31-12-2014، 11:10
آنگاه که امام غائب در حلقه دشمنان روی می نمایاند
غیبت
حضرت امام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یگانه فرزند حضرت امام حسن عسكرى(علیه السلام) است كه در روز پانزدهم شعبان سال 255 هجرى قمرى در شهر سامرا چشم به دیدار جهان گشود. به خاطر شرایط خاص عصر امام مهدى (علیه السلام)، مردم - جز چند تن از خواص - حضرت را ندیده بودند. کار به این منوال گذشت، تا روز درگذشت امام یازدهم فرا رسید، یعنى روز هشتم ماه ربیع الاول سال 260 هجرى قمرى و آن حضرت با وجود دشمنان بسیار بر بالین حاضر شد.
من سزاوارترم
ابوالادیان می گوید: من در خدمت حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) بودم. نامه های آن حضرت را به شهرها می بردم. روزی ایشان من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن، تا آن ها را برسانم. سپس امام فرمود: پس از پانزده روز، باز داخل سامرا خواهی شد و صدای گریه و شیون از خانه من خواهی شنید، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود.
ابوالادیان به امام عرض می کند: ای سید من، هرگاه این واقعه دردناک روی دهد، امامت با کیست؟ فرمود: هر که جواب نامه من را از تو طلب کند. ابوالادیان می گوید: دوباره پرسیدم علامت دیگری به من بفرما. امام فرمود: هرکه بر من نماز گزارد. ابوالادیان می گوید: باز هم علامت دیگری بگو تا بدانم. امام می گوید: هر که بگوید که در همیان چه چیز است؛ او امام شماست. ابوالادیان می گوید: مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چیز دیگری بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم.
وقتی به در خانه امام رسیدم صدای شیون و گریه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر کذاب [برادر امام حسن عسکری(علیه السلام) و عموی حضرت مهدی(علیه السلام)] را دیدم که نشسته، و شیعیان به او تسلیت می دهند و به امامت او تهنیت می گویند. من از این بابت بسیار تعجب کردم؛ پیش رفتم و تعزیت و تهنیت گفتم. اما او جوابی نداد و هیچ سۆالی نکرد. چون بدن مطهّر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود، خادمی آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند.
باید امام بر جنازه امام نماز گزارد. امام مهدی(علیه السلام) براى رعایت این سنت الهى و سرّ ربانى، لازم بود که ظاهر شود و بر پیکر پدر نماز گزارد
چون جعفر به نماز ایستاد، طفلی گندمگون و پیچیده موی، گشاده دندانی مانند پاره ی ماه بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت: ای عمو پس بایست که من به نماز سزاوارترم. رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ایستاد. سپس آن طفل پیش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی امام علی النقی علیه السلام دفن کرد. سپس رو به من آورد و فرمود: جواب نامه ها را که با تو است تسلیم کن. من جواب نامه را به آن کودک دادم. پس "حاجز وشا" از جعفر پرسید: این کودک که بود، جعفر گفت: به خدا قسم من او را نمی شناسم و هرگز او را ندیده ام.
در این موقع، عده ای از شیعیان از شهر قم رسیدند، چون از شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) با خبر شدند، مردم به جعفر اشاره کردند. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسیدند: بگو که نامه هایی که داریم از چه جماعتی است و مال ها چه مقدار است؟ جعفر گفت: ببینید مردم از من علم غیب می خواهند! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر(علیه السلام) ظاهر شد و از قول امام گفت: ای مردم قم با شما نامه هایی است از فلان و فلان و همیانی (کیسه ای) که در آن هزار اشرفی است که در آن ده اشرفی است با روکش طلا. شیعیانی که از قم آمده بودند گفتند: هر کس تو را فرستاده است امام زمان است این نامه ها و همیان را به او تسلیم کن. (1)
امام عسگری
پس از آن جعفر کذاب نزد معتمد خلیفه آمد و جریان واقعه را نقل کرد. معتمد گفت: بروید و در خانه امام حسن عسکری(علیه السلام) جستجو کنید و کودک را پیدا کنید. رفتند و از کودک اثری نیافتند. ناچار "صیقل" کنیز حضرت امام عسکری(علیه السلام) را گرفتند و مدت ها تحت نظر داشتند به تصور اینکه او حامله است. ولی هر چه بیشتر جستند کمتر یافتند. خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نیز در کنف حمایت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان می باشد.
انحراف از حق
جعفر کذاب در سه زمینه، فعالیت انحرافى داشت و با امام مهدى(علیه السلام) در تضاد بود:
1. ادعاى امامت پس از برادرش امام حسن عسكرى(علیه السلام).
2. انکار وارث شرعى براى امام عسکرى(علیه السلام) و این ادعا که او وارث امامت است.
3. وقتى امام مهدى(علیه السلام) به او اعتراض کرد؛ مأموران دولتى را از احتمال وجود او آگاه ساخت و دولت را وادار کرد تا براى تعقیب و بازرسى گسترده خانه او عمل کنند.
در روز شهادت امام یازدهم چهار امر باعث شد تا حضرت مهدى (علیه السلام) خود را به گروهى از مردم بنمایاند: ... اینکه جلوگیرى شود از این امر که کسى از سوى خلیفه بیاید و بر پیکر مطهر امام یازدهم نماز بخواند و سپس جریان امامت ختم شده اعلام گردد، و خلیفه جابر عباسى، وارث امامت شیعى معرفى شود
چرا امامِ غائب، ظاهر شد
در روز شهادت امام یازدهم چهار امر باعث شد تا حضرت مهدى(علیه السلام) خود را به گروهى از مردم بنمایاند:
1. اینکه باید امام بر جنازه امام نماز گزارد. امام مهدی(علیه السلام) براى رعایت این سنت الهى و سرّ ربانى، لازم بود که ظاهر شود و بر پیکر پدر نماز گزارد.
2. اینکه جلوگیرى شود از این امر که کسى از سوى خلیفه بیاید و بر پیکر مطهر امام یازدهم نماز بخواند و سپس جریان امامت ختم شده اعلام گردد، و خلیفه جابر عباسى، وارث امامت شیعى معرفى شود.
3. اینکه جلوگیرى شود، از روى دادن انحراف داخلى در جریان امامت. زیرا که جعفر بن على الهادى، معروف به جعفر کذاب، که برادر امام عسکرى(علیه السلام)، و در صدد ادعاى امامت بود، آمد تا بر پیکر امام شهید نماز گزارد.
4. اینکه ادامه جریان امامت حقه و ولایت اسلامیه، تثبیت گردد و بر معتقدان به امامت معلوم گردد که پس از امام حسن عسکرى(علیه السلام)، امام دیگرى - امام دوازدهم - حامل این وارث معنوى، و رسالت اسلامى، و ولایت دینى و دنیایى است، او هست، تولد یافته و موجود است.(2)
آرى! در این زمان بود که عباسیان دانستند: فروکشنده جباران، درهم کوبنده ستمگران و منتقم خون مظلومان، تولد یافته و رشد نموده است.(٣)
پی نوشت:
1. شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمة، ج 2، ص 475؛ باب 43، ح 25. همچنین ر.ک: نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص 157؛ راوندی، قطبالدین، الخرائج والجرائح، ج 3، ص1101.
2. خورشید مغرب، محمد رضا حکیمى، ص 24.
3. برگرفته از کتاب یكصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، نگاشته علیرضا رجالى تهرانى با دخل و تصرف.
غیبت
حضرت امام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یگانه فرزند حضرت امام حسن عسكرى(علیه السلام) است كه در روز پانزدهم شعبان سال 255 هجرى قمرى در شهر سامرا چشم به دیدار جهان گشود. به خاطر شرایط خاص عصر امام مهدى (علیه السلام)، مردم - جز چند تن از خواص - حضرت را ندیده بودند. کار به این منوال گذشت، تا روز درگذشت امام یازدهم فرا رسید، یعنى روز هشتم ماه ربیع الاول سال 260 هجرى قمرى و آن حضرت با وجود دشمنان بسیار بر بالین حاضر شد.
من سزاوارترم
ابوالادیان می گوید: من در خدمت حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) بودم. نامه های آن حضرت را به شهرها می بردم. روزی ایشان من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن، تا آن ها را برسانم. سپس امام فرمود: پس از پانزده روز، باز داخل سامرا خواهی شد و صدای گریه و شیون از خانه من خواهی شنید، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود.
ابوالادیان به امام عرض می کند: ای سید من، هرگاه این واقعه دردناک روی دهد، امامت با کیست؟ فرمود: هر که جواب نامه من را از تو طلب کند. ابوالادیان می گوید: دوباره پرسیدم علامت دیگری به من بفرما. امام فرمود: هرکه بر من نماز گزارد. ابوالادیان می گوید: باز هم علامت دیگری بگو تا بدانم. امام می گوید: هر که بگوید که در همیان چه چیز است؛ او امام شماست. ابوالادیان می گوید: مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چیز دیگری بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم.
وقتی به در خانه امام رسیدم صدای شیون و گریه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر کذاب [برادر امام حسن عسکری(علیه السلام) و عموی حضرت مهدی(علیه السلام)] را دیدم که نشسته، و شیعیان به او تسلیت می دهند و به امامت او تهنیت می گویند. من از این بابت بسیار تعجب کردم؛ پیش رفتم و تعزیت و تهنیت گفتم. اما او جوابی نداد و هیچ سۆالی نکرد. چون بدن مطهّر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود، خادمی آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند.
باید امام بر جنازه امام نماز گزارد. امام مهدی(علیه السلام) براى رعایت این سنت الهى و سرّ ربانى، لازم بود که ظاهر شود و بر پیکر پدر نماز گزارد
چون جعفر به نماز ایستاد، طفلی گندمگون و پیچیده موی، گشاده دندانی مانند پاره ی ماه بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت: ای عمو پس بایست که من به نماز سزاوارترم. رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ایستاد. سپس آن طفل پیش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی امام علی النقی علیه السلام دفن کرد. سپس رو به من آورد و فرمود: جواب نامه ها را که با تو است تسلیم کن. من جواب نامه را به آن کودک دادم. پس "حاجز وشا" از جعفر پرسید: این کودک که بود، جعفر گفت: به خدا قسم من او را نمی شناسم و هرگز او را ندیده ام.
در این موقع، عده ای از شیعیان از شهر قم رسیدند، چون از شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) با خبر شدند، مردم به جعفر اشاره کردند. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسیدند: بگو که نامه هایی که داریم از چه جماعتی است و مال ها چه مقدار است؟ جعفر گفت: ببینید مردم از من علم غیب می خواهند! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر(علیه السلام) ظاهر شد و از قول امام گفت: ای مردم قم با شما نامه هایی است از فلان و فلان و همیانی (کیسه ای) که در آن هزار اشرفی است که در آن ده اشرفی است با روکش طلا. شیعیانی که از قم آمده بودند گفتند: هر کس تو را فرستاده است امام زمان است این نامه ها و همیان را به او تسلیم کن. (1)
امام عسگری
پس از آن جعفر کذاب نزد معتمد خلیفه آمد و جریان واقعه را نقل کرد. معتمد گفت: بروید و در خانه امام حسن عسکری(علیه السلام) جستجو کنید و کودک را پیدا کنید. رفتند و از کودک اثری نیافتند. ناچار "صیقل" کنیز حضرت امام عسکری(علیه السلام) را گرفتند و مدت ها تحت نظر داشتند به تصور اینکه او حامله است. ولی هر چه بیشتر جستند کمتر یافتند. خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نیز در کنف حمایت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان می باشد.
انحراف از حق
جعفر کذاب در سه زمینه، فعالیت انحرافى داشت و با امام مهدى(علیه السلام) در تضاد بود:
1. ادعاى امامت پس از برادرش امام حسن عسكرى(علیه السلام).
2. انکار وارث شرعى براى امام عسکرى(علیه السلام) و این ادعا که او وارث امامت است.
3. وقتى امام مهدى(علیه السلام) به او اعتراض کرد؛ مأموران دولتى را از احتمال وجود او آگاه ساخت و دولت را وادار کرد تا براى تعقیب و بازرسى گسترده خانه او عمل کنند.
در روز شهادت امام یازدهم چهار امر باعث شد تا حضرت مهدى (علیه السلام) خود را به گروهى از مردم بنمایاند: ... اینکه جلوگیرى شود از این امر که کسى از سوى خلیفه بیاید و بر پیکر مطهر امام یازدهم نماز بخواند و سپس جریان امامت ختم شده اعلام گردد، و خلیفه جابر عباسى، وارث امامت شیعى معرفى شود
چرا امامِ غائب، ظاهر شد
در روز شهادت امام یازدهم چهار امر باعث شد تا حضرت مهدى(علیه السلام) خود را به گروهى از مردم بنمایاند:
1. اینکه باید امام بر جنازه امام نماز گزارد. امام مهدی(علیه السلام) براى رعایت این سنت الهى و سرّ ربانى، لازم بود که ظاهر شود و بر پیکر پدر نماز گزارد.
2. اینکه جلوگیرى شود از این امر که کسى از سوى خلیفه بیاید و بر پیکر مطهر امام یازدهم نماز بخواند و سپس جریان امامت ختم شده اعلام گردد، و خلیفه جابر عباسى، وارث امامت شیعى معرفى شود.
3. اینکه جلوگیرى شود، از روى دادن انحراف داخلى در جریان امامت. زیرا که جعفر بن على الهادى، معروف به جعفر کذاب، که برادر امام عسکرى(علیه السلام)، و در صدد ادعاى امامت بود، آمد تا بر پیکر امام شهید نماز گزارد.
4. اینکه ادامه جریان امامت حقه و ولایت اسلامیه، تثبیت گردد و بر معتقدان به امامت معلوم گردد که پس از امام حسن عسکرى(علیه السلام)، امام دیگرى - امام دوازدهم - حامل این وارث معنوى، و رسالت اسلامى، و ولایت دینى و دنیایى است، او هست، تولد یافته و موجود است.(2)
آرى! در این زمان بود که عباسیان دانستند: فروکشنده جباران، درهم کوبنده ستمگران و منتقم خون مظلومان، تولد یافته و رشد نموده است.(٣)
پی نوشت:
1. شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمة، ج 2، ص 475؛ باب 43، ح 25. همچنین ر.ک: نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص 157؛ راوندی، قطبالدین، الخرائج والجرائح، ج 3، ص1101.
2. خورشید مغرب، محمد رضا حکیمى، ص 24.
3. برگرفته از کتاب یكصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، نگاشته علیرضا رجالى تهرانى با دخل و تصرف.