03-10-2013، 11:50
سلامت نیوز: آدمهای لولیده درهم كه در خیابانهای پرازدحام شهرها، همدیگر را كلافه میكنند و جای كافی برای هم باقی نمیگذارند، از نظر دولتمردان یك فرصت هستند.
از نظر آنها تكتك آدمهای ساكن در یك كشور حكم نیروهای دفاعی را دارند كه از امنیت و حیثیت سرزمین خود دفاع میكنند و چرخ اقتصاد را میچرخانند.حالا اگر هر ماه و هر سال از تعداد آدمها كم شود و كسی جایشان را نگیرد معلوم است چه به روز كشور میآید ؛ نیروی كار كم میشود، جوانها بتدریج پیر میشوند و نیروی تازهای متولد نمیشود كه جای گذشتگان را بگیرد، پس كشور گرفتار بحران شده و تمام حواسش صرف تبلیغ برای تولید نسل میشود.به همین دلیل كشورها دلهره انقراض نسل دارند و با تشویق و آموزش، به دنبال تغییر نگاه مردم به سمت فرزندآوری میروند.
چه شد این شدیم ؟
به گزارش سلامت نیوز به نقل از جام جم ؛ تا چشم ما اجازه قضاوت میدهد، ایران پر است از كودك و نوجوان و جوان، اما آنهایی كه آمار دستشان است میگویند، ایرانیها در حال پیر شدن هستند. حتی چند ماه پیش مژده پیر شدن جمعیت را هم به ما دادند و ما خوشحال شدیم از این كه جوانی جمعیت دست از سرمان برداشته و سنگینی كفه جوانی ترازوی جمعیتی كشور بالاخره به نفع پیرها سبك شده است.اما این خوشحالی زیاد دوام نیاورد، چون همانهایی كه آمارها دستشان است از پیر شدن بیش از حد جمعیت نگران شدند و حالا سعی در متوازن كردن دو كفه ترازو دارند.
داستان پیر شدن جمعیت ایران، حكایتش طولانی است. بعد از این كه مردم آموختند نباید منتظر آمدن مستقیم پول نفت به در خانهشان باشند و به پشتگرمی این پول، هر سال بچهدار شوند، تصمیم گرفتند به تولد یك نوزاد در هر سال پایان دهند و به مرحلهای برسند كه حداكثر سه فرزند داشته باشند.آن موقع خیلی از مردم غائله فرزندآوریشان را با سه بچه تمام كردند، اما هنوز هم بودند كسانی كه بیش از سه فرزند را میپسندیدند و به فكر تنها نماندن خودشان در پیری و بیكس نماندن بچههایشان در آینده بودند، اما این روش كمكم رنگ باخت، چون مردم آموختند فرزندآوری افراطی نه برای خودشان فایدهای دارد و نه برای خود بچهها كه مجبورند در خانوادهای پرجمعیت زندگی كنند؛ در حالی كه در این میان، سختتر شدن شرایط اقتصادی و بالا رفتن هزینههای زندگی نیز بیتاثیر نبود.
در كنار اینها، مروجان فرهنگی نیز نقش مهمی داشتند چون آنها از هر تریبونی استفاده میكردند تا به گوش مردم برسانند كه دو بچه كافی است.كمكم مردم نیز یاد گرفتند واقعا دو بچه كافی است و بیشتر از این تعداد، دردسر درست میكند.برای همین شد كه برای مدتی طولانی در بیشتر خانوادهها دو بچه دیده میشد كه البته برخی پدر و مادرها، یكی بچه را هم اضافه میدانستند.حالا نیز تكفرزندی مد شده و كسی كه برای بارداری دوم اقدام میكند با نگاههای چپ چپ و پر استفهام اطرافیان مواجه میشود؛ یعنی «اگر بچه هوس است، یكی بس نیست؟»و همین مد است كه این روزها مسوولان كشور را نگران كرده و از داشتن جمعیتی پیر كه روز به روز تحلیل میرود و قدرت كارش را از دست میدهد، به هراس انداخته است.
دنیای كشورهای پیر
نگاه علم جمعیتشناسی به آدمهای پیر با نگاه اخلاقگرایان متفاوت است. اگر گروه دوم، پیرها را نعمتی در هر خانه میداند كه باید برای بركت گرفتن، آنها را روی سر و چشم گذاشت و عزیزشان كرد، جمعیتشناسان آدمهای پیر و سالخورده را نیروهای زهوار درفتهای میدانند كه دیگر نمیشود برای پیشرفت كشور روی آنها حساب كرد.شاید ظالمانه به نظر برسد، اما اگر از زاویه دید اینها به موضوع نگاه كنیم، جمعیت یك موجود زنده است كه نیاز به پویایی دارد و این پویایی نیز فقط با تولید مثل میسر است. این حرف، حرف سازمان ملل نیز هست كه بتازگی از پیرشدن جمعیت جهان گزارشی منتشر كرده و چالشهای این پیری را شمرده است.
كارشناسان این سازمان دریافتهاند سه عامل افزایش طول عمر، كاهش باروری و افزایش سن افراد متولد شده در دوره رشد سریع جمعیت در پیر شدن مردم جهان نقش عمدهای داشته، به آمارهایی استناد میكنند كه نشان میدهد تا سال 2050 میلادی كشورهایی كه هماینك جمعیتی جوان دارند، مسیری برعكس را طی خواهند كرد.طبق این گزارش، تا 38 سال دیگر ژاپن كه هماینك پیرترین جمعیت جهان را دارد، همچنان در صدر باقی میماند در حالی كه كشورهای پرتغال، بوسنی، كوبا، كره جنوبی، ایتالیا، اسپانیا، سنگاپور، آلمان و سوئیس به ترتیب آن را تعقیب میكنند.
سازمان ملل 10 كشوری را معرفی میكند كه تا سال 2050 با سرعتی بیشتر از كشورهای دیگر به سمت پیر شدن میروند، نام ایران نیز در این فهرست هست.طبق گزارش این سازمان، كشور امارات تا 38 سال دیگر از نظر سرعت پیر شدن جمعیت رتبه نخست را خواهد داشت (با رشد 36 درصد) كه پس از آن بحرین با رشد 29 درصدی و ایران با رشد26 درصدی جمعیت بالای 60 سال در رتبههای دوم و سوم قرار میگیرند و كشورهای عمان، سنگاپور، كره جنوبی، ویتنام، كوبا، چین و ترینیداد و توباگو را پشتسر خواهند گذاشت.
آنچه پیری به سرمان میآورد
با اینكه در فرهنگ ما بهترین آرزو برای آدمها این است كه پیر شوند، اما پیری هم دردسرهای خودش را دارد. پیر یعنی كسی كه دیگر دلش نمیخواهد در فعالیتهای اجتماعی شركت كند، او حتی اگرهم بخواهد دیگر نمیتواند كار كند، دیگران هم مثل یك نیروی كار به او نگاه نمیكنند.پس پیرها در خود فرومی روند و گرفتار موجی از بیماریهای غیرواگیر میشوند كه جهان به آنها به چشم چالشهای خطرناك نگاه میكند.بیماریهای قلبی ـ عروقی، سرطان، دیابت و بیماریهای مزمن ریوی در كنار بیتحركی، استفاده از تنباكو و رژیمهای نادرست غذایی همان خطایی است كه جهان را از سالخوردگی جمعیت میترساند و از بابت هزینههای بهداشت و درمان و حقوق بازنشستگی و تامین اجتماعی به تكاپو میاندازد.
افراط و تفریط ممنوع
با این حال نباید از دو سوی پشتبام افتاد؛ نه باید آنقدر از پیری جمعیت حذر كرد كه سالخوردگی مذمت شود و سالخوردگان در تنگنا قرار بگیرند و نه باید آنقدر رو به جوانگرایی جمعیت آورد كه باز هم تعادل به هم بخورد.هنوز یادمان هست كه وقتی در دو دهه قبل، جمعیت جوان كشور به حالت انفجار رسید، مسئولان تا چه حد نگران بودند و به دنبال راهی برای رفع معضل جوانی جمعیت میگشتند، پس حالا كه این بحران از سرمان گذشته باید سیاست جدید و متعادلی انتخاب شود.این حرف خبرهترین جمعیتشناسان ایران هم است؛ آدمهایی مثل محمد میرزایی، رییس انجمن جمعیتشناسی ایران.
آن طور كه او در گفتوگو با «جامجم» توضیح میدهد، هماكنون متوسط فرزندان خانوار در ایران بین یك و دو فرزند است و این باید به رقمی بین دو و سه فرزند برسد، چون ایدهآل جمعیتی برای كشور ما، معدل 2.5 فرزند است به طوری كه با این رقم، هم رشد جمعیت كشور بطئی و آرام خواهد بود و هم از سالخوردگی افراطی جمعیت جلوگیری میشود.او تمام حرفش این است كه متفكران باید جامعه را به سمت تعادل در رشد جمعیت ببرند تا گرفتار مشكلاتی چون رشد یكباره جمعیت در سال 65 كه نسل آن هماكنون به سن ازدواج و اشتغال رسیدهاند، نشویم.
این جمعیتشناس یك نگرانی هم دارد و آن این كه وزارت بهداشت دیگر وسایل تنظیم خانواده و مشاورههای آن را در اختیار كسانی كه شرایط خاص دارند، قرار ندهد.به باور او اگر لوازم كنترل بارداری را در اختیار افراد قرار ندهیم و حاملگی ناخواسته اتفاق بیفتد، بویژه در مناطق محروم به سقط جنینهای غیربهداشتی روی میآورند و سلامت مادران و فرزندان طوری به خطر میافتد كه احتمال كاهش رشد موالید به وجود میآید.اینها حرفهای مقبولی است، اما در كنار آن باید به تولید انسانهای كیفی هم فكر كرد. امروز قدرت از آن ملتی است كه انسانهایی توانمند، ماهر و دانشآموخته دارند، پس اگر برنامهای برای هدایت انسانهای تازه متولد شده نداشته باشیم، مثل كسی میمانیم كه بابت درآمدن از چاله خوشحال است غافل از این كه بهزودی به چاه خواهد افتاد.
خداحافظ عمو، عمه و دایی
بچههای خانوادههای پرجمعیت آرزوی سكوت دارند و بچههای یكی یكدانه آرزوی سر و صدا. آنها سكوت را میپسندند چون خانواده پرازدحام، آنها را به سمت این آرزو كشانده و اینها ارتباط داشتن و گفتن و شنیدن و خندیدن را دوست دارند، چون خانواده محدود و ساكت با آنها اینچنین كرده است.درد بچههای یكییكدانه اغلب از این جنس است، ولی شاید كسانی هم پیدا شوند كه از تنهایی و نداشتن برادر و خواهر شكایت ندارند و برعكس از این فرصت برای پیشرفت بیشتر استفاده میكنند.با وجود این بیشتر روانشناسان نگران تك فرزندها هستند، همانهایی كه خودشان طعم خواهر و برادر و نسل بعدی آنها لذت داشتن عمو، عمه، خاله و دایی را نمیچشد.
روانشناسانی كه این طرز تفكر را دارند میگویند، تكفرزندها در طول زندگی همیشه تنها هستند و چون تنها نقطه اتكایشان، پدر و مادر است وقتی آنها را از دست بدهند چون همراه و همدل دیگری ندارند، دچار مشكلات روانی میشوند.به گفته اینها، تنها فرزندان خانواده چون همیشه در محور توجه قرار دارند، گرفتار خودخواهی و تمامیتخواهی نیز میشوند، چون زندگی به آنها آموخته كه همه چیز در سریعترین زمان باید تنها در اختیار آنها
قرار بگیرد.
البته تك فرزندها كه محصول ازدواج دیرهنگام و مشغلههای كاری و گرفتاریهای اقتصادی زوجها هستند، همیشه هم آدمهای ناموفق و مشكلداری نیستند، چون كارشناسان خبره تربیتیای هستند كه معتقدند برخلاف تصور همگانی كه تك فرزندی را سبب كاهش كیفیت رشد و تربیت كودك میدانند با به كارگیری شیوههای درست تربیتی میتوان از آسیبهای احتمالی و جبران كمبودهای ناشی از نبود فرزندی دیگر در محیط خانه پیشگیری كرد.جان كلام این است، اگر اساس دیدگاه پدر و مادر این باشد كه تك فرزندی هرگز به معنی گوشهگیری و محدودبودن روابط اجتماعی نیست، آن وقت نتیجه این میشود كه تك فرزندها نیز آدمهایی موفق و با اعتماد به نفس كه خودشیفته و خیالپرداز نیستند بار خواهند آمد.
همسریابیآنلاین، تلاش برای هیچ
اگر بشود دوست خوب را در اینترنت پیدا كرد، حتما همسر ایدهآل را هم میتوان در سایت یا دفاتر همسریابی جستجو كرد.بالا رفتن سن ازدواج و وسواس جوانها در انتخاب همسر در كنار استدلالات آنها كه میگویند، نمیدانند همسر خوب را از كجا پیدا كنند، عدهای را واداشته تا معركهای راه بیندازند و در آن همسران خوب و ایدهآل را حراج كنند.سایتهای همسریابی و دفاتری كه برای متقاضیان، همسر پیدا میكند حالا دیگر نامهایی آشنا هستند. گردانندگان این مجموعه كه بابت این بدهبستانها، درآمد خوبی هم دارند میگویند به این علت جذب این كار شدهاند كه هم كار خیری بكنند و جوانها را راهی خانه بخت كنند و هم تلاشی داشته باشند به حد بضاعتشان تا با معرفی دختران و پسران خوب، میانگین سن ازدواج را پایین بیاورند.
اما پلیس و نیروهای نظارتی حرف این مجموعه را باور ندارند و حتی به برخی از آنها به چشم مجرم نگاه میكنند، چون تجربه نشان داده كه به واسطه وجود این سایتها و دفاتر عدهای از جوانها در دامهای خطرناك افتادهاند و نهتنها ازدواج نكردهاند، بلكه نگاهشان به تاهل نیز منفی شده است.بتازگی هم اعلام شده كه عمده مشتریان این مراكز، مردان متاهلی هستند كه به دنبال همسری برای ازدواج دوم و چندم میگردند كه طبیعی است با این وضع، نهتنها این مراكز به افزایش ازدواج جوانان كمك نمیكند، بلكه عملكردشان به فروپاشی خانواده ختم میشود.پس معلوم است كه برای تشویق جوانها به ازدواج، این راه نیز به بیراهه میرود چون شروع یك زندگی مشترك اگرچه اصلی مهم است، ولی تداوم این زندگی از تشكیل آن بسیار مهمتر است.در یك زندگی زناشویی بادوام كه مبتنی بر عشق، انصاف، محبت و سادگی باشد همه اعضا احساس خوشبختی میكنند و بر اثر منطق موجود میان زن و شوهر، فرزند یا فرزندانی نیز متولد میشوند كه هم ضامن بقای نسل باشند و هم مهرهای مفید برای ترقی اجتماع.
همه چیز زیر سر افزایش سن ازدواج
كسی میگفت باید زمانی ازدواج كرد و بچهدار شد كه وقتی از این دنیا رفتی بچههایت از آب و گل درآمده باشند و در سنین كودكی نگویند به ارواح پدر و مادرم.او منظورش این بود كه نباید ازدواج و فرزندآوری را آنقدر به تاخیر انداخت كه زمان از دست برود و ازدواج دیرهنگام فقط اسباب زحمت شود.حرفهای او منطقی به نظر میرسید، چون آنچه كه این روزها به آن شكاف بین نسلی میگویند از همین جا ناشی میشود كه پدر و مادرها آنقدر فاصله سنیشان با بچهها زیاد است كه اگر هم بخواهند نمیتوانند حرف هم را بفهمند.البته پدر و مادرها نیز به عمد دست به چنین كاری نزدهاند و آنها هم خودشان قربانی سختیهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شدهاند. دخترهای ما مدتهاست كه در درس خواندن و ادامه تحصیل تا مقاطع بالا، جلوتر از پسرها هستند و موقعیتهای كاری بهتری پیدا میكنند.
پس دخترهای ما حالا دستشان در جیب خودشان است و مثل دخترهای گذشته، چشمشان به دست مردهای خانواده نیست؛ برای همین اگر ازدواج نكنند یا تاهلشان به تاخیر بیفتد، غم به دل راه نمیدهند.دخترها بیراه هم نمیگویند، چون كسی كه تمام جوانیاش را به تلاش گذرانده، حق دارد همسری را كه بهترین است، انتخاب كند. این حق به پسرها هم میرسد و آنها نیز میتوانند تا یافتن همسر ایدهآل، برای ازدواج دست نگه دارند؛ به شرط اینكه این حق سبب نشود تا روزگار جوانی دخترها و پسرهای دمبخت از دست برود و آنها تنها و افسرده فقط با خاطرات دوران جوانی و آرزوهای قشنگ آن، وقت بگذرانند.
با این حال باید منصف بود ؛ ازدواج كردن هم شرایط خاص خودش را دارد و علاوه بر یافتن زوج مناسب، مسائل مالی هم اهمیت زیادی دارد، چون بهترین و شیرینترین زندگیها نیز اگر چالههای اقتصادیاش زیاد و عمیق باشد، احتمال به مشكل افتادنش كم نیست.البته با همفكری و تلاش دوجانبه میتوان بر مشكلات مالی هم غلبه كرد، اما عقل حكم میكند در راهی كه مشكلات آن روشنتر از روز است، قدمها با احتیاط برداشته شود.
از نظر آنها تكتك آدمهای ساكن در یك كشور حكم نیروهای دفاعی را دارند كه از امنیت و حیثیت سرزمین خود دفاع میكنند و چرخ اقتصاد را میچرخانند.حالا اگر هر ماه و هر سال از تعداد آدمها كم شود و كسی جایشان را نگیرد معلوم است چه به روز كشور میآید ؛ نیروی كار كم میشود، جوانها بتدریج پیر میشوند و نیروی تازهای متولد نمیشود كه جای گذشتگان را بگیرد، پس كشور گرفتار بحران شده و تمام حواسش صرف تبلیغ برای تولید نسل میشود.به همین دلیل كشورها دلهره انقراض نسل دارند و با تشویق و آموزش، به دنبال تغییر نگاه مردم به سمت فرزندآوری میروند.
چه شد این شدیم ؟
به گزارش سلامت نیوز به نقل از جام جم ؛ تا چشم ما اجازه قضاوت میدهد، ایران پر است از كودك و نوجوان و جوان، اما آنهایی كه آمار دستشان است میگویند، ایرانیها در حال پیر شدن هستند. حتی چند ماه پیش مژده پیر شدن جمعیت را هم به ما دادند و ما خوشحال شدیم از این كه جوانی جمعیت دست از سرمان برداشته و سنگینی كفه جوانی ترازوی جمعیتی كشور بالاخره به نفع پیرها سبك شده است.اما این خوشحالی زیاد دوام نیاورد، چون همانهایی كه آمارها دستشان است از پیر شدن بیش از حد جمعیت نگران شدند و حالا سعی در متوازن كردن دو كفه ترازو دارند.
داستان پیر شدن جمعیت ایران، حكایتش طولانی است. بعد از این كه مردم آموختند نباید منتظر آمدن مستقیم پول نفت به در خانهشان باشند و به پشتگرمی این پول، هر سال بچهدار شوند، تصمیم گرفتند به تولد یك نوزاد در هر سال پایان دهند و به مرحلهای برسند كه حداكثر سه فرزند داشته باشند.آن موقع خیلی از مردم غائله فرزندآوریشان را با سه بچه تمام كردند، اما هنوز هم بودند كسانی كه بیش از سه فرزند را میپسندیدند و به فكر تنها نماندن خودشان در پیری و بیكس نماندن بچههایشان در آینده بودند، اما این روش كمكم رنگ باخت، چون مردم آموختند فرزندآوری افراطی نه برای خودشان فایدهای دارد و نه برای خود بچهها كه مجبورند در خانوادهای پرجمعیت زندگی كنند؛ در حالی كه در این میان، سختتر شدن شرایط اقتصادی و بالا رفتن هزینههای زندگی نیز بیتاثیر نبود.
در كنار اینها، مروجان فرهنگی نیز نقش مهمی داشتند چون آنها از هر تریبونی استفاده میكردند تا به گوش مردم برسانند كه دو بچه كافی است.كمكم مردم نیز یاد گرفتند واقعا دو بچه كافی است و بیشتر از این تعداد، دردسر درست میكند.برای همین شد كه برای مدتی طولانی در بیشتر خانوادهها دو بچه دیده میشد كه البته برخی پدر و مادرها، یكی بچه را هم اضافه میدانستند.حالا نیز تكفرزندی مد شده و كسی كه برای بارداری دوم اقدام میكند با نگاههای چپ چپ و پر استفهام اطرافیان مواجه میشود؛ یعنی «اگر بچه هوس است، یكی بس نیست؟»و همین مد است كه این روزها مسوولان كشور را نگران كرده و از داشتن جمعیتی پیر كه روز به روز تحلیل میرود و قدرت كارش را از دست میدهد، به هراس انداخته است.
دنیای كشورهای پیر
نگاه علم جمعیتشناسی به آدمهای پیر با نگاه اخلاقگرایان متفاوت است. اگر گروه دوم، پیرها را نعمتی در هر خانه میداند كه باید برای بركت گرفتن، آنها را روی سر و چشم گذاشت و عزیزشان كرد، جمعیتشناسان آدمهای پیر و سالخورده را نیروهای زهوار درفتهای میدانند كه دیگر نمیشود برای پیشرفت كشور روی آنها حساب كرد.شاید ظالمانه به نظر برسد، اما اگر از زاویه دید اینها به موضوع نگاه كنیم، جمعیت یك موجود زنده است كه نیاز به پویایی دارد و این پویایی نیز فقط با تولید مثل میسر است. این حرف، حرف سازمان ملل نیز هست كه بتازگی از پیرشدن جمعیت جهان گزارشی منتشر كرده و چالشهای این پیری را شمرده است.
كارشناسان این سازمان دریافتهاند سه عامل افزایش طول عمر، كاهش باروری و افزایش سن افراد متولد شده در دوره رشد سریع جمعیت در پیر شدن مردم جهان نقش عمدهای داشته، به آمارهایی استناد میكنند كه نشان میدهد تا سال 2050 میلادی كشورهایی كه هماینك جمعیتی جوان دارند، مسیری برعكس را طی خواهند كرد.طبق این گزارش، تا 38 سال دیگر ژاپن كه هماینك پیرترین جمعیت جهان را دارد، همچنان در صدر باقی میماند در حالی كه كشورهای پرتغال، بوسنی، كوبا، كره جنوبی، ایتالیا، اسپانیا، سنگاپور، آلمان و سوئیس به ترتیب آن را تعقیب میكنند.
سازمان ملل 10 كشوری را معرفی میكند كه تا سال 2050 با سرعتی بیشتر از كشورهای دیگر به سمت پیر شدن میروند، نام ایران نیز در این فهرست هست.طبق گزارش این سازمان، كشور امارات تا 38 سال دیگر از نظر سرعت پیر شدن جمعیت رتبه نخست را خواهد داشت (با رشد 36 درصد) كه پس از آن بحرین با رشد 29 درصدی و ایران با رشد26 درصدی جمعیت بالای 60 سال در رتبههای دوم و سوم قرار میگیرند و كشورهای عمان، سنگاپور، كره جنوبی، ویتنام، كوبا، چین و ترینیداد و توباگو را پشتسر خواهند گذاشت.
آنچه پیری به سرمان میآورد
با اینكه در فرهنگ ما بهترین آرزو برای آدمها این است كه پیر شوند، اما پیری هم دردسرهای خودش را دارد. پیر یعنی كسی كه دیگر دلش نمیخواهد در فعالیتهای اجتماعی شركت كند، او حتی اگرهم بخواهد دیگر نمیتواند كار كند، دیگران هم مثل یك نیروی كار به او نگاه نمیكنند.پس پیرها در خود فرومی روند و گرفتار موجی از بیماریهای غیرواگیر میشوند كه جهان به آنها به چشم چالشهای خطرناك نگاه میكند.بیماریهای قلبی ـ عروقی، سرطان، دیابت و بیماریهای مزمن ریوی در كنار بیتحركی، استفاده از تنباكو و رژیمهای نادرست غذایی همان خطایی است كه جهان را از سالخوردگی جمعیت میترساند و از بابت هزینههای بهداشت و درمان و حقوق بازنشستگی و تامین اجتماعی به تكاپو میاندازد.
افراط و تفریط ممنوع
با این حال نباید از دو سوی پشتبام افتاد؛ نه باید آنقدر از پیری جمعیت حذر كرد كه سالخوردگی مذمت شود و سالخوردگان در تنگنا قرار بگیرند و نه باید آنقدر رو به جوانگرایی جمعیت آورد كه باز هم تعادل به هم بخورد.هنوز یادمان هست كه وقتی در دو دهه قبل، جمعیت جوان كشور به حالت انفجار رسید، مسئولان تا چه حد نگران بودند و به دنبال راهی برای رفع معضل جوانی جمعیت میگشتند، پس حالا كه این بحران از سرمان گذشته باید سیاست جدید و متعادلی انتخاب شود.این حرف خبرهترین جمعیتشناسان ایران هم است؛ آدمهایی مثل محمد میرزایی، رییس انجمن جمعیتشناسی ایران.
آن طور كه او در گفتوگو با «جامجم» توضیح میدهد، هماكنون متوسط فرزندان خانوار در ایران بین یك و دو فرزند است و این باید به رقمی بین دو و سه فرزند برسد، چون ایدهآل جمعیتی برای كشور ما، معدل 2.5 فرزند است به طوری كه با این رقم، هم رشد جمعیت كشور بطئی و آرام خواهد بود و هم از سالخوردگی افراطی جمعیت جلوگیری میشود.او تمام حرفش این است كه متفكران باید جامعه را به سمت تعادل در رشد جمعیت ببرند تا گرفتار مشكلاتی چون رشد یكباره جمعیت در سال 65 كه نسل آن هماكنون به سن ازدواج و اشتغال رسیدهاند، نشویم.
این جمعیتشناس یك نگرانی هم دارد و آن این كه وزارت بهداشت دیگر وسایل تنظیم خانواده و مشاورههای آن را در اختیار كسانی كه شرایط خاص دارند، قرار ندهد.به باور او اگر لوازم كنترل بارداری را در اختیار افراد قرار ندهیم و حاملگی ناخواسته اتفاق بیفتد، بویژه در مناطق محروم به سقط جنینهای غیربهداشتی روی میآورند و سلامت مادران و فرزندان طوری به خطر میافتد كه احتمال كاهش رشد موالید به وجود میآید.اینها حرفهای مقبولی است، اما در كنار آن باید به تولید انسانهای كیفی هم فكر كرد. امروز قدرت از آن ملتی است كه انسانهایی توانمند، ماهر و دانشآموخته دارند، پس اگر برنامهای برای هدایت انسانهای تازه متولد شده نداشته باشیم، مثل كسی میمانیم كه بابت درآمدن از چاله خوشحال است غافل از این كه بهزودی به چاه خواهد افتاد.
خداحافظ عمو، عمه و دایی
بچههای خانوادههای پرجمعیت آرزوی سكوت دارند و بچههای یكی یكدانه آرزوی سر و صدا. آنها سكوت را میپسندند چون خانواده پرازدحام، آنها را به سمت این آرزو كشانده و اینها ارتباط داشتن و گفتن و شنیدن و خندیدن را دوست دارند، چون خانواده محدود و ساكت با آنها اینچنین كرده است.درد بچههای یكییكدانه اغلب از این جنس است، ولی شاید كسانی هم پیدا شوند كه از تنهایی و نداشتن برادر و خواهر شكایت ندارند و برعكس از این فرصت برای پیشرفت بیشتر استفاده میكنند.با وجود این بیشتر روانشناسان نگران تك فرزندها هستند، همانهایی كه خودشان طعم خواهر و برادر و نسل بعدی آنها لذت داشتن عمو، عمه، خاله و دایی را نمیچشد.
روانشناسانی كه این طرز تفكر را دارند میگویند، تكفرزندها در طول زندگی همیشه تنها هستند و چون تنها نقطه اتكایشان، پدر و مادر است وقتی آنها را از دست بدهند چون همراه و همدل دیگری ندارند، دچار مشكلات روانی میشوند.به گفته اینها، تنها فرزندان خانواده چون همیشه در محور توجه قرار دارند، گرفتار خودخواهی و تمامیتخواهی نیز میشوند، چون زندگی به آنها آموخته كه همه چیز در سریعترین زمان باید تنها در اختیار آنها
قرار بگیرد.
البته تك فرزندها كه محصول ازدواج دیرهنگام و مشغلههای كاری و گرفتاریهای اقتصادی زوجها هستند، همیشه هم آدمهای ناموفق و مشكلداری نیستند، چون كارشناسان خبره تربیتیای هستند كه معتقدند برخلاف تصور همگانی كه تك فرزندی را سبب كاهش كیفیت رشد و تربیت كودك میدانند با به كارگیری شیوههای درست تربیتی میتوان از آسیبهای احتمالی و جبران كمبودهای ناشی از نبود فرزندی دیگر در محیط خانه پیشگیری كرد.جان كلام این است، اگر اساس دیدگاه پدر و مادر این باشد كه تك فرزندی هرگز به معنی گوشهگیری و محدودبودن روابط اجتماعی نیست، آن وقت نتیجه این میشود كه تك فرزندها نیز آدمهایی موفق و با اعتماد به نفس كه خودشیفته و خیالپرداز نیستند بار خواهند آمد.
همسریابیآنلاین، تلاش برای هیچ
اگر بشود دوست خوب را در اینترنت پیدا كرد، حتما همسر ایدهآل را هم میتوان در سایت یا دفاتر همسریابی جستجو كرد.بالا رفتن سن ازدواج و وسواس جوانها در انتخاب همسر در كنار استدلالات آنها كه میگویند، نمیدانند همسر خوب را از كجا پیدا كنند، عدهای را واداشته تا معركهای راه بیندازند و در آن همسران خوب و ایدهآل را حراج كنند.سایتهای همسریابی و دفاتری كه برای متقاضیان، همسر پیدا میكند حالا دیگر نامهایی آشنا هستند. گردانندگان این مجموعه كه بابت این بدهبستانها، درآمد خوبی هم دارند میگویند به این علت جذب این كار شدهاند كه هم كار خیری بكنند و جوانها را راهی خانه بخت كنند و هم تلاشی داشته باشند به حد بضاعتشان تا با معرفی دختران و پسران خوب، میانگین سن ازدواج را پایین بیاورند.
اما پلیس و نیروهای نظارتی حرف این مجموعه را باور ندارند و حتی به برخی از آنها به چشم مجرم نگاه میكنند، چون تجربه نشان داده كه به واسطه وجود این سایتها و دفاتر عدهای از جوانها در دامهای خطرناك افتادهاند و نهتنها ازدواج نكردهاند، بلكه نگاهشان به تاهل نیز منفی شده است.بتازگی هم اعلام شده كه عمده مشتریان این مراكز، مردان متاهلی هستند كه به دنبال همسری برای ازدواج دوم و چندم میگردند كه طبیعی است با این وضع، نهتنها این مراكز به افزایش ازدواج جوانان كمك نمیكند، بلكه عملكردشان به فروپاشی خانواده ختم میشود.پس معلوم است كه برای تشویق جوانها به ازدواج، این راه نیز به بیراهه میرود چون شروع یك زندگی مشترك اگرچه اصلی مهم است، ولی تداوم این زندگی از تشكیل آن بسیار مهمتر است.در یك زندگی زناشویی بادوام كه مبتنی بر عشق، انصاف، محبت و سادگی باشد همه اعضا احساس خوشبختی میكنند و بر اثر منطق موجود میان زن و شوهر، فرزند یا فرزندانی نیز متولد میشوند كه هم ضامن بقای نسل باشند و هم مهرهای مفید برای ترقی اجتماع.
همه چیز زیر سر افزایش سن ازدواج
كسی میگفت باید زمانی ازدواج كرد و بچهدار شد كه وقتی از این دنیا رفتی بچههایت از آب و گل درآمده باشند و در سنین كودكی نگویند به ارواح پدر و مادرم.او منظورش این بود كه نباید ازدواج و فرزندآوری را آنقدر به تاخیر انداخت كه زمان از دست برود و ازدواج دیرهنگام فقط اسباب زحمت شود.حرفهای او منطقی به نظر میرسید، چون آنچه كه این روزها به آن شكاف بین نسلی میگویند از همین جا ناشی میشود كه پدر و مادرها آنقدر فاصله سنیشان با بچهها زیاد است كه اگر هم بخواهند نمیتوانند حرف هم را بفهمند.البته پدر و مادرها نیز به عمد دست به چنین كاری نزدهاند و آنها هم خودشان قربانی سختیهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شدهاند. دخترهای ما مدتهاست كه در درس خواندن و ادامه تحصیل تا مقاطع بالا، جلوتر از پسرها هستند و موقعیتهای كاری بهتری پیدا میكنند.
پس دخترهای ما حالا دستشان در جیب خودشان است و مثل دخترهای گذشته، چشمشان به دست مردهای خانواده نیست؛ برای همین اگر ازدواج نكنند یا تاهلشان به تاخیر بیفتد، غم به دل راه نمیدهند.دخترها بیراه هم نمیگویند، چون كسی كه تمام جوانیاش را به تلاش گذرانده، حق دارد همسری را كه بهترین است، انتخاب كند. این حق به پسرها هم میرسد و آنها نیز میتوانند تا یافتن همسر ایدهآل، برای ازدواج دست نگه دارند؛ به شرط اینكه این حق سبب نشود تا روزگار جوانی دخترها و پسرهای دمبخت از دست برود و آنها تنها و افسرده فقط با خاطرات دوران جوانی و آرزوهای قشنگ آن، وقت بگذرانند.
با این حال باید منصف بود ؛ ازدواج كردن هم شرایط خاص خودش را دارد و علاوه بر یافتن زوج مناسب، مسائل مالی هم اهمیت زیادی دارد، چون بهترین و شیرینترین زندگیها نیز اگر چالههای اقتصادیاش زیاد و عمیق باشد، احتمال به مشكل افتادنش كم نیست.البته با همفكری و تلاش دوجانبه میتوان بر مشكلات مالی هم غلبه كرد، اما عقل حكم میكند در راهی كه مشكلات آن روشنتر از روز است، قدمها با احتیاط برداشته شود.