیت شد و پاك و با صفا بازگشت. اگر معراج پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در آسمانها بود، معراج یونس در دریاها بود. برای خدا بالا و پایین فرقی ندارد.
بنابراین باید هم چون یونس ـ علیه السلام ـ در سختیها و شدّتها با گفتن: «لا اله الا اللهُ سُبْحانَكَ اِنّی كُنْتُ مِنَ الظّالِمِینَ» خود را به معراج ببریم، و در ملكوت اعلی سیر كنیم تا نجات یابیم.
بنابراین باید هم چون یونس ـ علیه السلام ـ در سختیها و شدّتها با گفتن: «لا اله الا اللهُ سُبْحانَكَ اِنّی كُنْتُ مِنَ الظّالِمِینَ» خود را به معراج ببریم، و در ملكوت اعلی سیر كنیم تا نجات یابیم.
به قول یكی از عرفا؛ یونس ـ علیه السلام ـ در چهار تاریكی امتحان شد:
1. تاریكی ذلّت 2. تاریكی بیم و عقوبت 3. تاریكی دریا و تلاطم 4. تاریكی شكم ماهی.
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «لا تُفَضِّلُونِی عَلی یونُسَ بْنِ مَتّی؛ مرا (در این جهت كه یونس ترك اولی كرد و در شكم ماهی قرار گرفت) بر او ترجیح ندهید»
1. تاریكی ذلّت 2. تاریكی بیم و عقوبت 3. تاریكی دریا و تلاطم 4. تاریكی شكم ماهی.
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «لا تُفَضِّلُونِی عَلی یونُسَ بْنِ مَتّی؛ مرا (در این جهت كه یونس ترك اولی كرد و در شكم ماهی قرار گرفت) بر او ترجیح ندهید»
گـفت پـیغمبـر كـه مـعـراج مـرا نـیـست بـر مـعـراج یـونـس اجـتبـا[6]
آنِ مـن بـالا و آن او نـشیب ز آن كه قرب حق برون است از حسیب
قرب نی بالا، نه پستی رفتن است قـربِ حـق از حبس هستی رستن است
نیست را، چون جای بالایست و زیر نیست را نه رود و نه زود و نه دیر
كـارگاه صُـنع حـق در نیستی است غَرّه هستی چه دانی نیست چیست
آنِ مـن بـالا و آن او نـشیب ز آن كه قرب حق برون است از حسیب
قرب نی بالا، نه پستی رفتن است قـربِ حـق از حبس هستی رستن است
نیست را، چون جای بالایست و زیر نیست را نه رود و نه زود و نه دیر
كـارگاه صُـنع حـق در نیستی است غَرّه هستی چه دانی نیست چیست
كوتاه سخن آن كه: چنان كه مولانا در این اشعار گوید: پلّههای معراج به محو شدن و خود را هیچ دانستن در برابر عظمت خدا است، كسی كه در حقیقت خدا را شناخت و با تمام وجود اقرار به تقصیر و ناچیزی خود كرد، در مسیر معراج قرار گرفته است. یونس ـ علیه السلام ـ چنین كرد، و به معراج رسید و سرانجام بر قلّه معراج راه یافت.[1]. قلم، 48.