امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اطلاعات و اعترافات؛ حقایقی از کودتای سیا علیه مصدق

#1
تاریخ ایرانی: برای کسانی که سررشته‌ای از «کنایه» دارند، دوشنبه گذشته فرصت مناسبی بود تا از اطلاعیه کاخ سفید لذت ببرند. اگرچه کاخ سفید از آنچه که در شرف اتفاق بود آگاهی داشت، ولی کوچکترین دخالتی در تصمیم دولت بریتانیا برای دستگیری دیوید میراندا شریک زندگی گلن گرینوالد، خبرنگار گاردین در فرودگاه هیترو لندن نداشته است. دولت بریتانیا دیوید میراندا را به مدت ۹ ساعت تحت بازداشت قرار داد و لپ‌تاپ، تلفن همراه و باقی وسایل شخصی‌اش گرفته شد. جملهٔ دقیق کاخ سفید این بود: مساله‌ای که منحصرا به دوستان بریتانیایی ما مربوط است؛ این قضیه کوچکترین ارتباطی به ما نداشت. جاش ارنست سخنگوی کاخ سفید گفت: «این تصمیمی است که آن‌ها به صورت مستقل گرفته‌اند.»



همزمان در گوشهٔ دیگری از شهر، سیا با پیگیری‌های مالکوم برن مدیر تحقیقات آرشیو ملی ایالات متحده، نقش خود را در انجام عملیات اطلاعاتی مشترک با بریتانیا پذیرفت: کودتای آگوست ۱۹۵۳ که محمد مصدق، نخست‌وزیر ایران را از قدرت ساقط کرد و شاه را به قدرت بازگرداند. شاه، بازیچه‌ای برای واشنگتن و لندن بود که پیش از فرارش از ایران در ژانویهٔ سال ۱۹۷۹، ۲۶ سال حکومت کرد.



شش دهه پس از آنکه جمعیتی از هواداران شاه به سرکردگی عوامل آمریکایی و انگلیسی بر خانهٔ مصدق تاختند، مالکوم برن خلاصه‌ای از اسناد داخلی سیا را منتشر کرد که در آن برای نخستین ‌بار به نقش سازمان اطلاعاتی آمریکا به عنوان طراح نقشهٔ کودتا پرداخته شده بود.



نقش سیا در این کودتا که بعد‌ها به عنوان مدلی برای عملیات مشابه در گواتمالا، کوبا و دیگر کشور‌ها قرار گرفت، بر همگان آشکار است و تا به امروز مایهٔ خشم ایرانیان نسبت به آمریکا است. کرمیت روزولت، نوهٔ تئودور روزولت، ماموری بود که کودتا را در ایران هدایت کرد. تا اندکی پیش سازمان اطلاعاتی آمریکا میزان دخالت خود در این عملیات، با اسم رمز تی پی آژاکس (TPAJAX) را نزد عموم افشا نکرده بود. روند این موضوع دیگر تغییر یافته است. در پروندهٔ درون سازمانی مربوط به کودتا که در دههٔ هفتاد میلادی نگاشته شده و تا پیش از افشا توسط برن محرمانه باقی مانده بود، نویسندهٔ نا‌شناس این‌گونه نوشته است: «کودتای ارتش برای سرنگونی مصدق و کابینهٔ جبههٔ ملی، به دستور سیا و به عنوان بخشی از سیاست خارجی آمریکا توسط بالا‌ترین مقامات دولتی طراحی و تائید گردید.» اعترافاتی سنگین در تضاد با آنچه که دولت آیزنهاور به شدت آن را تکذیب کرده بود، همچنین برای کسانی که مدعی روایت دیگری از این حادثه بودند و سقوط مصدق را حاصل تلاش‌های داخلی می‌دانستند که با کمک اندکی از جانب آمریکا و انگلیس حاصل شده بود.



تاریخ‌نگار سیا ادامه می‌دهد: «راه حلی نبود که به آسانی و محرمانه به دست بیاید، بلکه ماموریتی رسمی بود... روش‌های معمول تجاری و روابط منطقی بین‌المللی با شکست مواجه شده بودند. تی پی آژاکس آخرین راه حل بود.»



این گزارش‌ها بخشی از اسناد سیا هستند که مالکوم برن با استفاده از قانون آزادی اطلاعات به آن‌ها دست یافته است. این اسناد با روایت دیگری از کودتا که در سال ۱۹۵۴ توسط یکی از عوامل سیا، دونالد ویلبر نوشته شد و در سال ۲۰۰۰ جیمز رایزن، یکی از گزارشگران نیویورک تایمز آن را منتشر کرد، تفاوت دارد.



گزارش ویلبر تقریبا هم‌دورهٔ کودتا بود و جزئیات زیادی از تلاش برای کودتا را شامل می‌شد که همگی به شکست انجامیدند. اما اسناد تازه انتشار یافته (قسمت‌هایی از این اسناد پیش از این منتشر شده بودند) نگاهی وسیع‌تر و متفاوتی دارد. علاوه بر اینکه دستور مستقیم دوایت آیزنهاور، رئیس‌جمهور آمریکا در سرنگونی یک دولت خارجی را اثبات می‌کند، اطلاعات جالب توجه دیگری را نیز شامل می‌شود.



ایالات متحده آمریکا به این کودتا به چشم یک مانور برای جنگ سرد می‌نگریست. انگلیسی‌ها نیز مشتاق سرنگونی مصدق بودند، چرا که در ماه می ‌۱۹۵۱ میادین نفتی را از کنترل کمپانی ایران و انگلیس (که بعد‌ها به BP تغییر یافت) خارج کرده و صنعت نفت را ملی کرده بود.



طبق اطلاعات به دست آمده از این اسناد، از نظر واشنگتن بزرگترین گناه مصدق این بود که با اتحاد جماهیر شوروی مراوداتی داشت. شوروی نیز همانند بریتانیا سابقهٔ استعمار در ایران را داشت. با افزایش دشمنی میان لندن و تهران، بریتانیا، ایران را از فروش نفت به جامعهٔ بین‌الملل بازداشت و در نتیجه دولت از تمامی منافع و درآمدهای مورد نیازش محروم شد. سیا و دیگر سازمان‌های آمریکایی نگران آن شدند که ایران برای برآورده کردن نیازهای اقتصادی و چه بسا نظامی‌اش، به شوروی پناه ببرد.



در بخش دیگری از تاریخ‌نگاری سازمان اطلاعاتی آمریکا آمده است: «اگر بریتانیا چتربازان و ناوهای جنگی‌اش را به ایران اعزام می‌کرد همان‌گونه که چند سال بعد علیه مصر در کانال سوئز مستقرشان کرد، بدون تردید اتحاد جماهیر شوروی نیز بخش‌های شمالی ایران را به اشغال خود در می‌آورد... همچنین بسیار محتمل بود که شوروی برای حمایت از متحد خود یعنی ایران، نیرو‌هایش را عازم جنوب کند. در آن صورت غرب نه تنها نفت ایران را برای همیشه از دست می‌داد، بلکه زنجیرهٔ دفاعی آمریکا به دور اتحاد جماهیر شوروی نیز شکاف بر می‌داشت. این فرصتی بود برای شوروی برای دستیابی به رویای دیرین خود، یعنی بنادر خلیج فارس و حائل شدن میان ترکیه و هند. در چنین شرایطی وقوع جنگ جهانی سوم بسیار محتمل به نظر می‌رسید. هنگامی که مشخص شد عناصر زیادی در ایران از قمارهایی که مصدق انجام می‌دهد و کشور را به سوی خطر سوق می‌دهد ابراز نارضایتی می‌کنند، خطر انجام کودتای آمریکایی قابل قبول‌تر از پذیرش شرایط نا‌معلوم و غیرقابل پیش‌بینی بود.»



مصدق که به یک خاندان برجستهٔ ایرانی تعلق داشت و هرگونه توافقی که او را به معامله با بریتانیا وادارد، غیرقابل قبول می‌دانست، حیرت سیا را برانگیخته بود. تاریخ‌نگار سیا می‌نویسد: «او در سال‌های ۱۹۵۱ و ۱۹۵۲ این فرصت را داشت که مصالحه را بپذیرد، تحت‌‌ همان شرایطی که جانشینش پذیرفت تا صنعت نفت را به طور کارآمد و موثر و با کمک متخصصین خارجی ملی کند و هزینه‌های انقلاب سفید شاه را نیز بپردازد، ولی او ترجیح داد تا قمار کند شاید که بتواند بر بریتانیا، ایالات متحده و مجموعهٔ بین‌المللی صنعت نفت، پیروز شود. او در این قمار باخت.»



در دهه‌های گذشته، برخی از محققین دانشگاهی همچون آموس پرلما‌تر در دانشگاه آمریکایی، این موضوع را مورد بحث قرار داده و نقش سیا در سقوط مصدق را بیش از حد اغراق شده دانستند و اینکه با از دست دادن حمایت احزاب مختلف سیاسی تهران، مصدق بدون دخالت سازمان اطلاعاتی آمریکا محکوم به شکست بود.



در سند دیگری که برن به دست آورده و به شدت سانسور شده است، یکی دیگر از تاریخ‌نگاران سازمان اطلاعاتی آمریکا به نام اسکات ‌ای. کوخ این نگرش را رد می‌کند: «در اینکه احزاب سیاسی ایران سقوط مصدق را آسان کردند، حق با پرلما‌تر است؛ فقط به این دلیل که موفقیت این واقعه را تضمین کردند، ولی بدون هدایت و رهبری کرمیت روزولت و پشتیبانی او از عناصر اصلی هنگامی که در پی کناره‌گیری بودند، هرگز کسی قدمی بر ضد مصدق بر نمی‌داشت.»



در حال حاضر اسنادی از این دست ممکن است فقط از نظر تاریخی جذابیت داشته باشند، ولی این به آن معنا نیست که فاقد اهمیت هستند. در ایران، مصر و دیگر کشورهای خاورمیانه، تاریخ و به طور خاص تاریخ استعمار، هر روز جریان دارد و بخش بزرگی از گرایش‌ها و طرز برخورد مردم با غرب را شکل می‌دهد. برای مثال بسیاری از آمریکایی‌ها نمی‌فهمند که چرا مردم مصر عقیده دارند که وقایع قاهره به طور مخفیانه توسط آمریکایی‌ها هدایت می‌شود. بر خلاف آمریکا، وقایعی همچون کودتای ایران و بحران کانال سوئز از حافظهٔ جمعی مردم خاورمیانه پاک نشده‌اند.



اما می‌توان از این وقایع دو درس مهم گرفت: نخست اینکه باید بیشتر به تاریخ توجه نشان دهیم. در مشاهدهٔ وقایع خاورمیانه و تصمیم‌گیری برای نشان دادن عکس‌العمل مناسب، بسیار مهم است که بدانیم چه وقایعی دست به دست هم دادند تا به نقطه کنونی برسیم. دوم آنکه، بسیار مهم است که بدانیم نسخه‌های رسمی وقایع تاریخی، از آنچه که در حقیقت رخ داده بسیار متفاوت هستند.



همانند امروز، حقیقت آنچه که ایالات متحده آمریکا در طول جنگ سرد انجام داده به صورت اسناد محرمانه طبقه‌بندی شده‌اند. شصت سال گذشت تا حقیقت کودتا علیه مصدق آشکار شود. بدون شک به همین میزان زمان نیاز داریم تا از تحقیقات الکترونیکی «جنگ علیه تروریسم» آگاهی بیابیم. باید از اشخاصی مانند ادوارد اسنودن و خبرنگارانی همچون گلن گرینوالد ممنون باشیم که ما را با این حقایق آشنا کردند.
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان