11-11-2017، 11:37
می روم
بغض خواهی کرد
اشکها خواهی ریخت
غصهها خواهی خورد
نفرینم خواهی کرد
دوستترم خواهی داشت
یک شب فراموشم می کنی
فردایش به یادت خواهم آمد
عاشقتر خواهی شد
امید خواهی داشت
چشم به راه خواهی بود
و یک روز
یک روز خیلی بد
رفتنم را، برای همیشه، باور خواهی کرد
ناامید خواهی شد
و من برایت چیزی خواهم شد
مثل یک خاطر ه ی دور
تلخ و شیرین ولی دور ... خیلی دور
و من در تمام این مدت
غصهها خواهم خورد
اشکها خواهم ریخت
خودم را نفرین خواهم کرد
تمام لحظهها به یادت خواهم بودو امید خواهم داشت به پایداری عشق
و رفتن را چیزی جز عاشق ماندن نخواهم دانست
نخواهی فهمید
درکم نخواهی کرد
صحبت از عاشق بودن نیست... صحبت از عاشق ماندن است.
(گاهی برای اثبات عشق باید رفت ... خودم از رفته گانم ...)
نیکی فیروزکووهی
بغض خواهی کرد
اشکها خواهی ریخت
غصهها خواهی خورد
نفرینم خواهی کرد
دوستترم خواهی داشت
یک شب فراموشم می کنی
فردایش به یادت خواهم آمد
عاشقتر خواهی شد
امید خواهی داشت
چشم به راه خواهی بود
و یک روز
یک روز خیلی بد
رفتنم را، برای همیشه، باور خواهی کرد
ناامید خواهی شد
و من برایت چیزی خواهم شد
مثل یک خاطر ه ی دور
تلخ و شیرین ولی دور ... خیلی دور
و من در تمام این مدت
غصهها خواهم خورد
اشکها خواهم ریخت
خودم را نفرین خواهم کرد
تمام لحظهها به یادت خواهم بودو امید خواهم داشت به پایداری عشق
و رفتن را چیزی جز عاشق ماندن نخواهم دانست
نخواهی فهمید
درکم نخواهی کرد
صحبت از عاشق بودن نیست... صحبت از عاشق ماندن است.
(گاهی برای اثبات عشق باید رفت ... خودم از رفته گانم ...)
نیکی فیروزکووهی