#پارت_یازده
بازی هندبالیا رو نگا میکردم ک یکی جیغ زد پشمام ریخت
سرمو اوردم بالا ک دیدم س تا کسخل دارن میان
رومی:عسلللللللللل
_:جانمممم
تا رسید بم شوت کرد خودشو تو بغلم خندم گرف
از بغل اون در اومدم رفتم بغل سارا
سارا:دلم تنگ شد واست
_:خوبه پنج شنبه دیدینم
رومی:گ نخور خیلی نبودی
_:غلط کردم چش دیگ نمیرم
ب ایدام سلام کردم ک اروم جوابمو داد نشست
قبل اینک بیان لباس عوض کرده بودن پنج دیقه تایم ما بود و اونم نیومده بود
رومی: عسل هنوز رو سینا کراشی
ابروهامو دادم بالا و نوچ کش داری گفتم
رومی: عوووو چ عجب افرین افرین
خندم گرف از این کسخل بازیاشون ای خدا
صدای سوت اومد مام رفتیم گرم کنیم نیومده بود بازم اه ایش چ وضعشه انقد دیر میاد بعدم میچسبه ب اونا همون طور ک چشم ب در سالن بود دیدم ایناز اومد
چنان جیغی کشیدم ک گوشا خودم کر شد مربیمم ی چش غره توپ رفت بم اما ب ت..مم گرفتمش پریدم بغلش اونم خندید بیشعور بی احساس
لباس عوض کرد اومد کنارمون اومدم حرف بزنم ک دیدم اومد خاسم جیغ بکشم اما رعایت کردم ...
#پارت_دوازده
زیر چشی نگاش میکردم، بازم همه حواسم پی اون بود پیش همون دوتا دختر بود نمیدونستم کین باید بعدا میپرسیدم ازش خیلیم بد نگام میکردن ایح:/
رفتم دستشویی تا قیافه عنمو جلو اینه ببینم ک اومد الله اکبر باز این دختره ایح:/
اومدم برم ک دیدتم گفت
:به چطوری
_:سلام من خوبم ت چطوری؟
اون:شکر منم خوبم
لبخندی زدم و از اونجا رفتم وای قلبم چقد تند میزنه اخ خدا
وقتی برگشتم نیش باز رومینا رو از دور دیدم
کثافط?وقتی ک رسیدم پیشش گف
رومی:خوش گذشت چیکارا کردین؟
_:زهرمار بیشعور ما چیکار میتونیم باهم بکنیم؟
رومی:نمیدونم بوسی گازی دستی
_:کوفت
خندید و رفت پیش سارا منم نگامو تو سالن چرخوندم تا ببینم کجاس ک همون موقع با اون دختره اومد تو سالن بطری ابشم دستش بود لنتی چرا اینطور راه میره همون موقع بطری رو برد بالا و اب خورد وای اب خوردنشم جذابه اخ قلبم...
بازی هندبالیا رو نگا میکردم ک یکی جیغ زد پشمام ریخت
سرمو اوردم بالا ک دیدم س تا کسخل دارن میان
رومی:عسلللللللللل
_:جانمممم
تا رسید بم شوت کرد خودشو تو بغلم خندم گرف
از بغل اون در اومدم رفتم بغل سارا
سارا:دلم تنگ شد واست
_:خوبه پنج شنبه دیدینم
رومی:گ نخور خیلی نبودی
_:غلط کردم چش دیگ نمیرم
ب ایدام سلام کردم ک اروم جوابمو داد نشست
قبل اینک بیان لباس عوض کرده بودن پنج دیقه تایم ما بود و اونم نیومده بود
رومی: عسل هنوز رو سینا کراشی
ابروهامو دادم بالا و نوچ کش داری گفتم
رومی: عوووو چ عجب افرین افرین
خندم گرف از این کسخل بازیاشون ای خدا
صدای سوت اومد مام رفتیم گرم کنیم نیومده بود بازم اه ایش چ وضعشه انقد دیر میاد بعدم میچسبه ب اونا همون طور ک چشم ب در سالن بود دیدم ایناز اومد
چنان جیغی کشیدم ک گوشا خودم کر شد مربیمم ی چش غره توپ رفت بم اما ب ت..مم گرفتمش پریدم بغلش اونم خندید بیشعور بی احساس
لباس عوض کرد اومد کنارمون اومدم حرف بزنم ک دیدم اومد خاسم جیغ بکشم اما رعایت کردم ...
#پارت_دوازده
زیر چشی نگاش میکردم، بازم همه حواسم پی اون بود پیش همون دوتا دختر بود نمیدونستم کین باید بعدا میپرسیدم ازش خیلیم بد نگام میکردن ایح:/
رفتم دستشویی تا قیافه عنمو جلو اینه ببینم ک اومد الله اکبر باز این دختره ایح:/
اومدم برم ک دیدتم گفت
:به چطوری
_:سلام من خوبم ت چطوری؟
اون:شکر منم خوبم
لبخندی زدم و از اونجا رفتم وای قلبم چقد تند میزنه اخ خدا
وقتی برگشتم نیش باز رومینا رو از دور دیدم
کثافط?وقتی ک رسیدم پیشش گف
رومی:خوش گذشت چیکارا کردین؟
_:زهرمار بیشعور ما چیکار میتونیم باهم بکنیم؟
رومی:نمیدونم بوسی گازی دستی
_:کوفت
خندید و رفت پیش سارا منم نگامو تو سالن چرخوندم تا ببینم کجاس ک همون موقع با اون دختره اومد تو سالن بطری ابشم دستش بود لنتی چرا اینطور راه میره همون موقع بطری رو برد بالا و اب خورد وای اب خوردنشم جذابه اخ قلبم...