امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

جایگاه نقد در ساحت تحول فرهنگی

#1
جامعه مدنی مستلزم شناخت مبانی آن است و در صورتی که این شناخت واقعیتی گذرا را در برگیرد و نتواند مرحله گذار خود را با موفقیت پشت سرنهاده و تبدیل به فرهنگ شود، هرگز نمی توانیم ماحصل این مقوله را که کمترینش آزادی حقیقی در چارچوب قوانین منتخب مردم است نظاره گر باشیم.
جامعه مدنی مستلزم شناخت مبانی آن است و در صورتی که این شناخت واقعیتی گذرا را در برگیرد و نتواند مرحله گذار خود را با موفقیت پشت سرنهاده و تبدیل به فرهنگ شود، هرگز نمی توانیم ماحصل این مقوله را که کمترینش آزادی حقیقی در چارچوب قوانین منتخب مردم است نظاره گر باشیم. یکی از پایه های اصلی جامعه مدنی آئین گفت و گو و نقد است. پرسشگری نقادانه یا نقد پرسشگرانه اغلب به خاطر نبود تعریفی روشن از آن به بیراهه و ابتذال گرایش یافته و واکنش مخالفان ابدی و ازلی اش را به خود برانگیخته است. در بیشتر مواقع و در شرایطی که هنوز فرهنگ و مقدمه ای درباب اندیشه ورزی نقادانه جریان نیافته است. این انگاره روبه زوال می رود و در زمانی هم که فرد یا گروهی براستی بدنبال تحقق و نهادینه کردن آن باشند نیمه خالی لیوان کثرتش را تحمیل خواهد کرد. مسلما سخن گفتن در باب نقد و نقادی نیازمند پرداختن به پیش شرط های آن است.

نقد در معنای فرهنگی آن می تواند سه نوع رویکرد عمده داشته باشد: سازندگی، ستیزندگی و پرسشگری. در این بین مورد سوم عام تر بوده و معمولا به سوالاتی که وجه انتقادی دارد گفته می شود و از این منظر با پرسشگری در معنای دانستن یک چیز، متمایزاست.

نقد امری نسبی است و از این منظر با ساختاری دموکراتیک همساز است. ناقد با همه استدلالاتش باید خود نیز مسئولیت پذیر باشد و بداند که در تقابل با بینات قوی تر در نوشتارهای بعدی خود تجدید نظر کند. در غیراینصورت او یک جزم اندیش است که پیراهن نقادی را بر تن کرده و فقط سعی دارد با توسل به سوفیسم مقابله به مثل کند. نقد برای سازندگی، در مقابل نقد برای نقد قرار می گیرد و نمی تواند نسبی بودن را القا کند. نقد تنها شکنندگی ندارد، که اگر منعقد نگردد مسلما نقد نمی شود و نقد بدون خود یعنی رکود و توقف و تهی شدن از فلسفه اش.

نقد در عین دینامیک بودن و عدم توقف آن در طول دوران ها و زمان ها و شرایط مختلف از شرط دیگری به نام اعتدال برخوردار است. بارها دیده ایم که تندروی قلم ها را شکسته و آزادی قلم را به ورطه انزوا کشانده است و در این شرایط ناقدان محافظه کار که نوشتارشان مخاطب را به یاد نوازش کاستی ها ونه به چالش کشیدن اصولی آن می اندازد همچون قارچ های سمی رشد کرده و سیستم های غلط را از هر نوع و درباب هر موضوعی که مورد نقد است فربه تر می کنند. نقد و نقادی نیازمند حفظ تعادل و دوری از رمانتیسیسم و یا احساساتی گری است بنابراین این اصل مهم اخلاقی یعنی انصاف در نقد از دیگر پیش شرط های صحت و سلامت آن و درعین حال زمینه ساز تبدیل آن به فرهنگ باشد. در طول تاریخ از سوی مشروطه خواهان تلاش های گسترده ای در نهادینه کردن فرهنگ نقد بوقوع پیوست اما کدامین مرکب استبداد است که وقتی به ناگاه جایش را به سواران دشت آزادی و ترقی بدهد از آفت استبداد زدگی و فقر فرهنگی رنج نبرد و تاثیر نپذیرد؟

اهل قلم درمشروطه نیز کمابیش به سمت ژورنالیسم مآبی و نقدهای بی پروا ومنشا نامعلوم گرایش پیداکردند و این خود باعث شد تا عوامل مخالف این روندازاین نوع بی بند وباری وادی قلم برای سرکوب هر حرف و سخن منصفانه ای سوء استفاده کنند. ناگفته پیداست که برداشت های آریستوکرات / سنتی یا نو/ و بنیادگرایی تغییر گریزند وضد نقد و اگر به جایگاه قدرت نزدیک شوند ناقدان در معنای براندازی اپوزیسیون معنا شده شایسته قلع و قمع میگردندو چه راحت تر می شود اگر خود این چاقوی دودم هم بواسطه خروجش ازآنچه که فلسفه نقد از منظر فرهنگی نام دارد، راه را برای دشمنانش هموار کند.

در واقع سرکوب پرسشگری نقادانه باعث تولد نقد ستیزنده می شود که هیچ اصل و چارچوبی نمی شناسد و با کار خود باعث می شود که این موضوع به ذات زیر سوال می رود. برای فهم بهتر این مطلب باید تفاوت میان نقد، مخالفت و عناد را مورد بررسی قرار دهیم و تفاوت های یک مخالف و یا معاند را با یک منتقد به معنای حقیقی کلمه بشناسیم.

اگر وقتی با دوستان مان درحال صحبت هستیم وچیزی را دروجود آنها میبینیم که بنظرمان اشتباه و قابل اصلاح می آید و سعی میکنیم تا بارعایت اصول، دلسوزانه بودن نقدمان رانیز اثبات کنیم و درعوض با بدخلقی و ناراحتی یاجدایی او همراه میشویم مسلما علت را یاباید درنمونه های دیگری که او زیرعنوان نقد دیده بررسی کنیم و یا در رعایت اصول یک نقد مصلحانه و سازنده توسط خود شک کنیم.

این شناخت به ما کمک می کند که نقد را بپذیریم.روش درست نقد کردن را بیاموزیم ونهایتا ماهیت بهانه های واهی مخالفین نقد را که برای توجیه سرکوب و اختناق از آن استفاده می کنند دریابیم. مخالف معمولا وجه جایگزینی دارد یعنی طرح یا مفعول را قبول ندارد. با توجه به پیش شرط هایی که نام بردیم زمانی می توان مخالفت را پذیرفت که «استدلال کافی و اقناعی» برای ادعای خود و همچنین راه پیشنهادی اش داشته باشد. تفاوت او با ناقد در عدم قبول اساس ماجرا توسط اوست. منتقد بصورت نسبی شرایط را می سنجد و بخش مثبت را در کنار منفی قرار می دهد و بعد به رد یا تائید ماجرا دست می زند.

هرچند عوامل روان شناختی مثل غرور و تکبر و حس کامل بودن که همگی ریشه در نگاه مطلق نگر داشته و این نیز با رویه آموزشی و تربیتی جامعه رابطه ای تنگانگ دارد. نیز در نقد پذیر بودن یا نبودن تاثیرگذار است اما اصل این است که در یک جامعه درحال توسعه وقتی حتی یک الگوی صحیح نقد وجود ندارد یا مجوز آزادی انتقاد به سیاست بازی ها و مصلحت اندیشی ها آلوده می گردد و اگر گشایشی هم یافته شده در دوره ای محدود و با فراز و نشیب بسیار بوده است مسلما نباید انتظار داشت که فرهنگ نقدونقد فرهنگ به سرمنزل مقصود برسد. باید دلسوزان و دل تنگان نقد الگویی از این واژه را در حداقلی ترین جمع های خود چونان مشق دموکراسی تمرین کنند؛ چشمان گمراهان، بر عمل ناصحان و ناقدان «نقد» و «نقدپذیری» است. وقتی یک فرهنگ را در جمع خود تمرین کنیم، می توانیم ازآن به عنوان نمونه ای عینی و واقعی در این وانفسای چالش های فرهنگی اشاره و«مثل یک تز» از آن دفاع کنیم؛ مسلما تنها در آن صورت است که حرفها و نقدها ازدل برآید، قدر بیند و برصدر نشیند!

نویسنده : امید عبدالوهابی
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
جایگاه نقد در ساحت تحول فرهنگی 1
پاسخ
 سپاس شده توسط sober ، # αпGεʟ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  به‌کارگیری روش‌های جدید مشارکت وقفی در میراث فرهنگی
  گلایه وزیر میراث فرهنگی از تعطیلی کرونایی موزه و ابنیه تاریخی/ مونسان: اجازه ساخت و س
  درخواست نویسندگی در بخش فرهنگی و زیرشاخه ها
Rainbow مهلت ارسال اثر به مسابقه فرهنگی «جانِ من ایرانِ من» تمدید شد!
  صادق هدایت نماد بی فرهنگی وبیمار روانی
  چقدر خرج کنیم تا فرهنگی باشیم؟
  از فرهنگ و مهندسی فرهنگی تا تحولات فرهنگی و جهانی شدن
  پیامک و تاملات فرهنگی آن(فینگلیش اصلا×)
  ساکتین فتنه فرهنگی![باطن فرهنگ غرب..]
  میراث فرهنگی، نوسازی

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان