05-11-2014، 10:23
اقتباس از کتاب " تصمیم گیری بهتر " از اسپنسر جانسون .
سبک نگارش موضوع جالبه . به صورت داستانی از شخصی که در پی پیدا کردن شیوه تصمیم گیری بهتر برای غلبه بر ناکامیهایش است و...... .
بنده از لابلای داستان سخنان و تکنیکهای اصلی نویسنده را استخراج کرده و اغلب را با بیان و دسته بندی خاص خودم برایتان در اینجا خواهم آورد و البته بسا که توضیحاتی که به نظر خودم می رسد برای مفید تر شدن مطالب ارائه کنم ، بنا براین به رسم امانت هر جا عباراتی در بین دو ستاره یا گیومه بصورت پررنگ تر و با رنگ متفاوت دیدید بدانید عین گفتار نویسنده است .
امیدوارم از تکنیکهای آن که به نظرم جالب است بهره مند شویم .
** تصمیمی بهتر است که موجب شود ما از چگونگی اتخاذ آن راضی باشیم و نتایج بهتری به دنبال داشته باشد . منظورم از تصمیم بهتر آن است که در زمان اتخاذ راجع به ارزش آن ، هیچ سئوالی برای ما مطرح نشود و قاطعانه تصمیم بگیریم **
به نظرم در اینجا منظور نویسنده از این عبارت که : ** منظورم از تصمیم بهتر آن است که در زمان اتخاذ راجع به ارزش آن ، هیچ سئوالی برای ما مطرح نشود و قاطعانه تصمیم بگیریم ** این است که تمام زوایای تصمیم چنان برای ما روشن شده و بهترین تصمیم شناخته باشیمش که جای هیچ ابهامی باقی نگذارد و فرد با اطمینان ، جدیت و قاطعیت آنرا به اجرا در آورد .
** برای اتخاذ یک تصمیم بهتر ، قدم اول باز ایستادن از یک تصمیم ضعیف است **
تصمیم های ضعیف فرد را نیز ضعیف خواهد ساخت ، زیرا باعث به وجود آمدن اشتباهات و مشکلات دیگر می شود و همین خود علاوه بر آنکه دغدغه آفرین است و انرژی را هدر می دهد ، ممکن است در فرد ایجاد احساس ناکامی نموده و چه بسا باعث تضعیف اعتماد به نفس و یا حتی ضعف عزت نفس شود . پس برای آن که یک تصمیم خوب و بهتر اتخاذ شود بهتره اول با جدیت هر تصمیم ضعیفی را که گرفته ایم ترک کرده و به خود توقف دهیم برای یافتن بهترین تصمیم . ممکنه این سئوال پیش بیاد که از کجا بدانیم که تصمیم ما یک تصمیم ضعیف است . باید بگویم که وقتی تصمیم از روشهای صحیح تصمیم گیری یا به عبارتی بدون مهارت اتخاذ نشده باشد به نظر می رسد احتمال ضعیف بودن این تصمیم زیاد است . برای همین دانستن ساز و کار یک تصمیم گیری بهینه موجب می شود بفهمیم تصمیمات تا کنون ما ضعیف بوده یا خیر . که در ادامه به کمک آموزه های اسپنسر جانسون و تکمیل آن روند اتخاذ بهترین تصمیم را بدست می آوریم .
** اگر شما از یک تصمیم ضعیف دست بردارید یک جای خالی خواهید داشت که می توانید آن را با چیزی بهتر پر کنید **
اما ما اغلب از آن می ترسیم که آنچه را داریم از دست بدهیم و چیز بهتری به دست نیاوریم ( ترس )
** همه ما گرفتار چنین ترسی هستیم ، شهامت می خواهد که بگذاریم چیز آشنا به راحتی از دست برود ** ( وابستگی ، به آنچه به آن عادت کرده ایم یا برایمان آشناست )
دقت کردید و دیدید که در این جا دو نکته استخراج شد ، که بهتره بگوییم عمده ترین موانع ترک تصمیم ضعیف و اتخاذ یک تصمیم بهتر است .
1 – ترس از دست دادن و بدست نیاوردن
2 - وابستگی به آنچه داریم و یا برایمان آشنا تره
در حالی که به نظر جانسون مطمئن ترین و قابل اعتماد ترین راه برای بدست آوردن نتایج بهتر همین ترک تصمیمات ضعیف است .
** وقتی چیزی بدرد نخور از سر راهتان کنار رفت آزاد خواهید بود که چیزی بهتر بیابید و بطور معمول خیلی زود چنین چیزی را خواهید یافت . یک ضرب المثل چینی می گوید اگر یک فنجان چای داغ می خواهی ابتدا باید فنجانت را خالی کنی **
** چرا ما به انجام دادن کاری ادامه می دهیم که می دانیم مفید نیست ؟
زیرا ما اغلب احساس خطر می کنیم که چیزی آشنا را تغییر دهیم . با تغییر ندادن احساس امنیت بیشتری می کنیم . در نتیجه روش غیر مؤثر ولی آشنا مورد قبول واقع می شود **
برای درک این حقیقت کافیست طرحی نو در جامعه مطرح شود که قرار است جایگزین روندی که سالهاست بوده گردد ، خواهید دید که از گوشه و کنار صدای اعتراض و مقاومت در مقابل این تغییرات به گوش ها خواهد رسید. برای مثال قرار است در نظام آموزش و پرورش تغییراتی صورت پذیرد ، فعلاً در حد حرف است و حتی گفته نشده که قراره چه شود و فقط شنیده ایم دوره ابتدایی 6 ساله خواهد بود و دوره متوسطه نیز 6 سال و.... از هم اکنون صداها در بین همکاران بلند شده و به نوعی از این تغییر ترس به دل راه داده اند و من وقتی این نقطه نظر جانسون را خواندم دیدم درسته دقیقاً ترک روندی که به آن عادت شده با مقاومت روبروست و تا اینجا دریافتیم علت عمده این مقاومت ترس و وابستگی بود .
یادمه دانشجو بودم و سر کلاس درس تکنولوژی آموزشی نشسته بودم ، مرحوم دکتر اسراری ابتدای کلاس از تعریف رفتار پرسید و.... که بحث درگرفت و موضوع تفاوت بهره هوشی آقایان و خانمها پیش آمد و استاد گفتند که هیچ تفاوتی در موضوع بهره هوشی بین خانمها و آقایون نیست ، جالب بود که چند نفر از خانمهای کلاس به شدت اعتقاد داشتند که هوش آقایون بالاتر از خانمها است و با جدل هم از نظر خود دفاع می کردند و ادله استاد مبنی بر غلط بودن چنین دیدی را نمی شنیدند و وقتی استاد دلیل از آنها در تأیید نظرشان خواست این خانمها عنوان داشتند که مغز خانمها کوچکتر از آقایون است و استاد عصبانی شد که این چه حرفیه !!!! و... گذشته از این ربطی بین حجم مغز و بهره هوشی در این دوجنس نیست و خلاصه خانمها همچنان سر حرف خود بودند تا کلاس تمام شد . بعد از کلاس بنده که می خواستم در رابطه با دانش آموزی مشورتی از استاد بگیرم به وی مراجعه کردم و ... ایشان قبل از این که حرف مرا بشنوند گفت این چه حرفایی بود که هم کلاسیهای شما زدند . گفتم استاد به نظر من کسانی که چنین نظری دارند عادت به رخوت کرده اند و اگر بپذیرند که هیچ فرقی بین اونا و آقایون در بهره هوشی نیست هیچ توجیحی برای کم کاری ندارند و باید بپذیرند که تغییر کنند و حرکت کنند و برای آنها تغییر سخته و ترجیح می دهند همینطور باقی بمانند و این هم توجیح آنهاست . استاد هم تأیید کرد و تحسین گفت . از این رو بنده به نظرم می رسد که بد نیست که این بند را به نظر اسپنسر جانسون اضافه کنم یعنی عامل سومی را هم غیر از ترس و وابستگی اضافه کنم و آن هم رخوت است ، یعنی بعضی از ماها تنبلی به خرج داده و توقف تصمیم ضعیف و تلاش برای اتخاذ تصمیم درست را سخت می دانیم و از آن فرار می کنیم و یا از هزینه های این توقف و صرف وقت و انرژی برای تصمیم بهتر فرار می کنیم .
** روش آری یا نه ، سفری دو مرحله ای است برای رسیدن به تصمیم بهتر .
برای رسیدن به مقصد ما دو جنبه یک تصمیم را از طریق دو سئوال از خودمان در نظر می گیریم ، یک سئوال عملی و یک سئوال شخصی ، و پس از آن فوراً تصمیم خود را می گیریم .
این روش چگونه به عمل در می آید ؟
1 – به روش عادی تصمیم اولیه را می گیریم
2 – سپس برای خود سئوالاتی را طرح می کنیم که عقل آن را مطح کرده است
3 – نوبت سئوالاتی می شود که از دل برخاسته است
4 – گوش سپردن به خود و دیگران
5 – گرفتن تصمیم بهتر و عمل کردن به آن
از مردد بودن و گرفتن نیمه ای از تصمیمی که بر نیمی از حقیقت متکی باشد اجتناب خواهم کرد .از هر دو قسمت یک روش قابل اعتماد استفاده خواهم کرد ، تا تصمیمات بهتری بگیرم .
یک عقل سرد و یک قلب گرم
از عقلم استفاده خواهم کرد با پرسیدن یک سئوال عملی از خود
و با دلم مشورت خواهم کرد با پرسیدن یک سئوال شخصی از خود
سپس بعد از گوش کردن به خودم و دیگران یک تصمیم بهتر خواهم گرفت و به آن عمل خواهم کرد
( ما اغلب ) در وقت تصمیم گیری یا به استفاده از عقل اعتقاد داریم یا به گوش سپردن به دل و فقط معدودی از ما از هردو استفاده می کنیم ، بنابراین روش آری یا نه کمک می کند تصمیمات بهتر را زودتر بگیریم **
بهتر و آسانتر آ ن است که ** از خطاها پرهیز کنیم تا همیشه نتایج بهتر بگیریم ، اشتباه یک نقیصه موجود در شخص نیست بلکه نقصی در شیوه و نوع فکر کردن شخص است **
برایم جالبه وقتی با مطالعه نظرات صاحب نظرانی چنین ، به گوهرهای گرانقدر اما متأسفانه مغفول مانده دین مبین و کاملمان اسلام می رسم . این همه تأکید بزرگان دین بر پرهیز از خطا و اشتباه و توجه به تفکر را دقیق شویم و به این نظر جان اسپنسر هم توجهی کنیم .
بی انکار در می یابیم که این توصیه ها جز برای این نیست که پرهیز از خطا آسانتر و بدون هزینه تر از بازگشت از خطا است بگذریم از این که گاه خطاها چنان پیامدی دارد که راه بازگشت را می بندد . و همه ما آموخته ایم که آنچه پیش می آید نتیجه انتخابها یا به عبارتی تصمیم های ما است . پس به نظرم بسیار مهم است که از داشته های بزرگان خود نیز استفاده کنیم در تکمیل نظرات اینگونه صاحب نظران و بیاموزیم که چگونه بهترین تصمیم را بگیریم .
** روش آری یا نه ، به مردم کمک می کند به چیزی که به آن آری می گویند و به آنچه به آن نه می گویند واقف شوند **
چگونه می توانیم از روش آری یا نه استفاده کنیم ؟؟
** هر سوالی که از عقل و دل خود می کنید سه ایده در خود نهفته دارد . امکان دارد که در یابید که یک یا دو تا از این ایده ها برای شما کافیست .
یاد گرفتن این روش به صورت یک حلقه روانی در خواهد آمد که می توان از هر نقطه ای به آن وارد شد ....بستگی به این دارد که تصمیم تا چه حد برای شما مهم و تا چه اندازه واضح باشد . می توانید به یک قسمت از یک سئوال که ممکن است به شما کمک کند تا در عرض جند دقیقه تصمیم بهتری بگیرید توجه خود را معطوف سازید و یا می توانید وقت بیشتری صرف کرده و هرسه قسمت هر دو سئوال را از خود بپرسید و تصمیمی بهتر بگیرید**
معمولاً تعجیل برای تصمیم گیری و عدم تمایل به صرف وقت برای طرح سئوال از خود و یافتن پاسخ آن باعث می شود از این روش دوری کنیم . در حالی که صبر و صرف وقت و توجه به سه ایده ی هر دو سئوال نتیجه مطمئن تر و رضایت بخش را به دنبال دارد . به نظر می رسد آنچه باعث تعجیل و عدم صرف وقت و صبوری برای بهره گیری کامل از روش آری یا نه است غلیان احساسات و به عبارتی احساس محور بوده باشد .
باید توجه داشته باشید که ** سئوال عقلی و قلبی را هر چه بیشتر بپرسید برای شما آسانتر و سریعتر خواهد شد و وقتی به صورت یک عادت درآمد نسبتاً سریعتر عمل خواهد کرد **
پس این وقت صرف کردن و برای پراداختن کامل به سئوالات برای دو سه بار بیشتر پیش نخواهد آمد و بعد از آن شما مهارت کافی در استفاده از این روش را یافته و سرعت عمل پیدا خواهید کرد . با این وجود باز هم به نفع شماست که وقتی شروع به استفاده از این روش می کنید صبور باشید و وقت صرف کنید و به هر دو سئوال بطور کامل بپردازید .
** امکان دارد نیمی از این روش برای شما آشنا باشد و فکر کنید چندان مهم نیست ، صبور باشید..... وقتی بیشتر روی این پل جلو و عقب بروید آنرا بیشتر ( و عمیقتر ) فرا خواهید گرفت .... فقط به خاطر داشته باشید که از هردوبخش روش ( عقلی و قلبی ) استفاده کنید ، یکی بدون دیگری مؤثر واقع نخواهد شد . **
و اما سئوالات روش آری یا نه
از عقل خود استفاده کنید و اولین سئوال را اینگونه بپرسید :
** آیا می توانم نیاز واقعی خودرا برآورده کنیم ؟ از حق انتخابی که دارم باخبرم ؟ آیا به تمام جوانب آن اندیشیده ام ؟**
باید به این سئوالات پاسخ آری یا نه بدهی ( فقط آری یا نه ) ، ** اگر نتوانی با آره یا نه به خودت پاسخ قاطع بدهی فایده ندارد ، پاسخ " شاید " یک مانع بزرگ در تصمیم گیری است ** چون تردید است و در واقع تردید بزرگترین مانع در تصمیم گیری است پس لازم است به جواب آری یا نه برسید و باقاطعیت به خود با آری یا نه پاسخ دهید .
حال ** بادقت به سه ایده ای که در این اولین سئوال نهفته است توجه کنید : **
1 – برآوردن نیاز واقعی
2 – مطلع بودن از حق گزینش
3 – به طور کامل در مورد آن فکر کردن
حال ** با اولی شروع کنید : " آیا نیاز واقعی خود را برآورده کرده اید ؟ "
پاسخ شما :
آری / نه ؟
اگر " آری " نیاز واقعی را در تصمیم گیری شناخته اید ، اگر " نه " نیاز واقعی در بین نیست .
** به محض آن که جواب شما به یک سئوال نه باشد می توانید توجه بیشتری به آن نشان دهید و بعد به یک تصمیم گیری بهتر برسید . **
حال به چه چیز باید توجه بیشتر نشان بدهی ؟
** اگر به قسمت اول پاسخ " نه " بدهید باید به این موضوع توجه کنید که در پی چه هستید ؟ ما اکثراً در پی بدست آوردن چیزی هستیم که " می خواهیم " ** نه آنچه " نیاز داریم " ** ، در بیشتر مواقع نمی دانیم به چه چیز نیاز داریم . بنابراین در مسیر اشتباهات پیش می رویم .**
حال چگونه می توانی بفهمی که نیاز واقعی تو چیست ؟
** می توانی با این سئوال شروع کنی که : آیا این ( آنچه مد نظر داری ) همان چیزی است که به آن نیاز دارم ؟ **
راستی اینها ( خواسته و نیاز ) چه تفاوتی با هم دارند ؟
** یک خواسته فقط یک آرزوست . یک خواسته فقط یک حیرانی جذاب است که امکان دارد ما به دنبال آن برویم ولی بعداً آنرا ارضاء کننده نیابیم ، حتی اگر آنچه را که خواسته ایم بدست آوریم ( باز هم ) . اغلب خواستن تمام نمی شود ، در حالی که ( برآورده شدن ) یک نیاز اساسی راضی کننده است . یک نیاز چیزی است که یک موقعیت ایجاب می کند ** که در پی برآوردن آن باشیم . ** مثلاً ما مربا می خواهیم ، ولی به نان نیاز داریم ، مربا خوشمزه است ، اما مار را سیر نمی کند ** و سیر شدن نیاز ما است .
شاید بهتر باشد بگوییم که خواسته ها لزوماً حقیقی نیستند و اغلب نیاز کاذب است ( لباس نیاز را پوشیده ) ، اما نیاز اساسی با حیات و سلامت ( روح و جسم ) ما پیوند دارد و از این رو تأمین آن از این جهت که حیات و سلامت را تأمین می کند رضایت بخش است و آرامش می دهد ، اما تحقق خواسته ها ( بدون تأمین نیازها ) چون خلاء نیازهای حقیقی ما را پر نمی کند ارضاء کننده نیست و باز هم تشنگی باقیست و لذا باز هم خواسته های بعدی پیش می آید و تا وقتی درک نیاز حقیقی پیش نیاید و تأمین نشود ، این چرخ ادامه می یابد .
و شاید از اینجا بشود راز عدم احساس خوشبختی و رضایت از زندگی اغلب کسانی که هر چه خواسته اند یافته اند را بشود دریافت . برای مثال ، نیاز حقیقی شخصی کسب آرامش است ، اما خواسته های او مهمانی های هیجان بخش و خرید انواع وسایل مورد خوشایند و گوش کردن به آهنگها متنوع رپ و.... باشد . خواهیم دید که فرد هر موقع اراده کند مهمانی ترتیب می دهد و آهنگ گوش می کند و.... اما بعد از رسیدن به هر کدام از این خواسته ها در وقت طلب آن ، باز راضی نیست و ته دلش اندوه و پریشانی را احساس می کند و بدون درک علت ، در پی خواسته های دیگری از این قبیل خواهد بود تا آن خلاء درون را پر کند و اما باز هم بعد از تحقق آن خواسته ها وضع همان است و.... در حالی که اگر با استفاده از روش آری یا نه درک کند که نیاز واقعی او رسیدن به آرامش است و بعد از فهم این که آرامش چیست و چه چیز به او آرامش حقیقی می دهد تصمیم بگیرد که این نیاز را برآورد از همین ابتدا احساس رضایت را خواهد چشید ، چه رسد به طی مسیری که در تصمیمش آمده .
پس توجه به نیاز ، نه خواسته ، برای تصمیم گیری بهتر ** در واقع فکر کردن به طور اساسی است ..... اشکال اغلب مردم در این است که استفاده از اصول اساسی را که مؤثر واقع می شود را فراموش می کنند .....
اشخاص موفق واقعی ابتدا در پی چیزی می گردند که به آن نیاز دارند ، امکان دارد ما در زندگی یک خانه مجلل بخواهیم ولی در اصل به یک سرپناه مناسب نیازمند هستیم . وقتی در پی آنچه می خواهیم هستیم اغلب آنچه را که به آن نیاز مندیم را از دست می دهیم .
اگر می خواهید کار آمد باشید ابتدا نیازهای ابتدایی را برآورده سازید . اول در صدد یافتن سرپناه باشید بعد خانه مجلل .
بعد از برآوردن نیاز اولیه این فرصت را خواهید داشت تا آنچه را می خواهید به دست آورید ، ولی فقط بعد از نیاز . **
پس منظور این نیست که خواسته ها را ترک کنید ، بلکه در اولویت بندی شما ، لازم است اولویت اول نیازهای شما باشد . بعد از تأمین نیاز در پی تحقق خواسته باشید . اما اگر اولویت را به خواسته خود دهید نیاز شما شما را راحت و آرام نخواهد گذشت از این رو هیچ لذتی از خواسته های برآورده شده هم نخواهید برد . باز هم به مثالی که در مورد نیاز به آرامش گفتم توجه کنید .
ادامه دارد
سبک نگارش موضوع جالبه . به صورت داستانی از شخصی که در پی پیدا کردن شیوه تصمیم گیری بهتر برای غلبه بر ناکامیهایش است و...... .
بنده از لابلای داستان سخنان و تکنیکهای اصلی نویسنده را استخراج کرده و اغلب را با بیان و دسته بندی خاص خودم برایتان در اینجا خواهم آورد و البته بسا که توضیحاتی که به نظر خودم می رسد برای مفید تر شدن مطالب ارائه کنم ، بنا براین به رسم امانت هر جا عباراتی در بین دو ستاره یا گیومه بصورت پررنگ تر و با رنگ متفاوت دیدید بدانید عین گفتار نویسنده است .
امیدوارم از تکنیکهای آن که به نظرم جالب است بهره مند شویم .
===============================
** تصمیمی بهتر است که موجب شود ما از چگونگی اتخاذ آن راضی باشیم و نتایج بهتری به دنبال داشته باشد . منظورم از تصمیم بهتر آن است که در زمان اتخاذ راجع به ارزش آن ، هیچ سئوالی برای ما مطرح نشود و قاطعانه تصمیم بگیریم **
به نظرم در اینجا منظور نویسنده از این عبارت که : ** منظورم از تصمیم بهتر آن است که در زمان اتخاذ راجع به ارزش آن ، هیچ سئوالی برای ما مطرح نشود و قاطعانه تصمیم بگیریم ** این است که تمام زوایای تصمیم چنان برای ما روشن شده و بهترین تصمیم شناخته باشیمش که جای هیچ ابهامی باقی نگذارد و فرد با اطمینان ، جدیت و قاطعیت آنرا به اجرا در آورد .
** برای اتخاذ یک تصمیم بهتر ، قدم اول باز ایستادن از یک تصمیم ضعیف است **
تصمیم های ضعیف فرد را نیز ضعیف خواهد ساخت ، زیرا باعث به وجود آمدن اشتباهات و مشکلات دیگر می شود و همین خود علاوه بر آنکه دغدغه آفرین است و انرژی را هدر می دهد ، ممکن است در فرد ایجاد احساس ناکامی نموده و چه بسا باعث تضعیف اعتماد به نفس و یا حتی ضعف عزت نفس شود . پس برای آن که یک تصمیم خوب و بهتر اتخاذ شود بهتره اول با جدیت هر تصمیم ضعیفی را که گرفته ایم ترک کرده و به خود توقف دهیم برای یافتن بهترین تصمیم . ممکنه این سئوال پیش بیاد که از کجا بدانیم که تصمیم ما یک تصمیم ضعیف است . باید بگویم که وقتی تصمیم از روشهای صحیح تصمیم گیری یا به عبارتی بدون مهارت اتخاذ نشده باشد به نظر می رسد احتمال ضعیف بودن این تصمیم زیاد است . برای همین دانستن ساز و کار یک تصمیم گیری بهینه موجب می شود بفهمیم تصمیمات تا کنون ما ضعیف بوده یا خیر . که در ادامه به کمک آموزه های اسپنسر جانسون و تکمیل آن روند اتخاذ بهترین تصمیم را بدست می آوریم .
** اگر شما از یک تصمیم ضعیف دست بردارید یک جای خالی خواهید داشت که می توانید آن را با چیزی بهتر پر کنید **
اما ما اغلب از آن می ترسیم که آنچه را داریم از دست بدهیم و چیز بهتری به دست نیاوریم ( ترس )
** همه ما گرفتار چنین ترسی هستیم ، شهامت می خواهد که بگذاریم چیز آشنا به راحتی از دست برود ** ( وابستگی ، به آنچه به آن عادت کرده ایم یا برایمان آشناست )
دقت کردید و دیدید که در این جا دو نکته استخراج شد ، که بهتره بگوییم عمده ترین موانع ترک تصمیم ضعیف و اتخاذ یک تصمیم بهتر است .
1 – ترس از دست دادن و بدست نیاوردن
2 - وابستگی به آنچه داریم و یا برایمان آشنا تره
در حالی که به نظر جانسون مطمئن ترین و قابل اعتماد ترین راه برای بدست آوردن نتایج بهتر همین ترک تصمیمات ضعیف است .
** وقتی چیزی بدرد نخور از سر راهتان کنار رفت آزاد خواهید بود که چیزی بهتر بیابید و بطور معمول خیلی زود چنین چیزی را خواهید یافت . یک ضرب المثل چینی می گوید اگر یک فنجان چای داغ می خواهی ابتدا باید فنجانت را خالی کنی **
** چرا ما به انجام دادن کاری ادامه می دهیم که می دانیم مفید نیست ؟
زیرا ما اغلب احساس خطر می کنیم که چیزی آشنا را تغییر دهیم . با تغییر ندادن احساس امنیت بیشتری می کنیم . در نتیجه روش غیر مؤثر ولی آشنا مورد قبول واقع می شود **
برای درک این حقیقت کافیست طرحی نو در جامعه مطرح شود که قرار است جایگزین روندی که سالهاست بوده گردد ، خواهید دید که از گوشه و کنار صدای اعتراض و مقاومت در مقابل این تغییرات به گوش ها خواهد رسید. برای مثال قرار است در نظام آموزش و پرورش تغییراتی صورت پذیرد ، فعلاً در حد حرف است و حتی گفته نشده که قراره چه شود و فقط شنیده ایم دوره ابتدایی 6 ساله خواهد بود و دوره متوسطه نیز 6 سال و.... از هم اکنون صداها در بین همکاران بلند شده و به نوعی از این تغییر ترس به دل راه داده اند و من وقتی این نقطه نظر جانسون را خواندم دیدم درسته دقیقاً ترک روندی که به آن عادت شده با مقاومت روبروست و تا اینجا دریافتیم علت عمده این مقاومت ترس و وابستگی بود .
یادمه دانشجو بودم و سر کلاس درس تکنولوژی آموزشی نشسته بودم ، مرحوم دکتر اسراری ابتدای کلاس از تعریف رفتار پرسید و.... که بحث درگرفت و موضوع تفاوت بهره هوشی آقایان و خانمها پیش آمد و استاد گفتند که هیچ تفاوتی در موضوع بهره هوشی بین خانمها و آقایون نیست ، جالب بود که چند نفر از خانمهای کلاس به شدت اعتقاد داشتند که هوش آقایون بالاتر از خانمها است و با جدل هم از نظر خود دفاع می کردند و ادله استاد مبنی بر غلط بودن چنین دیدی را نمی شنیدند و وقتی استاد دلیل از آنها در تأیید نظرشان خواست این خانمها عنوان داشتند که مغز خانمها کوچکتر از آقایون است و استاد عصبانی شد که این چه حرفیه !!!! و... گذشته از این ربطی بین حجم مغز و بهره هوشی در این دوجنس نیست و خلاصه خانمها همچنان سر حرف خود بودند تا کلاس تمام شد . بعد از کلاس بنده که می خواستم در رابطه با دانش آموزی مشورتی از استاد بگیرم به وی مراجعه کردم و ... ایشان قبل از این که حرف مرا بشنوند گفت این چه حرفایی بود که هم کلاسیهای شما زدند . گفتم استاد به نظر من کسانی که چنین نظری دارند عادت به رخوت کرده اند و اگر بپذیرند که هیچ فرقی بین اونا و آقایون در بهره هوشی نیست هیچ توجیحی برای کم کاری ندارند و باید بپذیرند که تغییر کنند و حرکت کنند و برای آنها تغییر سخته و ترجیح می دهند همینطور باقی بمانند و این هم توجیح آنهاست . استاد هم تأیید کرد و تحسین گفت . از این رو بنده به نظرم می رسد که بد نیست که این بند را به نظر اسپنسر جانسون اضافه کنم یعنی عامل سومی را هم غیر از ترس و وابستگی اضافه کنم و آن هم رخوت است ، یعنی بعضی از ماها تنبلی به خرج داده و توقف تصمیم ضعیف و تلاش برای اتخاذ تصمیم درست را سخت می دانیم و از آن فرار می کنیم و یا از هزینه های این توقف و صرف وقت و انرژی برای تصمیم بهتر فرار می کنیم .
روش آری یا نه :
** روش آری یا نه ، سفری دو مرحله ای است برای رسیدن به تصمیم بهتر .
برای رسیدن به مقصد ما دو جنبه یک تصمیم را از طریق دو سئوال از خودمان در نظر می گیریم ، یک سئوال عملی و یک سئوال شخصی ، و پس از آن فوراً تصمیم خود را می گیریم .
این روش چگونه به عمل در می آید ؟
1 – به روش عادی تصمیم اولیه را می گیریم
2 – سپس برای خود سئوالاتی را طرح می کنیم که عقل آن را مطح کرده است
3 – نوبت سئوالاتی می شود که از دل برخاسته است
4 – گوش سپردن به خود و دیگران
5 – گرفتن تصمیم بهتر و عمل کردن به آن
از مردد بودن و گرفتن نیمه ای از تصمیمی که بر نیمی از حقیقت متکی باشد اجتناب خواهم کرد .از هر دو قسمت یک روش قابل اعتماد استفاده خواهم کرد ، تا تصمیمات بهتری بگیرم .
یک عقل سرد و یک قلب گرم
از عقلم استفاده خواهم کرد با پرسیدن یک سئوال عملی از خود
و با دلم مشورت خواهم کرد با پرسیدن یک سئوال شخصی از خود
سپس بعد از گوش کردن به خودم و دیگران یک تصمیم بهتر خواهم گرفت و به آن عمل خواهم کرد
( ما اغلب ) در وقت تصمیم گیری یا به استفاده از عقل اعتقاد داریم یا به گوش سپردن به دل و فقط معدودی از ما از هردو استفاده می کنیم ، بنابراین روش آری یا نه کمک می کند تصمیمات بهتر را زودتر بگیریم **
بهتر و آسانتر آ ن است که ** از خطاها پرهیز کنیم تا همیشه نتایج بهتر بگیریم ، اشتباه یک نقیصه موجود در شخص نیست بلکه نقصی در شیوه و نوع فکر کردن شخص است **
برایم جالبه وقتی با مطالعه نظرات صاحب نظرانی چنین ، به گوهرهای گرانقدر اما متأسفانه مغفول مانده دین مبین و کاملمان اسلام می رسم . این همه تأکید بزرگان دین بر پرهیز از خطا و اشتباه و توجه به تفکر را دقیق شویم و به این نظر جان اسپنسر هم توجهی کنیم .
بی انکار در می یابیم که این توصیه ها جز برای این نیست که پرهیز از خطا آسانتر و بدون هزینه تر از بازگشت از خطا است بگذریم از این که گاه خطاها چنان پیامدی دارد که راه بازگشت را می بندد . و همه ما آموخته ایم که آنچه پیش می آید نتیجه انتخابها یا به عبارتی تصمیم های ما است . پس به نظرم بسیار مهم است که از داشته های بزرگان خود نیز استفاده کنیم در تکمیل نظرات اینگونه صاحب نظران و بیاموزیم که چگونه بهترین تصمیم را بگیریم .
** روش آری یا نه ، به مردم کمک می کند به چیزی که به آن آری می گویند و به آنچه به آن نه می گویند واقف شوند **
ادامه دارد................
قسمت دوم
چگونه می توانیم از روش آری یا نه استفاده کنیم ؟؟
** هر سوالی که از عقل و دل خود می کنید سه ایده در خود نهفته دارد . امکان دارد که در یابید که یک یا دو تا از این ایده ها برای شما کافیست .
یاد گرفتن این روش به صورت یک حلقه روانی در خواهد آمد که می توان از هر نقطه ای به آن وارد شد ....بستگی به این دارد که تصمیم تا چه حد برای شما مهم و تا چه اندازه واضح باشد . می توانید به یک قسمت از یک سئوال که ممکن است به شما کمک کند تا در عرض جند دقیقه تصمیم بهتری بگیرید توجه خود را معطوف سازید و یا می توانید وقت بیشتری صرف کرده و هرسه قسمت هر دو سئوال را از خود بپرسید و تصمیمی بهتر بگیرید**
معمولاً تعجیل برای تصمیم گیری و عدم تمایل به صرف وقت برای طرح سئوال از خود و یافتن پاسخ آن باعث می شود از این روش دوری کنیم . در حالی که صبر و صرف وقت و توجه به سه ایده ی هر دو سئوال نتیجه مطمئن تر و رضایت بخش را به دنبال دارد . به نظر می رسد آنچه باعث تعجیل و عدم صرف وقت و صبوری برای بهره گیری کامل از روش آری یا نه است غلیان احساسات و به عبارتی احساس محور بوده باشد .
باید توجه داشته باشید که ** سئوال عقلی و قلبی را هر چه بیشتر بپرسید برای شما آسانتر و سریعتر خواهد شد و وقتی به صورت یک عادت درآمد نسبتاً سریعتر عمل خواهد کرد **
پس این وقت صرف کردن و برای پراداختن کامل به سئوالات برای دو سه بار بیشتر پیش نخواهد آمد و بعد از آن شما مهارت کافی در استفاده از این روش را یافته و سرعت عمل پیدا خواهید کرد . با این وجود باز هم به نفع شماست که وقتی شروع به استفاده از این روش می کنید صبور باشید و وقت صرف کنید و به هر دو سئوال بطور کامل بپردازید .
** امکان دارد نیمی از این روش برای شما آشنا باشد و فکر کنید چندان مهم نیست ، صبور باشید..... وقتی بیشتر روی این پل جلو و عقب بروید آنرا بیشتر ( و عمیقتر ) فرا خواهید گرفت .... فقط به خاطر داشته باشید که از هردوبخش روش ( عقلی و قلبی ) استفاده کنید ، یکی بدون دیگری مؤثر واقع نخواهد شد . **
و اما سئوالات روش آری یا نه
از عقل خود استفاده کنید و اولین سئوال را اینگونه بپرسید :
** آیا می توانم نیاز واقعی خودرا برآورده کنیم ؟ از حق انتخابی که دارم باخبرم ؟ آیا به تمام جوانب آن اندیشیده ام ؟**
باید به این سئوالات پاسخ آری یا نه بدهی ( فقط آری یا نه ) ، ** اگر نتوانی با آره یا نه به خودت پاسخ قاطع بدهی فایده ندارد ، پاسخ " شاید " یک مانع بزرگ در تصمیم گیری است ** چون تردید است و در واقع تردید بزرگترین مانع در تصمیم گیری است پس لازم است به جواب آری یا نه برسید و باقاطعیت به خود با آری یا نه پاسخ دهید .
حال ** بادقت به سه ایده ای که در این اولین سئوال نهفته است توجه کنید : **
1 – برآوردن نیاز واقعی
2 – مطلع بودن از حق گزینش
3 – به طور کامل در مورد آن فکر کردن
حال ** با اولی شروع کنید : " آیا نیاز واقعی خود را برآورده کرده اید ؟ "
پاسخ شما :
آری / نه ؟
اگر " آری " نیاز واقعی را در تصمیم گیری شناخته اید ، اگر " نه " نیاز واقعی در بین نیست .
** به محض آن که جواب شما به یک سئوال نه باشد می توانید توجه بیشتری به آن نشان دهید و بعد به یک تصمیم گیری بهتر برسید . **
حال به چه چیز باید توجه بیشتر نشان بدهی ؟
** اگر به قسمت اول پاسخ " نه " بدهید باید به این موضوع توجه کنید که در پی چه هستید ؟ ما اکثراً در پی بدست آوردن چیزی هستیم که " می خواهیم " ** نه آنچه " نیاز داریم " ** ، در بیشتر مواقع نمی دانیم به چه چیز نیاز داریم . بنابراین در مسیر اشتباهات پیش می رویم .**
حال چگونه می توانی بفهمی که نیاز واقعی تو چیست ؟
** می توانی با این سئوال شروع کنی که : آیا این ( آنچه مد نظر داری ) همان چیزی است که به آن نیاز دارم ؟ **
راستی اینها ( خواسته و نیاز ) چه تفاوتی با هم دارند ؟
** یک خواسته فقط یک آرزوست . یک خواسته فقط یک حیرانی جذاب است که امکان دارد ما به دنبال آن برویم ولی بعداً آنرا ارضاء کننده نیابیم ، حتی اگر آنچه را که خواسته ایم بدست آوریم ( باز هم ) . اغلب خواستن تمام نمی شود ، در حالی که ( برآورده شدن ) یک نیاز اساسی راضی کننده است . یک نیاز چیزی است که یک موقعیت ایجاب می کند ** که در پی برآوردن آن باشیم . ** مثلاً ما مربا می خواهیم ، ولی به نان نیاز داریم ، مربا خوشمزه است ، اما مار را سیر نمی کند ** و سیر شدن نیاز ما است .
شاید بهتر باشد بگوییم که خواسته ها لزوماً حقیقی نیستند و اغلب نیاز کاذب است ( لباس نیاز را پوشیده ) ، اما نیاز اساسی با حیات و سلامت ( روح و جسم ) ما پیوند دارد و از این رو تأمین آن از این جهت که حیات و سلامت را تأمین می کند رضایت بخش است و آرامش می دهد ، اما تحقق خواسته ها ( بدون تأمین نیازها ) چون خلاء نیازهای حقیقی ما را پر نمی کند ارضاء کننده نیست و باز هم تشنگی باقیست و لذا باز هم خواسته های بعدی پیش می آید و تا وقتی درک نیاز حقیقی پیش نیاید و تأمین نشود ، این چرخ ادامه می یابد .
و شاید از اینجا بشود راز عدم احساس خوشبختی و رضایت از زندگی اغلب کسانی که هر چه خواسته اند یافته اند را بشود دریافت . برای مثال ، نیاز حقیقی شخصی کسب آرامش است ، اما خواسته های او مهمانی های هیجان بخش و خرید انواع وسایل مورد خوشایند و گوش کردن به آهنگها متنوع رپ و.... باشد . خواهیم دید که فرد هر موقع اراده کند مهمانی ترتیب می دهد و آهنگ گوش می کند و.... اما بعد از رسیدن به هر کدام از این خواسته ها در وقت طلب آن ، باز راضی نیست و ته دلش اندوه و پریشانی را احساس می کند و بدون درک علت ، در پی خواسته های دیگری از این قبیل خواهد بود تا آن خلاء درون را پر کند و اما باز هم بعد از تحقق آن خواسته ها وضع همان است و.... در حالی که اگر با استفاده از روش آری یا نه درک کند که نیاز واقعی او رسیدن به آرامش است و بعد از فهم این که آرامش چیست و چه چیز به او آرامش حقیقی می دهد تصمیم بگیرد که این نیاز را برآورد از همین ابتدا احساس رضایت را خواهد چشید ، چه رسد به طی مسیری که در تصمیمش آمده .
پس توجه به نیاز ، نه خواسته ، برای تصمیم گیری بهتر ** در واقع فکر کردن به طور اساسی است ..... اشکال اغلب مردم در این است که استفاده از اصول اساسی را که مؤثر واقع می شود را فراموش می کنند .....
اشخاص موفق واقعی ابتدا در پی چیزی می گردند که به آن نیاز دارند ، امکان دارد ما در زندگی یک خانه مجلل بخواهیم ولی در اصل به یک سرپناه مناسب نیازمند هستیم . وقتی در پی آنچه می خواهیم هستیم اغلب آنچه را که به آن نیاز مندیم را از دست می دهیم .
اگر می خواهید کار آمد باشید ابتدا نیازهای ابتدایی را برآورده سازید . اول در صدد یافتن سرپناه باشید بعد خانه مجلل .
بعد از برآوردن نیاز اولیه این فرصت را خواهید داشت تا آنچه را می خواهید به دست آورید ، ولی فقط بعد از نیاز . **
پس منظور این نیست که خواسته ها را ترک کنید ، بلکه در اولویت بندی شما ، لازم است اولویت اول نیازهای شما باشد . بعد از تأمین نیاز در پی تحقق خواسته باشید . اما اگر اولویت را به خواسته خود دهید نیاز شما شما را راحت و آرام نخواهد گذشت از این رو هیچ لذتی از خواسته های برآورده شده هم نخواهید برد . باز هم به مثالی که در مورد نیاز به آرامش گفتم توجه کنید .
ادامه دارد