به سوی سلامت روان - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: دانستنیها و موضوعات علمی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=33) +--- موضوع: به سوی سلامت روان (/showthread.php?tid=191529) |
به سوی سلامت روان - Ֆℋ£¥∂α - 09-11-2014 تعریف سلامت روانملاكهاى سلامت روان عوامل مؤثر بر سلامت رواننظام ارزشى و سلامت روان معیارهاى سلامت وبیمارى روانى از دیدگاه اسلامالف- ویژگى شخصیت بهنجار ب- ویژگىهاى شخصیت نابهنجارسیر به سوى كمال الف- مراحل سیرب- ابزار سیر راهكارعملیدستور اجرا انسان از دو بعد جسم و روح تشكیل شده است كه باید از هر دو بعد محافظت نماید و نیازهای هر دو را برآورده سازد. بحث سلامتی در مورد انسان یك مسئله مهم است كه معمولا عموم مردم سلامتی را مختص به جسم دانسته و به آن توجه می نمایند، حال آن كه سلامتی روح نیز مهم است. در اصل سلامتی جسم و روح لازم و ملزوم یكدیگرند كه ما در این مقاله بنا داریم به چگونگی سلامت روح و روان بپردازیم. یكى از شرایط لازم براى دست یابى به سلامت روان، برخوردارى از یك نظام ارزشى منسجم مىباشد و تحقیقات انجام شده نیز عامل پیدایش بسیارى از ناسازگارىها و نابهنجارىهاى روانى را تضادهاى ارزشى و عدم استقرار یك نظام ارزشى سازمان یافته در فرد مىدانند. اسلام ویژگىهاى شخصیت نابهنجار و بیمار و به تعبیر اسلامى، «فى قلوبهم مرض» را در بعد عقیدتى، خصوصیات مربوط به روابط اجتماعى، خانوادگى و زندگى حرفهاى و عملى، خصوصیات احساسى و عاطفى، عقلانى، شناختى و خصوصیات بدنى بیان كرده است. آنچه از دیرباز سهمى از تلاشهاى فكرى اندیشمندان، فیلسوفان، جامعه شناسان و روان شناسان را به خود اختصاص داده، تحقیق و تفحص در مقوله ارزشهاست. گذشت قرون و سالها نه تنها از ارج و اعتبار چنین حوزهاى نكاسته، بلكه با توجه به الزامهاى خاص خود، بر اهمیت آن افزوده است. اكنون انسان مضطرب، افسرده و بحران زده عصر حاضر بیش از هر زمانى دیگر خود را درگیر سؤالهایى اساسى در این باره مىیابد. تحقیقات انجام شده عامل پیدایش بسیارى از ناسازگارىها و نابهنجارىهاى روانى را تضادهاى ارزشى و عدم استقرار یك نظام ارزشى سازمان یافته در فرد مىدانند. بنابراین، مىتوان بر این نكته تاكید كرد كه ارزشها اساس و بنیان یكپارچگى شخصیت سالمند. در حقیقت، ارزشها سازمان دهندههاى اصلى اعمال و رفتارهاى شخصیت رشد یافته به شمار مىروند و سلامت روان، بىتردید، محصول چنین شخصیتى است. با توجه به روابط موجود بین ارزشها و سلامت روان، معیارهاى سلامت و بیمارى روانى از دیدگاه اسلام مورد بحث و بررسى قرار مىگیرد. اما پیش از این، ذكر چند نكته ضرورى به نظر مىرسد: تعریف سلامت روانتا كنون تعاریف متعددى از «سلامت روان» ارائه شده كه همگى بر اهمیت تمامیت و یكپارچگى شخصیت تاكید ورزیدهاند. گلدشتاینGoldstein,K ، سلامت روانى را تعادل بین اعضا و محیط در رسیدن به خود شكوفایى مىداند. (1) چاهن (Chauhan,S.S. 1991) نیز سلامت روانى را وضعیتى از بلوغ روان شناختى تعبیر مىكند كه عبارت است از حداكثر اثربخشى و رضایت به دست آمده از تقابل فردى و اجتماعى كه شامل احساسات و بازخوردهاى مثبت نسبت به خود و دیگران مىشود. (2) در سالهاى اخیر، انجمن كانادایى بهداشت روانى، «سلامت روانى» را در سه بخش تعریف كرده است: بخش اول: بازخوردهاى مربوط به خود شامل: الف- تسلط بر هیجانهاى خود. ب- آگاهى از ضعفهاى خود. ج- رضایت از خوشىهاى خود. بخش دوم: بازخوردهاى مربوط به دیگران شامل: الف- علاقه به دوستىهاى طولانى و صمیمى. ب- احساس تعلق به یك گروه. ج- احساس مسؤولیت در مقابل محیط انسانى و مادى. بخش سوم: بازخوردهاى مربوط به زندگى شامل: الف- پذیرش مسؤولیتها. ب- ذوق توسعه امكانات و علایق خود. ج- توانایى اخذ تصمیمهاى شخصى. د- ذوق خوب كار كردن. (3) چاهن به ذكر پنج الگوى رفتارى در ارتباط با سلامت روان مبادرت كرده است: 1- حس مسؤولیت پذیرى: كسى كه داراى سلامت روان است، نسبت به نیازهاى دیگران حساس بوده و در جهت ارضاى خواستهها و ایجاد آسایش آنان مىكوشد. 2- حس اعتماد به خود: كسى كه واجد سلامت روانى است، به خود و توانایىهایش اعتماد دارد و مشكلات را پدیدهاى مقطعى مىانگارد كه حل شدنى است. از این رو، موانع، خدشهاى به روحیه او وارد نمىسازد. 3- هدف مدارى: به فردى اشاره دارد كه واجد مفهوم روشنى از آرمانهاى زندگى است و از این رو، تمامى نیرو و خلاقیتش را در جهت دست یابى به این اهداف هدایت مىكند. 4- ارزشهاى شخصى: چنین فردى در زندگى خود، از فلسفهاى خاص مبتنى بر اعتقادات، باورها و اهدافى برخوردار است كه به سعادت و شادكامى خود یا اطرافیانش مىانجامد و خواهان افزایش مشاركت اجتماعى است. 5- فردیت و یگانگى: كسى كه داراى سلامت روان است، خود را جدا و متمایز از دیگران مىشناسد و مىكوشد بازخوردها و الگوهاى رفتارى خود را توسعه دهد، به گونهاى كه نه همنوایى كور و ناهشیارانه با خواستهها و تمایلات دیگران دارد و نه توسط دیگران مطرود و متروك مىشود. علاوه بر تعاریفى كه ارائه شد، «سلامت روانى» از دیدگاه مكاتب گوناگون روان شناسى نیز تعریف شده است كه به اختصار برخى از آنها ذكر مىشود: (4) - نظام زیستىنگرى كه اساس روان پزشكى را تشكیل مىدهد، سلامت روانى را زمانى محقق مىداند كه بافتها و اندامهاى بدن به طور سالم و بىنقص به وظایف خود عمل كنند. هر نوع اختلال در دستگاه عصبى و در فرایندهاى شیمیایى بدن، اختلال روانى را به همراه خواهد داشت. - نظام روان تحلیلگرىبر این باور است كه سلامت روان به معناى كنش متقابل و موزون بین سه پایگاه بنیادین شخصیت (بن، من و فرامن) است و سلامت روانى در صورتى حاصل مىشود كه «من» بتواند بین تعارضهاى «بن» و «فرامن» تعادلى ایجاد كند. - نظام رفتارى نگر در تعریف سلامت روانى بر سازش یافتگى فرد با محیط تاكید مىورزد و بر این اعتقاد است كه رفتار سازش نایافته نیز مانند سایر رفتارها در اثر تقویت، آموخته مىشود. بنابراین، سلامت روانى شامل رفتارهاى سازش یافتهاى است كه آموخته مىشوند. - نظام انسانىنگر معتقد است كه سلامت روانى یعنى ارضاى نیازهاى اساسى و رسیدن به مرحله خود شكوفایى. هر عاملى كه فرد را در سطح ارضاى نیازهاى سطوح پایین نگه دارد و مانع شكوفایى او شود، به ایجاد اختلال رفتارى خواهد انجامید. ملاكهاى سلامت رواناندیشمندان از زوایاى گوناگون، بر ویژگىهایى كه به دست یابى و حفظ سلامت روان مىانجامند تاكید كرده اند. سالیوان (Sulivan.H. 1954) بر این باور است كه در سلامت روان، ارزش عمده بر كنش اجتماعى مؤثر قرار دارد. روان تحلیل گران سنتى بر آگاهى از انگیزههاى ناهشیار و در پى آن، خود مهارگرى، كه بر آگاهى مبتنى است، تاكید مىكنند. فروم (Fromm.E. 1942) ارتباطهاى فرد با محیط اجتماعى، انسانى نگرى، آزادى و فرد گرایى را مورد تاكید قرار مىدهد. پرلز (Perls,F. 1973) نیز پذیرش مسؤولیت براى هدایت زندگى خود را مهم ترین ویژگى براى دست یابى به سلامت روان ذكر مىكند. ونتیز (Ventis, W.L. 1995) سلامت روان را وابسته به هفت ملاك مىداند كه عبارتند از: 1- رفتار اجتماعى مناسب. 2- رهایى از نگرانى و گناه. 3- فقدان بیمارى روانى. 4- كفایت فردى و خود مهارگرى. 5- خویشتن پذیرى و خود شكوفایى. 6- توحید یافتگى و سازماندهى شخصیت. 7- گشاده نگرى و انعطاف پذیرى. عوامل مؤثر بر سلامت روانهمه متخصصان متفق القولاند كه سلامت روان در تحول شخصیت واحد نقشى بنیادین است. تصور تحول موزون انسان بدون وجود سلامت روان غیرممكن است. بىشك، عوامل متعددى بر سلامت روان تاثیر مىگذارند كه فهرست كردن همه آنها دشوار است؛ چرا كه وجود تفاوتهاى فردى ممكن است به تنوع در عوامل مؤثر بر سلامت روان بینجامد. با این حال، یافتههاى حاصل از پژوهشها در زمینههاى زیست شناسى و علوم اجتماعى، دانش ما را درباره عواملى كه ممكن است سلامت روان را تحت تاثیر قرار دهند، وسعت بخشیدهاند. به اعتقاد چاهن، برخى از الگوهاى مهمى كه علت اختلالهاى روانى را از زوایاى گوناگون مورد بررسى قرار مىدهند، عبارتند از: 1- الگوى پزشكى بر نقش شرایط اندام گوناگون كه مىتواند كنش مغز را تحت تاثیر قرار داده، به اختلال روانى بینجامد، تاكید ورزیده است. 2- الگوى روان تحلیلگرى در وهله نخست، بر موقعیتهاى تنش زایى كه به وسیله ایجاد اضطراب، متضمن تهدیدى براى فرد است، متمركز مىشود. چنانچه فرد به طور مؤثر با موقعیت اضطرابى سازش حاصل كند، اضطراب حذف مىشود و در صورتى كه اضطراب و تنش ادامه یابد، فرد نوعا به مكانیزمهاى دفاعى گوناگون، كه سلامت روان وى را تحت تاثیر قرار مىدهند، متوسل مىشود. این الگو به تجارب آغازین كودكى در خانواده، كه به وسیله هدایت نادرست والدین سركوب شده است، اهمیت بسیار مىدهد. 3- الگوى رفتارى نگرى، یاد گیرى معیوب را عامل اساسى اختلال روانى مىداند. سلامت روان – به طور گستردهاى - توسط شكست در یادگیرى رفتارهاى سازش یافته ضرورى یا ناكامى در تسلط یافتن بر موقعیتهاى اجتماعى به طور موفقیت آمیز تحت تاثیر قرار مىگیرد. ناگفته پیداست كه رفتارهاى سازش نا یافته مانند سایر مهارتها، از محیط آموخته مىشوند. 4- الگوهاى هستى نگر - انسانى نگر بر توقف یا تحریف تحول فرد به عنوان عاملى اساسى، كه بر سلامت روان اثر مىگذارد، تاكید مىورزند. این الگوها بر تقویت انگیزش و شكل گیرى «خود» در فرد تاكید مىكنند. چنانچه فرد مجالهاى رشد فردى و خود شكوفایى را انكار كند، اضطراب، ناامیدى و ناكامى را تجربه خواهد كرد كه در نهایت، به ناسازگارى وى خواهد انجامید. این الگو بیانگر این نكته است كه انحراف از طبیعت انسانى، كه اساسا رو به توحید یافتگى و سازندگى دارد، به وسیله شرایط ناخوشایند محیطى موجب سازش نایافتگى مىشود. 5- الگوى بین فردى، نارضایى از روابط بین فردى را ریشه رفتار سازش نایافته مىداند. 6- دیدگاه بین فرهنگى - اجتماعى بر نقش آسیب شناسى شرایط اجتماعى همچون فقر، تبعیض، فرقههاى مختلف و خشونت، به عنوان عوامل مهمى كه بر سلامت روان افراد در جامعه اثر مىگذارند، تاكید مىورزد. نظام ارزشى و سلامت روانیكى از شروط لازم براى دست یابى به سلامت روان، برخوردارى از یك نظام ارزشى است و همان گونه كه چاهن مىگوید: بهره مندى از یك سلسله ارزشهاى شخصى و فلسفهاى مبتنى بر باورها، آرزوها و آرمانهایى كه با سعادت و تحقق خود و اطرافیان فرد پیوندى نزدیك دارد، شرط لازم براى كسب سلامت روان است. مزلو اصول و ارزشهاى افراد مایوس و درمانده و افرادى را كه واجد سلامت روانى هستند؛ دست كم در برخى موارد، متفاوت مىداند؛ زیرا آنان داراى ادراكات و طرز تلقىهاى متفاوتى از جهان مادى، اجتماعى و جهان روان شناختى خصوصى هستند كه همین ادراكات و طرز تلقىهاى متفاوت، نظام ارزشى فرد را رقم مىزنند. (5) به اعتقاد مزلو، نظام ارزشهاى فرد واجد سلامت روان بر پایه پذیرش فیلسوفانه طبیعت خود، طبیعت بشرى، حیات اجتماعى و طبیعت و واقعیت جسمانى حیات استوار است. در واقع، بخش عمدهاى از قضاوتها و ارزش گذارىهاى هر روزه این گونه افراد، از پذیرش واقعیت سرچشمه مىگیرد. آنچه را فرد واجد سلامت روان، كه خواستار تحقق خود است، تایید یا تكذیب مىكند، بدان وفادار مىماند یا خوشایند یا ناخوشایندش مىیابد، اغلب مىتواند همچون اشتقاقاتى كه ریشه در خصیصه پذیرش دارد، ادراك شود. (6) ارزشها، سازمان دهندههاى اصلى اعمال و رفتارهاى شخصیت رشد یافتهاند. شخصیتهاى سالم، چنان كه شولتس، (Schultz,D) مىگوید، به جلو مىنگرند و انگیزه شان هدفها و برنامههاى درازمدت است. آنان هدف جویند و اساس زندگى شان كارى است كه باید به انجام برسانند و همین است كه شخصیتشان را تداوم مىبخشد. (7) از این رو، در این فرآیند، هدف جویى آن دسته از رفتارها و كنشهایى كه فرد را به سمت هدف سوق مىدهند، واجد ارزش و جز آن فاقد ارزش به شمار مىرود. آلپورت این انگیزش یگانه ساز یا باور وحدت بخش را، كه در شخصیتهاى سالم بیش از روان آزرده نمایان است، «جهت داشتن» نامیده است. جهت داشتن، همه زوایاى زندگى فرد را تحت تاثیر قرار داده و با یكپارچه كردن تمایلات و انگیزههاى فرد، وى را به سوى هدف راهبرى مىكند و به او دلیلى براى زندگى مىدهد. (8) آلپورت تاكید مىكند كه ارزشها به انضمام هدفها، براى پرورش فلسفه یگانه ساز زندگى بسیار مهم است. روى، (Roy,E.C) داشتن فلسفهاى براى زیستن را یكى از شروط ضرورى براى برخوردارى از سلامت روانى آرمانى ذكر مىكند و مىگوید: كسى كه به خوبى سازش یافته واجد فلسفهاى مستحكم در زندگى خود است و مىتوان موارد ذیل را به او نسبت داد: الف- باید در جهانى مملو از حس تعهد و مشاركت اجتماعى فعال زندگى كند. ب- زندگى پدیدهاى ارزشمند است كه این ارزشمندى را مىتوان به باورداشتن انسانیت یا اعتقاد به هر مذهبى تعبیر كرد. ج- هیچ كس به تنهایى نمىتواند زندگى كند. انسان تنها، جزیرهاى است كه به خود منتهى مىشود. در حقیقت، هر فرد بخش اساسى و اجتناب ناپذیر یك فرد دیگر به شمار مىرود. چنانچه فلسفه فروم براین جمله مبتنى است كه «تمام افراد بشر برادرند و داراى ظرفیت عشق مولد.» (9) بهره مندى از یك نظام ارزشى پویا و استوار، فرد سالم را از روان آزرده متمایز مىسازد. شخص روان آزرده، یا پایبند به هیچ ارزشى نیست یا ارزشهایش ناقص، موقت و گذرا است. ارزشهاى روان آزرده به آن اندازه استوار نیست كه تمامى جنبههاى زندگىاش را به هم پیوند دهد و یگانه سازد. (10) معیارهاى سلامت وبیمارى روانى از دیدگاه اسلامپیش از بیان معیارها، تذكر این نكته لازم است كه درباره حقیقت و ماهیت انسان، دو نظریه اساسى مقابل یكدیگر قرار گرفتهاند: 1- نظریه الهیون. 2- نظریه مادیون. بر اساس نظریه الهیون، انسان حقیقتى است مركب از جسم و بدن و روح و روان. روان انسان، جاویدان است و با مردن او فانى نمىشود. اما دیدگاه مادیون بر این مبتنى است كه انسان جز همین بدن، چیز دیگرى نیست و با مردن، به كلى نابود مىشود و متلاشى شدن بدن یعنى متلاشى شدن شخصیت انسان. به نظر مىرسد غفلت روان شناسان از جنبه روحى در بررسى شخصیت انسان، به وضوح منجر به درك ناقص آنها از انسان و كوتاهى در كوشش براى شناخت خصوصیات شخصیت بهنجار و نابهنجار شده است. همان گونه كه اریك فروم، (Fromm,E) ،روانكاو معروف، قصور و عجز روان شناسى جدید را در شناخت صحیح انسان، كه ناشى از عدم توجه به بررسى جنبه روانى انسان مىباشد، مشاهده كرده است. متاسفانه امروزه مىبینیم كه روان شناسى مبدل به علمى شده است كه درباره همه چیز، بجز روان انسان بحث مىكند و مىكوشد جنبههایى از انسان را، كه امكان آزمایش آن در آزمایشگاه وجود دارد، بشناسد! اما ملاكهاى سلامت و بیمارى روانى از دیدگاه اسلام یا به عبارت دیگر، معیارهاى شخصیت بهنجار، كامل، نمونه، مطلوب و مسلمان نمونه از غیر آن چیست؟ به طور كلى، مىتوان گفت: شخصیت بهنجار از نظر اسلام، شخصیتى است كه جسم و روح او متعادل باشد و نیازهاى هر كدام ارضا شود. انسانى كه داراى شخصیت بهنجار است، به جسم و سلامت و نیرومندى آن اهمیت مىدهد و نیازهاى آن را در حدى كه شرع مقدس روا مىداند، برآورده مىسازد و همزمان با آن، به خدا ایمان مىآورد، عبادات و امورى را كه موجب رضایت خدا هستند انجام مىدهد و از اعمالى كه موجب خشم خدا مىشود، اجتناب مىكند. بنابراین، از نظر اسلام، كسى كه پیرو هواى نفس خویش باشد، نابهنجار است و نیز كسى كه خواستههاى جسمانى خود را سركوب كند و با رهبانیتى افراطى و ریاضتى شدید باعث ضعف جسمى خود مىشود و تنها به ارضاى نیازها و تمایلات معنوى مىپردازد نیز نابهنجار تلقى مىشود؛ زیرا این گونه گرایشهاى افراطى و تفریطى با طبیعت و فطرت انسان، مخالف و ناسازگار است. به همین دلیل، هیچ كدام از این دو گرایش به شكلگیرى و تحقق ماهیت حقیقى انسان نمىانجامد؛ چنان كه او را به كمال حقیقى شخصیتى نیز نمىرساند. الف- ویژگى شخصیت بهنجاربه طور كلى، ویژگىهاى شخصیت بهنجار و یا به تعبیر اسلامى، «انسان نمونه» را مىتوان در زمینههاى اصلى و عمومى ذیل ذكر كرد: 1- ویژگىهاى عقیدتى: یكى از كمالات لازم انسان، كه باید در بازار دنیا كسب شود، ایمان است؛ آن هم به مفهومى كه قرآن بدان قایل است؛ یعنى ایمان به خدا، پیامبران علیهم السلام، كتب آسمانى، فرشتگان، روز قیامت و بهشت و جهنم. این از آن روست كه انسان نیازمند به اصل برتر و هدفى عالىتر از زندگى فردى، شخصى و مادى خویش است كه زندگى را به خاطر آن هدف برتر و آن آرمان ما فوق شخصى بخواهد. به عبارت دیگر، انسان نمىتواند مطلوب ایدهآل باشد، مگر این كه آرمان انسانى داشته باشد. «آرمان انسانى» یعنى هدفى ما فوق زندگى فردى و آرزوى عالى و برترى كه بخواهد خود و جامعهاش را بر اساس آن بسازد. از نظر قرآن، تنها چیزى كه مىتواند هدف عالىتر و مطلوب انسانى باشد، فقط خداست؛ غیر از او هیچ موجود دیگرى شایستگى هدف بودن و محل ایمان بودن را ندارد. لازمه چنین ایمانى تسلیم است؛ تسلیم در مقابل آنچه به او ایمان دارد؛ به عبارت دیگر، ایمان وقتى كامل و حقیقى است كه انسان به همان نسبت كه در مقابل آنچه به آن ایمان دارد و آرمان اوست، تسلیم باشد و در مقابل غیر او كافر. بنابراین، یكى از ویژگىهاى انسان مطلوب، ایمان و تسلیم و عنصر دیگر، كفر و عصیان است (كفر به طاغوت). به بیان دیگر، جهان از دیدگاه انسان با ایمان و خداپرست، نه مجموعهاى از عناصر، نیروها و قوانین كور، بلكه پیكرى زنده و معنا دار است. خدا پرست آگاه، خود را در برابر هستىاى مىیابد كه مىفهمد، احساس مىكند و ارادهاى آگاه بر آن حاكم است. فقدان خدا سیماى طبیعت را ابلهى مىنماید كه انسان خود را با او بیگانه حس مىكند. غیبت خدا، هستى را قبرستان بیكرانهاى مىكند كه انسان خود را در آن تنها مىیابد. هستى پوچ، زندگى را نیز پوچ مىسازد و ناچار انسان نیز به پوچى مىرسد. نمىتوان در جهانى كه از شعور، اراده و جهت عارى است، از «مسؤولیت انسان» سخن گفت. مسؤولیت انسان - كه فرد را به فدا كردن و نثار جان و مالش وا مىدارد - اگر ریشه در عمق هستى نداشته باشد و بىپایه و پایگاه وجودى باشد، مفهومى ذهنى و خیالى مىشود، در حالى كه ایمان و باور به خدا، كه آفرینش را داراى شعور و هدفدار معرفى مىكند، طبعا دید مثبتى به انسان در مقابل نظام كلى هستى و قوانین حاكم بر آن مىدهد. 2- ویژگىهاى عبادى: عبادت خدا انجام فرایضى از قبیل نماز، روزه، زكات، حج، جهاد در راه خدا با جان و مال، ذكر خدا، توكل بر خدا و طلب بخشش از خدا یا توبه است.«عبادت» در این جا، به معناى سرسپردگى انسان عابد به این ارزشهاست؛ تمرینى است در خود سازى تا وجود سست، ناهموار، متزلزل و پر تردید آدمى در مسیر هموار و استوارى قرار گیرد و خود را از حضیض به اوج بىنهایت و قرب به خدا برساند و با این قرب، تخلق به اخلاق الهى پیدا كند و همه ارزشها در وجودش متجلى گردد. 3- ویژگىهاى مربوط به روابط اجتماعى: رفتار خوب با مردم، جود و احسان، تعاون و همكارى، وجدان كارى، اتحاد و همبستگى، امر به معروف و نهى از منكر، عفو و ایثار، اجتناب از كارهاى بیهوده از جمله این روابط است. به عبارت دیگر، آنچه بیش از هر چیز، حق را محترم، عدالت را مقدس، دلها را به یكدیگر مهربان و اعتماد متقابل را میان افراد برقرار مىسازد و همه افراد جامعه را مانند اعضاى یك پیكر به هم پیوند مىدهد و متحد مىكند، ایمان به خداست. 4- ویژگىهاى مربوط به روابط خانوادگى: نیكى به والدین و خویشاوندان، حسن معاشرت با همسر، سرپرستى خانواده و پرداخت نفقه، صله رحم و مانند آن، همگى در سایه ایمان به خدا حاصل مىشود؛ مثلا، در روایتى امام صادق علیه السلام در زمینه خوش رفتارى با والدین مىفرماید: «هركه به پدر و مادر خود نگاه تند و خشم آلود كند، اگر چه به وى ستم كرده باشند، خداوند نمازش را نمىپذیرد.» یا پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله در زمینه ازدواج مىفرماید: «هركس ازدواج كند نیمى از دینش را حفظ نموده است. پس در مورد نیم دیگرش تقواى الهى پیشه كند.» یكى از علل این كه در اسلام ازدواج یك عمل مقدس و عبادت به شمار مىآید، با این كه از مقوله لذات و شهوات است، آن است كه ازدواج اولین قدم انسان از خود پرستى و خود دوستى و خود محورى به سوى غیردوستى است. 5- ویژگىهاى اخلاقى: بردبارى، صداقت، عدالت، امانت دارى، وفاى به عهد، پاك دامنى، فروتنى، عزت نفس، سخت كوشى در گرفتن حق، قدرت اراده، حاكمیت و تسلط بر هوا و شهوت نفس و خود راى نبودن از جمله ویژگىهاى اخلاقى انسان نمونه و كامل است كه قرآن معرفى نموده است. 6- ویژگىهاى انفعالى، احساسى و عاطفى: از جمله این ویژگىهاست: خدا دوستى، ترس از عذاب خدا، امید به رحمت او، مردم دوستى و خیرخواهى نسبت به آنان، مهربانى، فرو خوردن خشم و مهار غضب، تجاوز نكردن به حقوق دیگران، حسد نبردن به آنان، سرزنش نفس، احساس پشیمانى در صورت ارتكاب گناه، پرهیز از غیبت و تهمت و پرهیز از استهزاى آنان. انسان كاملى كه اسلام معرفى مىكند قلبش سرشار از امنیت، امید و آرامش است، مىتواند بدىها را با خوبىها دفع نماید و كینه و خشم خود را فرو نشاند؛ زیرا پیامبرگرامى صلى الله علیه وآله فرموده است: «كسى كه خشم خود را - در حالى كه قادر بر اعمال آن است - فرو نشاند، خداوند متعال قلب او را از امنیت و ایمان سرشار مىسازد.» (11) 7- ویژگىهاى عقلانى و شناختى: تفكر در هستى و آفرینش، طلب معرفت و دانش و پیروى نكردن از ظن و گمان از ویژگىهاى انسان كامل است؛ انسانى كه اهل تفكر باشد و بتواند در مورد مسائل كلى عالم فكر كند و به دقایق رموز عالم پى ببرد و قدرت تجزیه و تحلیل در مسائل را داشته باشد. 8- ویژگىهاى مربوط به زندگى حرفهاى: اخلاص در عمل و خوب كاركردن، وجدان كارى، تلاش فعالانه و مجدانه براى كسب روزى حلال، مبارزه با فقر، فساد، تبعیض و مراعات ضوابط از این صفات است. 9- ویژگىهاى بدنى: در این زمینه مىتوان از صفاتى مانند نیرومندى، سلامت، پاكیزگى و طهارت نام برد. تصویرى كه قرآن از انسان كامل و نمونه براى ما ترسیم مىكند داراى این ویژگىها و معیارهاست؛ الگویى از انسان مؤمن كه باید براى تخلق یافتن بدان تلاش كنیم. پیامبر بزرگوارصلى الله علیه وآله نیز نخستین گروه مسلمانان را بر اساس همین ویژگىها تربیت نمودند و در نتیجه، شخصیت آنان را كاملا دگرگون كردند و از آنان اشخاص مؤمنى ساختند كه توانستند چهره تاریخ را تغییر دهند. امروز نیز وظیفه ما این است كه ابتدا این ویژگىها را در خودمان و سپس در دیگران ایجاد كنیم تا بتوانیم جامعه اسلامى سالمى همراه انسانهاى كامل به وجود بیاوریم. ب- ویژگىهاى شخصیت نابهنجارویژگىهاى انسان كامل و نمونه و به تبع آن، معیارهاى سلامت روانى از دیدگاه اسلام بیان گردید. اما معیارهاى بیمارى روانى و ویژگىهاى انسان نابهنجار و به تعبیر قرآنى، انسانهایى كه در قلوب آنها مرض است، گرچه تا حدى از راه مقابله با معیارهاى سلامت روانى فهمیده مىشود، اما به اختصار بعضى از آنها ذكر مىشود. ویژگىهایى كه در این جا ذكر مىشود مربوط به دو دسته انسانهاى نابهنجار است: كافران، منافقان. 1 ویژگىهاى عقیدتى: الف- كافران: عدم ایمان به خدا، پیامبران علیهم السلام و روز قیامت. ب- منافقان: عدم اتخاذ موضعى مشخص در برابر توحید، اظهار ایمان در میان مسلمانان و اظهار كفر و شرك در میان مشركان. 2- ویژگىهاى عبادى: الف- كافران: پرستش غیر خدا كه هیچ سودى براى آنان ندارد. ب- منافقان: انجام عبادات از روى ریا و بدون اعتقاد قلبى و انجام نماز از سر كسالت و تنبلى. 3- ویژگىهاى مربوط به روابط اجتماعى: الف- كافران: ظلم در رفتارشان با مؤمنان، تمسخر آنها و امر به منكر و نهى از معروف. ب- منافقان: امر به منكر و نهى از معروف، فتنهانگیزى از طریق پخش شایعه در میان مسلمانان، تمایل به فریب مردم، سوگند خوردن براى باوراندن سخنان خود به دیگران، آراستگى از نظر ظاهر، قیافه و لباس تا جلب توجه كنند و دیگران را تحت تاثیر قرار دهند. 4- ویژگىهاى اخلاقى: الف- كافران: پیمان شكنى، فسق و فجور، غرور و تكبر، پیروى از هواى نفس. ب- منافقان: عدم اعتماد به نفس، پیمان شكنى، ریا، ترس، دروغ، بخل و سودجویى، پیروى از هواى نفس و فرصت طلبى. 5- ویژگىهاى انفعالى، احساسى و عاطفى: الف- كافران: نفرت، كینه و حسادت نسبت به مؤمنان. ب- منافقان: نفرت و كینه نسبت به مسلمانان، ترس از مؤمنان و هراس از مرگ. 6- ویژگىهاى عقلانى و شناختى: الف- كافران: جمود فكرى و ناتوانى در ادراك و تعقل، مُهرزدگى بر دلهاى آنها، تقلید كوركورانه از عقاید و سنتهاى نادرست پدران و فریب دادن خود. ب- منافقان: تردید و شك، ناتوانى در قضاوت و تصمیم گیرى و تفكر درست، مُهرزدگى بر دلهاى آنها و توجیه كارهاى نادرست خود. همان گونه كه معلوم است، تصویرى كه قرآن از شخصیت این دو گروه نابهنجار ترسیم مىكند بسیار شبیه خصوصیات انسانهاى نابهنجارى است كه امروزه روان شناسان ارائه مىدهند. سیر به سوى كمالحال ممكن است این سؤال مطرح شود كه اگر كسى بخواهد در جهت سیر تكاملى قرار بگیرد و انسان كاملى شود، باید از كجا شروع كند و چه ابزار و وسایلى در اختیارش قرار دارد؟ الف- مراحل سیرپاسخى كه عرفاى اسلامى و علماى اخلاق و تربیت اسلامى به این سؤال دادهاند این است كه نقطه آغازین این حركت و مراحل سیر انسان به سوى كمال - و به سوى خدا - گذر از چهار مرحله مىباشد: 1- مرحله تحلیه: یعنى مرحله آراستن ظاهر به شریعت اسلامى و انجام واجبات و ترك محرمات. بنابراین كسى كه آلوده به گناه است، هنوز اولین گام را در سیر تكاملى برنداشته است. 2- مرحله تخلیه: یعنى دور ریختن صفات ناپسند جا گرفته در باطن انسان و به تعبیر دیگر، پیراستن خویش از اوصاف نكوهیده و ناستوده و مذموم. این صفات ناپسند همانند مردابى هستند كه اگر انسان مواظب نباشد، بوى تعفن آن، تمام وجود او را در بر مىگیرد. 3- مرحله تجلیه: یعنى مرحله آراستن باطن و درون به صفات خوب، پسندیده و ستوده. باید توجه داشت كه صفات پسندیده باطنى دو دستهاند: الف- صفات انسانى: مانند خوش خلق بودن، با ادب بودن و غضب نداشتن. ب- صفات سیر و سلوكى: مانند ایمان و معرفت پروردگار، عزم بر بندگى، توكل و تقوا. 4- مرحله فنا: یعنى مرحله فانى شدن در خدا، نابود شدن غیر خدا از دید و مشاهده انسان، مرحله مخاطبه و مكالمه انسان با خدا و مرحله حضور بىحجاب؛ یعنى مرحلهاى كه حجاب بین بنده و پروردگارش برداشته مىشود و او چنان جذب پروردگارش مىشود كه جمیع ما سوا به چشم او نمىآید. این مرحله، مرحله «انسان كامل» شدن است. ب- ابزار سیراما ابزار و وسایلى كه در اختیار انسان قرار دارد تا او را در جهت رسیدن به كمال یارى دهد، از نظر اسلام «مراقبه» به همراه لوازم آن مىباشد. به بیان دیگر، از نظر اسلام، اگر كسى بخواهد خود سازى كند و به كمال شایسته خود برسد، یكى از مهم ترین ابزارها، «مراقبه» است، منتها موفقیت در مراقبه، متوقف بر لوازمى است كه توضیح هر یك به اختصار در ذیل مىآید: 1- مشارطه: یعنى انسان ابتدا باید با خودش قرارداد و پیمان ببندد كه طبق برنامهاى عمل كند؛ بدین گونه كه تصمیم بگیرد و بخواهد كه از رفتار، گفتار و اندیشههاى غیرالهى، فاصله بگیرد و به رفتار، گفتار واندیشههاى الهى نزدیك تر شود و به تدریج، «خوى الهى» به خود بگیرد. 2- مراقبه: یعنى انسان در طول زندگى، مدام مراقب حال و وضع خود باشد تا مطابق پیمانى كه با خود بسته، عمل كند و - به اصطلاح - خود را به دست امواج هوا و هوس نسپارد، بلكه از حالت انفعالى خارج شود و موضعى فعال پیدا كند تا به تدریج، بتواند نقشى را كه شایسته است در هدایت سرنوشت خود و دیگران بر عهده بگیرد. چنین فردى لازم است در زندگى فردى هدفمند باشد و اهداف الهى را ماوراى سایر اهداف زندگى خود قرار دهد. البته میزان موفقیت انسان در جهت مهار و تعدیل و مواظبت از اعمال خود، علاوه بر سعى و تلاش و دقت او با مراتب ایمان، تقوا و توجه او به خدا متناسب است. 3- محاسبه: یكى از لوازم موفقیت در مراقبه این است كه سالك در آخر هر روز، زمان مناسبى را براى رسیدگى به اعمال روزانه خود اختصاص دهد و از خود حساب بكشد كه آیا مطابق پیمانى كه بسته است عمل كرده یا نه؟ هدف از این كار عبارت است از كاهش تدریجى عادات رذیله و زشت مانند حسد، غیبت، تهمت، ریا و منفى گرایى و افزایش تدریجى عادات نیكو همچون اخلاص، هم دلى، نوع دوستى و ایثار. در این مرحله، اگر سالك مطابق پیمان عمل كرده باشد، باید شكر و سپاس الهى به جاى آورد و سجده شكر انجام دهد. 4- معاتبه: اگر سالك مطابق عهد و پیمانى كه بسته عمل نكرده باشد، پاى «معاتبه» به میان مىآید؛ یعنى باید خود را ملامت كند و مورد سرزنش و عتاب قرار دهد كه چرا پیمان شكنى كرده؛ پس توبه و استغفار كند كه دیگر پیمان شكنى نكند. 5- معاقبه: اگر سالك مطابق قول و قرارى كه بسته عمل كرده، اما مقدار كمى هم تخلف داشته باشد، مساله «معاقبه» مطرح مىشود، یعنى باید خود را رنج دهد و عقاب نماید و از بعضى از نعمتها محروم سازد؛ مثلا، اگر قرار گذاشته بوده تفریح كند، به سبب خلافى كه انجام داده خود را از تفریح محروم سازد. 6- مجاهده: اگر مقدار تخلف زیاد باشد - یعنى كار شایستهاى انجام داده، اما كار ناشایست زیادى نیز كرده - در این جا مساله «مجاهده» پیش مىآید. در این مرحله، مجازات و تنبیه شدیدتر است؛ به این معنا كه عقوبتها با انجام كارهاى سخت - مانند روزههاى مستحبى و برخى دیگر از عبادتها - همراه است تا خود را بسازد و جهاد نماید و دوباره از برنامه تخلف نكند. بدین سان، به تدریج، شخص مهار نفس خود را در دست مىگیرد و آن را در مسیر مطلوب، كه همان مسیر الهى شدن تدریجى است، هدایت مىنماید. راهكارعملیبا استفاده از ابزارهاى شش گانه، «برگه ثبت فعالیتهاى روزانه» اى تنظیم گردید و در اختیار 200 دانشجوى دختر (12) قرار داده شد تا اعمال، رفتار و حتى افكار خود را به مدت دو هفته زیر ذره بین قرار دهند و ثبت نمایند. نتیجه این كار پس از دو هفته، به اعتراف خود دانشجویان بسیار سودمند بود؛ چون آنان توانسته بودند به نقاط ضعف و قوت خود بهتر پى ببرند و در جهت مهار و از بین بردن یا تقویت آنها تلاش كنند. دستور اجرااز آزمودنى خواسته مىشود به مدت دست كم دو هفته، كارهاى خوب خود را - مانند خیرخواهى، ایثار، احترام به والدین، صله رحم و خواندن نماز سر وقت - و همچنین كارهاى نا شایست خود را - مانند غیبت، دروغ، حسادت، پرخاشگرى و قضا شدن نماز - در هر روز، در ستونهاى برگه ثبت فعالیتهاى روزانه به تفصیل یادداشت كند. سپس در پایان هر روز (پیش از خواب) به محاسبه اعمال روزانهاش بپردازد و ببیند كه چقدر سود و زیان كرده است. اگر پس از محاسبه، مشاهده نمود كه كارهاى شایستهاى انجام داده است، در این صورت، سجده شكر به جا آورد و از خدا بخواهد كه به او توفیق دهد كارهاى شایسته بیشترى انجام دهد و اگر مشاهده نمود كه كارهاى بدى نیز انجام داده است، در این صورت، توبه و استفغار نماید و از خدا بخواهد كه او را به خاطر انجام اعمال نا شایست، ببخشد. بهتر است انجام سجده شكر و توبه و استغفار همراه وضو باشد، همچنین بهتر است ابزارهاى شش گانه (مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه، معاقبه و مجاهده) همیشه در ذهن حاضر باشد تا سالك بداند چه قول و قرارهایى با خود گذارده است. |