15-05-2014، 17:51
اول آبان ۱۲۲۷ ه ش ناصرالدين شاه به كمك ميرزا تقى خان اميركبير وارد تهران شد و در روز بعد در قصر گلستان تاج گذارى كرد. از آن جايى كه ميرزاتقى خان در دستگاه وزيرى دانشمند چون قائم مقام دوم بزرگ شده بود، با آن كه بچه آشپز و روستازاده اى بيش نبود ولى با تعليم و تربيت در منزل قائم مقام به قول امروزى ها تحصيل كرده و فرهيخته گرديده بود. او به اين نكته كاملاً آگاه شد كه هرگونه تحول فرهنگى، هنرى، صنعتى و حتى انقلاب هايى كه مى توانست ملت ها را از انحراف و كجراهه برهاند، در گرو سواد و درك مسائل سياسى، اجتماعى و علمى است. از اين جهت از ابتداى صدارت خود در جوار كليه اصلاحاتى كه كرد شاه را مجبور كرد كه سلطنت كند نه حكومت. مجدانه تصميم به تاسيس مدرسه اى گرفت كه در آن اكثر علوم زمان را به نوجوانان ايرانى بياموزند و آن را «دارالفنون» كه ترجمه واژه اروپايى «پلى تكنيك» (Poly technic) است، نام نهاد. ميرزاتقى خان كوشش هاى لازم در زمينه ساخت مدرسه و استخدام معلمين خارجى و استادان ايرانى يعنى همان كسانى كه در دوره عباس ميرزا به اروپا رفته و متخصص شده بودند را انجام داد ولى در زمان افتتاح اين مدرسه او در حالت تبعيد در باغ فين كاشان بود. كارى كه اميركبير كرد در واقع در حكم انقلاب فرهنگى و سياسى بود و اگر امير با دسيسه سياستمداران «آنگلوفيل» (طرفدار انگلستان) و «روسوفيل» (طرفداران روسيه) و دستور ناصرالدين شاه كشته نمى شد، شايد وضعيت ايران كنونى از كشور ژاپن نيز بهتر مى شد. زيرا اميركبير توانست دارالفنون را ( در ۱۸۵۴ ميلادى= ۱۲۳۳ شمسى= ۱۲۶۸ قمرى) آماده بهره بردارى نمايد و در همان سال خود به قتل رسيد و ثمره تاسيس اين نهاد بزرگ فرهنگى خويش را نديد. اگر او زنده مى ماند، با اقدامات تدريجى و گام به گام پادشاه قاجار را از اريكه ديكتاتورى به يك مقام تشريفاتى مبدل مى ساخت و بدون خونريزى فرمان تشكيل مجلس و آن چيزى كه فرنگ رفته ها به آن «كنستى توسيون» (constitution) يا «كنستى تيوشن» (قانون اساسى و مشروطيت) مى گفتند مى رسيد. ژاپنى ها اقدامى شبيه به كار اميركبير را در چهارده سال بعد يعنى در ۱۸۶۸ در زمان امپراتورى «موتوسو هيتو» (Mutsuhito) به اتفاق صدراعظمش «هيرو بومى اى تو» (Hirobumi Ito) انجام دادند و دست «شگون ها» (Shogoun) يا سپهسالاران كل و عوامل نفوذى سنت گرا، مرتجع و فاسد را از دربار ژاپن كوتاه كردند. از ۱۸۶۸ تا ۱۸۸۹ يعنى به مدت ۲۱ سال آنها با ساختن دارالفنون هايى شبيه اروپا و فرستادن محصل به خارجه و استخدام اساتيد خارجى، ژاپن را به قول آلبرماله مورخ فرانسوى به اندازه ششصدسال جلو بردند. سرزمينى كه به صورت سنتى به كشور آفتاب طالع معروف بود در اثر اين دگرگونى بزرگ فرهنگى كه در تاريخ ژاپن به «انقلاب ميجى» (Meigi) (نهضت صلح روشن) معروف بود در رديف قدرت هاى اروپايى قرار گرفت. به طورى كه در ۱۹۰۵ ميلادى (۱۲۸۴ شمسى) ژاپن يگانه كشور آسيا بود كه روسيه، يعنى بزرگترين كشور اروپايى، را طى جنگ دريايى تسوشيما شكست داد. و در واقع آفتاب بخت ژاپن طالع گرديد و در زمره قدرت هاى بزرگ جهان درآمد. ميرزاتقى خان اميركبير چهارده سال قبل از ژاپنى ها دست كسانى چون سلطنه ها، دوله ها و افراد فاسد بانفوذ را از دربار كوتاه كرد. آنها در دربار ناصرالدين شاه همان مقامى را داشتند كه شگون ها در دربار ژاپن، ولى افسوس كه دست اجنبى اين رادمرد را از ايران گرفت. شاهزاده سنگدلى چون مسعود ميرزا ظل السلطان فرزند ناصرالدين شاه در تاريخ مسعودى اعتراف به قتل او به وسيله پدرش مى كند و مى نويسد: «ميرزا تقى خان اميرنظام در اوايل دولتش مدرسه برپا كرد و ترتيب قشون داد و كارهايى كرد. آنچه كه ما امروز داريم از آثار اين مدرسه است اما بيچاره سرش را در اين راه داد. از روى انصاف بگويم و خدا را به شهادت مى طلبم كه در مورد مقام آن مرد نمك به حلال يكتا غلو نكردم. او از خواجه نظام الملك وزير سلاجقه، صاحب بن عباد وزير ديالمه و پرنس بيسمارك، لرد پالمرستون و ريشليو فرانسوى و پرنس كارچه كف روس بحق با عرضه تر بوده است. در جمعه ۱۷ ربيع الاول ۱۲۶۸ در حمام كشته شد و او را فصد كردند و به ديار عدمش فرستادند ولى آثار او هنوز با قى است.»
• جريان ايجاد دارالفنون
ميرزا تقى خان اميركبير در (۱۲۶۶ ه ق) فرمان داد تا در گوشه اى از ارك شاهى واقع در شرق خيابان باب همايون (شمال غرب خيابان ناصريه «ناصرخسرو بعدى») ساختمانى براى اين مدرسه ساخته شود. براى انجام اين منظور، ميرزا رضا مهندس باشى را كه در عهد عباس ميرزا نايب السلطنه براى تحصيل به اروپا رفته بود و در رشته معمارى و ساختمان تخصص گرفته بود، مامور ساختن دارالفنون كرد. او نيز به محمدتقى معمارباشى كه در دربار ناصرالدين شاه سرپرست بناها بود ماموريت داد كه هرچه زودتر ساختمان آن را به پايان برسانند. هدف امير آن بود كه فرزندان مستعد همه طبقات اجتماعى در آن به صورت رايگان درس بخوانند. غافل از آنكه بعد از عزل او اين مدرسه به طبقات اعيان و شاهزادگان تعلق خواهد گرفت و بالاخره اميركبير با توطئه مامورين سفارت انگليس مقيم تهران و حمايت مهدعليا مادر شاه و ميرزا آقاخان نورى (اعتمادالدوله) از همه مشاغلى كه داشت عزل شد و در ۲۵ محرم ۱۲۶۸ ه ق به كاشان تبعيد شد و در ۱۷ ربيع الاول همان سال در حمام فين كاشان به قتل رسيد. در ۵ ربيع الاول ۱۲۶۸ يعنى ۱۲ روز قبل از قتل ميرزاتقى خان اميركبير، ناصرالدين شاه اين مدرسه را افتتاح كرد. او بعد از قتل امير، بارها با زمزمه اشعار زير اظهار ندامت مى كرد:
مرد خردمند هنرپيشه را - عمر دو بايست در اين روزگار
تا به يكى تجربه آموختن- در دگرى تجربه بردن به كار
• استخدام كادر علمى و نحوه اداره و سازمان دارالفنون
ميرزاتقى خان براى تامين كادر هيات علمى در درجه اول از ميان فارغ التحصيلان ايرانى مدارس اروپايى كه در زمان عباس ميرزا به فرنگ رفته بودند به عنوان استاد و مترجم كتب مختلف علوم استفاده كرد و براى رفع كمبود كادر علمى به نمايندگان و سفراى ايران در اروپا دستور داد كه به غير از انگلستان و روسيه كه به ايران طمع ورزى استعمارى دارند با دولت ها و روساى دارالفنون ها و انيورسيته هاى (دانشگاه ها) اروپا مذاكره و ترتيب استخدام اساتيد مورد لزوم را در رشته هاى نظام، مهندس، طب، جغرافيا، علوم طبيعى، فن چاپ، گرافيك، نقشه بردارى و رياضيات بدهند.
زمانى كه امير عزل شد تمام امور مربوط به ساختمان دارالفنون و استخدام اساتيد و معلمين را انجام داده بود. ولى در طول سلطنت پنجاه ساله ناصرالدين شاه عده اى از فارغ التحصيلان همين مدرسه و استادان خارجى به عنوان معلم و استاد به استخدام دارالفنون درآمدند تا رفع كمبود اساتيدى را بنمايند كه در ابتداى تاسيس اين مدرسه به استخدام ايران درآمده و سپس به عللى به مملكت خود بازگشته بودند. اساتيد اوليه دارالفنون عبارت بودند از دكتر «پولاك» اتريشى معلم طب، دكتر «كلوكه» فرانسوى معلم طب، دكتر «شليمر» اتريشى معلم طب و داروسازى، كاپيتن «زاتى» استاد مهندسى نظامى و مهندس «كارنوتا» استاد عمليات كوهستانى نظامى كه هر دو اتريشى بودند، ژنرال «پروسكى» لهستانى الاصل استاد جغرافيا و زبان فرانسه، موسيو «بوهلر» فرانسوى معلم رياضيات، موسيو «ريشار» فرانسوى عكاس باشى و استاد زبان فرانسه و انگليسى كه در ضمن زبان فارسى را مى دانست و او اولين عكس را از ناصرالدين شاه گرفت. محصلين ممتاز رشته عكاسى به دستور او براى تكميل فن عكاسى به سالز بروك اتريش مى رفتند. ميرزاابوالحسن خان فروغى ذكاءالملك اول معلم ادبيات، تاريخ و فلسفه، محمدعلى فروغى ذكاءالملك دوم معلم فسلفه، تاريخ و ادبيات، ميرزاعبدالغفارخان نجم الدوله معلم رياضيات و نجوم، واگت اتريشى معلم علوم طبيعى، مادروس خان ارمنى اهل جلفا كه فارغ التحصيل روسيه بود، ضمن تدريس زبان روسى به ناصرالدين شاه معلم زبان روسى دارالفنون بود. رضا قلى خان هدايت ضمن حفظ نظامت، معلم تاريخ و ادبيات، ميرزاعبدالغفارخان معلم رياضى، موسيولومر رئيس بخش موزيك نظام، ميرزاكاظم خان معلم شيمى و طبيعى، محمدخان كمال الملك غفارى معلم نقاشى و هنر، محمدرضا كلهر معلم خوش نويسى، ابوترات غفارى معلم نقاشى و هنر، عبدالمطلب اديب كاشانى معلم ادبيات، مهندس عباس خان استاد پياده نظام، ابوالحسن نقاش باشى معلم نقاشى، تقى خان حكيم باشى كاشانى معلم طب و شيمى و داروسازى، دكتر خليل ثقفى اعلم الدوله معلم طب، كلنل پوشه ايتاليايى معلم پياده نظام. براى ترجمه دروس از مترجمين زير استفاده مى شد ميرزا ملكم خان اصفهانى، دكتر خليل ثقفى، مادروس خان، ميرزا آقاخان كرمانى، ميرزاعلى خان امين الدوله، محمدحسين خان فروغى، محمدعلى فروغى. روز يكشنبه ۵ ربيع الاول ۱۲۶۸ يعنى در حدود ۱۵۶ سال پيش مدرسه دارالفنون با حضور ناصرالدين شاه و رجال دربار با صد نفر دانش آموز كه همه فرزندان شاهزادگان و اعيان و وابستگان آنها بودند و لباس متحدالشكل در برداشتند افتتاح شد. اولين رئيس دارالفنون ميرزامحمدخان شيرازى بود كه شغل وزارت امورخارجه را نيز برعهده داشت. در روز افتتاح به امر ناصرالدين شاه، رضاقلى خان هدايت معروف به للـه باشى، جدخاندان هدايت كه فردى دانشمند بود به نظامت مدرسه انتخاب شد. در اين مدرسه جوانان ايرانى در رشته هاى مختلف تربيت مى شدند. از جمله طب و داروسازى، رياضيات و مهندسى، معدن شناسى و شيمى، نظام و موزيك (پياده، سوار و توپخانه)، نقاشى، تاريخ و جغرافيا، علوم طبيعى، ادبيات فارسى و عربى اما شاه اجازه نداد رشته علوم سياسى تدريس شود زيرا از انتشار افكار آزاديخواهانه در بين جوانان وحشت داشت و هركس كه در اين باره صحبت مى كرد به شدت سياست مى شد. اما براى جبران اين كمبود محمدحسين فروغى ذكاء الملك اول، چون تاريخ را اصل و مبناى سياست مى دانست و عقيده داشت كه بدون اين علم، سياست قابل فهم نخواهد بود ضمن تدريس تاريخ جهان به ويژه اروپا و عقايد فلسفى فلاسفه از يونان باستان تا دوره معاصر به طور ضمنى و غيرمستقيم علوم سياسى را در قالب مسائل فلسفى و تاريخى به محصلين مى آموخت. محصلين علاوه بر اخذ شهريه ماهانه از غذاى بين روز نيز استفاده مى كردند.