14-03-2014، 21:04
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
هنوز اون روز فراموشم نمی شه
که با دست قشنگت روی شیشه
کشیدی عکس قلبی و نوشتی
واسه امروز و فردا و همیشه
.
.
.
آرزوی من اینست که دو روز طولانی
در کنار تو باشم فارغ از پشیمانی
آرزوی من اینست یا شوی فراموشم
یا که مثل غم هر شب گیرمت در آغوشم
.
.
.
برف آمد و پاییز فراموشت شد
آن گریه ی یک ریز فراموشت شد
انگار نه انگار که با هم بودیم
چه زود همه چیز فراموشت شد !!!
.
.
.
اگه با تنهایی و غم تموم بشه عمرم
بدون که تو رو فراموش نمیکنم عمراً
.
.
.
مینویسم روی صفحه ی غریب زندگی
من فراموشت نمی کنم عزیز ، به سادگی
.
.
.
اگه فراموشم کنی میرم سراغ سرنوشت
میگم چرا اسم منو فقط تو قلب تو نوشت
اگه فراموشم کنی سلطان قصر غم میشم
مثل یه شمع بی فروغ لحظه به لحظه کم میشم
.
.
.
موجی از عشق رو به ساحل دلت میفرستم تا بدانی فراموش نشدنی هستی . . .
.
.
.
هر وقت تونستی برف رو سیاه کنی !
کلاغ را سفید کنی !
هروقت تونستی آتش را ببوسی !
تو آب نفس عمیق بکشی !
هروقت تونستی اشک سنگ رو ببینی !
شادیه غم را ببینی !
اون موقع من تو را فراموش خواهم کرد . . .
.
.
.
من هر روز تلاش می کنم که در خاطرم بماند
و تو هر روز تلاش می کنی که فراموش کنی
چه بلا تکلیفند خاطراتمان !!!
.
.
.
معمولا آدما از اینکه بعد از مرگ فراموش بشن وحشت دارن
ولی چه سخته زنده باشی و فراموش بشی . . .
.
.
.
گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم
دیدمش از یاد بردم گفته های خویش را
تا به من نزدیک شد گفتم سلام ای آشنا
گفتم اما نشنیدم جز صدای خویش را
.
.
.
از بس که غصه تو قصه در گوشم کرد
غمهای زمانه را فراموشم کرد
.
.
.
سخن دیگر نگفتی ، ای سخن پرداز خاموشم
فراموشت نمیکردم ، چرا کردی فراموشم ؟
.
.
.
سخت ترین دو راهی ، دوراهی بین فراموش کردن و انتظار است !
گاهی کامل فراموش میکنی و بعد میبینی که باید منتظر می ماندی و گاهی آنقدر منتظر میمانی تا وقتی که میفهمی زودتر از این ها باید فراموش میکردی . . .
.
.
.
شاید کسى رو که با تو خندیده فراموش کنى !
اما کسى رو که با تو اشک ریخته هرگز !
.
.
.
دلم میخواست یه روزی برام تعریف میکردی که هرگز فراموش نشدن چه طعمی دارد . . .
.
.
.
در عرض یک دقیقه می شه یک نفر رو خرد کرد !
در یک ساعت می شه یک نفر رو دوست داشت !
و در یک روز فقط یک روز می شه عاشق شد !
ولی یک عمر طول می کشه تا کسی رو فراموش کرد . . .
.
.
.
به بند دلت میاویز رخت خاطره ام را ، گردبادهای فراموشی حرمت نمی شناسند . . .
.
.
.
واژه ها حرف ها و کلام ها در گذر زمان می آییند و می روند . . .
اما خاطره خوش باهم بودن هست که میماند !
افتخاریست در کنار شما بودن حتی اگر فراموش شدم . . .
.
.
.
تمام سپاس من از کسی است که به من نیاز نداشت ؛ اما فراموشم نکرد . . .
.
.
.
باید فراموشت کنم / چندیست تمرین می کنم
من می توانم می شود / آرام تلقین می کنم
.
.
.
شنیده بودم که “ خاک سرد است ”
این روزها اما انگار آنقدر هوا سرد است ، که زنده زنده فراموش می کنیم یکدیگر را . . .
.
.
.
فراموش کردنت کار آسانی است !
کافی است دراز بکشم ، چشمهایم را ببندم و نفس نکشم . . . !
.
.
.
یادم نمیاد آخرین بار کِی فراموشت کردم . . . !
.
.
.
اینجا زمین است رسم آدم هایش عجیب است !
اینجا گم که مى شوى به جاى اینکه دنبالت بگردند ، فراموشت مى کنند !
.
.
.
لطفا مزاحم آدمی که مشغول فراموش کردن شماست نشوید . . .
.
.
.
خواستم خودمو گول بزنم ؛ همه ی خاطراتم رو انداختم یه گوشه ای و گفتم :فراموش . . .
یه چیزی ته قلبم خندید و گفت : یادمه !
.
.
.
وقتی که میگی دیگه فراموشش کردی و بهش احتیاجی نداریدرست زمانیه که بیشتر از همیشه دلت براش تنگ شده . . . !
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
خیلی دردناکه ، اینکه مرتب باید خودت رو به دیگری یادآوری کنی تا فراموش نشی . . . !
.
.
.
برسنگ مزارم بنویسید آشفته دلی خفته دراین خلوت خاموش . . .
او زاده ی غم بود که از خاطر دوستان گشت فراموش . . .
.
.
.
می روی و من تحمل می کنم نبودنت را / می مانم و تو فراموش می کنی بودنم را
.
.
.
گاهی کامل فراموش می کنی و بعد می بینی که باید منتظر می ماندی و گاهی آن قدر منتظرمی مانی که می فهمی زودتر از این ها باید فراموش می کردی . . .
.
.
.
هرگز نفهمیدم فراموش کردن درد داشت یا فراموش شدن !
به هر حال ، فراموش میکنم ، فراموش شدنم را . . . !
.
.
.
ماههاست فراموشش کرده ام ؛ خاطراتش را هم . . . !
ولی نمی دانم دستانم چرا هنوز به نوشتن نامش ذوق میکنند !
.
.
.
منتظر روزی هستم که یا فراموشت کنم ، یا بفهمی که نمیتونی فراموشم کنی . . . !
.
.
.
فراموش کردنت برایم مثل آب خوردن بود ، از همان آب هایی که می پرد توی گلو و سالها سرفه میکنیم !
.
.
.
نامت را
خاطراتت را
بوسه هایت را
و لمس حس بودنت را
همه و همه را به دست سرد باد سپردم
یادم تو را فراموش . . .
.
.
.
فراموش کردن تو هنر میخواهد و من بی هنرترین انسانم . . .
.
.
.
به خودم قول میدهم که فراموشت کنم ، وقتی صبح میشود تو را که نه ، ولی !
قولم را فراموش میکنم !
.
.
.
ﻳﻪ ﻭﻗتی ﻓﺮﺍﻣﻮشی ﻳﻪ ﺑﻴﻤﺎﺭی ﺑﻮﺩ ؛ ﻣﺜﻞ ﺍﻻﻥ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﻧﻌمت ﺑﺎﺷه . . . !
.
.
.
فراموش شدی . . .
گاهی بدون گریه ، بغض ، داد ، هوار و . . .
باید قبول کنی که فراموش شدی . . .
.
.
.
قلبم ببر ، جانم ببر ، اما ز خود دورم نکن ، رفتی برو ، بردی ببر ، اما فراموشم نکن . . .
.
.
.
از یکی پرسیدند “ بالاخره تونستی فراموشش کنی ؟ ”
جواب داد “ آره ! تو این سه ماه و نوزده روزی که رفته یه بارم بهش فکر نکردم . . . ”
.
.
.
غریبه بو د، آشنا شد ، عادت شد ، عشق شد ، هستی شد ، روزگار شد ، خسته شد ، بی وفا شد ، دور شد ، بیگانه شد ، اما فراموش نشد . . .
.
.
.
گفتم : تو شیرین منی
گفتا : تو فرهادی مگر ؟
گفتم : خرابت می شوم
گفتا : تو آبادی مگر ؟
گفتم : ندادی دل به من
گفتا : تو جان دادی مگر ؟
گفتم : ز کویت می روم
گفتا : تو آزادی مگر ؟
گفتم : فراموشم نکن
گفتا : تو در یادی مگر ؟
.
.
.
چگونه فراموشت کنم وقتی تمام شب رنگ چشم های توست . . . ؟

هنوز اون روز فراموشم نمی شه
که با دست قشنگت روی شیشه
کشیدی عکس قلبی و نوشتی
واسه امروز و فردا و همیشه
.
.
.
آرزوی من اینست که دو روز طولانی
در کنار تو باشم فارغ از پشیمانی
آرزوی من اینست یا شوی فراموشم
یا که مثل غم هر شب گیرمت در آغوشم
.
.
.
برف آمد و پاییز فراموشت شد
آن گریه ی یک ریز فراموشت شد
انگار نه انگار که با هم بودیم
چه زود همه چیز فراموشت شد !!!
.
.
.
اگه با تنهایی و غم تموم بشه عمرم
بدون که تو رو فراموش نمیکنم عمراً
.
.
.
مینویسم روی صفحه ی غریب زندگی
من فراموشت نمی کنم عزیز ، به سادگی
.
.
.
اگه فراموشم کنی میرم سراغ سرنوشت
میگم چرا اسم منو فقط تو قلب تو نوشت
اگه فراموشم کنی سلطان قصر غم میشم
مثل یه شمع بی فروغ لحظه به لحظه کم میشم
.
.
.
موجی از عشق رو به ساحل دلت میفرستم تا بدانی فراموش نشدنی هستی . . .
.
.
.
هر وقت تونستی برف رو سیاه کنی !
کلاغ را سفید کنی !
هروقت تونستی آتش را ببوسی !
تو آب نفس عمیق بکشی !
هروقت تونستی اشک سنگ رو ببینی !
شادیه غم را ببینی !
اون موقع من تو را فراموش خواهم کرد . . .
.
.
.
من هر روز تلاش می کنم که در خاطرم بماند
و تو هر روز تلاش می کنی که فراموش کنی
چه بلا تکلیفند خاطراتمان !!!
.
.
.
معمولا آدما از اینکه بعد از مرگ فراموش بشن وحشت دارن
ولی چه سخته زنده باشی و فراموش بشی . . .
.
.
.
گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم
دیدمش از یاد بردم گفته های خویش را
تا به من نزدیک شد گفتم سلام ای آشنا
گفتم اما نشنیدم جز صدای خویش را
.
.
.
از بس که غصه تو قصه در گوشم کرد
غمهای زمانه را فراموشم کرد
.
.
.
سخن دیگر نگفتی ، ای سخن پرداز خاموشم
فراموشت نمیکردم ، چرا کردی فراموشم ؟
.
.
.
سخت ترین دو راهی ، دوراهی بین فراموش کردن و انتظار است !
گاهی کامل فراموش میکنی و بعد میبینی که باید منتظر می ماندی و گاهی آنقدر منتظر میمانی تا وقتی که میفهمی زودتر از این ها باید فراموش میکردی . . .
.
.
.
شاید کسى رو که با تو خندیده فراموش کنى !
اما کسى رو که با تو اشک ریخته هرگز !
.
.
.
دلم میخواست یه روزی برام تعریف میکردی که هرگز فراموش نشدن چه طعمی دارد . . .
.
.
.
در عرض یک دقیقه می شه یک نفر رو خرد کرد !
در یک ساعت می شه یک نفر رو دوست داشت !
و در یک روز فقط یک روز می شه عاشق شد !
ولی یک عمر طول می کشه تا کسی رو فراموش کرد . . .
.
.
.
به بند دلت میاویز رخت خاطره ام را ، گردبادهای فراموشی حرمت نمی شناسند . . .
.
.
.
واژه ها حرف ها و کلام ها در گذر زمان می آییند و می روند . . .
اما خاطره خوش باهم بودن هست که میماند !
افتخاریست در کنار شما بودن حتی اگر فراموش شدم . . .
.
.
.
تمام سپاس من از کسی است که به من نیاز نداشت ؛ اما فراموشم نکرد . . .
.
.
.
باید فراموشت کنم / چندیست تمرین می کنم
من می توانم می شود / آرام تلقین می کنم
.
.
.
شنیده بودم که “ خاک سرد است ”
این روزها اما انگار آنقدر هوا سرد است ، که زنده زنده فراموش می کنیم یکدیگر را . . .
.
.
.
فراموش کردنت کار آسانی است !
کافی است دراز بکشم ، چشمهایم را ببندم و نفس نکشم . . . !
.
.
.
یادم نمیاد آخرین بار کِی فراموشت کردم . . . !
.
.
.
اینجا زمین است رسم آدم هایش عجیب است !
اینجا گم که مى شوى به جاى اینکه دنبالت بگردند ، فراموشت مى کنند !
.
.
.
لطفا مزاحم آدمی که مشغول فراموش کردن شماست نشوید . . .
.
.
.
خواستم خودمو گول بزنم ؛ همه ی خاطراتم رو انداختم یه گوشه ای و گفتم :فراموش . . .
یه چیزی ته قلبم خندید و گفت : یادمه !
.
.
.
وقتی که میگی دیگه فراموشش کردی و بهش احتیاجی نداریدرست زمانیه که بیشتر از همیشه دلت براش تنگ شده . . . !
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.

خیلی دردناکه ، اینکه مرتب باید خودت رو به دیگری یادآوری کنی تا فراموش نشی . . . !
.
.
.
برسنگ مزارم بنویسید آشفته دلی خفته دراین خلوت خاموش . . .
او زاده ی غم بود که از خاطر دوستان گشت فراموش . . .
.
.
.
می روی و من تحمل می کنم نبودنت را / می مانم و تو فراموش می کنی بودنم را
.
.
.
گاهی کامل فراموش می کنی و بعد می بینی که باید منتظر می ماندی و گاهی آن قدر منتظرمی مانی که می فهمی زودتر از این ها باید فراموش می کردی . . .
.
.
.
هرگز نفهمیدم فراموش کردن درد داشت یا فراموش شدن !
به هر حال ، فراموش میکنم ، فراموش شدنم را . . . !
.
.
.
ماههاست فراموشش کرده ام ؛ خاطراتش را هم . . . !
ولی نمی دانم دستانم چرا هنوز به نوشتن نامش ذوق میکنند !
.
.
.
منتظر روزی هستم که یا فراموشت کنم ، یا بفهمی که نمیتونی فراموشم کنی . . . !
.
.
.
فراموش کردنت برایم مثل آب خوردن بود ، از همان آب هایی که می پرد توی گلو و سالها سرفه میکنیم !
.
.
.
نامت را
خاطراتت را
بوسه هایت را
و لمس حس بودنت را
همه و همه را به دست سرد باد سپردم
یادم تو را فراموش . . .
.
.
.
فراموش کردن تو هنر میخواهد و من بی هنرترین انسانم . . .
.
.
.
به خودم قول میدهم که فراموشت کنم ، وقتی صبح میشود تو را که نه ، ولی !
قولم را فراموش میکنم !
.
.
.
ﻳﻪ ﻭﻗتی ﻓﺮﺍﻣﻮشی ﻳﻪ ﺑﻴﻤﺎﺭی ﺑﻮﺩ ؛ ﻣﺜﻞ ﺍﻻﻥ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﻧﻌمت ﺑﺎﺷه . . . !
.
.
.
فراموش شدی . . .
گاهی بدون گریه ، بغض ، داد ، هوار و . . .
باید قبول کنی که فراموش شدی . . .
.
.
.
قلبم ببر ، جانم ببر ، اما ز خود دورم نکن ، رفتی برو ، بردی ببر ، اما فراموشم نکن . . .
.
.
.
از یکی پرسیدند “ بالاخره تونستی فراموشش کنی ؟ ”
جواب داد “ آره ! تو این سه ماه و نوزده روزی که رفته یه بارم بهش فکر نکردم . . . ”
.
.
.
غریبه بو د، آشنا شد ، عادت شد ، عشق شد ، هستی شد ، روزگار شد ، خسته شد ، بی وفا شد ، دور شد ، بیگانه شد ، اما فراموش نشد . . .
.
.
.
گفتم : تو شیرین منی
گفتا : تو فرهادی مگر ؟
گفتم : خرابت می شوم
گفتا : تو آبادی مگر ؟
گفتم : ندادی دل به من
گفتا : تو جان دادی مگر ؟
گفتم : ز کویت می روم
گفتا : تو آزادی مگر ؟
گفتم : فراموشم نکن
گفتا : تو در یادی مگر ؟
.
.
.
چگونه فراموشت کنم وقتی تمام شب رنگ چشم های توست . . . ؟