25-07-2014، 12:40
در دوران سلطنت رضاشاه اداره تامینات و آگاهی شهربانی که تحت عنوان پلیس سیاسی هم از آن یاد میشود، مهمترین وتنها تشکیلات عهدهدار وظیفه اطلاعاتی و امنیتی در اقصی نقاط کشور بود.
با این احوال بهدنبال برکناری رضاشاه از سلطنت، دستگاه اطلاعاتی و امنیتی او نیز که سابقه سوء و بهشدت تاسفباری در نقض حقوق اساسی مردم ایران از اقشار و گروههای مختلف داشت، بهسرعت رو به ضعف گرایید و در همان حال تا سالها بعد، سازمان اطلاعاتی ــ انتظامی و امنیتی کارآمد و درعینحال انسجامیافتهای در کشور بهوجود نیامد. در این میان، بعضی از نیروهای نظامی و انتظامی کشور، نظیر ارتش و ژاندارمری، به سازماندهی تشکیلات اطلاعاتی محدودی در حیطه فعالیت خود اقدام کردند و برخی واحدهای نظامی و امنیتی دیگر نیز در برهههای مختلف و برحسب ضرورت و مقتضیاتی که پیش میآمد، عهدهدار وظایف اطلاعاتی ــ امنیتی و پلیسی ــ انتظامی شدند و حتی در مقاطعی بعضی از نخستوزیران در وضعیت فقدان سازمانی انسجامیافته و کارآمد در عرصه امور اطلاعاتی و امنیتی، انحصاراً به تشکیل نیرویی محدود همت گماردند که صرفاً از شخص آنان تبعیت میکرد.
هنگامیکه ساواک تشکیل شد، چند دستگاه اطلاعاتی ــ امنیتی و پلیسی دیگر در کشور فعالیت داشتند، ولی برخلاف آنچه انتظار میرفت، با آغاز فعالیت ساواک محدودیتی در کار آنها بهوجود نیامد و در حیطه عمل آنها نیز تغییری داده نشد. بدینترتیب و به رغم تمام مشکلاتی که هر از چندگاه بهوجود میآمد تا پایان دوران سلطنت محمدرضاشاه همزمان با ساواک چند سازمان اطلاعاتی ــ امنیتی دیگر هم بهطور موازی فعالیتهایی مشابه داشتند که هرچند در حد و اندازه و حیطه عمل ساواک ظاهر نشدند، همان اندازه فعالیت محدود ولی همسو و موازی هم، گاه برای ساواک مشکلاتی پدید میآورد.
شاه ارتش را به واحدهای مختلف تقسیم کرده بود و با هر فرماندهی، جداگانه ارتباط داشت و آنها در حال رقابت با هم بودند. همه سازمانها از ساواک بیمناک بودند. با همه اینها شاه دستگاه امنیتی دیگری در مقابل ساواک قرار داده بود؛ بازرسی شاهنشاهی ــ شهربانی ــ رکن 2 ستاد ارتش که مستقیماً به شاه گزارش میدادند و در اکثر مواقع گزارش یکدیگر را خنثی میکردند. در زمان سپهبد بختیار و سرلشگر پاکروان در ساواک کوشش میشد افراد درست و بیغرضی را وارد بکنند که گزارش نادرست ندهند، ولی در زمان نصیری و عامل فعالش، پرویز ثابتی، رعایت هیچ اصولی را نمیکردند که تجاوزات و تعدیات فراوان شد. دست به کشتارها و تصفیهها زده شد.
اما برخلاف آنچه شاه تصور میکرد در بلندمدت اینگونه رقابتافکنی و ایجاد دستگاههای موازی اطلاعاتی ــ امنیتی نفعی برای او نداشت و هنگامی که قهر انقلابی مردم ایران بساط سلطنت استبدادی و غیردموکراتیک او را، که در زوایای مختلف دچار فسادی درمانناپذیر شده بود، با تهدیدی جدی مواجه ساخت، همین تشتت در نظام اطلاعاتی کشور خود عاملی شد برای مغفولماندن حکومت از مجموعه تحولاتی که در کشور رخ میداد. در دوران انقلاب، طی سالهای 1356ــ1357، هم این دستگاههای اطلاعاتی و موازی با ساواک هیچگاه نتوانستند به وحدت عمل معقولی دست یابند. رقابت درونی روسای دوایر انتظامی و اطلاعاتی موازی با ساواک، در دوران انقلاب، رژیم پهلوی را بیش از پیش در مواجهه با بحران پیشآمده متحیر و سرگردان ساخت.
پس از خروج رضاشاه از کشور، دستگاه اطلاعاتی ــ امنیتی او نیز، که عمدتاً در شهربانی متمرکز بود، به فتور و نابسامانی دچار شد. اداره آگاهی و پلیس سیاسی (اداره تامینات) که عمده وظیفه اطلاعاتی ــ امنیتی را عهدهدار بود، بسیاری از فعالیتهای روا و ناروای پیشین را به کناری نهاد، و حداقل تا اواخر دهه 1330 و اوایل دهه 1340 کمتر شاهد اعمال بیقاعده و نااندیشیده اداره آگاهی شهربانی هستیم. سازمان دیگری که از همان دوران رضاشاه امور اطلاعاتی و ضدجاسوسی را انجام میداد رکن 2 ارتش بود که در دوره رضاشاه بهندرت اقدام خاصی در این باره انجام داد و حیطه فعالیت و عمل آن نیز چندان وسیع نبود. پس از سقوط رضاشاه، رکن 2 ارتش مهمترین تشکیلات اطلاعاتی ــ امنیتی و ضدجاسوسی کشور محسوب میشد. بااینحال رکن 2 ارتش تشکیلاتی کوچک بود و آنچنان که انتظار میرفت، نمیتوانست وظایف یک دستگاه اطلاعاتی ــ امنیتی و ضدجاسوسی انسجامیافته و کارآمد را انجام دهد و این هم که در دهه 1320 و اوایل دهه 1330، حزب توده توانست بسیاری از افسران و اعضای ریز و درشت ارتش را جذب کند و بدینطریق از افشای فعالیتهای آن سازمان جلوگیری نماید، تا حد زیادی از کاستی در حیطه عمل و فعالیت دستگاه اطلاعاتی ــ امنیتی و اطلاعاتی کشور حکایت میکرد. بدینترتیب رکن 2 ارتش، که عهدهدار وظیفه اطلاعاتی و ضدجاسوسی بود، حتی نمیتوانست نفوذ مخالفان سیاسی را در بدنه ارتش تحت کنترل و مراقبت جدی قرار دهد و کشف نماید، و فقط پس از کودتای 28 مرداد 1332 بود که فرمانداری نظامی بر این مهم دست یافت .
رکن 2 ارتش، که پس از تغییر و تحولاتی در ساختار سازمانی ارتش به اداره دوم تغییر نام یافت، پس از کودتای بیستوهشتم مرداد 1332 هم کماکان به فعالیتش ادامه داد. اما چنانکه مطلوب مسئولان امر بود، نتوانست به جایگاه مهمی در نظام اطلاعاتی ــ امنیتی کشور دست یابد و گویا وقتی آشکار شد که پس از پایان کار فرمانداری نظامی (در سالهای 1332ــ1335) از توان و امکانات لازم برای گسترش کمی و کیفی حیطه فعالیت و عمل برخوردار نخواهد شد، طرح تشکیل ساواک بهطور جدی مورد بررسی و توجه قرار گرفت.
باایناحوال رکن 2 ارتش (اداره دوم) تا پایان دوره سلطنت محمدرضا پهلوی کماکان عضوی از خانواده اطلاعاتی ــ امنیتی و ضدجاسوسی کشور باقی ماند و فعالیتهای آن موازی (که گاه مشکلاتی را نیز پدیده میآورد) با ساواک و سایر تشکیلات اطلاعاتی ــ امنیتی تداوم پیدا کرد.
از واحدهای اطلاعاتی ــ پلیسی مهم کشور تا هنگام تشکیل ساواک فرمانداری نظامی بود که ریاست آن را تیمور بختیار بر عهده داشت و بلافاصله پس از سقوط دولت دکتر مصدق به منظور تعقیب، دستگیری و سرکوب مخالفان سیاسی حکومت فعالیتش را آغاز کرد و تا هنگامی که ساواک سروسامان یابد و فعالیتش آغاز شود، فرمانداری نظامی با شدت و حدّت تمام، وظایف محوله را انجام میداد. طی دوره تقریباً سهونیمساله فعالیت فرمانداری نظامی تحت امر تیمور بختیار بزرگترین شبکه مخفی حزب توده در نیروهای انتظامی و ارتش کشف و از میان برداشته شد و به حزب توده آسیبهایی جدی وارد آمد و در همان حال سایر مخالفان سیاسی، مذهبی حکومت نیز بهشدت سرکوب شدند.
از دیگر واحدهای انتظامی آن روزگار ژاندارمری بود که پس از جنگ جهانی دوم به دست کارشناسان نظامی و اطلاعاتی امریکا تجدید سازمان شد و همکاری امریکائیان با آن تا اواخر عمر رژیم پهلوی ادامه یافت. ژاندارمری چندان در عرصههای اطلاعاتی و ضدجاسوسی فعالیت نداشت و بیشتر وظیفه استقرار امنیت و نظم را در اقصی نقاط کشور بر عهده داشت.
از دیگر واحدهایی که فعالیت اطلاعاتی محدودی داشت دژبانی ارتش بود که به حیطه عمل و فعالیت آن توجه جدی نشد و فعالیت آن در محدوده ارتش باقی ماند.
اساساً بهخاطر فقدان دستگاه اطلاعاتی ــ امنیتی کارآمد و انسجامیافته، در دهه 1320 شاهد تاسیس برخی تشکیلات اطلاعاتی خصوصی از سوی نخستوزیران وقت هستیم. از جمله این نخستوزیران، میتوان به قوامالسلطنه اشاره کرد که به همین دلیل، در دولت برای امور روزمره دوران زمامداریش سرویس اطلاعاتی ــ جاسوسی محدودی تشکیل داد که فقط برای شخص او فعالیت میکرد.
سازمان اطلاعاتی کوک
در زمینه واژه « کوک » گفته شده که این واژه ترکیبی از سه کلمه کجور ، کلارستان و نور است که هر سه از شهرهای استان مازندران هستند. گفته شده است که سازمان کوک از ابتکارات رکن 2 ارتش بود و هویت مخفی داشت که هدف آن مقابله با گسترش کمونیسم و حزب توده در شهرهای شمالی کشور بود. اما به تدریج حیطه فعالیت آن گسترش یافت و مراقبت و کنترل طرفداران مصدق و جبهه ملی را نیز برعهده گرفت. سازمان کوک تشکیلاتی بود که اساساً از دربار و شخص شاه حمایت میکرد و اعضای آن به تدریج در سراسر کشور در دوایر دولتی، وزارتخانهها و سایر بخشهای جامعه نفوذ کردند. عمده فعالیت آنها در راستای تقویت دربار و شاه در برابر مخالفان سیاسی او بود. هرگاه موضوع مهمی پیش میآمد اعضای کوک جلسات مخفی تشکیل میدادند و درباره چگونگی برخورد با آن به تبادل نظر، گفتگو و رایزنی میپرداختند. سازمان کوک ارتباطات اطلاعاتی و خبررسانی قدرتمندی داشت که سراسر کشور را با مرکز و دربار مربوط میساخت.
وظیفه اعضا، شناسایی مخالفان رژیم در سطوح بالای اجتماعی و همچنین جمعآوری اطلاعات درباره روسای ادارات و سازمانهای دولتی و بخش خصوصی و سایر فعل و انفعالاتی است که در منطقه صورت میگیرد. درباره مسئوولین ادارات و موسسات، نسبت به سوء استفاده آنان از موقعیت و نیز فساد ادارات گزارشهای مستندی تهیه و در جلسات مطرح میشود که پس از بررسی و درج مسایل مطروح در صورت جلسات، مراتب به مرکز گزارش میشود.
اولین رئیس کوک حاجی علی کیا در سال 1285ش در مازندران متولد و در دوران جوانی وارد خدمت ارتش شده بود و مدتها جهت تحصیل نظامی و سایر مأموریتهای محوله در کشورهای اروپایی اقامت داشت و طی همان دوران در دانشگاه جنگ سوئد دوره عالی ستاد را گذرانید و پس از بازگشت به کشور مورد توجه سپهبد رزمآرا قرار گرفته به ریاست بخش تجسس رکن دوم ستاد ارتش منصوب شد و به زودی از طرفداران جدی دربار و شخص شاه شد. او در سال 1336 به دنبال عزل سرلشکر قرهنی به ریاست اداره دوم ستاد ارتش منصوب شد و مدتی بعد درجه سپهبدی گرفت. شاه بر آن بود با گماردن او به ریاست رکن 2 ارتش رقیب قدرتمندی در برابر تیموربختیار علم کند که به تازگی به ریاست ساواک منصوب شده بود. حاجی علی کیا تقریباً همزمان با تیمور بختیار و در سال 1339 ش بازنشسته شد و در دوره علی امینی دستگیر و زندانی شد. در دوران زندان هم ارتباط او با اعضای سازمان کوک قطع نشد.
با این احوال بهدنبال برکناری رضاشاه از سلطنت، دستگاه اطلاعاتی و امنیتی او نیز که سابقه سوء و بهشدت تاسفباری در نقض حقوق اساسی مردم ایران از اقشار و گروههای مختلف داشت، بهسرعت رو به ضعف گرایید و در همان حال تا سالها بعد، سازمان اطلاعاتی ــ انتظامی و امنیتی کارآمد و درعینحال انسجامیافتهای در کشور بهوجود نیامد. در این میان، بعضی از نیروهای نظامی و انتظامی کشور، نظیر ارتش و ژاندارمری، به سازماندهی تشکیلات اطلاعاتی محدودی در حیطه فعالیت خود اقدام کردند و برخی واحدهای نظامی و امنیتی دیگر نیز در برهههای مختلف و برحسب ضرورت و مقتضیاتی که پیش میآمد، عهدهدار وظایف اطلاعاتی ــ امنیتی و پلیسی ــ انتظامی شدند و حتی در مقاطعی بعضی از نخستوزیران در وضعیت فقدان سازمانی انسجامیافته و کارآمد در عرصه امور اطلاعاتی و امنیتی، انحصاراً به تشکیل نیرویی محدود همت گماردند که صرفاً از شخص آنان تبعیت میکرد.
هنگامیکه ساواک تشکیل شد، چند دستگاه اطلاعاتی ــ امنیتی و پلیسی دیگر در کشور فعالیت داشتند، ولی برخلاف آنچه انتظار میرفت، با آغاز فعالیت ساواک محدودیتی در کار آنها بهوجود نیامد و در حیطه عمل آنها نیز تغییری داده نشد. بدینترتیب و به رغم تمام مشکلاتی که هر از چندگاه بهوجود میآمد تا پایان دوران سلطنت محمدرضاشاه همزمان با ساواک چند سازمان اطلاعاتی ــ امنیتی دیگر هم بهطور موازی فعالیتهایی مشابه داشتند که هرچند در حد و اندازه و حیطه عمل ساواک ظاهر نشدند، همان اندازه فعالیت محدود ولی همسو و موازی هم، گاه برای ساواک مشکلاتی پدید میآورد.
شاه ارتش را به واحدهای مختلف تقسیم کرده بود و با هر فرماندهی، جداگانه ارتباط داشت و آنها در حال رقابت با هم بودند. همه سازمانها از ساواک بیمناک بودند. با همه اینها شاه دستگاه امنیتی دیگری در مقابل ساواک قرار داده بود؛ بازرسی شاهنشاهی ــ شهربانی ــ رکن 2 ستاد ارتش که مستقیماً به شاه گزارش میدادند و در اکثر مواقع گزارش یکدیگر را خنثی میکردند. در زمان سپهبد بختیار و سرلشگر پاکروان در ساواک کوشش میشد افراد درست و بیغرضی را وارد بکنند که گزارش نادرست ندهند، ولی در زمان نصیری و عامل فعالش، پرویز ثابتی، رعایت هیچ اصولی را نمیکردند که تجاوزات و تعدیات فراوان شد. دست به کشتارها و تصفیهها زده شد.
اما برخلاف آنچه شاه تصور میکرد در بلندمدت اینگونه رقابتافکنی و ایجاد دستگاههای موازی اطلاعاتی ــ امنیتی نفعی برای او نداشت و هنگامی که قهر انقلابی مردم ایران بساط سلطنت استبدادی و غیردموکراتیک او را، که در زوایای مختلف دچار فسادی درمانناپذیر شده بود، با تهدیدی جدی مواجه ساخت، همین تشتت در نظام اطلاعاتی کشور خود عاملی شد برای مغفولماندن حکومت از مجموعه تحولاتی که در کشور رخ میداد. در دوران انقلاب، طی سالهای 1356ــ1357، هم این دستگاههای اطلاعاتی و موازی با ساواک هیچگاه نتوانستند به وحدت عمل معقولی دست یابند. رقابت درونی روسای دوایر انتظامی و اطلاعاتی موازی با ساواک، در دوران انقلاب، رژیم پهلوی را بیش از پیش در مواجهه با بحران پیشآمده متحیر و سرگردان ساخت.
بهدنبال برکناری رضاشاه از سلطنت، دستگاه اطلاعاتی و امنیتی او نیز که سابقه سوء و بهشدت تاسفباری در نقض حقوق اساسی مردم ایران از اقشار و گروههای مختلف داشت، بهسرعت رو به ضعف گرایید و در همان حال تا سالها بعد، سازمان اطلاعاتی ــ انتظامی و امنیتی کارآمد و درعینحال انسجامیافتهای در کشور بهوجود نیامد
دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی بعد از رضاشاهپس از خروج رضاشاه از کشور، دستگاه اطلاعاتی ــ امنیتی او نیز، که عمدتاً در شهربانی متمرکز بود، به فتور و نابسامانی دچار شد. اداره آگاهی و پلیس سیاسی (اداره تامینات) که عمده وظیفه اطلاعاتی ــ امنیتی را عهدهدار بود، بسیاری از فعالیتهای روا و ناروای پیشین را به کناری نهاد، و حداقل تا اواخر دهه 1330 و اوایل دهه 1340 کمتر شاهد اعمال بیقاعده و نااندیشیده اداره آگاهی شهربانی هستیم. سازمان دیگری که از همان دوران رضاشاه امور اطلاعاتی و ضدجاسوسی را انجام میداد رکن 2 ارتش بود که در دوره رضاشاه بهندرت اقدام خاصی در این باره انجام داد و حیطه فعالیت و عمل آن نیز چندان وسیع نبود. پس از سقوط رضاشاه، رکن 2 ارتش مهمترین تشکیلات اطلاعاتی ــ امنیتی و ضدجاسوسی کشور محسوب میشد. بااینحال رکن 2 ارتش تشکیلاتی کوچک بود و آنچنان که انتظار میرفت، نمیتوانست وظایف یک دستگاه اطلاعاتی ــ امنیتی و ضدجاسوسی انسجامیافته و کارآمد را انجام دهد و این هم که در دهه 1320 و اوایل دهه 1330، حزب توده توانست بسیاری از افسران و اعضای ریز و درشت ارتش را جذب کند و بدینطریق از افشای فعالیتهای آن سازمان جلوگیری نماید، تا حد زیادی از کاستی در حیطه عمل و فعالیت دستگاه اطلاعاتی ــ امنیتی و اطلاعاتی کشور حکایت میکرد. بدینترتیب رکن 2 ارتش، که عهدهدار وظیفه اطلاعاتی و ضدجاسوسی بود، حتی نمیتوانست نفوذ مخالفان سیاسی را در بدنه ارتش تحت کنترل و مراقبت جدی قرار دهد و کشف نماید، و فقط پس از کودتای 28 مرداد 1332 بود که فرمانداری نظامی بر این مهم دست یافت .
رکن 2 ارتش، که پس از تغییر و تحولاتی در ساختار سازمانی ارتش به اداره دوم تغییر نام یافت، پس از کودتای بیستوهشتم مرداد 1332 هم کماکان به فعالیتش ادامه داد. اما چنانکه مطلوب مسئولان امر بود، نتوانست به جایگاه مهمی در نظام اطلاعاتی ــ امنیتی کشور دست یابد و گویا وقتی آشکار شد که پس از پایان کار فرمانداری نظامی (در سالهای 1332ــ1335) از توان و امکانات لازم برای گسترش کمی و کیفی حیطه فعالیت و عمل برخوردار نخواهد شد، طرح تشکیل ساواک بهطور جدی مورد بررسی و توجه قرار گرفت.
باایناحوال رکن 2 ارتش (اداره دوم) تا پایان دوره سلطنت محمدرضا پهلوی کماکان عضوی از خانواده اطلاعاتی ــ امنیتی و ضدجاسوسی کشور باقی ماند و فعالیتهای آن موازی (که گاه مشکلاتی را نیز پدیده میآورد) با ساواک و سایر تشکیلات اطلاعاتی ــ امنیتی تداوم پیدا کرد.
از واحدهای اطلاعاتی ــ پلیسی مهم کشور تا هنگام تشکیل ساواک فرمانداری نظامی بود که ریاست آن را تیمور بختیار بر عهده داشت و بلافاصله پس از سقوط دولت دکتر مصدق به منظور تعقیب، دستگیری و سرکوب مخالفان سیاسی حکومت فعالیتش را آغاز کرد و تا هنگامی که ساواک سروسامان یابد و فعالیتش آغاز شود، فرمانداری نظامی با شدت و حدّت تمام، وظایف محوله را انجام میداد. طی دوره تقریباً سهونیمساله فعالیت فرمانداری نظامی تحت امر تیمور بختیار بزرگترین شبکه مخفی حزب توده در نیروهای انتظامی و ارتش کشف و از میان برداشته شد و به حزب توده آسیبهایی جدی وارد آمد و در همان حال سایر مخالفان سیاسی، مذهبی حکومت نیز بهشدت سرکوب شدند.
از دیگر واحدهای انتظامی آن روزگار ژاندارمری بود که پس از جنگ جهانی دوم به دست کارشناسان نظامی و اطلاعاتی امریکا تجدید سازمان شد و همکاری امریکائیان با آن تا اواخر عمر رژیم پهلوی ادامه یافت. ژاندارمری چندان در عرصههای اطلاعاتی و ضدجاسوسی فعالیت نداشت و بیشتر وظیفه استقرار امنیت و نظم را در اقصی نقاط کشور بر عهده داشت.
از دیگر واحدهایی که فعالیت اطلاعاتی محدودی داشت دژبانی ارتش بود که به حیطه عمل و فعالیت آن توجه جدی نشد و فعالیت آن در محدوده ارتش باقی ماند.
اساساً بهخاطر فقدان دستگاه اطلاعاتی ــ امنیتی کارآمد و انسجامیافته، در دهه 1320 شاهد تاسیس برخی تشکیلات اطلاعاتی خصوصی از سوی نخستوزیران وقت هستیم. از جمله این نخستوزیران، میتوان به قوامالسلطنه اشاره کرد که به همین دلیل، در دولت برای امور روزمره دوران زمامداریش سرویس اطلاعاتی ــ جاسوسی محدودی تشکیل داد که فقط برای شخص او فعالیت میکرد.
سازمان اطلاعاتی کوک
در زمینه واژه « کوک » گفته شده که این واژه ترکیبی از سه کلمه کجور ، کلارستان و نور است که هر سه از شهرهای استان مازندران هستند. گفته شده است که سازمان کوک از ابتکارات رکن 2 ارتش بود و هویت مخفی داشت که هدف آن مقابله با گسترش کمونیسم و حزب توده در شهرهای شمالی کشور بود. اما به تدریج حیطه فعالیت آن گسترش یافت و مراقبت و کنترل طرفداران مصدق و جبهه ملی را نیز برعهده گرفت. سازمان کوک تشکیلاتی بود که اساساً از دربار و شخص شاه حمایت میکرد و اعضای آن به تدریج در سراسر کشور در دوایر دولتی، وزارتخانهها و سایر بخشهای جامعه نفوذ کردند. عمده فعالیت آنها در راستای تقویت دربار و شاه در برابر مخالفان سیاسی او بود. هرگاه موضوع مهمی پیش میآمد اعضای کوک جلسات مخفی تشکیل میدادند و درباره چگونگی برخورد با آن به تبادل نظر، گفتگو و رایزنی میپرداختند. سازمان کوک ارتباطات اطلاعاتی و خبررسانی قدرتمندی داشت که سراسر کشور را با مرکز و دربار مربوط میساخت.
اما برخلاف آنچه شاه تصور میکرد در بلندمدت اینگونه رقابتافکنی و ایجاد دستگاههای موازی اطلاعاتی ــ امنیتی نفعی برای او نداشت و هنگامی که قهر انقلابی مردم ایران بساط سلطنت استبدادی و غیردموکراتیک او را، که در زوایای مختلف دچار فسادی درمانناپذیر شده بود، با تهدیدی جدی مواجه ساخت
طی سال هایی که ساواک تأسیس شد و فعالیتش را آغاز کرد، سازمان کوک همچنان اقداماتش را ادامه داد و به نیروی اطلاعاتی ـ جاسوسی قابل اعتنایی تبدیل شد. فعالیت های این سازمان موازی با فعالیت های اطلاعاتی ـ امنیتی ساواک بود و مراکز اطلاعاتی و پایگاه های خبررسانی آن مستقلانه اخبار و اطلاعات حوزه فعالیت خود را به مرکز گزارش میدادند.وظیفه اعضا، شناسایی مخالفان رژیم در سطوح بالای اجتماعی و همچنین جمعآوری اطلاعات درباره روسای ادارات و سازمانهای دولتی و بخش خصوصی و سایر فعل و انفعالاتی است که در منطقه صورت میگیرد. درباره مسئوولین ادارات و موسسات، نسبت به سوء استفاده آنان از موقعیت و نیز فساد ادارات گزارشهای مستندی تهیه و در جلسات مطرح میشود که پس از بررسی و درج مسایل مطروح در صورت جلسات، مراتب به مرکز گزارش میشود.
اولین رئیس کوک حاجی علی کیا در سال 1285ش در مازندران متولد و در دوران جوانی وارد خدمت ارتش شده بود و مدتها جهت تحصیل نظامی و سایر مأموریتهای محوله در کشورهای اروپایی اقامت داشت و طی همان دوران در دانشگاه جنگ سوئد دوره عالی ستاد را گذرانید و پس از بازگشت به کشور مورد توجه سپهبد رزمآرا قرار گرفته به ریاست بخش تجسس رکن دوم ستاد ارتش منصوب شد و به زودی از طرفداران جدی دربار و شخص شاه شد. او در سال 1336 به دنبال عزل سرلشکر قرهنی به ریاست اداره دوم ستاد ارتش منصوب شد و مدتی بعد درجه سپهبدی گرفت. شاه بر آن بود با گماردن او به ریاست رکن 2 ارتش رقیب قدرتمندی در برابر تیموربختیار علم کند که به تازگی به ریاست ساواک منصوب شده بود. حاجی علی کیا تقریباً همزمان با تیمور بختیار و در سال 1339 ش بازنشسته شد و در دوره علی امینی دستگیر و زندانی شد. در دوران زندان هم ارتباط او با اعضای سازمان کوک قطع نشد.
تا هنگامی که ساواک سروسامان یابد و فعالیتش آغاز شود، فرمانداری نظامی با شدت و حدّت تمام، وظایف محوله را انجام میداد
پس از کیا سرلشکر همایونی به ریاست سازمان کوک منصوب شد. اما این جابه جایی به نفوذ حاجی علی کیا در سازمان کیا پایان نداد. با این حال سازمان کوک به تدریج انسجام سابقش را از دست داد و اعضای آن که از مدیریت و سازماندهی آن رضایت چندانی نداشتنند از قبول مسئولیتهای محوله سرباز زدند.حسین فردوست که به خاطر ریاست بر دفتر ویژه اطلاعات و ارتباط نزدیکش با شخص شاه اطلاعات قابل توجهی درباره سازمان کوک داشت معتقد است که این سازمان در اواخر دوره ریاست حاجی علی کیا از رونق افتاد و علت آن نیز به فساد گرائیدن کیا بود.