27-03-2012، 10:43
« در بخش غربی دریای مدیترانه، مسلمانان جهاد خود را بر ضد اسپانیای صلیبی که آنان را به زور از اندلس بیرون رانده بود، آغاز کردند. مسلمانان تبعیدی از اندلس، در امتداد سواحل شمالی افریقا، مرکزی را برای اسکان خویش ایجاد کرده، مصمم به گرفتن انتقام از صلیبی ها شدند. آنان با غارت سواحل اسپانیا که با آن آشنا بودند و نیز حمله به کشتی های مسیحی، به خصوص در تنگه جبل الطارق و جزیره مالت، جهادشان را دنبال می کردند.
در فاصله سال های کوتاه، بشتر سواحل امتداد تونس از شرق تا غرب، مرکزی برای ناوگان های کوچک اسلامی برای ایجاد وحشت در میان اروپایی ها شد.* در برابر، اسپانیا نیز بر برخی از نقاط استوار و محفوظ، در امتداد سواحل مراکش و الجزایر تسلط یافت. حفصی ها، حاکمان الجزایر را مجبور کردند تا به آنان اجازه دهند تا یک پایگاه دریایی مهم در جزیره بینون در نزدیکی ساحل الجزایر ایجاد کنند. این امر سبب فعال تر شدن حرکت های جهادی اسلامی از شرق مدیترانه به سوی غرب شد؛ چیزی که گشودن شمال افریقا را برای عثمانی ها تسهیل کرد.
از مشهورترین و موفق ترین رجال دریایی مسلمانان، دو برادر با نام های عروج و خیرالدین بارباروسا بودند که ابتدا مسیحی بودند و سپس مسلمان شدند. آنها به خدمت سلطان محمد حفصی در تونس در آمدند و به کشتی های نصرانی حمله می کردند و اموال آنان را تصرف نموده، کارگران آن را به بردگی می فروختند. همین دو نفر یکی از کشتی هایی را که به اسارت گرفته بودند، به استانبول فرستادند. سلطان عثمانی هدیه آنان را قبول کرده، متقابلا هدایایی برای آنان فرستاد که سبب تقویت روحی آن دو برادر شد. آنان در منطقه حلق الوادی در ساحل تونس مستقر شدند. زمانی که عروج کشته شد، بلافاصله برادرش خیر الدین به عنوان قهرمان اسلام شهرت یافت؛ به طوری که اروپا به سبب توان ناوگان خیر الدین، وی را هزار مرتبه بیشتر بیش از حد معمول به شمار می آورد.
در برابر، صلیبی ها نیز اتحاده ای بر ضد مسلمانان در شمال آفریقا به رهبری اندریه دوریا به وجود آوردند و به یونان تاختند. سلطان عثمانی، خیر الدین را به فرماندهی نیروی دریایی عثمانی برگزید. اندکی بعد خیرالدین ناوگان بزرگی تدارک دیده، به اشغال کورون، لپانتو و تونس پرداخت و به سواحل جنوبی ایتالیا و جزیره صقلیه حمله برده، آنها را غارت کرد و در ادامه، بر غرب مدیترانه نفوذ یافت. اندریا دوریا رهبر صلیبی ها توانست تونس را در سال 942هـ/1535م باز پس گیرد؛ جایی که محل نبرد دو سپاه بود تا آن که در نهایت تحت سلطه دولت عثمانی در آمد.
« سلطان اکنون تمایل آشکار داشت تا فرانسیس و زاپولیای را به ادامه جنگ با اتریشی ها ترغیب کند. او مبلغی کلان برابر با 100000 سکه طلا را برای فرانسیس فرستاد تا او را قادر سازد که با انگلستان و آلمان بر ضد شارل پنجم ائتلافی را تشکیل دهد. بارباروسا بعد از حمله به سواحل ایتالیا، در صفر سال 941هـ/1534م تونس را به تصرف در آورد و آن را به پایگاهش تبدیل ساخت.* کرون نیز بار دیگر تسخیر شد. با مشاهده درگیر بودن سلطان در جنگ با ایران، فرانسیس کوشید تا اتحاد با او را به گزاف ترین قیمت ممکن بفروشد. فرانسیس در سال 942هـ/1535م سفیر خود را به استانبول فرستاد و برای یک حمله فراگیر زمینی و دریایی به هابسبورگ از سلطان تقاضای ارسال کمک مالی بالغ بر 1000000 دوکات به پاریس نمود. در این زمان شارل پنجم موفق شد تا تونس را از چنگ بارباروسا بیرون آورد (محرم 942هـ/ژولای 1535م). سلیمان در بازگشت از لشکرکشی به ایران، طرح حمله به ایتالیا را مدنظر قرار داد.»
« بر این اساس بود که دولت عثمانی با فرانسه متحد شد و معاهده ای که معروف به (امتیازات خارجی) بود، به سال 943هـ/1536م میان آنان منعقد گردید. این معاهده شبیه قراردادهایی بود که پیش از آن عثمانی با ونیز و جنوا امضا کرده بود. هدف دولت عثمانی ادامه روابط خارجی با غرب بود که به دنبال آن روابط تجاری دریایی با ونیز و جنوایی ها، هلندی ها و فرانسه برقرار می شد؛ درست به موازات آن، روابط تجاری با مناطق حاشیه اقیانوس هند و نیز مناطق غرب آسیا و آفریقا برقرار بود.
امتیازاتی که در سال 943هـ/1536م یا 977هـ/1569م به فرانسه و سپس به هلندی ها و انگلیسی ها داده شد، به هدف جداکردن اینان از پاپ و هابسبورگ اتریش بود. از جمله چیزهایی که سبب بر آمدن فرانسه در قرن شانزدهم شد، اتحاد آن کشور با عثمانی بود. ناوگان عثمانی در غرب مدیترانه، از جنوب فرانسه، در برابر دشمنان آن کشور، از فرانسه دفاع می کرد و به شاهان فرانسه اجازه می داد تا نیروی نظامی خود را در شمال مستقر سازند و از نواحی مرزی خود در آن حدود دفاع کنند.
بر اساس این معاهده سال 943هـ/1536م از سوی فرانسوی ها، کنسولی در سواحل شام مستقر شده، تجار این کشور از قوانین عثمانی مستثنی گشته، مطابق با قوانین فرانسه- آن هم زیر نظر نماینده فرانسه در استانبول- با آنان برخورد می شد. هم چنین حقوق گمرکیِ کم تری در مقایسه با تجار سایر کشورها می پرداختند؛ مشروط بر آن که همین برخورد با رعایای عثمانی بشود. هم چنین فرانسوی ها آزادی تجارت کامل و کشتی رانی در همه سواحل عثمانی را به دست آوردند و فرانسوی های ساکن در عثمانی، به امتیازات خاصی – که مربوط به نقل و انتقال های ملکی بود- و نیز داشتن کلیساهای خود، دست یافتند؛ همان طور که اجازه یافتند تا از اماکن مقدسه خود حفاظت و از شهروندان مسیحی حمایت کنند. به دنبال معاهده (امتیازات خارجی) یا کاپیتولاسیون بود که قرار دادی میان فرانسوای اول و سلیمان قانونی در مواجهه با خاندان هابسبورگ اتریش امضا شد؛ مشروط بر آن که این قرار داد پنهان بماند تا خشم شهروندان متعصب هر دو کشور را فراهم نسازد.
اندکی بعد این دو دولت بر اساس همین معاهده، به طور مشترک به ایتالیا حمله کردند: عثمانی ها از طریق دریا در جنوب و فرانسوی ها از طریق خشکی در شمال. عثمانی ها در اندیشه استمرار جنگ با ایتالیا بودند؛ اما به دلیل ترسی که از اتحاد اروپا داشتند، در این باره تردید کردند؛ به علاوه؛ به علاوه، فرانسه عثمانی ها را برای این کار تحریک می کرد که البته هدفش تصرف جزیره کورفواز ونیزی ها بود.
به طوری کلی، فرانسوی ها در شمال ایتالیا برای استیلا بر میلان و جنوا، پیشروی کردند؛ درست زمانی که خیر الدین بارباروسا رشته حملاتی را به قصد غارت سرزمین هابسبورگ در غرب مدیترانه و میانه آن آغاز کرده و سلطان سلیمان نیز با سپاه سیصد هزار نفری آماده حرکت به سوی آلبانی بود تا خیر الدین را به ایتالیا منتقل کند، پاپ با وساطت میان فرانسه و اتریش به قصد ایجاد صلح میان آن ها و ایجاد وحدت میان اروپا، بر ضد عثمانی ها وارد میدان شد.
فرانسوایِ اول نه تنها با شارلِ پنجم امپراطور هابسبورگ در اتریش عقد صلح بست، بلکه وعده شرکت در حمله صلیبی بر ضد عثمانی ها را نیز داده، نیروهایش را از شمال ایتالیا بیرون کشید. خیرالدین که از این اقدام خسمگین شده بود، [944هـ/سپتامبر تا نوامبر 1537م] بر بیشتر جزائر دریای اژه تسلط یافت که پس از آن زیر سلطه دولت عثمانی در آمد و سبب شد تا پیمان صلیبی دریایی به رهبری دوریا منعقد شود. خیرالدین توانست شکست سنگینی را به ناوگان صلیبی در منطقه بریخیزا که پایگاه اصلی دریایی عثمانی ها در آلبانی بود، وارد آورد؛ اما این پیروزی بدون پیمان با فرانسه فایده چندانی نداشت.
در سال 947هـ/1540م کار صلح با جمهوری ونیز – که از آخرین زمین های خود در شبه جزیره موره بیرون رفت – پایان گرفت. این جمهوری همه متصرفات خیر الدین در دریای اژه را پذیرفت و حاضر به پرداخت غرامت سنگینی شد. در عوض دولت عثمانی تسلط ونیز را بر دو جزیره کرت و قبرس و نیز امتیازات تجاری را که دولت عثمانی از آن بهره مند بود برای ونیز هم پذیرفت و بدین ترتیب سیادت دریایی ونیز پایان پذیرفت.
« در سال 950هـ/1543م سلیمان سپاه دیگری را راهی مجارستان کرد تا باریکه ای را در داخل این کشور که همچنان در تصرف فردیناند بود، آزاد سازد. در همین حال، او بک ناوگان دریایی متشکل از 110 کشتی را در اختیار فرانسه گذارد. فرمانده این نیرو بارباروسا بود. بارباروسا به یک ناوگان فرانسوی شامل 50 کشتی ملحق شد و هابسبورگ را محاصره کرد.* نیروی دریایی عثمانی زمستان را در تولون سر کرد. عثمانی ها به این نتیجه رسیدند که فرانسوی ها در شکست شارل پنجم به اندازه کافی از نیروی دریایی خود استفاده نکرده اند. در زمین نیز، یک واحد کوچک از توپخانه فرانسه به سپاه سلیمان در مجارستان پیوست. فردیناند استحکامات گران و فهرور را از دست داد و خواستار صلح شد. سلیمان نیز از این صلح استقبال می کرد، زیرا روابطش با ایران یک بار دیگر رو به وخامت گذارده بود. او در وساطت فرانسیس اول منعقد شد. سلطان عثمانی بشدت تمایل داشت تا او به عنوان یک متحد صادق در این گونه امور تأثیر گذار باشد. دو سال بعد یک قرار داد آتش بس دیگر، به مدت 5 سال، میان سلطان، فردیناند و شارل در ادیرنه به امضا رسید. بر اساس مفاد این قرار داد، فردیناند ملزم شد تا سالانه خراجی برابر 30000 سکه طلا، به تاوان در اختیار داشتن بخشهایی از خاک مجارستان، در اختیار سلطان عثمانی قرار دهد.
« در سال 950هـ/1543م بار دیگر فرانسوای اول از سلطان عثمانی درخواست کمک کرد و زمانی که خیر الدین به سواحل ایتالیا حمله کرد، از آنجا به سواحل فرانسه رفته، مورد استقبال حماسیِ نیروی دریایی فرانسه واقع گردید؛ اما فشار اروپا بر پادشاه فرانسه مانع از بازگشت وی به شرایط گذشته برای همکاری با عثمانی بر ضد امپراطور اتریش در ایتالیا بود. به همین دلیل خیر الدین، طولون و ایزنیک را اشغال کرده، سواحل اسپانیا، فرانسه و ایتالیا را ویران کرد. موضع پادشاه فرانسه در تردید همکاری با عثمانی، سبب شد تا سلیمان و امپراطور اتریش در سال 952هـ/1545م صلحی را بر اساس اعتراف امپراطور اتریش به فتوحات جدید عثمانی امضا کنند. هم چنین اتریش پذیرفت تا جزیه ای برای مناطق شمالی و غربی مجارستان که همچنان در دست اتریش بود، بپردازد. این قرار داد تا پس از درگذشت فرانسوای اول در سال 954هـ/1547م نتوانست به صلح دائمی تبدیل شود.
این موضع دولت های اروپایی، به ویژه فرانسه، نشان داد که کفر ملت واحده است و اندیشه هم پیمانی عثمانی با فرانسه، فاقد ارزش بوده است؛ چیزی که به لغو امتیازات خارجی یا کاپیتولاسیون به دلایل دینی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی شد. بحران اعتماد متقابل میان آنها از جنگها ی صلیبی به این سو همواره وجود داشت و آثارش را در زمینه های مختلف بر جای گذاشته بود.