15-10-2014، 12:43
پیامبر از کودکی به راستگویی و درستکاری شهیر بود. ابوطالب عموی پیامبر در سفرهای تجاری پیامبر را همراه خود می برد. اخلاق و کردار درست و هوشمندی پیامبر زبانزد مردم عرب بود و محمدامین خواندن ایشان به واسطه همین حسن شهرت بوده است.
همین اخلاق نیکو که پیامبر در بسیاری از احادیث امت خویش را به آن سفارش کرده است، دلیلی شد خدیجه(س)، یکی از زنان ثروتمند قریش، امور تجاری خود را به ایشان بسپارد و در نهایت با وی ازدواج کند. (زیدان، ۱۳۸۲، ۲۰) یکی از وقایعی که در زندگی پیامبر رخ داد و شاید تاثیر زیادی در افکار خدیجه(س) داشت، شرکت داشتن پیامبر در پیمان حلف الفضول بود.
بر طبق این داستان، قبیله هایی که در مکه در کنار هم زندگی می کردند، پیمانی بسته بودند که بر اساس آن هیچ قبیله ای متعرض قبیله دیگر نمی شد. این امر باعث شده بود مکیان در آرامش و صلح در کنار یکدیگر زندگی کنند، اما این پیمان مشمول کسانی که دور از مکه بودند و صرفا با این شهر داد و ستد می کردند، نمی شد. با چنین اوضاعی مردی برای تجارت به مکه آمد. یکی از مکیان کالای او را خرید، ولی بهای آن را نپرداخت. مرد از قریشیان کمک خواست، اما قریشیان به خاطر هم پیمان نبودن او را از خود راندند. مرد در مظلومیت خود شعرها خواند و این باعث شد قریشیان از کار خود پشیمان شوند و با خود پیمانی بستند که از آن پس به هیچ غریبی ستم نشود.
پیامبر که در این پیمان شرکت کرده بود، بعدها شادمانی خود را از دفاع از فردی غریب اینچنین بیان کرد: «اگر به جای شرکت در این پیمان به من شتران سرخ مو می دادند تا این حد خشنود نمی شدم.» (شهیدی، ۱۳۸۳، ۳۹) احتمالا این واقعه و وقایع دیگری از این دست در زندگی پیامبر اثر زیادی در انتخاب خدیجه(س) داشته است، چرا که او دختر خویلد از خویشاوندان پیامبر به شمار می رفته و شناخت کاملی از پیامبر داشت. حضرت خدیجه در چهل سالگی با پیامبر ازدواج کرد و از او صاحب شش فرزند شد؛ دو پسر و چهار دختر که پسران در کودکی از دنیا رفتند. (زرین کوب، ۱۳۸۹، ۲۴۹) حضرت فاطمه کوچک ترین دختر پیامبر بود که بنا به روایتی دو یا پنج سال بعد از نخستین وحی به دنیا آمد. او از این موهبت برخوردار بود که برخلاف رسم آن روزگار که کودک به دایه سپرده می شد، در کنار پدر و مادر خویش بزرگ شد و در همان مدت اندکی که با مادر خود به سر برد از مهربانی های او بهره مند گردید. در این مدت پیامبر به خاطر متمول بودن خدیجه(س) از درگیری های مادی به دور بود و این عاملی بود برای این منظور که به خلوت پناه برد و درباره مسائلی که همواره ذهن ایشان را درگیر خود می کرد، تفکر کند.
پیامبر پیش از بعثت خود هر سال ماهی یکبار به غار حرا می رفت و خلوت می گزید. در این مدت هر اتفاقی که برایشان رخ می داد، برای خدیجه(س) بازگو می کرد. پیامبر نخستین وحی را؛ وحی ای که طی آن جبرئیل بر پیامبر نازل شد و او را به خواندن اقرا باسم ربک الذی خلق دعوت کرد، برای خدیجه(س) باز گفت. (زرین کوب، ۱۳۸۹، ۲۵۰) خدیجه(س) که به پیامبر ایمان داشت، به او دلگرمی داد آنچه به او وحی شده، بر حق است. او پسرعموی فاضلی به نام ورقه بن نوفل داشت که کتب انبیاء سلف را خوانده و انسانی معتقد به خداوند و متنفر از بتان بود. او از فترتیان به شمار می رفت. (فترتیان گروهی بودند که حد فاصل بین نبوت عیسی(ع) و بعثت پیامبر(ص) می زیستند. آنها یکتا پرست بودند و قیامت را باور داشتند.) او وقتی از مکشوف شدن وحی بر پیامبر اطلاع یافت، خدیجه(س) را مژده داد که پیامبر در کار خویش استوار است و آنچه بر وی رخ داده همگی حق و حقیقت بوده است. (مسعودی، ۱۳۹۰، ۵۷ و ۶۶) پیامبر با شنیدن این پیام دلگرم شد و با قوت رسالت خویش را آشکار کرد و خدیجه(س) نخستین زنی بود که اسلام آورد و اموال خود را در راه اسلام بخشید. بخشش وی در گسترش اسلام سهم بسزایی داشت.
خدیجه(س) هنگام محاصره در شعب ابیطالب که دو یا سه سال به طول انجامید، یار و یاور پیامبر بود. مواد خوراکی پنهانی و توسط چند تن از خویشاوندان او به یاران پیامبر می رسید. در این مدت آن عده از مسلمانان که در محاصره بودند، به سختی روزگار می گذراندند، اما در هر صورت توانستند مشکلات را پشت سر گذارند و از این محاصره به سلامت بیرون روند. این در حالی بود که پیامبر در این مدت با درگذشت خدیجه(س) روبه رو شد و پشتیبانی وی را از دست داد. درگذشت خدیجه(س) با فوت ابوطالب عموی پیامبر مصادف شد و پیامبر را در غم و اندوهی بسیار فرو برد. ولی نه این مسائل و نه مشکلاتی که سران قریش در گسترش اسلام به وجود آوردند، باعث نشد پیامبر در دعوت خود متزلزل شود. ایشان همچنان با شور و حرارت همگان را به اسلام فرا می خواندند: «برای پول و جاه و مقام دعوت نمی کنم. خداوند مرا به پیامبری برگزیده و کتاب بر من فرستاده و مرا فرموده که شما را مژده و بیم دهم. من پیغام خدا را به شما می رسانم و شما را پند و اندرز می دهم.» (زیدان، ۱۳۸۲،۲۳)
پیامبر در راه رسالت خود با موانع زیادی روبه رو شد. آوردن دینی نو در میان قومی که فقط آیین گذشتگان خویش را باور داشتند و دست از تعصبات قومی خود برنمی داشتند امری بسیار سخت بود، اما خداوند که یاور بندگان صبور خود است، خدیجه(س) را برای پیامبر فرستاد تا در این راه صعب پشتیبان او باشد.
همین اخلاق نیکو که پیامبر در بسیاری از احادیث امت خویش را به آن سفارش کرده است، دلیلی شد خدیجه(س)، یکی از زنان ثروتمند قریش، امور تجاری خود را به ایشان بسپارد و در نهایت با وی ازدواج کند. (زیدان، ۱۳۸۲، ۲۰) یکی از وقایعی که در زندگی پیامبر رخ داد و شاید تاثیر زیادی در افکار خدیجه(س) داشت، شرکت داشتن پیامبر در پیمان حلف الفضول بود.
بر طبق این داستان، قبیله هایی که در مکه در کنار هم زندگی می کردند، پیمانی بسته بودند که بر اساس آن هیچ قبیله ای متعرض قبیله دیگر نمی شد. این امر باعث شده بود مکیان در آرامش و صلح در کنار یکدیگر زندگی کنند، اما این پیمان مشمول کسانی که دور از مکه بودند و صرفا با این شهر داد و ستد می کردند، نمی شد. با چنین اوضاعی مردی برای تجارت به مکه آمد. یکی از مکیان کالای او را خرید، ولی بهای آن را نپرداخت. مرد از قریشیان کمک خواست، اما قریشیان به خاطر هم پیمان نبودن او را از خود راندند. مرد در مظلومیت خود شعرها خواند و این باعث شد قریشیان از کار خود پشیمان شوند و با خود پیمانی بستند که از آن پس به هیچ غریبی ستم نشود.
پیامبر که در این پیمان شرکت کرده بود، بعدها شادمانی خود را از دفاع از فردی غریب اینچنین بیان کرد: «اگر به جای شرکت در این پیمان به من شتران سرخ مو می دادند تا این حد خشنود نمی شدم.» (شهیدی، ۱۳۸۳، ۳۹) احتمالا این واقعه و وقایع دیگری از این دست در زندگی پیامبر اثر زیادی در انتخاب خدیجه(س) داشته است، چرا که او دختر خویلد از خویشاوندان پیامبر به شمار می رفته و شناخت کاملی از پیامبر داشت. حضرت خدیجه در چهل سالگی با پیامبر ازدواج کرد و از او صاحب شش فرزند شد؛ دو پسر و چهار دختر که پسران در کودکی از دنیا رفتند. (زرین کوب، ۱۳۸۹، ۲۴۹) حضرت فاطمه کوچک ترین دختر پیامبر بود که بنا به روایتی دو یا پنج سال بعد از نخستین وحی به دنیا آمد. او از این موهبت برخوردار بود که برخلاف رسم آن روزگار که کودک به دایه سپرده می شد، در کنار پدر و مادر خویش بزرگ شد و در همان مدت اندکی که با مادر خود به سر برد از مهربانی های او بهره مند گردید. در این مدت پیامبر به خاطر متمول بودن خدیجه(س) از درگیری های مادی به دور بود و این عاملی بود برای این منظور که به خلوت پناه برد و درباره مسائلی که همواره ذهن ایشان را درگیر خود می کرد، تفکر کند.
پیامبر پیش از بعثت خود هر سال ماهی یکبار به غار حرا می رفت و خلوت می گزید. در این مدت هر اتفاقی که برایشان رخ می داد، برای خدیجه(س) بازگو می کرد. پیامبر نخستین وحی را؛ وحی ای که طی آن جبرئیل بر پیامبر نازل شد و او را به خواندن اقرا باسم ربک الذی خلق دعوت کرد، برای خدیجه(س) باز گفت. (زرین کوب، ۱۳۸۹، ۲۵۰) خدیجه(س) که به پیامبر ایمان داشت، به او دلگرمی داد آنچه به او وحی شده، بر حق است. او پسرعموی فاضلی به نام ورقه بن نوفل داشت که کتب انبیاء سلف را خوانده و انسانی معتقد به خداوند و متنفر از بتان بود. او از فترتیان به شمار می رفت. (فترتیان گروهی بودند که حد فاصل بین نبوت عیسی(ع) و بعثت پیامبر(ص) می زیستند. آنها یکتا پرست بودند و قیامت را باور داشتند.) او وقتی از مکشوف شدن وحی بر پیامبر اطلاع یافت، خدیجه(س) را مژده داد که پیامبر در کار خویش استوار است و آنچه بر وی رخ داده همگی حق و حقیقت بوده است. (مسعودی، ۱۳۹۰، ۵۷ و ۶۶) پیامبر با شنیدن این پیام دلگرم شد و با قوت رسالت خویش را آشکار کرد و خدیجه(س) نخستین زنی بود که اسلام آورد و اموال خود را در راه اسلام بخشید. بخشش وی در گسترش اسلام سهم بسزایی داشت.
خدیجه(س) هنگام محاصره در شعب ابیطالب که دو یا سه سال به طول انجامید، یار و یاور پیامبر بود. مواد خوراکی پنهانی و توسط چند تن از خویشاوندان او به یاران پیامبر می رسید. در این مدت آن عده از مسلمانان که در محاصره بودند، به سختی روزگار می گذراندند، اما در هر صورت توانستند مشکلات را پشت سر گذارند و از این محاصره به سلامت بیرون روند. این در حالی بود که پیامبر در این مدت با درگذشت خدیجه(س) روبه رو شد و پشتیبانی وی را از دست داد. درگذشت خدیجه(س) با فوت ابوطالب عموی پیامبر مصادف شد و پیامبر را در غم و اندوهی بسیار فرو برد. ولی نه این مسائل و نه مشکلاتی که سران قریش در گسترش اسلام به وجود آوردند، باعث نشد پیامبر در دعوت خود متزلزل شود. ایشان همچنان با شور و حرارت همگان را به اسلام فرا می خواندند: «برای پول و جاه و مقام دعوت نمی کنم. خداوند مرا به پیامبری برگزیده و کتاب بر من فرستاده و مرا فرموده که شما را مژده و بیم دهم. من پیغام خدا را به شما می رسانم و شما را پند و اندرز می دهم.» (زیدان، ۱۳۸۲،۲۳)
پیامبر در راه رسالت خود با موانع زیادی روبه رو شد. آوردن دینی نو در میان قومی که فقط آیین گذشتگان خویش را باور داشتند و دست از تعصبات قومی خود برنمی داشتند امری بسیار سخت بود، اما خداوند که یاور بندگان صبور خود است، خدیجه(س) را برای پیامبر فرستاد تا در این راه صعب پشتیبان او باشد.