12-12-2014، 20:28
سخن علی علیه السلام درباره ی آغاز آفرینش از منبع جوشان قرآن كریم سرچشمه گرفته و با آیات قرآن كاملا هماهنگ است، بنابر این در این نوشته ما هر دو را باز می كاویم.
لیكن جهت یادآوری و سنجش میان نظر دانشمندان گذشته تا عصر حاضر، نخست اشاره ای گذرا به نكات برجسته گفتار پیش خواهیم داشت، از این رو:
۱) جهان ماده با مهبانك (انفجار بزرگ) پدید آمد و همه ی انرژی موجود كنونی در گوی كوچك بی نهایت سوزان و بی اندازه چگالی متمركز بود.
۲) در این نظریه، جهان انبساط می یابد، فضا باز می شود و عمر جهان بین ده تا پانزده میلیارد سال است.
۳) جهان در حال نوسان است، انبساطی كه با انفجار بزرگ آغاز شد رو به انقباض می رود، و سپس انفجار بزرگی دیگر....
۴) جهان نه آغاز دارد نه پایان، ازلی و ابدی است، و زمان و فضا پیوسته بدون تغییر خواهند بود.
۵) انفجار بزرگ با این اشكال ها روبه رو است كه:
الف) در تلسكوپ های عصر ما اخترنماهایی با بیش از زمان و فاصله مزبور مشاهده گشته اند.
ب) مركز انفجار بزرگ كجا است؟
ج) عامل اصلی انبساط كدام است؟
۶) برای جهان هنوز یك هندسه ی پایدار ثابت نشده و هندسه های مسطحه، هذلولوی و بیضوی با اشكال های جدی روبه رو است و نمی تواند اطراف و گستره ی جهان ماده را تفسیر و ترسیم كند.
۷) هنوز به دلیل قاطعی نرسیده اند كه جهان ماده، ازلی و ابدی است یا حادث.
۸) نظریه ی نسبیت در كیهان شناسی «اینشتاین » هنوز بسیاری از پرسشها را پاسخ نگفته و با دشواری هایی روبه رو است. و اینك:
سخن علی علیه السلام
«ثم انشا سبحانه فتق الاجواء و شق الارجاء وسكائك الهواء... ورقیم مائر» . (۲) «سپس خداوند جوها را از هم شكافت و جوانب و ارتفاعات هوا را باز نمود» .
آب انبوه و پر موج و خروشان را كه بر پشت باد تندوز و پر قدرتی قرار داده بود، در لابه لای فضاهای باز شده به جریان انداخت.
با این باد تندوز آب را از جریان طبیعی بازداشت و آن گاه باد نیرومند را بر آب مسلط كرد و آب را در بالای آن قرار داد.
فضا را در زیر باد پر قدرت باز، و آب در روی باد، جهنده و جنبان شد.
سپس خداوند سبحان باد دیگری بیافرید كه فرمانی جز به حركت درآوردن آب نداشت، این باد دست به كار زد و تحریك آب را ادامه داد، جریان این باد را تند و منبعش را دور از مجرای طبیعی قرار داد.
خداوند سبحان همان باد را به برهم زدن آب انبوه و برانگیختن امواج دریاها دستور داد، و چونان مشك شیر كه برای گرفتن كره جنبانده شود آب را به حركت و زیر و رو شدن درآورد.
وزش باد بر آن آب چنان بود كه در فضای خالی وزیدن بگیرد، آب در مقابل جریان باد مقاومتی از خود نشان نمی داد، آب را خت به حركت درآورده اولش را به آخرش و متحركش را به ساكنش برگرداند.
در این هنگام انبوهی از آب، سر به بالا كشید و كف بر آورد، خداوند آن كف را در فضایی باز و تهی بالا برد و آسمانهای هفتگانه را بساخت، پایین ترین آسمانها را از موجی مستقر بنا نهاد، كه حركت انتقالی به این سو و آن سو ندارد، و بالاترین آسمان ها را سقفی محفوظ در مرتفع ترین فضا قرار داد، بی ستونی كه آن را برپا دارد و بدون میخ و طنابی كه آنها را به هم بپیوندد.
آن گاه آسمان را با زینت و زیور ستارگان و روشنایی ها بیاراست، و خورشید را با فروغ گسترده و ماه فروزان را با روشنایی اش در فلكی گردان و سقفی در دوران و صفحه ای منقوش با ستارگان به جریان انداخت.
از منظر علی علیه السلام آفرینش از جو، فضا و هوا آغاز شده است، و به احتمال قوی این موضوع همان ماده گازی است كه در دو آیه از آیات قرآن با واژه ی دود (دخان) آمده است:
۱) «ثم استوی الی السماء وهی دخان...» (۳) :
«سپس خداوند آسمان را مورد مشیت خود قرار داد در حالی كه آسمان دود بود» .
۲) «فآرتقب یوم تاتی السماء بدخان مبین » (۴) :
«در انتظار روزی باش كه آسمان دود آشكاری برآورد» .
در حدیث امام باقر علیه السلام می خوانیم: نخستین موجودی كه آفریده شده آب است و هوا از آب خلق گردیده است، بنابر این ریشه و نسب هر چیزی به آب می رسد، خداوند سپس هوا را بر آب مسلط ساخت. آب را بر روی هم كوبید تا از آن كفی پدید آمد و از آن كف زمین خلق گردید. (۵)
چنان كه قرآن به روشنی می فرماید:
«...ان السموات والارض كانتا رتقا ففتقناهما وجعلنا من الماء كل شی ء حی...» . (۶)
«آسمان ها و زمین در آغاز بسته و یكپارچه بودند، بعدا ما آن ها را از هم باز كرده و هر چیز صاحب حیات را از آب قرار دادیم » .
این آیه به خوبی «انبساط » جهان را می رساند، روشن تر از آیه مزبور این آیه است:
«والسماء بنیناها باید و انا لموسعون » . (۷)
«ما آسمان را با قدرت خویش پایه گذاشتیم و پیوسته آن را گسترش، وسعت و انبساط خواهیم بخشید» .
امام باقر و صادق علیمها السلام می فرمایند: آب بر هوا قرار داشت و هوا بی كرانه بود و جز این دو چیزی وجود نداشت و چون خداوند اراده كرد زمین را بیافریند فرمان داد بادها به آب وزیدند، موج پدید آمد و از موج كف پدیدار گشت، كف ها به اندازه كوه بزرگی شدند، خداوند آنها را در محل «بیت الله الحرام » [مكه معظمه] گرد آورد و از آنها زمین را پدید آورد، از این رو نخستین سرزمینی كه آفریده شد مكه است، لذا آن را مادر شهرها (ام القری) نامیدند چنان كه خداوند در قرآن به این مطلب اشاره كرده می فرماید:
«ان اول بیت وضع للناس للذی ببكهٔ مباركا...» . (۸)
(نخستین خانه ای كه برای مردم قرار داده شد در سرزمین مكه است) سپس زمین را از زیر كعبه (بكه) گسترش داد، و گسترش زمین در مدت زیادی به درازا انجامید.
پس از مدتی از میان كف ها، دودی بدون آتش بر آسمان رفت، و از آن آسمان ها آفریده شد و به گردش آمد. (۹)
نظر فخر رازی
وی می نویسد: خداوند در آب حرارت به وجود آورد (یعنی ماده آغازین چیزی شبیه آب بسیار داغ و جوشان بوده است) سپس از این آب جوشان كف و دودی خارج شد، از كف آن زمین، و از دود آن، آسمان ها آفریده شد چنان كه ابن عباس گفته است: دودی كه مایه ی آغازین آسمان است از بخار زمین بوده است. (۱۰) اما برخی دیگر از دانشمندان بنا به شواهدی كه از قرآن و احادیث به دست آورده گفته اند: خداوند، نخست زمین را آفرید و هنوز آن را گسترش نداده و تكمیل نكرده بود كه آسمانها را آفرید، و در مرحله بعد زمین را گسترش داد و تكمیل كرد، از این رو فرموده است:
«رفع سمكها فسواها و اغطش لیلها و اخرج ضحاها و الارض بعد ذلك دحاها» (نازعات/۲۸ ۳۰) .
«سقف آسمان را برافراشت و آن را به اندازه ی معین درست كرد و شبش را تیره و روزش را آشكار ساخت، و پس از آن زمین را با غلتانیدن گسترد» .
بنابراین انبساط زمین به وسیله غلتانیدن و چرخش به وقوع پیوسته (حركت وضعی زمین) و این كار بعد از بناء، نظم و برافراشته شدن آسمان ها بوده است.
امام باقر علیه السلام می فرماید: دودی كه از میان موج و كف خارج شد از جنس دود آتش نبوده است.
مفسران نیز به اتفاق نظر می گویند: این دود از آتش نیست، بلكه از تنفس و تبخیر آب است. (۱۱)
امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه دیگر پیدایش خشكی ها را این گونه ترسیم كرده است:
«خشكی را از آب دریایی موج زننده، و هر موجی موجی دیگر را شكننده پدید آورد و آن را طبقه ها كرد، آن گاه طبقه ها را از هم گشود و آن را هفت آسمان كرد، پس از آن كه به یكدیگر بسته و یكپارچه بود، و به فرمان او آسمان ها چنگ در یكدیگر نهادند و بر پای ایستادند» . (۱۲)
همچنین در خطبه دیگر می فرماید: خداوند آسمان را بعد از روزگاری كه دود بود ندا داد سپس حلقه های بندهای آسمان جوش خوردند و به هم برآمدند، و خداوند درهای بسته ی آن را بعد از آن كه یكپارچه (رتق) بود باز كرد. (۱۳)
بر این اساس، ماده ی اصلی زمین و هفت آسمان كه به احتمال قوی منظور كواكب سیار هفتگانه از فلكیات قدیم (عطارد، زهره، مریخ، مشتری، زحل (۱۴) ...) باشد همه از دود (دودی كه از جنس دود آتش نیست) می باشند، بنابراین باید از جنس توده ی جرمی باشد داغ و جوشان، و پس از جدا شدن از یكدیگر و قطعه قطعه شدن و در مدارهای خویش قرار گرفتن رو به تكامل نهاده باشند.
جرم سبز رنگ
در حدیث دیگر می خوانیم: خداوند چون اراده كرد آسمان و زمین را بیافریند گوهر سبز رنگی پدید آورد، سپس آن را ذوب و آب متلاطمی گردانید، آن گاه بخاری كه همچون دود بود از آن خارج كرد: «ثم آستوی الی السماء وهی دخان » : «به آسمان كه بسان دودی بود توجه كرد و آن را بشكافت » و هفت آسمان پدید آورد، سپس از آن آب كفی آفرید و سرزمین مكه را خلق كرد، و بعد از مدتی زمین را از زیر كعبه گسترش داد. (۱۵)
مولوی با توجه به این روایات و آیات سروده است:
از كف دریا بنگارد زمین
دود سیه را بنگارد سما
مفسران با توجه به آیه ی «...خلق الارض فی یومین...» (۱۶)
و آیه : «ثم استوی الی السماء و هی دخان...» (۱۷)
معتقدند نخست زمین را طی دو روز آفرید و سپس متوجه خلقت آسمان و اجرام فضایی شد.
گفتنی است، در قرآن گاهی واژه «یوم روز» مجازا به كار گرفته و كنایه است از مرحله ی طولانی، و گرنه هنگام آفرینش زمین هنوز روز و شبی وجود نداشته و سال و ماهی در كار نبوده است. (۱۸)
آفرینش در تورات
به گفته ی فخر رازی در تورات آمده است كه خداوند گوهری آفرید و بعد با نظر هیبت به آن نگریست، آن گوهر آب شد و آسمانها و زمین را از آن بیافرید و آنها را از هم شكافت. (۱۹)
یك گوهری چو بیضه جوشید و گشت دریا كف كرد و كف زمین شد و ز دود او سما شد تكامل تدریجی تاكنون فی الجمله تكامل و انبساط تدریجی ثابت گردید.
دلیل دیگر: قرآن مجید می فرماید: «...خلق السماوات والارض فی ستهٔ ایام...» . (۲۰)
این مضمون در بسیاری از آیات به چشم می خورد، لیكن در مورد زمین چنان كه اشاره شد دو روز نام برده شد (یومین) .
مفسران معتقدند این ایام نشان دهنده ی مراحل تكامل تدریجی خلقت است. بدیهی است آفرینش یك انسان لااقل به شش ماه زمان نیازمند است، در حالی كه به فرمایش قرآن: «لخلق السماوات والارض اكبر من خلق الناس » (۲۱) : «آفرینش آسمان ها و زمین از خلقت مردم بزرگتر است » ، بر این پایه هر روز خلقت را باید لااقل هزار سال دانست: «...ان یوما عند ربك كالف سنهٔ مما تعدون » . (۲۲)
فخر رازی می گوید: مراد از شش روز، شش حالت است كه عارض آسمان ها و زمین و آنچه میان این دو است شده است. (۲۳)
شاهد بر این تكامل تدریجی، حدیثی است كه امام صادق علیه السلام در آن می فرماید: خداوند چون زمین را آفرید پنجاه هزار سال [كنایه از سالهای بسیار زیاد] آن را رها كرد، سپس موجوداتی آفرید كه نه از نوع فرشته، نه از نوع جن و نه از نوع انسان به شمار می رفتند و سپس هزاران سال منقرض شدند، باز هزارها سال گذشت كه خداوند جن را آفرید، و پس از مدتی طولانی آدم را خلق كرد. (۲۴)
همچنین در تفسیر طبرسی می خوانیم: امام صادق علیه السلام می فرماید: خداوند روز را قبل از شب ، خورشید را قبل از ماه و زمین را قبل از آسمان آفرید. (۲۵)
در حدیث دیگر آمده است: نخستین روزی كه خورشید در آن طلوع كرد نوروز بوده است. (۲۶)
و ماه نیسان نخستین ماه از ماههای دنیا است. (۲۷)
از این دو خبر چنین استفاده می شود كه در آغاز پیدایش روز، و گردش وضعی كره زمین دایره استوای زمین و خورشید در یك سطح قرار داشته اند، چنان كه ما امروزه در اول برج حمل فروردین به حساب می آوریم و می دانیم بخشی از آن با نیسان انطباق دارد.
نتیجه سخن
۱) طبق نظر علی علیه السلام و سایر احایث، خداوند متعال نخست جرمی آب گونه همراه هوا آفرید كه از آن كف و گازی پدید آمد، از این جرم كف گونه زمین آفریده شد، و از آن دود و گاز، سیارات هفتگانه پدید آمدند، پس می توان گفت خانواده منظومه شمسی در اصل از یك توده جرم آفریده شده اند.
۲) همچنین می توان گفت سن و سال زمین بیش از سایر كرات (لااقل سیارات) است چون در چند جا آفرینش آسمانها را بعد از زمین به چشم دیدیم، لیكن هنوز از سن و سال همه ی اجرام كیهانی چیزی به دست نیامده است، زیرا قرآن فرمود : ما آن ها را در مدت شش روز آفریدیم.
۳) آنچه مشهور است كه خورشید «مادر» منظومه شمسی است و همه ی سیارات و اقمارشان از خورشید جدا گشته اند با آنچه از روایات و احادیث خواندیم همخوانی ندارد، زیرا گاز و دودی كه از زمین برخاست سبب پیدایش آسمانها گردیده است، و اگر به فرض همه در یك لحظه از هم جدا شده باشند چرا زمین را جدا شده از خورشید بدانیم؟ و اگر بخواهیم جاذبه خورشید را در نظر بگیریم، جاذبه تنها به خاطر جرم بزرگتر است، و چنانچه زمین هم بزرگی خورشید را می داشت البته خورشید گرد او می چرخید، آن سان كه اكنون زمین گرد خورشید گردش دارد. بنابراین گردیدن كره كوچكتر پیرامون كره بزرگتر دلیل آن نیست كه كوچك از بزرگ جدا گردیده است.
۴) چنان كه اشاره شد برخی از دانشمندان متاخر از جمله «لاپلاس » نظریه گسترش و انبساط جهان را پذیرفته و گفته است: ماده ی جهان در ابتدا گازی بوده است منتشر در وسط فضا، با نظم ویژه، و «سدیم » ها از تكاثف و به هم رفتن آن خلق شده اند، آن گاه تطوری كه رخ داده تا از حالت سدیمی به حالت كنونی آن را رسانده به وسیله ازدیاد دوران بوده است (۲۸) این نظر تا اندازه ای به نظر روایات و آیات نزدیكتر است.
۵) این جمله كه امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «فسوی منه سبع سماوات » از آن كف هفت آسمان آفرید، بر طبق عقیده فلكیات قدیم (بطلیموس) بوده كه در آن زمان شهرت داشته است، بنابراین تنها به زبان و خطاب آن زمان بوده كه سخن از هفت آسمان به میان آمده است، و چنانچه امیر علیه السلام در این زمان می بود به مقتضای حال، خطاب و فهم این عصر ما سخن می راند.
۶) این كه فرمود: آسمان ها را بدون ستون و میخ سر پا داشت، به عقیده بسیاری از مفسران ونهج البلاغه پژوهان اشاره است به قانون جاذبه ی عمومی «نیوتون » . (۲۹)
۷) ماده ی نخستین زمین و آسمان (آب، هوا، دود، بخار، گاز و جرم) آیا از چیزی گرفته شده و پیش ماده ای داشته یا ماده ی قبلی در كار نبوده و نو پدید بوده اند؟
از آیات قرآن چنین استفاده می شود كه ماده پیشین وجود نداشته و سرچشمه ای در كار نبوده است، قرآن می فرماید: «بدیع السموات والارض...» (۳۰) : «او نوپدید آورنده ی آسمان ها و زمین است » .
واژه پژوهان معتقدند واژه «بدع » ، «ابداع » ، «بدیع » هرگاه درباره ی افعال خداوند استعمال گردند به معنای پدید آورنده ی شی ء است بدون ابزار و آلت، و بدون ماده پیشین و بدون زمان و مكان، و این ویژگی ها تنها از آن خداوند است. (۳۱)
این در حالی است كه خداوند در قرآن مجید به كرات خود را «خالق » و آفریننده ی آسمان ها، زمین و انسان خوانده است، بنابراین واژه «خلق » به «بدع » و «خالق به مبدع » بر می گردد، یعنی در خلقت آسمان، زمین و انسان ماده قبلی در كار نبوده است، چرا كه اصل انسان به خاك و زمین برمی گردد، گرچه این واژه (خلق) در بسیاری دیگر جاها به معنای آفرینش چیزی از چیز دیگر است. (۳۲)
قرآن این نكته را خاطر نشان كافران ساخته كه انسان از هیچ (عدم محض) آفریده شده است:
«ام خلقوا من غیر شی ء ام هم الخالقون ام خلقوا السموات والارض...» . (۳۳)
«آیا از هیچ خلق شده اند یا آن كه خود خالق خویش اند، یا آسمان ها و زمین را آفریدند؟» .
خلقت از هیچ همان آفرینش بدون ماده ی قبلی است.
از این آیات چند امر به دست می آید:
۱) آفرینش نخستین از عدم بوده و ماده قبلی وجود نداشته است.
۲) جهان ماده سابقه و پیشینه ی نیستی داشته وحادث است نه قدیم، ما این دو مطلب را از كلمات امام امیرالمؤمنین علیه السلام نیز استفاده می كنیم:
الف) «ذلك مبتدع الخلق و وارثه، و اله الخلق و رازقه » (۳۴) : او است آفریننده و اختراع كننده ی خلایق بدون سابقه و مانند (به وجود آورنده ی هستی از عدم و نیستی) و پس از فنا وارث ایشان است، او است معبود خلایق و روزی دهنده ی آنان.
«الذی ابتدع الخلق علی غیر مثال امتثله، ولا مقدار اهتدی علیه من خالق معهود كان قبله » (۳۵) : او است خداوندی كه خلایق را بیافرید بدون ماده، و مثال و صورتی كه از آن اقتباس نموده و مانند آن آفریده باشد و بی سنجش و اندازه ای كه از خالق و معبودی پیش از خود پیروی كرده باشد.
«لم یخلق الاشیاء من اصول ازلیهٔ ولا من اوائل ابدیهٔ، بل خلق ما خلق فاقام حده، وصور ما صور فاحسن صورته » (۳۶) اشیاء را از روی اصول و مبادی و نمونه ازلی و ابدی نیافرید (چون آفرینش او مبدیی نداشته) بلكه (بی نمونه و مبدا و ماده و به محض اراده) آفرید آنچه را آفرید و حدش را تعیین نمود، و به آنچه ایجاد فرمود صورت و شكل داد و صورت آن را نیكو و مناسب گردانید.
ب) امیرالمؤمنین علیه السلام درباره ی حدوث جهان خلقت می فرماید:
«الحمد لله الدال علی وجوده بخلقه، وبمحدث خلقه علی ازلیته » . (۳۷)
«سپاس خدایی را سزاست كه به وسیله ی آفریده هایش بر وجود و هستی خویش راهنما است (زیرا هر مخلوقی ممكن است و ممكن به خودی خود دارای هستی نمی گردد، پس او را آفریده ای می باشد.) و به حدوث و نو پیدا شدن آفریده هایش بر ازلی بودن و ابتدا نداشتن خود دلیل است » .
امیرالمؤمنین علیه السلام همین برهان حدوث و نوپدیدار شدن مخلوقات را دلیل بر قدیم بودن خدا و حدوث اشیا را برهان بر وجود او شمرده می فرماید:
«الحمد لله الدال علی قدمه بحدوث خلقه وبحدوث خلقه علی وجوده » . (۳۸) «سپاس خداوندی را سزاست كه حدوث خلق دال بر قدیم بودن و وجود او است » .
بنابراین «قدیم » تنها او است و غیر او هر چه باشد حادث است و پیشینه ی عدم دارد.
با این بیان فرضیه ای كه می گفت: جهان نه آغاز دارد نه پایان، ازلی و ابدی است، و زمان و فضا پیوسته بدون تغییر خواهند بود، به طور كلی بی اساس می گردد و تئوری «جهان یكنواخت » كه از «بوندی » «گولد» و «هویل » پیشنهاد شده بود نمی تواند كارامد باشد وپیدایش جهان را تفسیر نماید.
لیكن جهت یادآوری و سنجش میان نظر دانشمندان گذشته تا عصر حاضر، نخست اشاره ای گذرا به نكات برجسته گفتار پیش خواهیم داشت، از این رو:
۱) جهان ماده با مهبانك (انفجار بزرگ) پدید آمد و همه ی انرژی موجود كنونی در گوی كوچك بی نهایت سوزان و بی اندازه چگالی متمركز بود.
۲) در این نظریه، جهان انبساط می یابد، فضا باز می شود و عمر جهان بین ده تا پانزده میلیارد سال است.
۳) جهان در حال نوسان است، انبساطی كه با انفجار بزرگ آغاز شد رو به انقباض می رود، و سپس انفجار بزرگی دیگر....
۴) جهان نه آغاز دارد نه پایان، ازلی و ابدی است، و زمان و فضا پیوسته بدون تغییر خواهند بود.
۵) انفجار بزرگ با این اشكال ها روبه رو است كه:
الف) در تلسكوپ های عصر ما اخترنماهایی با بیش از زمان و فاصله مزبور مشاهده گشته اند.
ب) مركز انفجار بزرگ كجا است؟
ج) عامل اصلی انبساط كدام است؟
۶) برای جهان هنوز یك هندسه ی پایدار ثابت نشده و هندسه های مسطحه، هذلولوی و بیضوی با اشكال های جدی روبه رو است و نمی تواند اطراف و گستره ی جهان ماده را تفسیر و ترسیم كند.
۷) هنوز به دلیل قاطعی نرسیده اند كه جهان ماده، ازلی و ابدی است یا حادث.
۸) نظریه ی نسبیت در كیهان شناسی «اینشتاین » هنوز بسیاری از پرسشها را پاسخ نگفته و با دشواری هایی روبه رو است. و اینك:
سخن علی علیه السلام
«ثم انشا سبحانه فتق الاجواء و شق الارجاء وسكائك الهواء... ورقیم مائر» . (۲) «سپس خداوند جوها را از هم شكافت و جوانب و ارتفاعات هوا را باز نمود» .
آب انبوه و پر موج و خروشان را كه بر پشت باد تندوز و پر قدرتی قرار داده بود، در لابه لای فضاهای باز شده به جریان انداخت.
با این باد تندوز آب را از جریان طبیعی بازداشت و آن گاه باد نیرومند را بر آب مسلط كرد و آب را در بالای آن قرار داد.
فضا را در زیر باد پر قدرت باز، و آب در روی باد، جهنده و جنبان شد.
سپس خداوند سبحان باد دیگری بیافرید كه فرمانی جز به حركت درآوردن آب نداشت، این باد دست به كار زد و تحریك آب را ادامه داد، جریان این باد را تند و منبعش را دور از مجرای طبیعی قرار داد.
خداوند سبحان همان باد را به برهم زدن آب انبوه و برانگیختن امواج دریاها دستور داد، و چونان مشك شیر كه برای گرفتن كره جنبانده شود آب را به حركت و زیر و رو شدن درآورد.
وزش باد بر آن آب چنان بود كه در فضای خالی وزیدن بگیرد، آب در مقابل جریان باد مقاومتی از خود نشان نمی داد، آب را خت به حركت درآورده اولش را به آخرش و متحركش را به ساكنش برگرداند.
در این هنگام انبوهی از آب، سر به بالا كشید و كف بر آورد، خداوند آن كف را در فضایی باز و تهی بالا برد و آسمانهای هفتگانه را بساخت، پایین ترین آسمانها را از موجی مستقر بنا نهاد، كه حركت انتقالی به این سو و آن سو ندارد، و بالاترین آسمان ها را سقفی محفوظ در مرتفع ترین فضا قرار داد، بی ستونی كه آن را برپا دارد و بدون میخ و طنابی كه آنها را به هم بپیوندد.
آن گاه آسمان را با زینت و زیور ستارگان و روشنایی ها بیاراست، و خورشید را با فروغ گسترده و ماه فروزان را با روشنایی اش در فلكی گردان و سقفی در دوران و صفحه ای منقوش با ستارگان به جریان انداخت.
از منظر علی علیه السلام آفرینش از جو، فضا و هوا آغاز شده است، و به احتمال قوی این موضوع همان ماده گازی است كه در دو آیه از آیات قرآن با واژه ی دود (دخان) آمده است:
۱) «ثم استوی الی السماء وهی دخان...» (۳) :
«سپس خداوند آسمان را مورد مشیت خود قرار داد در حالی كه آسمان دود بود» .
۲) «فآرتقب یوم تاتی السماء بدخان مبین » (۴) :
«در انتظار روزی باش كه آسمان دود آشكاری برآورد» .
در حدیث امام باقر علیه السلام می خوانیم: نخستین موجودی كه آفریده شده آب است و هوا از آب خلق گردیده است، بنابر این ریشه و نسب هر چیزی به آب می رسد، خداوند سپس هوا را بر آب مسلط ساخت. آب را بر روی هم كوبید تا از آن كفی پدید آمد و از آن كف زمین خلق گردید. (۵)
چنان كه قرآن به روشنی می فرماید:
«...ان السموات والارض كانتا رتقا ففتقناهما وجعلنا من الماء كل شی ء حی...» . (۶)
«آسمان ها و زمین در آغاز بسته و یكپارچه بودند، بعدا ما آن ها را از هم باز كرده و هر چیز صاحب حیات را از آب قرار دادیم » .
این آیه به خوبی «انبساط » جهان را می رساند، روشن تر از آیه مزبور این آیه است:
«والسماء بنیناها باید و انا لموسعون » . (۷)
«ما آسمان را با قدرت خویش پایه گذاشتیم و پیوسته آن را گسترش، وسعت و انبساط خواهیم بخشید» .
امام باقر و صادق علیمها السلام می فرمایند: آب بر هوا قرار داشت و هوا بی كرانه بود و جز این دو چیزی وجود نداشت و چون خداوند اراده كرد زمین را بیافریند فرمان داد بادها به آب وزیدند، موج پدید آمد و از موج كف پدیدار گشت، كف ها به اندازه كوه بزرگی شدند، خداوند آنها را در محل «بیت الله الحرام » [مكه معظمه] گرد آورد و از آنها زمین را پدید آورد، از این رو نخستین سرزمینی كه آفریده شد مكه است، لذا آن را مادر شهرها (ام القری) نامیدند چنان كه خداوند در قرآن به این مطلب اشاره كرده می فرماید:
«ان اول بیت وضع للناس للذی ببكهٔ مباركا...» . (۸)
(نخستین خانه ای كه برای مردم قرار داده شد در سرزمین مكه است) سپس زمین را از زیر كعبه (بكه) گسترش داد، و گسترش زمین در مدت زیادی به درازا انجامید.
پس از مدتی از میان كف ها، دودی بدون آتش بر آسمان رفت، و از آن آسمان ها آفریده شد و به گردش آمد. (۹)
نظر فخر رازی
وی می نویسد: خداوند در آب حرارت به وجود آورد (یعنی ماده آغازین چیزی شبیه آب بسیار داغ و جوشان بوده است) سپس از این آب جوشان كف و دودی خارج شد، از كف آن زمین، و از دود آن، آسمان ها آفریده شد چنان كه ابن عباس گفته است: دودی كه مایه ی آغازین آسمان است از بخار زمین بوده است. (۱۰) اما برخی دیگر از دانشمندان بنا به شواهدی كه از قرآن و احادیث به دست آورده گفته اند: خداوند، نخست زمین را آفرید و هنوز آن را گسترش نداده و تكمیل نكرده بود كه آسمانها را آفرید، و در مرحله بعد زمین را گسترش داد و تكمیل كرد، از این رو فرموده است:
«رفع سمكها فسواها و اغطش لیلها و اخرج ضحاها و الارض بعد ذلك دحاها» (نازعات/۲۸ ۳۰) .
«سقف آسمان را برافراشت و آن را به اندازه ی معین درست كرد و شبش را تیره و روزش را آشكار ساخت، و پس از آن زمین را با غلتانیدن گسترد» .
بنابراین انبساط زمین به وسیله غلتانیدن و چرخش به وقوع پیوسته (حركت وضعی زمین) و این كار بعد از بناء، نظم و برافراشته شدن آسمان ها بوده است.
امام باقر علیه السلام می فرماید: دودی كه از میان موج و كف خارج شد از جنس دود آتش نبوده است.
مفسران نیز به اتفاق نظر می گویند: این دود از آتش نیست، بلكه از تنفس و تبخیر آب است. (۱۱)
امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه دیگر پیدایش خشكی ها را این گونه ترسیم كرده است:
«خشكی را از آب دریایی موج زننده، و هر موجی موجی دیگر را شكننده پدید آورد و آن را طبقه ها كرد، آن گاه طبقه ها را از هم گشود و آن را هفت آسمان كرد، پس از آن كه به یكدیگر بسته و یكپارچه بود، و به فرمان او آسمان ها چنگ در یكدیگر نهادند و بر پای ایستادند» . (۱۲)
همچنین در خطبه دیگر می فرماید: خداوند آسمان را بعد از روزگاری كه دود بود ندا داد سپس حلقه های بندهای آسمان جوش خوردند و به هم برآمدند، و خداوند درهای بسته ی آن را بعد از آن كه یكپارچه (رتق) بود باز كرد. (۱۳)
بر این اساس، ماده ی اصلی زمین و هفت آسمان كه به احتمال قوی منظور كواكب سیار هفتگانه از فلكیات قدیم (عطارد، زهره، مریخ، مشتری، زحل (۱۴) ...) باشد همه از دود (دودی كه از جنس دود آتش نیست) می باشند، بنابراین باید از جنس توده ی جرمی باشد داغ و جوشان، و پس از جدا شدن از یكدیگر و قطعه قطعه شدن و در مدارهای خویش قرار گرفتن رو به تكامل نهاده باشند.
جرم سبز رنگ
در حدیث دیگر می خوانیم: خداوند چون اراده كرد آسمان و زمین را بیافریند گوهر سبز رنگی پدید آورد، سپس آن را ذوب و آب متلاطمی گردانید، آن گاه بخاری كه همچون دود بود از آن خارج كرد: «ثم آستوی الی السماء وهی دخان » : «به آسمان كه بسان دودی بود توجه كرد و آن را بشكافت » و هفت آسمان پدید آورد، سپس از آن آب كفی آفرید و سرزمین مكه را خلق كرد، و بعد از مدتی زمین را از زیر كعبه گسترش داد. (۱۵)
مولوی با توجه به این روایات و آیات سروده است:
از كف دریا بنگارد زمین
دود سیه را بنگارد سما
مفسران با توجه به آیه ی «...خلق الارض فی یومین...» (۱۶)
و آیه : «ثم استوی الی السماء و هی دخان...» (۱۷)
معتقدند نخست زمین را طی دو روز آفرید و سپس متوجه خلقت آسمان و اجرام فضایی شد.
گفتنی است، در قرآن گاهی واژه «یوم روز» مجازا به كار گرفته و كنایه است از مرحله ی طولانی، و گرنه هنگام آفرینش زمین هنوز روز و شبی وجود نداشته و سال و ماهی در كار نبوده است. (۱۸)
آفرینش در تورات
به گفته ی فخر رازی در تورات آمده است كه خداوند گوهری آفرید و بعد با نظر هیبت به آن نگریست، آن گوهر آب شد و آسمانها و زمین را از آن بیافرید و آنها را از هم شكافت. (۱۹)
یك گوهری چو بیضه جوشید و گشت دریا كف كرد و كف زمین شد و ز دود او سما شد تكامل تدریجی تاكنون فی الجمله تكامل و انبساط تدریجی ثابت گردید.
دلیل دیگر: قرآن مجید می فرماید: «...خلق السماوات والارض فی ستهٔ ایام...» . (۲۰)
این مضمون در بسیاری از آیات به چشم می خورد، لیكن در مورد زمین چنان كه اشاره شد دو روز نام برده شد (یومین) .
مفسران معتقدند این ایام نشان دهنده ی مراحل تكامل تدریجی خلقت است. بدیهی است آفرینش یك انسان لااقل به شش ماه زمان نیازمند است، در حالی كه به فرمایش قرآن: «لخلق السماوات والارض اكبر من خلق الناس » (۲۱) : «آفرینش آسمان ها و زمین از خلقت مردم بزرگتر است » ، بر این پایه هر روز خلقت را باید لااقل هزار سال دانست: «...ان یوما عند ربك كالف سنهٔ مما تعدون » . (۲۲)
فخر رازی می گوید: مراد از شش روز، شش حالت است كه عارض آسمان ها و زمین و آنچه میان این دو است شده است. (۲۳)
شاهد بر این تكامل تدریجی، حدیثی است كه امام صادق علیه السلام در آن می فرماید: خداوند چون زمین را آفرید پنجاه هزار سال [كنایه از سالهای بسیار زیاد] آن را رها كرد، سپس موجوداتی آفرید كه نه از نوع فرشته، نه از نوع جن و نه از نوع انسان به شمار می رفتند و سپس هزاران سال منقرض شدند، باز هزارها سال گذشت كه خداوند جن را آفرید، و پس از مدتی طولانی آدم را خلق كرد. (۲۴)
همچنین در تفسیر طبرسی می خوانیم: امام صادق علیه السلام می فرماید: خداوند روز را قبل از شب ، خورشید را قبل از ماه و زمین را قبل از آسمان آفرید. (۲۵)
در حدیث دیگر آمده است: نخستین روزی كه خورشید در آن طلوع كرد نوروز بوده است. (۲۶)
و ماه نیسان نخستین ماه از ماههای دنیا است. (۲۷)
از این دو خبر چنین استفاده می شود كه در آغاز پیدایش روز، و گردش وضعی كره زمین دایره استوای زمین و خورشید در یك سطح قرار داشته اند، چنان كه ما امروزه در اول برج حمل فروردین به حساب می آوریم و می دانیم بخشی از آن با نیسان انطباق دارد.
نتیجه سخن
۱) طبق نظر علی علیه السلام و سایر احایث، خداوند متعال نخست جرمی آب گونه همراه هوا آفرید كه از آن كف و گازی پدید آمد، از این جرم كف گونه زمین آفریده شد، و از آن دود و گاز، سیارات هفتگانه پدید آمدند، پس می توان گفت خانواده منظومه شمسی در اصل از یك توده جرم آفریده شده اند.
۲) همچنین می توان گفت سن و سال زمین بیش از سایر كرات (لااقل سیارات) است چون در چند جا آفرینش آسمانها را بعد از زمین به چشم دیدیم، لیكن هنوز از سن و سال همه ی اجرام كیهانی چیزی به دست نیامده است، زیرا قرآن فرمود : ما آن ها را در مدت شش روز آفریدیم.
۳) آنچه مشهور است كه خورشید «مادر» منظومه شمسی است و همه ی سیارات و اقمارشان از خورشید جدا گشته اند با آنچه از روایات و احادیث خواندیم همخوانی ندارد، زیرا گاز و دودی كه از زمین برخاست سبب پیدایش آسمانها گردیده است، و اگر به فرض همه در یك لحظه از هم جدا شده باشند چرا زمین را جدا شده از خورشید بدانیم؟ و اگر بخواهیم جاذبه خورشید را در نظر بگیریم، جاذبه تنها به خاطر جرم بزرگتر است، و چنانچه زمین هم بزرگی خورشید را می داشت البته خورشید گرد او می چرخید، آن سان كه اكنون زمین گرد خورشید گردش دارد. بنابراین گردیدن كره كوچكتر پیرامون كره بزرگتر دلیل آن نیست كه كوچك از بزرگ جدا گردیده است.
۴) چنان كه اشاره شد برخی از دانشمندان متاخر از جمله «لاپلاس » نظریه گسترش و انبساط جهان را پذیرفته و گفته است: ماده ی جهان در ابتدا گازی بوده است منتشر در وسط فضا، با نظم ویژه، و «سدیم » ها از تكاثف و به هم رفتن آن خلق شده اند، آن گاه تطوری كه رخ داده تا از حالت سدیمی به حالت كنونی آن را رسانده به وسیله ازدیاد دوران بوده است (۲۸) این نظر تا اندازه ای به نظر روایات و آیات نزدیكتر است.
۵) این جمله كه امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «فسوی منه سبع سماوات » از آن كف هفت آسمان آفرید، بر طبق عقیده فلكیات قدیم (بطلیموس) بوده كه در آن زمان شهرت داشته است، بنابراین تنها به زبان و خطاب آن زمان بوده كه سخن از هفت آسمان به میان آمده است، و چنانچه امیر علیه السلام در این زمان می بود به مقتضای حال، خطاب و فهم این عصر ما سخن می راند.
۶) این كه فرمود: آسمان ها را بدون ستون و میخ سر پا داشت، به عقیده بسیاری از مفسران ونهج البلاغه پژوهان اشاره است به قانون جاذبه ی عمومی «نیوتون » . (۲۹)
۷) ماده ی نخستین زمین و آسمان (آب، هوا، دود، بخار، گاز و جرم) آیا از چیزی گرفته شده و پیش ماده ای داشته یا ماده ی قبلی در كار نبوده و نو پدید بوده اند؟
از آیات قرآن چنین استفاده می شود كه ماده پیشین وجود نداشته و سرچشمه ای در كار نبوده است، قرآن می فرماید: «بدیع السموات والارض...» (۳۰) : «او نوپدید آورنده ی آسمان ها و زمین است » .
واژه پژوهان معتقدند واژه «بدع » ، «ابداع » ، «بدیع » هرگاه درباره ی افعال خداوند استعمال گردند به معنای پدید آورنده ی شی ء است بدون ابزار و آلت، و بدون ماده پیشین و بدون زمان و مكان، و این ویژگی ها تنها از آن خداوند است. (۳۱)
این در حالی است كه خداوند در قرآن مجید به كرات خود را «خالق » و آفریننده ی آسمان ها، زمین و انسان خوانده است، بنابراین واژه «خلق » به «بدع » و «خالق به مبدع » بر می گردد، یعنی در خلقت آسمان، زمین و انسان ماده قبلی در كار نبوده است، چرا كه اصل انسان به خاك و زمین برمی گردد، گرچه این واژه (خلق) در بسیاری دیگر جاها به معنای آفرینش چیزی از چیز دیگر است. (۳۲)
قرآن این نكته را خاطر نشان كافران ساخته كه انسان از هیچ (عدم محض) آفریده شده است:
«ام خلقوا من غیر شی ء ام هم الخالقون ام خلقوا السموات والارض...» . (۳۳)
«آیا از هیچ خلق شده اند یا آن كه خود خالق خویش اند، یا آسمان ها و زمین را آفریدند؟» .
خلقت از هیچ همان آفرینش بدون ماده ی قبلی است.
از این آیات چند امر به دست می آید:
۱) آفرینش نخستین از عدم بوده و ماده قبلی وجود نداشته است.
۲) جهان ماده سابقه و پیشینه ی نیستی داشته وحادث است نه قدیم، ما این دو مطلب را از كلمات امام امیرالمؤمنین علیه السلام نیز استفاده می كنیم:
الف) «ذلك مبتدع الخلق و وارثه، و اله الخلق و رازقه » (۳۴) : او است آفریننده و اختراع كننده ی خلایق بدون سابقه و مانند (به وجود آورنده ی هستی از عدم و نیستی) و پس از فنا وارث ایشان است، او است معبود خلایق و روزی دهنده ی آنان.
«الذی ابتدع الخلق علی غیر مثال امتثله، ولا مقدار اهتدی علیه من خالق معهود كان قبله » (۳۵) : او است خداوندی كه خلایق را بیافرید بدون ماده، و مثال و صورتی كه از آن اقتباس نموده و مانند آن آفریده باشد و بی سنجش و اندازه ای كه از خالق و معبودی پیش از خود پیروی كرده باشد.
«لم یخلق الاشیاء من اصول ازلیهٔ ولا من اوائل ابدیهٔ، بل خلق ما خلق فاقام حده، وصور ما صور فاحسن صورته » (۳۶) اشیاء را از روی اصول و مبادی و نمونه ازلی و ابدی نیافرید (چون آفرینش او مبدیی نداشته) بلكه (بی نمونه و مبدا و ماده و به محض اراده) آفرید آنچه را آفرید و حدش را تعیین نمود، و به آنچه ایجاد فرمود صورت و شكل داد و صورت آن را نیكو و مناسب گردانید.
ب) امیرالمؤمنین علیه السلام درباره ی حدوث جهان خلقت می فرماید:
«الحمد لله الدال علی وجوده بخلقه، وبمحدث خلقه علی ازلیته » . (۳۷)
«سپاس خدایی را سزاست كه به وسیله ی آفریده هایش بر وجود و هستی خویش راهنما است (زیرا هر مخلوقی ممكن است و ممكن به خودی خود دارای هستی نمی گردد، پس او را آفریده ای می باشد.) و به حدوث و نو پیدا شدن آفریده هایش بر ازلی بودن و ابتدا نداشتن خود دلیل است » .
امیرالمؤمنین علیه السلام همین برهان حدوث و نوپدیدار شدن مخلوقات را دلیل بر قدیم بودن خدا و حدوث اشیا را برهان بر وجود او شمرده می فرماید:
«الحمد لله الدال علی قدمه بحدوث خلقه وبحدوث خلقه علی وجوده » . (۳۸) «سپاس خداوندی را سزاست كه حدوث خلق دال بر قدیم بودن و وجود او است » .
بنابراین «قدیم » تنها او است و غیر او هر چه باشد حادث است و پیشینه ی عدم دارد.
با این بیان فرضیه ای كه می گفت: جهان نه آغاز دارد نه پایان، ازلی و ابدی است، و زمان و فضا پیوسته بدون تغییر خواهند بود، به طور كلی بی اساس می گردد و تئوری «جهان یكنواخت » كه از «بوندی » «گولد» و «هویل » پیشنهاد شده بود نمی تواند كارامد باشد وپیدایش جهان را تفسیر نماید.