12-07-2015، 9:51
"انسانها تاريخ خود را مي آفرينند اما نه بر پايه انتخاب خودشان."
تاریخ حکایت طولانی انسان هاست . داستان گذر بشریت از مرزهای حیوانیت تا
برپا کردن تمدن های بزرگ !
انسان ها در نسل های پی درپی ، حاصل دست رنج گذشتگان خود را توسعه دادند
و به پیش رفتند هر قومی بر ویرانه های اقوام پیشین مستقر شدند و هر یک
گمان بردند که عالی ترین محصول همه تاریخ شده اند ؛ پس از چندی غفلت ها و
غرورها ، آنها را هم در خود گرفت .
از اصلاح مداوم خود غافل شدند و به خوش گذرانی و بی خبری روزگار گذراندند .
نتیجه آن شد که بلایای آسمانی و زمینی از همه سو آنها را احاطه کرد و تمام
هستی شان را نابود ساخت .
اما آنچه بر جای ماند ، دستاوردهای تمام بشریت بود که خواه نا خواه ،
از هر قومی به قومی دیگر منتقل می شد ؛ تمدن ها از پی هم ظاهر شدند
و به مرور و درطی قرن ها ، هنر و معماری وعلوم و دیگر دستاوردهای انسانی
را گسترش دادند .
انسان این موجود پیچیده ، گاه فجایع فراوان به بار آورد و گاه عالی ترین نمونه های
انسانیت را به پیشگاه تاریخ معرفی نمود .
اما به هر حال باید دانست که هرچه شده است ، حاصل دسترنج خود انسان است ؛
و لذا هرچه هستیم و هرانچه می خواهیم باشیم
یا آرزویش را داریم ، محصولی است که زمینه ها و نیازهایش را می توان مهیا نمود؛
می توان از نو ساخت و پدید آورد .
1. تعریف تاریخ :
تاریخ مفهومی انتزاعی است که حداقل دو معنا از آن مستفاد میگردد: گاه ناظر به
وقایع گذشته و گاه معطوف به مطالعه و بررسی وقایع است؛ بنابراین، هم به علم تاریخ و
هم به موضوع آن، تاریخ گفته میشود. برای تفکیک این دو مقوله، اصطلاحاً تاریخ را
تاریخ (۱) و علم تاریخ را تاریخ (۲)مینامند.
منظور از تاریخ (۱)، مجموعهٔ حوادث فرهنگی، طبیعی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و
رویدادهایی است که در گذشته و در زمان و مکان زندگی انسانها و در رابطه با آنها رخ داده
است. این رویدادها شامل اموری میشود از قبیل کردارها و دستاوردهای مادی و معنوی بشر
و هرآنچه که گفته، اندیشیده و عمل کرده است. تاریخ (۲) معرفتی ناظر به وقایع جزئی
و درک پدیدههای ذکرشده است که در ذهن تاریخ نگار شکل میگیرد و از نوع معرفت درجه
یک است. به عبارت دیگر، رویداد (تاریخ)، موقعیتی هستیشناختی دارد و تأویل و فهم از
رویداد (علم تاریخ) دارای موقعیتی شناختشناختی است.
2. تاريخ و روايت آن
تاريخ چيست؟ تاريخ را به طور خيلي رسمي مي توان گذشته انسان و روايت منسجم آن
تعريف کرد.
البته ما مي توانيم از گاه شماري وقايع غير انساني مانند تاريخ منظومه شمسي يا تاريخ
محيط زيست زمين در يک گستره چند میلیون ساله صحبت کنيم،
اما مسائل مهم فلسفه تاريخ فقط در روايت ما از گذشته انسان آشکار مي شوند.
3. ریشهشناسی:
دربارهٔ واژهٔ تاریخ و منشأ آن، گزارشهای مختلف و گوناگونی وجود دارد. برخی ریشهٔ واژهٔ
تاریخ را در زبان فارسی و مفهوم «ماه روز» جستجو نمودهاند. واژهٔ «ماه روز» در ایران
باستان به معنای «تعیین روزی که در آن امری مشهور بین ملت یا دولتی آشکار شده یا
آنکه در آن روز واقعهٔ ترسناکی چون زلزله یا طوفان حادث گردیده است.»
بنابراین آنچه در این مفهوم دارای حضور و نمود بیشتری بوده، توجه به رخدادها و حوادث در
قالب مکانی و زمانی است.
در برخی از گزارشها آمده است که چون عمربن خطاب در تعیین مبدأ محاسبهٔ زمان دچار
مشکل شد، به پیشنهاد هرمزان (از موالی ایرانی ساکن در مدینه) از تعریب ترکیب فارسی
«ماه روز»، واژهٔ «مورَّخ» را ساختند و مصدرش را «تأریخ» قرار دادند. در خصوص تعریب و معرب
بودن واژهٔ تاریخ باید توجه داشت که کمترین شباهت آوایی و قرابت واکهای یا همآهنگی
واکهای، تشابه صرفی و یا تکواژی بین «ماه روز» و «تاریخ» وجود ندارد و به همین دلیل،
آن را تعرب غریبی میدانند.
ابومنصور جوالبقی ریشهٔ تاریخ را غیر عربی دانسته در حالی که جوهری، آن را از مادهٔ
«الإرخ» به معنای «ماده گاو جوان وحشی» و ابن منظور از «أرَخَ» و «وَرخَ» (واو بدل از همزه)
دانسته است. اصمعی هم آورده که قیسیان و تمیمان هر دو برای تعیین زمان شکلهایی
از این واژه را بهکار گرفتهاند و این حاکی از آن است که تاریخ واژهای عربی است.
واژهٔ «تاریخ» در زبانهای اروپایی از مفهوم History با شکلهای مختلف آن برای تاریخ
استفاده میشود و ریشهٔ آن از واژهٔ hístōr در زبان یونانی گرفته شده است که به معنای
نقل وقایع و حوادث گذشته و به عبارت دقیقتر، یعنی جستجوی هر آنچه که به
دانستنش بیرزد.
واژهٔ تاریخ (Histories) نزد هروردت به معنای «مطالعه» یا «بررسی» روزگاران گذشته
بوده است.
4. تاريخ را سه گونه ميتوان تعريف كرد:
۱. علم به وقايع و حوادث سپري شده و اوضاع و احوال گذشتگان. زندگينامه ها، فتحنامه ها،
سيره ها كه در ميان همة ملل تأليف شده و ميشود از اين مقوله است.
علم تاريخ در اين معني، اوّلاً جزئي، يعني علم به يك سلسله امور شخصي و فردي است
نه علم به كلّيات و يك سلسله قواعد و ضوابط و روابط، ثانياً يك علم «نقلي» است نه عقلي،
ثالثاً علم به «بودن»ها است نه علم بن «شدن»ها، رابعاً به گذشته تعلّق دارد نه به حاضر.
ما اين نوع تاريخ را «تاريخ نقلي» اصطلاح ميكنيم.
۲. علم به قواعد و سنن حاكم بر زندگي هاي گذشته كه از مطالعه و بررسي و تحليل حوادث
و وقايع گذشته به دست ميآيد. مورّخ به معني دوم در پي كشف طبيعت حوادث تاريخي
و روابط علّي و معلولي آنهاست تا به يك سلسله قواعد و ضوابط عمومي و قابل تعميم به
همة موارد مشابه حال و گذشته دست يابد.
ما تاريخ به اين معني را «تاريخ علمي» اصطلاح ميكنيم.
اين جهت، تاريخ را بسيار سودمند ميگرداند و آن را به صورت يكي از منابع «معرفت»
(شناخت) انساني درميآورد و او را بر آينده اش مسلّط مينمايد.
تاريخ علمي مانند تاريخ نقلي به گذشته تعلّق دارد نه به حال، و علم به «بودنها» است
نه علم به «شدنها»؛ اما بر خلاف تاريخ نقلي، كلي است نه جزئي، و عقلي است نه
نقلي محض. تاريخ علمي در حقيقت بخشي از جامعه شناسي است؛ يعني جامعه شناسي
جامعه هاي گذشته است.
۳. فلسفة تاريخ؛ يعني علم به تحوّلات و تطوّرات جامعه ها از مرحلهاي به مرحلة ديگر و قوانين
حاكم بر اين تطوّرات و تحوّلات؛ به عبارت ديگر، علم به «شدن» جامعه ها نه «بودن» آنها.
از اين سه نوع نوع دوم يعني(تاريخ علمي) از همه مهمتر است.
5. تاریخ نگاران :
تاریخنگاران حرفهای و آماتور، دادهها و اطلاعات مرتبط با رویدادهای گذشته را کشف،
جمعآوری و سازماندهی میکنند. در فهرست تاریخنگاران، میتوان تاریخنگاران را بر اساس
دورههایی که دربارهٔ آن مینوشتند، تقسیمبندی کرد. سالنامهنویسان و وقایعنامهنویسان نیز
که امروزه تاریخنگار دانسته نمیشوند، در این فهرست ذکر شدهاند.
6. شبه تاریخی:
شبه تاریخی به متونی اطلاق میشود که بهعنوان متنی با موضوع تاریخی نوشته شده
باشد اما بهدور از استانداردهای متداول تاریخ نگاری نگارش شده باشد و به همین سبب
یافتههای این کتاب، نوشته یا مقاله معمولاً قابل اعتنا نیستند. کارهایی که به نتایج جنجالی
براساس مدارک بحثبرانگیز یا ضعیف میرسند به عنوان شبهتاریخ دستهبندی میشوند
و مورد اعتنا قرار نمیگیرد. معمولاً بسیاری از این متون در جهت اعتقادات و با اغراضی
سیاسی، ملی گرایانه یا نظامی نگاشته میشوند.
تاریخ حکایت طولانی انسان هاست . داستان گذر بشریت از مرزهای حیوانیت تا
برپا کردن تمدن های بزرگ !
انسان ها در نسل های پی درپی ، حاصل دست رنج گذشتگان خود را توسعه دادند
و به پیش رفتند هر قومی بر ویرانه های اقوام پیشین مستقر شدند و هر یک
گمان بردند که عالی ترین محصول همه تاریخ شده اند ؛ پس از چندی غفلت ها و
غرورها ، آنها را هم در خود گرفت .
از اصلاح مداوم خود غافل شدند و به خوش گذرانی و بی خبری روزگار گذراندند .
نتیجه آن شد که بلایای آسمانی و زمینی از همه سو آنها را احاطه کرد و تمام
هستی شان را نابود ساخت .
اما آنچه بر جای ماند ، دستاوردهای تمام بشریت بود که خواه نا خواه ،
از هر قومی به قومی دیگر منتقل می شد ؛ تمدن ها از پی هم ظاهر شدند
و به مرور و درطی قرن ها ، هنر و معماری وعلوم و دیگر دستاوردهای انسانی
را گسترش دادند .
انسان این موجود پیچیده ، گاه فجایع فراوان به بار آورد و گاه عالی ترین نمونه های
انسانیت را به پیشگاه تاریخ معرفی نمود .
اما به هر حال باید دانست که هرچه شده است ، حاصل دسترنج خود انسان است ؛
و لذا هرچه هستیم و هرانچه می خواهیم باشیم
یا آرزویش را داریم ، محصولی است که زمینه ها و نیازهایش را می توان مهیا نمود؛
می توان از نو ساخت و پدید آورد .
1. تعریف تاریخ :
تاریخ مفهومی انتزاعی است که حداقل دو معنا از آن مستفاد میگردد: گاه ناظر به
وقایع گذشته و گاه معطوف به مطالعه و بررسی وقایع است؛ بنابراین، هم به علم تاریخ و
هم به موضوع آن، تاریخ گفته میشود. برای تفکیک این دو مقوله، اصطلاحاً تاریخ را
تاریخ (۱) و علم تاریخ را تاریخ (۲)مینامند.
منظور از تاریخ (۱)، مجموعهٔ حوادث فرهنگی، طبیعی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و
رویدادهایی است که در گذشته و در زمان و مکان زندگی انسانها و در رابطه با آنها رخ داده
است. این رویدادها شامل اموری میشود از قبیل کردارها و دستاوردهای مادی و معنوی بشر
و هرآنچه که گفته، اندیشیده و عمل کرده است. تاریخ (۲) معرفتی ناظر به وقایع جزئی
و درک پدیدههای ذکرشده است که در ذهن تاریخ نگار شکل میگیرد و از نوع معرفت درجه
یک است. به عبارت دیگر، رویداد (تاریخ)، موقعیتی هستیشناختی دارد و تأویل و فهم از
رویداد (علم تاریخ) دارای موقعیتی شناختشناختی است.
2. تاريخ و روايت آن
تاريخ چيست؟ تاريخ را به طور خيلي رسمي مي توان گذشته انسان و روايت منسجم آن
تعريف کرد.
البته ما مي توانيم از گاه شماري وقايع غير انساني مانند تاريخ منظومه شمسي يا تاريخ
محيط زيست زمين در يک گستره چند میلیون ساله صحبت کنيم،
اما مسائل مهم فلسفه تاريخ فقط در روايت ما از گذشته انسان آشکار مي شوند.
3. ریشهشناسی:
دربارهٔ واژهٔ تاریخ و منشأ آن، گزارشهای مختلف و گوناگونی وجود دارد. برخی ریشهٔ واژهٔ
تاریخ را در زبان فارسی و مفهوم «ماه روز» جستجو نمودهاند. واژهٔ «ماه روز» در ایران
باستان به معنای «تعیین روزی که در آن امری مشهور بین ملت یا دولتی آشکار شده یا
آنکه در آن روز واقعهٔ ترسناکی چون زلزله یا طوفان حادث گردیده است.»
بنابراین آنچه در این مفهوم دارای حضور و نمود بیشتری بوده، توجه به رخدادها و حوادث در
قالب مکانی و زمانی است.
در برخی از گزارشها آمده است که چون عمربن خطاب در تعیین مبدأ محاسبهٔ زمان دچار
مشکل شد، به پیشنهاد هرمزان (از موالی ایرانی ساکن در مدینه) از تعریب ترکیب فارسی
«ماه روز»، واژهٔ «مورَّخ» را ساختند و مصدرش را «تأریخ» قرار دادند. در خصوص تعریب و معرب
بودن واژهٔ تاریخ باید توجه داشت که کمترین شباهت آوایی و قرابت واکهای یا همآهنگی
واکهای، تشابه صرفی و یا تکواژی بین «ماه روز» و «تاریخ» وجود ندارد و به همین دلیل،
آن را تعرب غریبی میدانند.
ابومنصور جوالبقی ریشهٔ تاریخ را غیر عربی دانسته در حالی که جوهری، آن را از مادهٔ
«الإرخ» به معنای «ماده گاو جوان وحشی» و ابن منظور از «أرَخَ» و «وَرخَ» (واو بدل از همزه)
دانسته است. اصمعی هم آورده که قیسیان و تمیمان هر دو برای تعیین زمان شکلهایی
از این واژه را بهکار گرفتهاند و این حاکی از آن است که تاریخ واژهای عربی است.
واژهٔ «تاریخ» در زبانهای اروپایی از مفهوم History با شکلهای مختلف آن برای تاریخ
استفاده میشود و ریشهٔ آن از واژهٔ hístōr در زبان یونانی گرفته شده است که به معنای
نقل وقایع و حوادث گذشته و به عبارت دقیقتر، یعنی جستجوی هر آنچه که به
دانستنش بیرزد.
واژهٔ تاریخ (Histories) نزد هروردت به معنای «مطالعه» یا «بررسی» روزگاران گذشته
بوده است.
4. تاريخ را سه گونه ميتوان تعريف كرد:
۱. علم به وقايع و حوادث سپري شده و اوضاع و احوال گذشتگان. زندگينامه ها، فتحنامه ها،
سيره ها كه در ميان همة ملل تأليف شده و ميشود از اين مقوله است.
علم تاريخ در اين معني، اوّلاً جزئي، يعني علم به يك سلسله امور شخصي و فردي است
نه علم به كلّيات و يك سلسله قواعد و ضوابط و روابط، ثانياً يك علم «نقلي» است نه عقلي،
ثالثاً علم به «بودن»ها است نه علم بن «شدن»ها، رابعاً به گذشته تعلّق دارد نه به حاضر.
ما اين نوع تاريخ را «تاريخ نقلي» اصطلاح ميكنيم.
۲. علم به قواعد و سنن حاكم بر زندگي هاي گذشته كه از مطالعه و بررسي و تحليل حوادث
و وقايع گذشته به دست ميآيد. مورّخ به معني دوم در پي كشف طبيعت حوادث تاريخي
و روابط علّي و معلولي آنهاست تا به يك سلسله قواعد و ضوابط عمومي و قابل تعميم به
همة موارد مشابه حال و گذشته دست يابد.
ما تاريخ به اين معني را «تاريخ علمي» اصطلاح ميكنيم.
اين جهت، تاريخ را بسيار سودمند ميگرداند و آن را به صورت يكي از منابع «معرفت»
(شناخت) انساني درميآورد و او را بر آينده اش مسلّط مينمايد.
تاريخ علمي مانند تاريخ نقلي به گذشته تعلّق دارد نه به حال، و علم به «بودنها» است
نه علم به «شدنها»؛ اما بر خلاف تاريخ نقلي، كلي است نه جزئي، و عقلي است نه
نقلي محض. تاريخ علمي در حقيقت بخشي از جامعه شناسي است؛ يعني جامعه شناسي
جامعه هاي گذشته است.
۳. فلسفة تاريخ؛ يعني علم به تحوّلات و تطوّرات جامعه ها از مرحلهاي به مرحلة ديگر و قوانين
حاكم بر اين تطوّرات و تحوّلات؛ به عبارت ديگر، علم به «شدن» جامعه ها نه «بودن» آنها.
از اين سه نوع نوع دوم يعني(تاريخ علمي) از همه مهمتر است.
5. تاریخ نگاران :
تاریخنگاران حرفهای و آماتور، دادهها و اطلاعات مرتبط با رویدادهای گذشته را کشف،
جمعآوری و سازماندهی میکنند. در فهرست تاریخنگاران، میتوان تاریخنگاران را بر اساس
دورههایی که دربارهٔ آن مینوشتند، تقسیمبندی کرد. سالنامهنویسان و وقایعنامهنویسان نیز
که امروزه تاریخنگار دانسته نمیشوند، در این فهرست ذکر شدهاند.
6. شبه تاریخی:
شبه تاریخی به متونی اطلاق میشود که بهعنوان متنی با موضوع تاریخی نوشته شده
باشد اما بهدور از استانداردهای متداول تاریخ نگاری نگارش شده باشد و به همین سبب
یافتههای این کتاب، نوشته یا مقاله معمولاً قابل اعتنا نیستند. کارهایی که به نتایج جنجالی
براساس مدارک بحثبرانگیز یا ضعیف میرسند به عنوان شبهتاریخ دستهبندی میشوند
و مورد اعتنا قرار نمیگیرد. معمولاً بسیاری از این متون در جهت اعتقادات و با اغراضی
سیاسی، ملی گرایانه یا نظامی نگاشته میشوند.