06-09-2014، 13:33
راز و رمز دلخوشی های کوچک
تو هم احساس می کنی دنیا سر سازگاری با تو ندارد؟ دلت حسابی از دنیا گرفته و نمی دانی چرا هیچ چیز این دنیا خوشحالت نمی کند؟ چند دقیقه ای را اینجا بگذران، شاید حال دلت خوب شد!
بشنو از نی چون حکایت می کند / از جدایی ها شکایت می کند
از نیســتان تا مرا ببــریده اند / از نفیرم مرد و زن نالیده اند
با خودم گفتم راستی چرا نوای نی این قدر محزون است؟! نوازنده اش هرچه هم سعی کند غم از نوای نی بیرون نمی رود! شاید غم نی از زمانی شروع شده که از نیستان بریده و جدا شده است. تا قبل از بریده شدنش اصلاً صدایی از نی بلند نمی شد. وقتی بریدنش، از درون خالی شد، تازگیاش را از دست داد و نوای غم انگیز از نهانخانه دلش بلند شد. هر کس هم که در نی بدمد، غم نی هویدا می شود و هر شنونده ای هم با آن هم نوا می شود. چون هر آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. چوپان در نی خود می دمد و تنهاییاش را فریاد می کند. اصلاً خود تنهایی غم دارد. نی تا وقتی همراه بقیه بود شاد و سرسبز بود، غم نداشت. جدایی از اصل و ریشه غم را در نهانخانه دل وارد می کند. بی ریشه که شد از درون خشک می شود و نوای غم سر می دهد. نی از حال خودش ناراضی است، پس نوای غم سر می دهد. نی از اصلش دور شده و برای رسیدن به حس رضایت باید به اصلش برگردد؛ حالا تو می دانی چرا غم داری؟ می دانی چرا نوای غم از نهان تو بلند شده است؟ چون دلت چیزهایی می خواهد که نداری. چون از آن جایی که باید باشی دور شدی؛ گاهی فکر می کنی چون به خواسته هایت نرسیدی غم داری، ولی این درست نیست. وقتی به اطرافت نگاه کنی می بینی آنهایی که به خیلی از خواسته هایشان نمی رسند، خود و بقیه را به خیلی چیزها می رسانند.
دقت کن؛ بهترین دکترها و دانشمندان از شهرهای محروم و از خانواده های کم بضاعت به جایی رسیدند. کمتر پیش می آید بچه های خانواده های ثروتمند صرفاً به خاطر ثروتشان انسان های موفقی شوند. یک بار به ثروتمندی که از کودکی با یتیمی و سختی کار کرده بود و در میانسالی زندگی خوبی داشت گفتم کدام یک از بچه هایت مثل خودت پرتلاش و موفق است؟ گفت هیچ کدام. چون من چیزی داشتم که آنها ندارند! گفتم: چی؟ گفت: احتیاج!
برایم خیلی جالب بود که همه ما از چیزی فرار می کنیم که مایه موفقیت ماست. «احتیاج»، امری که ما خیال می کنیم با خوشبختی که دنبالش هستیم هیچ اشتراکی ندارد. می خواهم دردش را بفهمم؛ به او می گویم: از زندگیت راضی هستی یا نه؟ می خواهی چه کار کنی؟ چه کاری می شود انجام داد؟ جوابش را نمی گویم ولی تو هم اگر به این سوال ها جواب بدهی شاید موفقیتت بیشتر بشود. شاید توجه نداری که گاهی نگاه من، من را موفق و یا شکست خورده می کند.
با یک خانه تکانی، دلت را از غم پاک کن. غم و غصه های الکی را از دلت بیرون کن تا جای آن رضایت و خوشبختی دلت را پر کند. آن وقت تازه می فهمی که وقتی نگاهت درست باشد خیلی چیزها خود به خود درست می شود
همه مردم رضای خودشان را در چیزهایی می بینند و اسمش را هم می گذارند حاجت. اگر خدا حاجتشان را بدهد از خدا راضی هستند وگرنه از خدا ناراضی می شوند. همین نارضایتی، نارضایتی بعدی را به دنبال دارد. چرا خیال می کنی تو بهتر از خدا نیازت را می دانی؟ چرا فکر می کنی هرچه تو فکر کنی بهترین است و تو از خدا بهتر می دانی چه اتفاق هایی باید برایت بیفتد؟
همه دنبال خوشبختی هستند؛ غافل از آنکه خوشبخت کسی است که از موقعیت و داشته هایش راضی باشد.اگر راضی بود، رضایتش رضایت بعدی را بدنبال می آورد. اینکه می گویم رضایت، رضایت بعدی را بدنبال د ارد و یا نارضایتی، نارضایتی بعدی را، به علت یک سنت در دنیاست و تو اگر سنت های دنیا را یاد بگیری و از رمز و رازهای آن استفاده کنی؛ خیلی زودتر موفق می شوی. تا حالا از صحبت های میان خدا و حضرت داود شنیده ای. در یکی از این احادیث قدسی یکی از مهم ترین راز های دنیا بیان شده است: یا داود ! تو می خواهی ! من هم می خواهم! آن می شود که من می خواهم ! اگر راضی بشوی به آنی که من می خواهم، آنی را می کنم که تو می خواهی! اگر زرنگی فرمول را بگیر و به خواسته هایت، حاجت هایت، نمی دانم خوشبختی دست پیدا کن!
نشنو از نی، نی نوای بینواست / بشنو از دل، دل حریم کبریاست
نی چو سوزد تل خاکستر شود / دل چو سوزد خانه دلبر شود
با یک خانه تکانی، دلت را از غم پاک کن. غم و غصه های الکی را از دلت بیرون کن تا جای آن رضایت و خوشبختی دلت را پر کند. آن وقت تازه می فهمی که وقتی نگاهت درست باشد خیلی چیزها خود به خود درست می شود. در این روزهای عزیز از جلوه رضای خدا، امام رضا (ع) می خواهم که واسطه بشود تا هم ما از خدا راضی باشیم، هم خدا از ما...
تو هم احساس می کنی دنیا سر سازگاری با تو ندارد؟ دلت حسابی از دنیا گرفته و نمی دانی چرا هیچ چیز این دنیا خوشحالت نمی کند؟ چند دقیقه ای را اینجا بگذران، شاید حال دلت خوب شد!
بشنو از نی چون حکایت می کند / از جدایی ها شکایت می کند
از نیســتان تا مرا ببــریده اند / از نفیرم مرد و زن نالیده اند
با خودم گفتم راستی چرا نوای نی این قدر محزون است؟! نوازنده اش هرچه هم سعی کند غم از نوای نی بیرون نمی رود! شاید غم نی از زمانی شروع شده که از نیستان بریده و جدا شده است. تا قبل از بریده شدنش اصلاً صدایی از نی بلند نمی شد. وقتی بریدنش، از درون خالی شد، تازگیاش را از دست داد و نوای غم انگیز از نهانخانه دلش بلند شد. هر کس هم که در نی بدمد، غم نی هویدا می شود و هر شنونده ای هم با آن هم نوا می شود. چون هر آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. چوپان در نی خود می دمد و تنهاییاش را فریاد می کند. اصلاً خود تنهایی غم دارد. نی تا وقتی همراه بقیه بود شاد و سرسبز بود، غم نداشت. جدایی از اصل و ریشه غم را در نهانخانه دل وارد می کند. بی ریشه که شد از درون خشک می شود و نوای غم سر می دهد. نی از حال خودش ناراضی است، پس نوای غم سر می دهد. نی از اصلش دور شده و برای رسیدن به حس رضایت باید به اصلش برگردد؛ حالا تو می دانی چرا غم داری؟ می دانی چرا نوای غم از نهان تو بلند شده است؟ چون دلت چیزهایی می خواهد که نداری. چون از آن جایی که باید باشی دور شدی؛ گاهی فکر می کنی چون به خواسته هایت نرسیدی غم داری، ولی این درست نیست. وقتی به اطرافت نگاه کنی می بینی آنهایی که به خیلی از خواسته هایشان نمی رسند، خود و بقیه را به خیلی چیزها می رسانند.
دقت کن؛ بهترین دکترها و دانشمندان از شهرهای محروم و از خانواده های کم بضاعت به جایی رسیدند. کمتر پیش می آید بچه های خانواده های ثروتمند صرفاً به خاطر ثروتشان انسان های موفقی شوند. یک بار به ثروتمندی که از کودکی با یتیمی و سختی کار کرده بود و در میانسالی زندگی خوبی داشت گفتم کدام یک از بچه هایت مثل خودت پرتلاش و موفق است؟ گفت هیچ کدام. چون من چیزی داشتم که آنها ندارند! گفتم: چی؟ گفت: احتیاج!
برایم خیلی جالب بود که همه ما از چیزی فرار می کنیم که مایه موفقیت ماست. «احتیاج»، امری که ما خیال می کنیم با خوشبختی که دنبالش هستیم هیچ اشتراکی ندارد. می خواهم دردش را بفهمم؛ به او می گویم: از زندگیت راضی هستی یا نه؟ می خواهی چه کار کنی؟ چه کاری می شود انجام داد؟ جوابش را نمی گویم ولی تو هم اگر به این سوال ها جواب بدهی شاید موفقیتت بیشتر بشود. شاید توجه نداری که گاهی نگاه من، من را موفق و یا شکست خورده می کند.
با یک خانه تکانی، دلت را از غم پاک کن. غم و غصه های الکی را از دلت بیرون کن تا جای آن رضایت و خوشبختی دلت را پر کند. آن وقت تازه می فهمی که وقتی نگاهت درست باشد خیلی چیزها خود به خود درست می شود
همه مردم رضای خودشان را در چیزهایی می بینند و اسمش را هم می گذارند حاجت. اگر خدا حاجتشان را بدهد از خدا راضی هستند وگرنه از خدا ناراضی می شوند. همین نارضایتی، نارضایتی بعدی را به دنبال دارد. چرا خیال می کنی تو بهتر از خدا نیازت را می دانی؟ چرا فکر می کنی هرچه تو فکر کنی بهترین است و تو از خدا بهتر می دانی چه اتفاق هایی باید برایت بیفتد؟
همه دنبال خوشبختی هستند؛ غافل از آنکه خوشبخت کسی است که از موقعیت و داشته هایش راضی باشد.اگر راضی بود، رضایتش رضایت بعدی را بدنبال می آورد. اینکه می گویم رضایت، رضایت بعدی را بدنبال د ارد و یا نارضایتی، نارضایتی بعدی را، به علت یک سنت در دنیاست و تو اگر سنت های دنیا را یاد بگیری و از رمز و رازهای آن استفاده کنی؛ خیلی زودتر موفق می شوی. تا حالا از صحبت های میان خدا و حضرت داود شنیده ای. در یکی از این احادیث قدسی یکی از مهم ترین راز های دنیا بیان شده است: یا داود ! تو می خواهی ! من هم می خواهم! آن می شود که من می خواهم ! اگر راضی بشوی به آنی که من می خواهم، آنی را می کنم که تو می خواهی! اگر زرنگی فرمول را بگیر و به خواسته هایت، حاجت هایت، نمی دانم خوشبختی دست پیدا کن!
نشنو از نی، نی نوای بینواست / بشنو از دل، دل حریم کبریاست
نی چو سوزد تل خاکستر شود / دل چو سوزد خانه دلبر شود
با یک خانه تکانی، دلت را از غم پاک کن. غم و غصه های الکی را از دلت بیرون کن تا جای آن رضایت و خوشبختی دلت را پر کند. آن وقت تازه می فهمی که وقتی نگاهت درست باشد خیلی چیزها خود به خود درست می شود. در این روزهای عزیز از جلوه رضای خدا، امام رضا (ع) می خواهم که واسطه بشود تا هم ما از خدا راضی باشیم، هم خدا از ما...