10-06-2014، 10:41
شادی امینی متولد ۱۰ جولای ۱۹۸۶ در بیمارستان پاسارگارد تهران میباشد ، او در خانواده ای کاملا آشنا با موزیک متولد شد و با پدربزرگش که به نواهای قدیمی و دشتی ایران آَشنایی داشت با موسیقی آَشنا شد . ام بشنوید بیوگرافی شادی امینی را از زبان خودش : “بیست و دوم تیر ماه سال ۱۳۶۵ در بیمارستان پاسارگاد تهران متولد شدم، در خانواده ای که هیچ کس اگرچه موزیسین نبود اما همه به موسیقی و آواز علاقه بسیار داشتند. از کودکی با آواز دشتی پدربزرگم خو گرفتم و در بزم های خانوادگی آوازهای قدیمی را با نزدیکانم زمزمه کردم.
از زمانی که الفبا را یاد گرفتم، نوشتن هم با من همراه شد. داستان می نوشتم و برای هم کلاسی ها می خواندم. معلم ها می دانستند و وقت های بیکاری صدایم میزدند : “امینی داستان جدید نداری برای بچه ها بخوانی؟” و من هم زود داستان جدیدم را برای همه با صدای بلند می خواندم.
اولین شعرم را دوازده سالگی برای انشای ترم اول مدرسه نوشتم. یک شعر نو. از بین همه موضوعات انشا چشمم روی “خانه دوست کجاست” ماند و شروع کردم به نوشتن. می دانستم شعر سهراب است اما تا آن روز نخوانده بودمش. معلمم تشویقم کرد، شعرم را دوست داشت. دلم گرم شد و از آن روز به بعد دفتر شعرم دفتر خاطراتم بود.
اولین ترانه ای که نوشتم این شوق را در دلم ایجاد کرد که روزی خودم می خوانمش. چه کسی می تواند احساسم را بهتر خود من بخواند. حس حسادتی که ترانه ام را به کودکی برای من تبدیل میکرد یا مخلوقی که من باید به بلوغ برسانمش.
با این شوق به آموزش گیتار و آواز نزد اساتید مختلف پرداختم و برای تعدادی از ترانه هایم ملودی ساختم. تعدادی از آنها توسط دوستان دیگری اجرا شده و تعدادی هم در دست انتشار است.”
از زمانی که الفبا را یاد گرفتم، نوشتن هم با من همراه شد. داستان می نوشتم و برای هم کلاسی ها می خواندم. معلم ها می دانستند و وقت های بیکاری صدایم میزدند : “امینی داستان جدید نداری برای بچه ها بخوانی؟” و من هم زود داستان جدیدم را برای همه با صدای بلند می خواندم.
اولین شعرم را دوازده سالگی برای انشای ترم اول مدرسه نوشتم. یک شعر نو. از بین همه موضوعات انشا چشمم روی “خانه دوست کجاست” ماند و شروع کردم به نوشتن. می دانستم شعر سهراب است اما تا آن روز نخوانده بودمش. معلمم تشویقم کرد، شعرم را دوست داشت. دلم گرم شد و از آن روز به بعد دفتر شعرم دفتر خاطراتم بود.
اولین ترانه ای که نوشتم این شوق را در دلم ایجاد کرد که روزی خودم می خوانمش. چه کسی می تواند احساسم را بهتر خود من بخواند. حس حسادتی که ترانه ام را به کودکی برای من تبدیل میکرد یا مخلوقی که من باید به بلوغ برسانمش.
با این شوق به آموزش گیتار و آواز نزد اساتید مختلف پرداختم و برای تعدادی از ترانه هایم ملودی ساختم. تعدادی از آنها توسط دوستان دیگری اجرا شده و تعدادی هم در دست انتشار است.”
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.