17-07-2020، 16:52
#پارت_یک
غلتی زدم و چشامو باز کردم، حلقه دستاشو دورم محکم تر کرد و
گفت: توله سگ بخاب بزار منم بخابم خستم.
دستمو فرو کردم تو موهاش شروع ب بازی کردن با موهاش شدم اونم دوباره نفساش منظم شد، دوباره خابش برده بود
فکرم رف ب چن سال پیش همون روزا ک تازه دیده بودمش و نمیشناختمش همون روزا ک کم کم شد دنیام...
10سال پیش
سارا ت گروه پی داده بود
سارا:عسل امروز ی ترنسی با رلش اومده باشگاه وسط بازی اومد دفاعم کنه خورد بم، من با این هیکلم دردم گرف، خیلی بد دفاع میکنه.
نمیدونم چرا ولی حس کردم اونی ک میگ رو میشناسم همونی ک ی بار باشگاه دیده بودمش، همونی ک خیلی چهرش و صداش مردونه بود.
_:ریش داش؟
سارا: نمیدونم دقت نکردم.
_:باشه حالا من پنج شنبه میام باشگاه ببینم چ خبره.
سارا: میبینمت
فکرم ناخودآگاه رفت سمتش، یاده دفعه اولی افتادم ک دیدمش باشگاه بودیم هنوز مربی نیومده بود مام با بچه ها صحبت میکردیم ک اومد همه شکه شده بودیم چون تاحالا ندیده بودیمش تو باشگاه، من اون موقع خیلی بد کراش میزدم هر هفته رو یکی ولی جدیدا اینطور نبودم داش رد میشد از رو ب روم ک یهو غزل با صدا بلند گفت
غزل: عسل کراش بزن.
چنان با تعجب برگشت سمتمون منو غزلم از خجالت اب شدیم سریع از اونجا رفتیم، تا بعد ک نشسته بود یکی از بچه ها ک دوست من بود رو صدا کرد ی جور خاسی صدا میکرد اصن حرف زدنش ی جور خاسی بود.
اون قضیه گذشت و من ی هفته بعد دوباره دیدمش بدون اینک باز جلوش ابرو ریزی کنم البته اون اصلا منو ندید کلا سرش پایین بود ولی من توجهم بهش جلب شده بود. از فکر در اومدم. رفتم اینستا شروع کردم چک کردن استوریا ک دیدم یکی عکسشو گذاشته تولدشو تبریک گفته پیجشم تگ کرده کلی دنبال پیج گشته بودم و الان بلاخره پیداش کردم سریع رفتم فالوش کردم بعدم گوشیو خاموش کردم رفتم درس بخونم تا شب بیام ببینم باز کرده پیجو یا ن.
غلتی زدم و چشامو باز کردم، حلقه دستاشو دورم محکم تر کرد و
گفت: توله سگ بخاب بزار منم بخابم خستم.
دستمو فرو کردم تو موهاش شروع ب بازی کردن با موهاش شدم اونم دوباره نفساش منظم شد، دوباره خابش برده بود
فکرم رف ب چن سال پیش همون روزا ک تازه دیده بودمش و نمیشناختمش همون روزا ک کم کم شد دنیام...
10سال پیش
سارا ت گروه پی داده بود
سارا:عسل امروز ی ترنسی با رلش اومده باشگاه وسط بازی اومد دفاعم کنه خورد بم، من با این هیکلم دردم گرف، خیلی بد دفاع میکنه.
نمیدونم چرا ولی حس کردم اونی ک میگ رو میشناسم همونی ک ی بار باشگاه دیده بودمش، همونی ک خیلی چهرش و صداش مردونه بود.
_:ریش داش؟
سارا: نمیدونم دقت نکردم.
_:باشه حالا من پنج شنبه میام باشگاه ببینم چ خبره.
سارا: میبینمت
فکرم ناخودآگاه رفت سمتش، یاده دفعه اولی افتادم ک دیدمش باشگاه بودیم هنوز مربی نیومده بود مام با بچه ها صحبت میکردیم ک اومد همه شکه شده بودیم چون تاحالا ندیده بودیمش تو باشگاه، من اون موقع خیلی بد کراش میزدم هر هفته رو یکی ولی جدیدا اینطور نبودم داش رد میشد از رو ب روم ک یهو غزل با صدا بلند گفت
غزل: عسل کراش بزن.
چنان با تعجب برگشت سمتمون منو غزلم از خجالت اب شدیم سریع از اونجا رفتیم، تا بعد ک نشسته بود یکی از بچه ها ک دوست من بود رو صدا کرد ی جور خاسی صدا میکرد اصن حرف زدنش ی جور خاسی بود.
اون قضیه گذشت و من ی هفته بعد دوباره دیدمش بدون اینک باز جلوش ابرو ریزی کنم البته اون اصلا منو ندید کلا سرش پایین بود ولی من توجهم بهش جلب شده بود. از فکر در اومدم. رفتم اینستا شروع کردم چک کردن استوریا ک دیدم یکی عکسشو گذاشته تولدشو تبریک گفته پیجشم تگ کرده کلی دنبال پیج گشته بودم و الان بلاخره پیداش کردم سریع رفتم فالوش کردم بعدم گوشیو خاموش کردم رفتم درس بخونم تا شب بیام ببینم باز کرده پیجو یا ن.