02-11-2020، 17:02
بچه ها اینجا خاطرات شیرین با دوستاتونو بگید حتی اگه خنده دار باشه
خب شروع کنید
1
2
3
خب شروع کنید
1
2
3
|
خاطرات شیرین دوستی |
||||||||||||||
02-11-2020، 17:02
بچه ها اینجا خاطرات شیرین با دوستاتونو بگید حتی اگه خنده دار باشه
خب شروع کنید 1 2 3
02-11-2020، 18:03
خب من بگم
من یه دوست خیلی خیلی صمیمی دارم ب اسم اسما کلاس پنجم بودیم معلممون گفت میزاتونو از هم جدا میکنم خیلی حرف میزنید اول جدی نگرفتیم ولی بعد جدی گرفتش! همین که میخواست جدامون کنه همو بغل کردیم و شروع کردیم به گریه کردن همکلاسیای اوسکولمونم احساساتی شدن اونام شروع کردن گریه کردن ![]() بعد که جدامون کردن نقشه کشیدیم تا انقد از راه دور باهم حرف بزنیم تا معلممون بزاره بشینیم پیش هم ماعم هی از هم خودکار میگرفتیم پاک کن میگرفتیم لباسامونو وسط درس نشون هم میدادیم/: تا اینکه معلممون اجازه داد پیش هم بشینیم سپاس فراموش نشه!
02-11-2020، 18:13
خاطرات شیرین دوستی من:
من وقتی کلاس پنجم دبستان بودم،یک هم کلاسی جدید با من دوست شد. اون هم مثل من گیمر بود. خیلی با هم بازی میکردیم. به هم کمک میکردیم. من و اون راپورت دهنده ی کار ها بد کلاس شیشمی ها بودیم. یعنی اون گزارش میداد،من راپورت میدادم. چون کلاس شیشمی ها مارو میشناختن،ما سریع فرار میکردیم و حس و حال یک گیم سوروایور بهمون دست میداد. هنوز که هنوزه با هم دوستیم. اون اسم منو گذاشته اسکل منم اسمش رو گذاشتم آقا خله
09-12-2020، 16:18
خب من بارانم
ی دوست دارم کاسمش صباس ما تو ی شهد تو ۳۵ کیلومتری مشهد زندگی میکنیم ی سال خب تصمیمگرفتیم ۴۸ برای پیاده روی حرم بریم هیچ وقت اون سالو یادم نمیره با این کشهادت بود اما ما کل مسیر دو روزه رو میخندیدیم حال گاهی وسط جاده میشستیم از خنده واقعا اون روز ها بهترین روزای زندگیم بود ![]()
| ||||||||||||||
|
![]() |
|||||||
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|