امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

به سوی سلامت روان

#1
تعریف سلامت روان‏ملاك‏هاى سلامت روان
عوامل مؤثر بر سلامت رواننظام ارزشى و سلامت روان
معیارهاى ‏سلامت وبیمارى ‏روانى از دیدگاه اسلامالف- ویژگى شخصیت ‏بهنجار
ب- ویژگى‏هاى شخصیت نابهنجارسیر به سوى كمال
الف- مراحل سیرب- ابزار سیر
راهكارعملیدستور اجرا

انسان از دو بعد جسم و روح تشكیل شده است كه باید از هر دو بعد محافظت نماید و نیازهای هر دو را برآورده سازد. بحث سلامتی در مورد انسان یك مسئله مهم است كه معمولا عموم مردم سلامتی را مختص به جسم دانسته و به آن توجه می نمایند، حال آن كه سلامتی روح نیز مهم است. در اصل سلامتی جسم و روح لازم و ملزوم یكدیگرند كه ما در این مقاله بنا داریم به چگونگی سلامت روح و روان بپردازیم.

یكى از شرایط لازم براى دست‏ یابى به سلامت روان، برخوردارى از یك نظام ارزشى منسجم مى‏باشد و تحقیقات انجام شده نیز عامل پیدایش بسیارى از ناسازگارى‏ها و نابهنجارى‏هاى روانى را تضادهاى ارزشى و عدم استقرار یك نظام ارزشى سازمان یافته در فرد مى‏دانند. اسلام ویژگى‏هاى شخصیت نابهنجار و بیمار و به تعبیر اسلامى، «فى قلوبهم مرض‏» را در بعد عقیدتى، خصوصیات مربوط به روابط اجتماعى، خانوادگى و زندگى حرفه‏اى و عملى، خصوصیات احساسى و عاطفى، عقلانى، شناختى و خصوصیات بدنى بیان كرده است.

آنچه از دیرباز سهمى از تلاش‏هاى فكرى اندیشمندان، فیلسوفان، جامعه ‏شناسان و روان ‏شناسان را به خود اختصاص داده، تحقیق و تفحص در مقوله ارزش‏هاست. گذشت قرون و سال‏ها نه تنها از ارج و اعتبار چنین حوزه‏اى نكاسته، بلكه با توجه به الزام‏هاى خاص خود، بر اهمیت آن افزوده است. اكنون انسان مضطرب، افسرده و بحران ‏زده عصر حاضر بیش از هر زمانى دیگر خود را درگیر سؤال‏هایى اساسى در این باره مى‏یابد. تحقیقات انجام ‏شده عامل پیدایش بسیارى از ناسازگارى‏ها و نابهنجارى‏هاى روانى را تضادهاى ارزشى و عدم استقرار یك نظام ارزشى سازمان ‏یافته در فرد مى‏دانند. بنابراین، مى‏توان بر این نكته تاكید كرد كه ارزش‏ها اساس و بنیان یكپارچگى شخصیت ‏سالمند. در حقیقت، ارزش‏ها سازمان‏ دهنده‏هاى اصلى اعمال و رفتارهاى شخصیت رشد یافته به شمار مى‏روند و سلامت روان، بى‏تردید، محصول چنین شخصیتى است.

با توجه به روابط موجود بین ارزش‏ها و سلامت روان، معیارهاى سلامت و بیمارى روانى از دیدگاه اسلام مورد بحث و بررسى قرار مى‏گیرد. اما پیش از این، ذكر چند نكته ضرورى به نظر مى‏رسد:

تعریف سلامت روان‏تا كنون تعاریف متعددى از «سلامت روان‏» ارائه شده كه همگى بر اهمیت تمامیت و یكپارچگى شخصیت تاكید ورزیده‏اند. گلدشتاینGoldstein,K ، سلامت روانى را تعادل بین اعضا و محیط در رسیدن به خود شكوفایى مى‏داند. (1) چاهن (Chauhan,S.S. 1991) نیز سلامت روانى را وضعیتى از بلوغ روان‏ شناختى تعبیر مى‏كند كه عبارت است از حداكثر اثربخشى و رضایت ‏به دست آمده از تقابل فردى و اجتماعى كه شامل احساسات و بازخوردهاى مثبت نسبت ‏به خود و دیگران مى‏شود. (2) در سال‏هاى اخیر، انجمن كانادایى بهداشت روانى، «سلامت روانى‏» را در سه بخش تعریف كرده است:
بخش اول: بازخوردهاى مربوط به خود شامل:
الف- تسلط بر هیجان‏هاى خود.

ب- آگاهى از ضعف‏هاى خود.

ج- رضایت از خوشى‏هاى خود.

بخش دوم: بازخوردهاى مربوط به دیگران شامل:
الف- علاقه به دوستى‏هاى طولانى و صمیمى.

ب- احساس تعلق به یك گروه.

ج- احساس مسؤولیت در مقابل محیط انسانى و مادى.

بخش سوم: بازخوردهاى مربوط به زندگى شامل:
الف- پذیرش مسؤولیت‏ها.

ب- ذوق توسعه امكانات و علایق خود.

ج- توانایى اخذ تصمیم‏هاى شخصى.

د- ذوق خوب كار كردن. (3)

چاهن به ذكر پنج الگوى رفتارى در ارتباط با سلامت روان مبادرت كرده است:

1- حس مسؤولیت ‏پذیرى: كسى كه داراى سلامت روان است، نسبت ‏به نیازهاى دیگران حساس بوده و در جهت ارضاى خواسته‏ها و ایجاد آسایش آنان مى‏كوشد.

2- حس اعتماد به خود: كسى كه واجد سلامت روانى است، به خود و توانایى‏هایش اعتماد دارد و مشكلات را پدیده‏اى مقطعى مى‏انگارد كه حل ‏شدنى است. از این‏ رو، موانع، خدشه‏اى به روحیه او وارد نمى‏سازد.

3- هدف ‏مدارى: به فردى اشاره دارد كه واجد مفهوم روشنى از آرمان‏هاى زندگى است و از این ‏رو، تمامى نیرو و خلاقیتش را در جهت دست ‏یابى به این اهداف هدایت مى‏كند.

4- ارزش‏هاى شخصى: چنین فردى در زندگى خود، از فلسفه‏اى خاص مبتنى بر اعتقادات، باورها و اهدافى برخوردار است كه به سعادت و شادكامى خود یا اطرافیانش مى‏انجامد و خواهان افزایش مشاركت اجتماعى است.

5- فردیت و یگانگى: كسى كه داراى سلامت روان است، خود را جدا و متمایز از دیگران مى‏شناسد و مى‏كوشد بازخوردها و الگوهاى رفتارى خود را توسعه دهد، به ‏گونه‏اى كه نه همنوایى كور و ناهشیارانه با خواسته‏ها و تمایلات دیگران دارد و نه توسط دیگران مطرود و متروك مى‏شود.

علاوه بر تعاریفى كه ارائه شد، «سلامت روانى‏» از دیدگاه مكاتب گوناگون روان ‏شناسى نیز تعریف شده است كه به اختصار برخى از آن‏ها ذكر مى‏شود: (4)

- نظام زیستى‏نگرى كه اساس روان ‏پزشكى را تشكیل مى‏دهد، سلامت روانى را زمانى محقق مى‏داند كه بافت‏ها و اندام‏هاى بدن به طور سالم و بى‏نقص به وظایف خود عمل كنند. هر نوع اختلال در دستگاه عصبى و در فرایندهاى شیمیایى بدن، اختلال روانى را به همراه خواهد داشت.

- نظام روان ‏تحلیلگرىبر این باور است كه سلامت روان به معناى كنش متقابل و موزون بین سه پایگاه بنیادین شخصیت (بن، من و فرامن) است و سلامت روانى در صورتى حاصل مى‏شود كه «من‏» بتواند بین تعارض‏هاى «بن‏» و «فرامن‏» تعادلى ایجاد كند.

- نظام رفتارى‏ نگر در تعریف سلامت روانى بر سازش‏ یافتگى فرد با محیط تاكید مى‏ورزد و بر این اعتقاد است كه رفتار سازش ‏نایافته نیز مانند سایر رفتارها در اثر تقویت، آموخته مى‏شود. بنابراین، سلامت روانى شامل رفتارهاى سازش ‏یافته‏اى است كه آموخته مى‏شوند.

- نظام انسانى‏نگر معتقد است كه سلامت روانى یعنى ارضاى نیازهاى اساسى و رسیدن به مرحله خود شكوفایى. هر عاملى كه فرد را در سطح ارضاى نیازهاى سطوح پایین نگه دارد و مانع شكوفایى او شود، به ایجاد اختلال رفتارى خواهد انجامید.

ملاك‏هاى سلامت رواناندیشمندان از زوایاى گوناگون، بر ویژگى‏هایى كه به دست ‏یابى و حفظ سلامت روان مى‏انجامند تاكید كرده اند. سالیوان (Sulivan.H. 1954) بر این باور است كه در سلامت روان، ارزش عمده بر كنش اجتماعى مؤثر قرار دارد. روان ‏تحلیل ‏گران سنتى بر آگاهى از انگیزه‏هاى ناهشیار و در پى آن، خود مهارگرى، كه بر آگاهى مبتنى است، تاكید مى‏كنند.

فروم (Fromm.E. 1942) ارتباطهاى فرد با محیط اجتماعى، انسانى ‏نگرى، آزادى و فرد گرایى را مورد تاكید قرار مى‏دهد. پرلز (Perls,F. 1973) نیز پذیرش مسؤولیت ‏براى هدایت زندگى خود را مهم ‏ترین ویژگى براى دست ‏یابى به سلامت روان ذكر مى‏كند.

ونتیز (Ventis, W.L. 1995) سلامت روان را وابسته به هفت ملاك مى‏داند كه عبارتند از:

1- رفتار اجتماعى مناسب.

2- رهایى از نگرانى و گناه.

3- فقدان بیمارى روانى.

4- كفایت فردى و خود مهارگرى.

5- خویشتن ‏پذیرى و خود شكوفایى.

6- توحید یافتگى و سازماندهى شخصیت.

7- گشاده ‏نگرى و انعطاف‏ پذیرى.

عوامل مؤثر بر سلامت روانهمه متخصصان متفق القول‏اند كه سلامت روان در تحول شخصیت واحد نقشى بنیادین است. تصور تحول موزون انسان بدون وجود سلامت روان غیرممكن است. بى‏شك، عوامل متعددى بر سلامت روان تاثیر مى‏گذارند كه فهرست كردن همه آن‏ها دشوار است؛ چرا كه وجود تفاوت‏هاى فردى ممكن است ‏به تنوع در عوامل مؤثر بر سلامت روان بینجامد. با این حال، یافته‏هاى حاصل از پژوهش‏ها در زمینه‏هاى زیست‏ شناسى و علوم اجتماعى، دانش ما را درباره عواملى كه ممكن است‏ سلامت روان را تحت تاثیر قرار دهند، وسعت ‏بخشیده‏اند.

به اعتقاد چاهن، برخى از الگوهاى مهمى كه علت اختلال‏هاى روانى را از زوایاى گوناگون مورد بررسى قرار مى‏دهند، عبارتند از:

1- الگوى پزشكى بر نقش شرایط اندام ‏ گوناگون كه مى‏تواند كنش مغز را تحت تاثیر قرار داده، به اختلال روانى بینجامد، تاكید ورزیده است.

2- الگوى روان تحلیل‏گرى در وهله نخست، بر موقعیت‏هاى تنش‏ زایى كه به وسیله ایجاد اضطراب، متضمن تهدیدى براى فرد است، متمركز مى‏شود. چنانچه فرد به طور مؤثر با موقعیت اضطرابى سازش حاصل كند، اضطراب حذف مى‏شود و در صورتى كه اضطراب و تنش ادامه یابد، فرد نوعا به مكانیزم‏هاى دفاعى گوناگون، كه سلامت روان وى را تحت تاثیر قرار مى‏دهند، متوسل مى‏شود. این الگو به تجارب آغازین كودكى در خانواده، كه به وسیله هدایت نادرست والدین سركوب شده است، اهمیت ‏بسیار مى‏دهد.

3- الگوى رفتارى نگرى، یاد گیرى معیوب را عامل اساسى اختلال روانى مى‏داند. سلامت روان – به ‏طور گسترده‏اى - توسط شكست در یادگیرى رفتارهاى سازش یافته ضرورى یا ناكامى در تسلط یافتن بر موقعیت‏هاى اجتماعى به طور موفقیت ‏آمیز تحت تاثیر قرار مى‏گیرد. ناگفته پیداست كه رفتارهاى سازش نا یافته مانند سایر مهارت‏ها، از محیط آموخته مى‏شوند.

4- الگوهاى هستى ‏نگر - انسانى‏ نگر بر توقف یا تحریف تحول فرد به عنوان عاملى اساسى، كه بر سلامت روان اثر مى‏گذارد، تاكید مى‏ورزند. این الگوها بر تقویت انگیزش و شكل ‏گیرى «خود» در فرد تاكید مى‏كنند. چنانچه فرد مجال‏هاى رشد فردى و خود شكوفایى را انكار كند، اضطراب، ناامیدى و ناكامى را تجربه خواهد كرد كه در نهایت، به ناسازگارى وى خواهد انجامید. این الگو بیانگر این نكته است كه انحراف از طبیعت انسانى، كه اساسا رو به توحید یافتگى و سازندگى دارد، به وسیله شرایط ناخوشایند محیطى موجب سازش نایافتگى مى‏شود.

5- الگوى بین فردى، نارضایى از روابط بین فردى را ریشه رفتار سازش نایافته مى‏داند.

6- دیدگاه بین فرهنگى - اجتماعى بر نقش آسیب‏ شناسى شرایط اجتماعى همچون فقر، تبعیض، فرقه‏هاى مختلف و خشونت، به عنوان عوامل مهمى كه بر سلامت روان افراد در جامعه اثر مى‏گذارند، تاكید مى‏ورزد.

نظام ارزشى و سلامت روانیكى از شروط لازم براى دست ‏یابى به سلامت روان، برخوردارى از یك نظام ارزشى است و همان‏ گونه كه چاهن مى‏گوید: بهره ‏مندى از یك سلسله ارزش‏هاى شخصى و فلسفه‏اى مبتنى بر باورها، آرزوها و آرمان‏هایى كه با سعادت و تحقق خود و اطرافیان فرد پیوندى نزدیك دارد، شرط لازم براى كسب سلامت روان است.

مزلو اصول و ارزش‏هاى افراد مایوس و درمانده و افرادى را كه واجد سلامت روانى هستند؛ دست ‏كم در برخى موارد، متفاوت مى‏داند؛ زیرا آنان داراى ادراكات و طرز تلقى‏هاى متفاوتى از جهان مادى، اجتماعى و جهان روان ‏شناختى خصوصى هستند كه همین ادراكات و طرز تلقى‏هاى متفاوت، نظام ارزشى فرد را رقم مى‏زنند. (5) به اعتقاد مزلو، نظام ارزش‏هاى فرد واجد سلامت روان بر پایه پذیرش فیلسوفانه طبیعت‏ خود، طبیعت ‏بشرى، حیات اجتماعى و طبیعت و واقعیت جسمانى حیات استوار است. در واقع، بخش عمده‏اى از قضاوت‏ها و ارزش ‏گذارى‏هاى هر روزه این‏ گونه افراد، از پذیرش واقعیت ‏سرچشمه مى‏گیرد. آنچه را فرد واجد سلامت روان، كه خواستار تحقق خود است، تایید یا تكذیب مى‏كند، بدان وفادار مى‏ماند یا خوشایند یا ناخوشایندش مى‏یابد، اغلب مى‏تواند همچون اشتقاقاتى كه ریشه در خصیصه پذیرش دارد، ادراك شود. (6)

ارزش‏ها، سازمان دهنده‏هاى اصلى اعمال و رفتارهاى شخصیت رشد یافته‏اند. شخصیت‏هاى سالم، چنان ‏كه شولتس، (Schultz,D) مى‏گوید، به جلو مى‏نگرند و انگیزه ‏شان هدف‏ها و برنامه‏هاى درازمدت است. آنان هدف جویند و اساس زندگى‏ شان كارى است كه باید به انجام برسانند و همین است كه شخصیتشان را تداوم مى‏بخشد. (7)

از این ‏رو، در این فرآیند، هدف جویى آن دسته از رفتارها و كنش‏هایى كه فرد را به سمت هدف سوق مى‏دهند، واجد ارزش و جز آن فاقد ارزش به شمار مى‏رود.

آلپورت این انگیزش یگانه ‏ساز یا باور وحدت ‏بخش را، كه در شخصیت‏هاى سالم بیش از روان آزرده نمایان است، «جهت داشتن‏» نامیده است. جهت داشتن، همه زوایاى زندگى فرد را تحت تاثیر قرار داده و با یكپارچه كردن تمایلات و انگیزه‏هاى فرد، وى را به سوى هدف راهبرى مى‏كند و به او دلیلى براى زندگى مى‏دهد. (8) آلپورت تاكید مى‏كند كه ارزش‏ها به انضمام هدف‏ها، براى پرورش فلسفه یگانه‏ ساز زندگى بسیار مهم است.

روى، (Roy,E.C) داشتن فلسفه‏اى براى زیستن را یكى از شروط ضرورى براى برخوردارى از سلامت روانى آرمانى ذكر مى‏كند و مى‏گوید: كسى كه به خوبى سازش یافته واجد فلسفه‏اى مستحكم در زندگى خود است و مى‏توان موارد ذیل را به او نسبت داد:

الف- باید در جهانى مملو از حس تعهد و مشاركت اجتماعى فعال زندگى كند.

ب- زندگى پدیده‏اى ارزشمند است كه این ارزشمندى را مى‏توان به باورداشتن انسانیت‏ یا اعتقاد به هر مذهبى تعبیر كرد.

ج- هیچ ‏كس به تنهایى نمى‏تواند زندگى كند. انسان تنها، جزیره‏اى است كه به خود منتهى مى‏شود. در حقیقت، هر فرد بخش اساسى و اجتناب ‏ناپذیر یك فرد دیگر به شمار مى‏رود. چنانچه فلسفه فروم براین جمله مبتنى است كه «تمام افراد بشر برادرند و داراى ظرفیت عشق مولد.» (9)

بهره ‏مندى از یك نظام ارزشى پویا و استوار، فرد سالم را از روان آزرده متمایز مى‏سازد. شخص روان ‏آزرده، یا پایبند به هیچ ارزشى نیست‏ یا ارزش‏هایش ناقص، موقت و گذرا است. ارزش‏هاى روان‏ آزرده به آن اندازه استوار نیست كه تمامى جنبه‏هاى زندگى‏اش را به هم پیوند دهد و یگانه سازد. (10)

معیارهاى ‏سلامت وبیمارى ‏روانى از دیدگاه اسلامپیش از بیان معیارها، تذكر این نكته لازم است كه درباره حقیقت و ماهیت انسان، دو نظریه اساسى مقابل یكدیگر قرار گرفته‏اند:

1- نظریه الهیون. 2- نظریه مادیون.

بر اساس نظریه الهیون، انسان حقیقتى است مركب از جسم و بدن و روح و روان. روان انسان، جاویدان است و با مردن او فانى نمى‏شود. اما دیدگاه مادیون بر این مبتنى است كه انسان جز همین بدن، چیز دیگرى نیست و با مردن، به كلى نابود مى‏شود و متلاشى شدن بدن یعنى متلاشى شدن شخصیت انسان.

به نظر مى‏رسد غفلت روان ‏شناسان از جنبه روحى در بررسى شخصیت انسان، به وضوح منجر به درك ناقص آن‏ها از انسان و كوتاهى در كوشش براى شناخت ‏خصوصیات شخصیت‏ بهنجار و نابهنجار شده است. همان ‏گونه كه اریك فروم، (Fromm,E) ،روانكاو معروف، قصور و عجز روان ‏شناسى جدید را در شناخت صحیح انسان، كه ناشى از عدم توجه به بررسى جنبه روانى انسان مى‏باشد، مشاهده كرده است. متاسفانه امروزه مى‏بینیم كه روان‏ شناسى مبدل به علمى شده است كه درباره همه‏ چیز، بجز روان انسان بحث مى‏كند و مى‏كوشد جنبه‏هایى از انسان را، كه امكان آزمایش آن در آزمایشگاه وجود دارد، بشناسد!

اما ملاك‏هاى سلامت و بیمارى روانى از دیدگاه اسلام یا به عبارت دیگر، معیارهاى شخصیت‏ بهنجار، كامل، نمونه، مطلوب و مسلمان نمونه از غیر آن چیست؟

به طور كلى، مى‏توان گفت: شخصیت ‏بهنجار از نظر اسلام، شخصیتى است كه جسم و روح او متعادل باشد و نیازهاى هر كدام ارضا شود. انسانى كه داراى شخصیت ‏بهنجار است، به جسم و سلامت و نیرومندى آن اهمیت مى‏دهد و نیازهاى آن را در حدى كه شرع مقدس روا مى‏داند، برآورده مى‏سازد و همزمان با آن، به خدا ایمان مى‏آورد، عبادات و امورى را كه موجب رضایت ‏خدا هستند انجام مى‏دهد و از اعمالى كه موجب خشم خدا مى‏شود، اجتناب مى‏كند. بنابراین، از نظر اسلام، كسى كه پیرو هواى نفس خویش باشد، نابهنجار است و نیز كسى كه خواسته‏هاى جسمانى خود را سركوب كند و با رهبانیتى افراطى و ریاضتى شدید باعث ضعف جسمى خود مى‏شود و تنها به ارضاى نیازها و تمایلات معنوى مى‏پردازد نیز نابهنجار تلقى مى‏شود؛ زیرا این ‏گونه گرایش‏هاى افراطى و تفریطى با طبیعت و فطرت انسان، مخالف و ناسازگار است. به همین دلیل، هیچ ‏كدام از این دو گرایش به شكل‏گیرى و تحقق ماهیت‏ حقیقى انسان نمى‏انجامد؛ چنان‏ كه او را به كمال حقیقى شخصیتى نیز نمى‏رساند.

الف- ویژگى شخصیت ‏بهنجاربه ‏طور كلى، ویژگى‏هاى شخصیت‏ بهنجار و یا به تعبیر اسلامى، «انسان نمونه‏» را مى‏توان در زمینه‏هاى اصلى و عمومى ذیل ذكر كرد:
1- ویژگى‏هاى عقیدتى:
یكى از كمالات لازم انسان، كه باید در بازار دنیا كسب شود، ایمان است؛ آن ‏هم به مفهومى كه قرآن بدان قایل است؛ یعنى ایمان به خدا، پیامبران ‏علیهم السلام، كتب آسمانى، فرشتگان، روز قیامت و بهشت و جهنم. این از آن روست كه انسان نیازمند به اصل برتر و هدفى عالى‏تر از زندگى فردى، شخصى و مادى خویش است كه زندگى را به خاطر آن هدف برتر و آن آرمان ما فوق شخصى بخواهد. به عبارت دیگر، انسان نمى‏تواند مطلوب ایده‏آل باشد، مگر این ‏كه آرمان انسانى داشته باشد. «آرمان انسانى‏» یعنى هدفى ما فوق زندگى فردى و آرزوى عالى و برترى كه بخواهد خود و جامعه‏اش را بر اساس آن بسازد.

از نظر قرآن، تنها چیزى كه مى‏تواند هدف عالى‏تر و مطلوب انسانى باشد، فقط خداست؛ غیر از او هیچ موجود دیگرى شایستگى هدف بودن و محل ایمان بودن را ندارد. لازمه چنین ایمانى تسلیم است؛ تسلیم در مقابل آنچه به او ایمان دارد؛ به عبارت دیگر، ایمان وقتى كامل و حقیقى است كه انسان به همان نسبت كه در مقابل آنچه به آن ایمان دارد و آرمان اوست، تسلیم باشد و در مقابل غیر او كافر. بنابراین، یكى از ویژگى‏هاى انسان مطلوب، ایمان و تسلیم و عنصر دیگر، كفر و عصیان است (كفر به طاغوت).

به بیان دیگر، جهان از دیدگاه انسان با ایمان و خداپرست، نه مجموعه‏اى از عناصر، نیروها و قوانین كور، بلكه پیكرى زنده و معنا دار است. خدا پرست آگاه، خود را در برابر هستى‏اى مى‏یابد كه مى‏فهمد، احساس مى‏كند و اراده‏اى آگاه بر آن حاكم است. فقدان خدا سیماى طبیعت را ابلهى مى‏نماید كه انسان خود را با او بیگانه حس مى‏كند. غیبت ‏خدا، هستى را قبرستان بیكرانه‏اى مى‏كند كه انسان خود را در آن تنها مى‏یابد. هستى پوچ، زندگى را نیز پوچ مى‏سازد و ناچار انسان نیز به پوچى مى‏رسد. نمى‏توان در جهانى كه از شعور، اراده و جهت عارى است، از «مسؤولیت انسان‏» سخن گفت. مسؤولیت انسان - كه فرد را به فدا كردن و نثار جان و مالش وا مى‏دارد - اگر ریشه در عمق هستى نداشته باشد و بى‏پایه و پایگاه وجودى باشد، مفهومى ذهنى و خیالى مى‏شود، در حالى‏ كه ایمان و باور به خدا، كه آفرینش را داراى شعور و هدفدار معرفى مى‏كند، طبعا دید مثبتى به انسان در مقابل نظام كلى هستى و قوانین حاكم بر آن مى‏دهد.

2- ویژگى‏هاى عبادى:

عبادت خدا انجام فرایضى از قبیل نماز، روزه، زكات، حج، جهاد در راه خدا با جان و مال، ذكر خدا، توكل بر خدا و طلب بخشش از خدا یا توبه است.«عبادت‏» در این ‏جا، به معناى سرسپردگى انسان عابد به این ارزش‏هاست؛ تمرینى است در خود سازى تا وجود سست، ناهموار، متزلزل و پر تردید آدمى در مسیر هموار و استوارى قرار گیرد و خود را از حضیض به اوج بى‏نهایت و قرب به خدا برساند و با این قرب، تخلق به اخلاق الهى پیدا كند و همه ارزش‏ها در وجودش متجلى گردد.

3- ویژگى‏هاى مربوط به روابط اجتماعى:
رفتار خوب با مردم، جود و احسان، تعاون و همكارى، وجدان ‏كارى، اتحاد و همبستگى، امر به معروف و نهى از منكر، عفو و ایثار، اجتناب از كارهاى بیهوده از جمله این روابط است. به عبارت دیگر، آنچه بیش از هر چیز، حق را محترم، عدالت را مقدس، دل‏ها را به یكدیگر مهربان و اعتماد متقابل را میان افراد برقرار مى‏سازد و همه افراد جامعه را مانند اعضاى یك پیكر به هم پیوند مى‏دهد و متحد مى‏كند، ایمان به خداست.

4- ویژگى‏هاى مربوط به روابط خانوادگى:
نیكى به والدین و خویشاوندان، حسن معاشرت با همسر، سرپرستى خانواده و پرداخت نفقه، صله رحم و مانند آن، همگى در سایه ایمان به خدا حاصل مى‏شود؛ مثلا، در روایتى امام صادق‏ علیه السلام در زمینه خوش‏ رفتارى با والدین مى‏فرماید: «هركه به پدر و مادر خود نگاه تند و خشم‏ آلود كند، اگر چه به وى ستم كرده باشند، خداوند نمازش را نمى‏پذیرد.» یا پیامبر اسلام‏ صلى الله علیه وآله در زمینه ازدواج مى‏فرماید: «هركس ازدواج كند نیمى از دینش را حفظ نموده است. پس در مورد نیم دیگرش تقواى الهى پیشه كند.» یكى از علل این‏ كه در اسلام ازدواج یك عمل مقدس و عبادت به شمار مى‏آید، با این ‏كه از مقوله لذات و شهوات است، آن است كه ازدواج اولین قدم انسان از خود پرستى و خود دوستى و خود محورى به سوى غیردوستى است.

5- ویژگى‏هاى اخلاقى:
بردبارى، صداقت، عدالت، امانت ‏دارى، وفاى به عهد، پاك‏ دامنى، فروتنى، عزت نفس، سخت ‏كوشى در گرفتن حق، قدرت اراده، حاكمیت و تسلط بر هوا و شهوت نفس و خود راى نبودن از جمله ویژگى‏هاى اخلاقى انسان نمونه و كامل است كه قرآن معرفى نموده است.
6- ویژگى‏هاى انفعالى، احساسى و عاطفى:
از جمله این ویژگى‏هاست: خدا دوستى، ترس از عذاب خدا، امید به رحمت او، مردم دوستى و خیرخواهى نسبت‏ به آنان، مهربانى، فرو خوردن خشم و مهار غضب، تجاوز نكردن به حقوق دیگران، حسد نبردن به آنان، سرزنش نفس، احساس پشیمانى در صورت ارتكاب گناه، پرهیز از غیبت و تهمت و پرهیز از استهزاى آنان. انسان كاملى كه اسلام معرفى مى‏كند قلبش سرشار از امنیت، امید و آرامش است، مى‏تواند بدى‏ها را با خوبى‏ها دفع نماید و كینه و خشم خود را فرو نشاند؛ زیرا پیامبرگرامى ‏صلى الله علیه وآله فرموده است: «كسى كه خشم خود را - در حالى ‏كه قادر بر اعمال آن است - فرو نشاند، خداوند متعال قلب او را از امنیت و ایمان سرشار مى‏سازد.» (11)

7- ویژگى‏هاى عقلانى و شناختى:

تفكر در هستى و آفرینش، طلب معرفت و دانش و پیروى نكردن از ظن و گمان از ویژگى‏هاى انسان كامل است؛ انسانى كه اهل تفكر باشد و بتواند در مورد مسائل كلى عالم فكر كند و به دقایق رموز عالم پى ببرد و قدرت تجزیه و تحلیل در مسائل را داشته باشد.

8- ویژگى‏هاى مربوط به زندگى حرفه‏اى:
اخلاص در عمل و خوب كاركردن، وجدان‏ كارى، تلاش فعالانه و مجدانه براى كسب روزى حلال، مبارزه با فقر، فساد، تبعیض و مراعات ضوابط از این صفات است.

9- ویژگى‏هاى بدنى:
در این زمینه مى‏توان از صفاتى مانند نیرومندى، سلامت، پاكیزگى و طهارت نام برد.

تصویرى كه قرآن از انسان كامل و نمونه براى ما ترسیم مى‏كند داراى این ویژگى‏ها و معیارهاست؛ الگویى از انسان مؤمن كه باید براى تخلق یافتن بدان تلاش كنیم. پیامبر بزرگوارصلى الله علیه وآله نیز نخستین گروه مسلمانان را بر اساس همین ویژگى‏ها تربیت نمودند و در نتیجه، شخصیت آنان را كاملا دگرگون كردند و از آنان اشخاص مؤمنى ساختند كه توانستند چهره تاریخ را تغییر دهند. امروز نیز وظیفه ما این است كه ابتدا این ویژگى‏ها را در خودمان و سپس در دیگران ایجاد كنیم تا بتوانیم جامعه اسلامى سالمى همراه انسان‏هاى كامل به وجود بیاوریم.

ب- ویژگى‏هاى شخصیت نابهنجارویژگى‏هاى انسان كامل و نمونه و به تبع آن، معیارهاى سلامت روانى از دیدگاه اسلام بیان گردید. اما معیارهاى بیمارى روانى و ویژگى‏هاى انسان نابهنجار و به تعبیر قرآنى، انسان‏هایى كه در قلوب آن‏ها مرض است، گرچه تا حدى از راه مقابله با معیارهاى سلامت روانى فهمیده مى‏شود، اما به اختصار بعضى از آن‏ها ذكر مى‏شود. ویژگى‏هایى كه در این‏ جا ذكر مى‏شود مربوط به دو دسته انسان‏هاى نابهنجار است: كافران، منافقان.
1 ویژگى‏هاى عقیدتى:
الف- كافران: عدم ایمان به خدا، پیامبران‏ علیهم السلام و روز قیامت.

ب- منافقان: عدم اتخاذ موضعى مشخص در برابر توحید، اظهار ایمان در میان مسلمانان و اظهار كفر و شرك در میان مشركان.
2- ویژگى‏هاى عبادى:
الف- كافران: پرستش غیر خدا كه هیچ سودى براى آنان ندارد.

ب- منافقان: انجام عبادات از روى ریا و بدون اعتقاد قلبى و انجام نماز از سر كسالت و تنبلى.
3- ویژگى‏هاى مربوط به روابط اجتماعى:
الف- كافران: ظلم در رفتارشان با مؤمنان، تمسخر آن‏ها و امر به منكر و نهى از معروف.

ب- منافقان: امر به منكر و نهى از معروف، فتنه‏انگیزى از طریق پخش شایعه در میان مسلمانان، تمایل به فریب مردم، سوگند خوردن براى باوراندن سخنان خود به دیگران، آراستگى از نظر ظاهر، قیافه و لباس تا جلب توجه كنند و دیگران را تحت تاثیر قرار دهند.
4- ویژگى‏هاى اخلاقى:
الف- كافران: پیمان ‏شكنى، فسق و فجور، غرور و تكبر، پیروى از هواى نفس.

ب- منافقان: عدم اعتماد به نفس، پیمان ‏شكنى، ریا، ترس، دروغ، بخل و سودجویى، پیروى از هواى نفس و فرصت ‏طلبى.
5- ویژگى‏هاى انفعالى، احساسى و عاطفى:
الف- كافران: نفرت، كینه و حسادت نسبت ‏به مؤمنان.

ب- منافقان: نفرت و كینه نسبت ‏به مسلمانان، ترس از مؤمنان و هراس از مرگ.
6- ویژگى‏هاى عقلانى و شناختى:
الف- كافران: جمود فكرى و ناتوانى در ادراك و تعقل، مُهرزدگى بر دل‏هاى آن‏ها، تقلید كوركورانه از عقاید و سنت‏هاى نادرست پدران و فریب دادن خود.

ب- منافقان: تردید و شك، ناتوانى در قضاوت و تصمیم‏ گیرى و تفكر درست، مُهرزدگى بر دل‏هاى آن‏ها و توجیه كارهاى نادرست ‏خود.

همان ‏گونه كه معلوم است، تصویرى كه قرآن از شخصیت این دو گروه نابهنجار ترسیم مى‏كند بسیار شبیه خصوصیات انسان‏هاى نابهنجارى است كه امروزه روان ‏شناسان ارائه مى‏دهند.

سیر به سوى كمالحال ممكن است این سؤال مطرح شود كه اگر كسى بخواهد در جهت‏ سیر تكاملى قرار بگیرد و انسان كاملى شود، باید از كجا شروع كند و چه ابزار و وسایلى در اختیارش قرار دارد؟
الف- مراحل سیرپاسخى كه عرفاى اسلامى و علماى اخلاق و تربیت اسلامى به این سؤال داده‏اند این است كه نقطه آغازین این حركت و مراحل سیر انسان به سوى كمال - و به سوى خدا - گذر از چهار مرحله مى‏باشد:

1- مرحله تحلیه:

یعنى مرحله آراستن ظاهر به شریعت اسلامى و انجام واجبات و ترك محرمات. بنابراین كسى كه آلوده به گناه است، هنوز اولین گام را در سیر تكاملى برنداشته است.

2- مرحله تخلیه:

یعنى دور ریختن صفات ناپسند جا گرفته در باطن انسان و به تعبیر دیگر، پیراستن خویش از اوصاف نكوهیده و ناستوده و مذموم. این صفات ناپسند همانند مردابى هستند كه اگر انسان مواظب نباشد، بوى تعفن آن، تمام وجود او را در بر مى‏گیرد.

3- مرحله تجلیه:

یعنى مرحله آراستن باطن و درون به صفات خوب، پسندیده و ستوده. باید توجه داشت كه صفات پسندیده باطنى دو دسته‏اند:

الف- صفات انسانى: مانند خوش‏ خلق بودن، با ادب بودن و غضب نداشتن.

ب- صفات سیر و سلوكى: مانند ایمان و معرفت پروردگار، عزم بر بندگى، توكل و تقوا.

4- مرحله فنا:

یعنى مرحله فانى ‏شدن در خدا، نابود شدن غیر خدا از دید و مشاهده انسان، مرحله مخاطبه و مكالمه انسان با خدا و مرحله حضور بى‏حجاب؛ یعنى مرحله‏اى كه حجاب بین بنده و پروردگارش برداشته مى‏شود و او چنان جذب پروردگارش مى‏شود كه جمیع ما سوا به چشم او نمى‏آید. این مرحله، مرحله «انسان كامل‏» شدن است.

ب- ابزار سیراما ابزار و وسایلى كه در اختیار انسان قرار دارد تا او را در جهت رسیدن به كمال یارى دهد، از نظر اسلام «مراقبه‏» به همراه لوازم آن مى‏باشد. به بیان دیگر، از نظر اسلام، اگر كسى بخواهد خود سازى كند و به كمال شایسته خود برسد، یكى از مهم ‏ترین ابزارها، «مراقبه‏» است، منتها موفقیت در مراقبه، متوقف بر لوازمى است كه توضیح هر یك به اختصار در ذیل مى‏آید:

1- مشارطه:

یعنى انسان ابتدا باید با خودش قرارداد و پیمان ببندد كه طبق برنامه‏اى عمل كند؛ بدین ‏گونه كه تصمیم بگیرد و بخواهد كه از رفتار، گفتار و اندیشه‏هاى غیرالهى، فاصله بگیرد و به رفتار، گفتار واندیشه‏هاى الهى نزدیك‏ تر شود و به تدریج، «خوى الهى‏» به خود بگیرد.

2- مراقبه:

یعنى انسان در طول زندگى، مدام مراقب حال و وضع خود باشد تا مطابق پیمانى كه با خود بسته، عمل كند و - به اصطلاح - خود را به دست امواج هوا و هوس نسپارد، بلكه از حالت انفعالى خارج شود و موضعى فعال پیدا كند تا به تدریج، بتواند نقشى را كه شایسته است در هدایت ‏سرنوشت‏ خود و دیگران بر عهده بگیرد. چنین فردى لازم است در زندگى فردى هدفمند باشد و اهداف الهى را ماوراى سایر اهداف زندگى خود قرار دهد. البته میزان موفقیت انسان در جهت مهار و تعدیل و مواظبت از اعمال خود، علاوه بر سعى و تلاش و دقت او با مراتب ایمان، تقوا و توجه او به خدا متناسب است.

3- محاسبه:

یكى از لوازم موفقیت در مراقبه این است كه سالك در آخر هر روز، زمان مناسبى را براى رسیدگى به اعمال روزانه خود اختصاص دهد و از خود حساب بكشد كه آیا مطابق پیمانى كه بسته است عمل كرده یا نه؟ هدف از این كار عبارت است از كاهش تدریجى عادات رذیله و زشت مانند حسد، غیبت، تهمت، ریا و منفى‏ گرایى و افزایش تدریجى عادات نیكو همچون اخلاص، هم‏ دلى، نوع ‏دوستى و ایثار. در این مرحله، اگر سالك مطابق پیمان عمل كرده باشد، باید شكر و سپاس الهى به جاى آورد و سجده شكر انجام دهد.

4- معاتبه:

اگر سالك مطابق عهد و پیمانى كه بسته عمل نكرده باشد، پاى «معاتبه‏» به میان مى‏آید؛ یعنى باید خود را ملامت كند و مورد سرزنش و عتاب قرار دهد كه چرا پیمان ‏شكنى كرده؛ پس توبه و استغفار كند كه دیگر پیمان ‏شكنى نكند.

5- معاقبه:

اگر سالك مطابق قول و قرارى كه بسته عمل كرده، اما مقدار كمى هم تخلف داشته باشد، مساله «معاقبه‏» مطرح مى‏شود، یعنى باید خود را رنج دهد و عقاب نماید و از بعضى از نعمت‏ها محروم سازد؛ مثلا، اگر قرار گذاشته بوده تفریح كند، به سبب خلافى كه انجام داده خود را از تفریح محروم سازد.

6- مجاهده:

اگر مقدار تخلف زیاد باشد - یعنى كار شایسته‏اى انجام داده، اما كار ناشایست زیادى نیز كرده - در این ‏جا مساله «مجاهده‏» پیش مى‏آید. در این مرحله، مجازات و تنبیه شدیدتر است؛ به این معنا كه عقوبت‏ها با انجام كارهاى سخت - مانند روزه‏هاى مستحبى و برخى دیگر از عبادت‏ها - همراه است تا خود را بسازد و جهاد نماید و دوباره از برنامه تخلف نكند.

بدین ‏سان، به تدریج، شخص مهار نفس خود را در دست مى‏گیرد و آن را در مسیر مطلوب، كه همان مسیر الهى شدن تدریجى است، هدایت مى‏نماید.

راهكارعملیبا استفاده از ابزارهاى شش‏ گانه، «برگه ثبت فعالیت‏هاى روزانه‏» اى تنظیم گردید و در اختیار 200 دانشجوى دختر (12) قرار داده شد تا اعمال، رفتار و حتى افكار خود را به مدت دو هفته زیر ذره ‏بین قرار دهند و ثبت نمایند. نتیجه این كار پس از دو هفته، به اعتراف خود دانشجویان بسیار سودمند بود؛ چون آنان توانسته بودند به نقاط ضعف و قوت خود بهتر پى ببرند و در جهت مهار و از بین بردن یا تقویت آن‏ها تلاش كنند.
دستور اجرااز آزمودنى خواسته مى‏شود به مدت دست‏ كم دو هفته، كارهاى خوب خود را - مانند خیرخواهى، ایثار، احترام به والدین، صله رحم و خواندن نماز سر وقت - و همچنین كارهاى نا شایست ‏خود را - مانند غیبت، دروغ، حسادت، پرخاشگرى و قضا شدن نماز - در هر روز، در ستون‏هاى برگه ثبت فعالیت‏هاى روزانه به تفصیل یادداشت كند. سپس در پایان هر روز (پیش از خواب) به محاسبه اعمال روزانه‏اش بپردازد و ببیند كه چقدر سود و زیان كرده است. اگر پس از محاسبه، مشاهده نمود كه كارهاى شایسته‏اى انجام داده است، در این صورت، سجده شكر به جا آورد و از خدا بخواهد كه به او توفیق دهد كارهاى شایسته بیشترى انجام دهد و اگر مشاهده نمود كه كارهاى بدى نیز انجام داده است، در این صورت، توبه و استفغار نماید و از خدا بخواهد كه او را به خاطر انجام اعمال نا شایست، ببخشد. بهتر است انجام سجده شكر و توبه و استغفار همراه وضو باشد، همچنین بهتر است ابزارهاى شش‏ گانه (مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه، معاقبه و مجاهده) همیشه در ذهن حاضر باشد تا سالك بداند چه قول و قرارهایى با خود گذارده است.
پاسخ
 سپاس شده توسط tarane77
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  وقتی سلامت ما در گرو ماه است
  ارتباط بین سلامت مغز و 20 ثانیه ایستادن روی یک پا
  شوخ طبع‌ها روان سالم‌تری دارند
  تاثیر عجیب محل کاربر سلامت پوست
  آلودگی هوا چه تاثیری بر سلامت چشم دارد؟
  ترشحات بينی درباره سلامت شما چه می‌گویند؟
  دستگاهی برای کنترل روند بارداری و سلامت جنین + تصویر
  تاثیر نوشیدن شیر بر سلامت مغز
  آمادگی جسمانی سلامت مغز را در میان سالی افزایش می دهد
  اثرات ماءالشعیر بر سلامت پوست و مو

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان