مجموعه شعر«نان ونمک میان گیسوان تهمینه»
سریا در «نان و نمک میان گیسوان تهمینه» طرحی نو در انداخته است،گاه با فردوسی شاخ به شاخ می شود، سربه سرش می گذارد که طبق خلاف عادت به خلاقیت در متن می رسد
مجموعه شعر«نان ونمک میان گیسوان تهمینه»
«پایان دنیا غولی کم حوصله نشسته است»
سریا داودی حموله بعد از چاپ اوفلیا تو نیستی با گیسوانم حرف می زنم(82)،آسمان حرفی از گیسوان لی لی بود(85)،از عصای شکسته نیچه تا عصر مچاله لورکا(90)اقدام به چاپ همزمان «من ما بودم با دو فاعل اضافی»(نشر نوید شیراز92) و «نان و نمک میان گیسوان تهمینه»(نشر افراز 92) کرده است.
سریا نقد و مقالات متعددی پیرامون ادبیات می نویسد که نشان دهنده ی ذهنیت جدی و کاربلد وی می باشد که البته کار را برای ارزیابی آثارش مشکل می کند و در این مورد باید دست به عصا گرفت.
در کتاب شعر«نان و نمک میان گیسوان تهمینه» سریا شاعری انتقادی ست که در شعرهای غنایی اش هم گریزی به اجتماع می زند، با طرح مسائل عمومی هم چون عشق،مرگ،تولد،جنگ، اسطوره،افسانه و نوستالژیک سرایی سعی در ماندگاری ذهنیت شعریش دارد.
شعرهای کوتاه که به عادت مالوف آخر کتاب می آورد؛ دارای تعادل معنایی هستند،در این فرآیند ساختاری به توصیف عقاید و ایده های اجتماعی و انتقادیش می پردازد. تصاویری که از ذهنیت تغزلی شاعر نشات گرفته و با توصیف های دیداری عین و ذهن را شکل می دهد:
ـ هر پرنده ای که می خواند/نام ما را/زخمی می کند ص71
ـ خرده مگیر بر این ماه گندمگون/سهم بادها/آسیاب های فرسوده است ص84
ـمن اگر تو بودم/گم می شدم/تا تو را بیابم ص87
ـاگر تو نبودی/ماه/آسمان را به گندمی فروخته بود ص87
نیما یوشیج می گوید: (کسی که شعر می گوید به کلمات خدمت می کند) شعرها آکنده از تجربه های عینی که با درون مایه های تغزلی و حماسی نوشته شده اند. این دفتر از نظر روایتی و ثبت تصاویر چارچوبی سازمان یافته دارد،ساختار زبانی و موقعیت های روایتی و طنز آشکار و نهان حاکی از ذهن اسطوره مند شاعرمی باشد.
سریا در «نان و نمک میان گیسوان تهمینه» طرحی نو در انداخته است،گاه با فردوسی شاخ به شاخ می شود، سربه سرش می گذارد که طبق خلاف عادت به خلاقیت در متن می رسد؛اگر چه با احتیاط سعی می کند از مطلق نگری صرف فاصله بگیرد،وی بر لبه ی تیغ طنز راه می رود و همسو یا غیر همسو با مضامینی اجتماعی به روایت های متضاد می پردازد، سریا به جای روایت های تاریخی، طنز ساختاری و بنیادی را نشانه می رود.
خلاقیت سریا در«نان و نمک میان گیسوان تهمینه» رویکردی زمانی و مکانی دارد،البته فاصله زبانی سریا از زمان کتاب «اوفلیا تو نیستی با گیسوانم حرف می زنم» به خوبی قابل مشاهده است. شعرها از جنبه های مختلف اجتماعی تامل برانگیز می باشد:
ـ پایان دنیا غولی کم حوصله نشسته است/تهمینه های این شعر را به خاطر بسپار/تا رستم چشم بچرخاند/این آسیاب بی آب را باد برده است!ص 40 (شعر رستم ترین تهمینه)
در «نان و نمک میان گیسوان تهمینه»سریاشاهنامه این اثر سترگ جهانی را دست مایه اشعار خود قرار داده است و روح تراژدی را در فرم جدید شعر بیان کرده است؛ این مجموعه به لحاظ فرم و شکل سیر صعودی را طی می کند، شاید مشخصه اصلی شعر سریا تنوع معنایی، کشف لایه های ساختاری و معانی انتزاعی باشد.شاعر قابلیت های زبان فارسی را می شناسد و از تجربه های زیستی اش می گوید و با ثبت لحظه های هستی مند این جهانی به مرگ اسطوره ها راه می برد.مرگی تلخ سراسر کتاب را فراگرفته است. شاعربا دغدغه های زبانی به کلمات ابعاد ساختاری می دهد و این تداعی و ترفندها جزء ذات شعرش محسوب می شوند.سریاهم به ابعاد معنایی شعر توجه جدی تری می کند و هم به ابهامی که در سطح شعرها گسترده تر است.مراعات نظیر بین فرنگیس و سیاوش در شاهنامه وگیاه سیاوشی که با آن حنابندان می کنند، از بس که در ذهن فردوسی این داغ از نظر انسانی عمیق است.با این ساختارسازی نقب جدیدی بین متن شاهنامه و شعر امروز زده است:
ـ تنها ساقه ی بهار در دست هاماند و/پوشال های زرد/سهم ما از این چراغ کهنه نفرین باد بود ؟/آن شهریار مرده
از مرگ های ما می پرسد/و نمی داندگور ما پر از خواب های گندم ست/نه خطوط اتهام از یاد خواهد رفت/نه دروغ های زمین/….الفاظ گرسنه برمی گردند/و ورود عشق به تقویم ممنوع می شود/ماه را بر شانه مگذار
تا فرنگیس گیسو به سیاووشان حنا کند!ص 41 (شعر فرنگیس در انحنا)
در کتاب شعر«نان و نمک میان گیسوان تهمینه» سریا شاعری انتقادی ست که در شعرهای غنایی اش هم گریزی به اجتماع می زند، با طرح مسائل عمومی هم چون عشق،مرگ،تولد،جنگ، اسطوره،افسانه و نوستالژیک سرایی سعی در ماندگاری ذهنیت شعریش دارد
زبانی ملموس و قابل دریافت که از منظر فضا سازی و حرکت های زبانی تعریف های متعدد می طلبد و از زاویه های مختلف می توان به شرح و تحلیل مجموعه پرداخت. شاعر در توصیف گرایی هم حدود و اختیارات شعری را نشانه رفته است. کارکردهای زبان در انتقال مفاهیم از اساسی ترین برخورد شعری می باشد. شعرهایی که گاه مثل شاهنامه به طور ضمنی با اغراق همراه هستند، با مرجع ضمیرهایی که به من و ما برمی گردند.تصاویر معنایی در این خصوص با زبانی توانمند و پر صلابت طرح شده اند، عظمت کلام شاعر در افتراق و اشتراکات زبانی بین دیروز و امروز در نوسان می باشد:
ـشب نخوابی ماه و/آن حروف سهراب کش/کدام سرنا می تواند/اندوه ز شانه ام بردارد ؟/آنچه من می بینم
اگر به خواب تو بیاید/هفت پرده ی ماهور را خواهی درید! ص 45(شعر سمفونی گرد آفرید)
آندره ژید عقیده دارد که « شعر خوب، شعری است که جنون دیکته کند و عقل بنویسد » و شعر سریا ترسیم کننده این دنیا عقلانی است و به تعبیری هجرت به افسانه و اسطوره های دست نخورده ی حقیقی است.زبان شعرش حاکی تصاویری است که به روایت زبانی منجر می شود ودر اشعار بُعد تصاویرزبانی برجسته تر است، محرک ساختارهای معنایی به فرمگرایی منجرمی شود.از لحاظ بُعد زیباشناختی زبان سوژه ای مهم وشکل محسوس شعرها دچار بن بست معنایی و اختلالی نشده است.در این فراز و فرودها واژه هایی به کار می رود که نشات از حس درونی و پختگی زبان شاعر دارد. ترکیب های کلامی نشان می دهد که شاعر دنبال مفاهیم تازه است، ضد فرم و تکنیک مالوف رفتار نمی کند و در شعرش قانونمند است. سریا با درایت از شبیه نویسی های رایج فاصله می گیرد و دریافتهای خود را ازجهان هستی در همجواری با طبیعت نشان می دهد.
فاصله بین بندها نشان از ذهنیت سیال دارند؛ شاعر با رمانتسم انتقادی سعی در برجسته سازی تصاویر دارد. پوشش های معنایی متن نشان از ذهنیت معناگراست . با بررسی شعرها می توان نتیجه گرفت که سریا اهل خطر کردن است؛ رابطه بین کلمات و عادات زدایی های محسوس ارجاعی به زبان شعر دارند. این رویکرد بیانی با کلی گویی و المان های اجتماعی – انتقادی هماهنگ می باشد. آن چنان که ساختار بافت روایتی را عینی جلوه می دهد و در این تقابل ها مخاطب مجذوب محتوایی شعر می شود:
ـ اگر گنجشکی بمیرد/گنجشکی دیگر/برایش اواز می خواند/اگر شاعری بمیرد/کدام پرنده/اواها را از باد و باران پس می گیرد؟! ص11(شعر5 گور خوانی)
اصلی ترین شاخصه شعر سریا روایت های تصویری است. تصاویر نمودی شهودی دارند،وی دغدغه مولفه ها را ندارد بلکه زبانش تند و گزنده است. ساختار روان شعر با ماهیتی موسیقیایی همتراز هم هستند اما با خواندن های متفاوت و زاویه دید مختلف معیارها و میزان کلمه تغییر می کند، روئین تنی در مرگ اسطوره ها را با عبارت های جدیدی بازتاب می دهد. زیرا به لایه های مختلف شعری نظر دارد.لحن و نگاهی مرگ اندیشانه و طنز معنای گسترده تری دارد. این نقش مندی در ذهن شاعر زیر ساختی انتقادی دارد.او آفریننده تصاویر زبانی و کشف فضاهارا با گزاره های قابل هضم می سنجد و با یک چرخش دیگر تصاویر زبانی را گسترش می دهد و این انعطاف زبانی جستجویی در راستای المان های ساختاری است:
ـبا کدام یک از نام های تو /خود را معرفی کنم/با چشمان مورب کلاغ/یا نگاتیو تازه ی خودم؟/من معاصر مردانی بودم/که با هر روایتی/مش غول مردن اند/…بعضی ضمایر من گم اند /اگر می توانستم/چند قرن به عقب برگردم/به جای بردن شایعه های اسکندر/به مقدونیه/لام های تاریخ را/مانند شمشیر فاتحی به چپ می چرخاندم/حالا مثل دیده بان گورهای تهی/گره ای به زمین می زنم/و میخی به رویاها/به هیس های ارغوانی دنیا می رسم/و دردهای مذاب زنی/کز جنوب آمده بود… ص 44(شعر سمفونی گرد آفرید)
منبع: پایگاه ادبی متن نو- ناهید موسوی
سریا در «نان و نمک میان گیسوان تهمینه» طرحی نو در انداخته است،گاه با فردوسی شاخ به شاخ می شود، سربه سرش می گذارد که طبق خلاف عادت به خلاقیت در متن می رسد
مجموعه شعر«نان ونمک میان گیسوان تهمینه»
«پایان دنیا غولی کم حوصله نشسته است»
سریا داودی حموله بعد از چاپ اوفلیا تو نیستی با گیسوانم حرف می زنم(82)،آسمان حرفی از گیسوان لی لی بود(85)،از عصای شکسته نیچه تا عصر مچاله لورکا(90)اقدام به چاپ همزمان «من ما بودم با دو فاعل اضافی»(نشر نوید شیراز92) و «نان و نمک میان گیسوان تهمینه»(نشر افراز 92) کرده است.
سریا نقد و مقالات متعددی پیرامون ادبیات می نویسد که نشان دهنده ی ذهنیت جدی و کاربلد وی می باشد که البته کار را برای ارزیابی آثارش مشکل می کند و در این مورد باید دست به عصا گرفت.
در کتاب شعر«نان و نمک میان گیسوان تهمینه» سریا شاعری انتقادی ست که در شعرهای غنایی اش هم گریزی به اجتماع می زند، با طرح مسائل عمومی هم چون عشق،مرگ،تولد،جنگ، اسطوره،افسانه و نوستالژیک سرایی سعی در ماندگاری ذهنیت شعریش دارد.
شعرهای کوتاه که به عادت مالوف آخر کتاب می آورد؛ دارای تعادل معنایی هستند،در این فرآیند ساختاری به توصیف عقاید و ایده های اجتماعی و انتقادیش می پردازد. تصاویری که از ذهنیت تغزلی شاعر نشات گرفته و با توصیف های دیداری عین و ذهن را شکل می دهد:
ـ هر پرنده ای که می خواند/نام ما را/زخمی می کند ص71
ـ خرده مگیر بر این ماه گندمگون/سهم بادها/آسیاب های فرسوده است ص84
ـمن اگر تو بودم/گم می شدم/تا تو را بیابم ص87
ـاگر تو نبودی/ماه/آسمان را به گندمی فروخته بود ص87
نیما یوشیج می گوید: (کسی که شعر می گوید به کلمات خدمت می کند) شعرها آکنده از تجربه های عینی که با درون مایه های تغزلی و حماسی نوشته شده اند. این دفتر از نظر روایتی و ثبت تصاویر چارچوبی سازمان یافته دارد،ساختار زبانی و موقعیت های روایتی و طنز آشکار و نهان حاکی از ذهن اسطوره مند شاعرمی باشد.
سریا در «نان و نمک میان گیسوان تهمینه» طرحی نو در انداخته است،گاه با فردوسی شاخ به شاخ می شود، سربه سرش می گذارد که طبق خلاف عادت به خلاقیت در متن می رسد؛اگر چه با احتیاط سعی می کند از مطلق نگری صرف فاصله بگیرد،وی بر لبه ی تیغ طنز راه می رود و همسو یا غیر همسو با مضامینی اجتماعی به روایت های متضاد می پردازد، سریا به جای روایت های تاریخی، طنز ساختاری و بنیادی را نشانه می رود.
خلاقیت سریا در«نان و نمک میان گیسوان تهمینه» رویکردی زمانی و مکانی دارد،البته فاصله زبانی سریا از زمان کتاب «اوفلیا تو نیستی با گیسوانم حرف می زنم» به خوبی قابل مشاهده است. شعرها از جنبه های مختلف اجتماعی تامل برانگیز می باشد:
ـ پایان دنیا غولی کم حوصله نشسته است/تهمینه های این شعر را به خاطر بسپار/تا رستم چشم بچرخاند/این آسیاب بی آب را باد برده است!ص 40 (شعر رستم ترین تهمینه)
در «نان و نمک میان گیسوان تهمینه»سریاشاهنامه این اثر سترگ جهانی را دست مایه اشعار خود قرار داده است و روح تراژدی را در فرم جدید شعر بیان کرده است؛ این مجموعه به لحاظ فرم و شکل سیر صعودی را طی می کند، شاید مشخصه اصلی شعر سریا تنوع معنایی، کشف لایه های ساختاری و معانی انتزاعی باشد.شاعر قابلیت های زبان فارسی را می شناسد و از تجربه های زیستی اش می گوید و با ثبت لحظه های هستی مند این جهانی به مرگ اسطوره ها راه می برد.مرگی تلخ سراسر کتاب را فراگرفته است. شاعربا دغدغه های زبانی به کلمات ابعاد ساختاری می دهد و این تداعی و ترفندها جزء ذات شعرش محسوب می شوند.سریاهم به ابعاد معنایی شعر توجه جدی تری می کند و هم به ابهامی که در سطح شعرها گسترده تر است.مراعات نظیر بین فرنگیس و سیاوش در شاهنامه وگیاه سیاوشی که با آن حنابندان می کنند، از بس که در ذهن فردوسی این داغ از نظر انسانی عمیق است.با این ساختارسازی نقب جدیدی بین متن شاهنامه و شعر امروز زده است:
ـ تنها ساقه ی بهار در دست هاماند و/پوشال های زرد/سهم ما از این چراغ کهنه نفرین باد بود ؟/آن شهریار مرده
از مرگ های ما می پرسد/و نمی داندگور ما پر از خواب های گندم ست/نه خطوط اتهام از یاد خواهد رفت/نه دروغ های زمین/….الفاظ گرسنه برمی گردند/و ورود عشق به تقویم ممنوع می شود/ماه را بر شانه مگذار
تا فرنگیس گیسو به سیاووشان حنا کند!ص 41 (شعر فرنگیس در انحنا)
در کتاب شعر«نان و نمک میان گیسوان تهمینه» سریا شاعری انتقادی ست که در شعرهای غنایی اش هم گریزی به اجتماع می زند، با طرح مسائل عمومی هم چون عشق،مرگ،تولد،جنگ، اسطوره،افسانه و نوستالژیک سرایی سعی در ماندگاری ذهنیت شعریش دارد
زبانی ملموس و قابل دریافت که از منظر فضا سازی و حرکت های زبانی تعریف های متعدد می طلبد و از زاویه های مختلف می توان به شرح و تحلیل مجموعه پرداخت. شاعر در توصیف گرایی هم حدود و اختیارات شعری را نشانه رفته است. کارکردهای زبان در انتقال مفاهیم از اساسی ترین برخورد شعری می باشد. شعرهایی که گاه مثل شاهنامه به طور ضمنی با اغراق همراه هستند، با مرجع ضمیرهایی که به من و ما برمی گردند.تصاویر معنایی در این خصوص با زبانی توانمند و پر صلابت طرح شده اند، عظمت کلام شاعر در افتراق و اشتراکات زبانی بین دیروز و امروز در نوسان می باشد:
ـشب نخوابی ماه و/آن حروف سهراب کش/کدام سرنا می تواند/اندوه ز شانه ام بردارد ؟/آنچه من می بینم
اگر به خواب تو بیاید/هفت پرده ی ماهور را خواهی درید! ص 45(شعر سمفونی گرد آفرید)
آندره ژید عقیده دارد که « شعر خوب، شعری است که جنون دیکته کند و عقل بنویسد » و شعر سریا ترسیم کننده این دنیا عقلانی است و به تعبیری هجرت به افسانه و اسطوره های دست نخورده ی حقیقی است.زبان شعرش حاکی تصاویری است که به روایت زبانی منجر می شود ودر اشعار بُعد تصاویرزبانی برجسته تر است، محرک ساختارهای معنایی به فرمگرایی منجرمی شود.از لحاظ بُعد زیباشناختی زبان سوژه ای مهم وشکل محسوس شعرها دچار بن بست معنایی و اختلالی نشده است.در این فراز و فرودها واژه هایی به کار می رود که نشات از حس درونی و پختگی زبان شاعر دارد. ترکیب های کلامی نشان می دهد که شاعر دنبال مفاهیم تازه است، ضد فرم و تکنیک مالوف رفتار نمی کند و در شعرش قانونمند است. سریا با درایت از شبیه نویسی های رایج فاصله می گیرد و دریافتهای خود را ازجهان هستی در همجواری با طبیعت نشان می دهد.
فاصله بین بندها نشان از ذهنیت سیال دارند؛ شاعر با رمانتسم انتقادی سعی در برجسته سازی تصاویر دارد. پوشش های معنایی متن نشان از ذهنیت معناگراست . با بررسی شعرها می توان نتیجه گرفت که سریا اهل خطر کردن است؛ رابطه بین کلمات و عادات زدایی های محسوس ارجاعی به زبان شعر دارند. این رویکرد بیانی با کلی گویی و المان های اجتماعی – انتقادی هماهنگ می باشد. آن چنان که ساختار بافت روایتی را عینی جلوه می دهد و در این تقابل ها مخاطب مجذوب محتوایی شعر می شود:
ـ اگر گنجشکی بمیرد/گنجشکی دیگر/برایش اواز می خواند/اگر شاعری بمیرد/کدام پرنده/اواها را از باد و باران پس می گیرد؟! ص11(شعر5 گور خوانی)
اصلی ترین شاخصه شعر سریا روایت های تصویری است. تصاویر نمودی شهودی دارند،وی دغدغه مولفه ها را ندارد بلکه زبانش تند و گزنده است. ساختار روان شعر با ماهیتی موسیقیایی همتراز هم هستند اما با خواندن های متفاوت و زاویه دید مختلف معیارها و میزان کلمه تغییر می کند، روئین تنی در مرگ اسطوره ها را با عبارت های جدیدی بازتاب می دهد. زیرا به لایه های مختلف شعری نظر دارد.لحن و نگاهی مرگ اندیشانه و طنز معنای گسترده تری دارد. این نقش مندی در ذهن شاعر زیر ساختی انتقادی دارد.او آفریننده تصاویر زبانی و کشف فضاهارا با گزاره های قابل هضم می سنجد و با یک چرخش دیگر تصاویر زبانی را گسترش می دهد و این انعطاف زبانی جستجویی در راستای المان های ساختاری است:
ـبا کدام یک از نام های تو /خود را معرفی کنم/با چشمان مورب کلاغ/یا نگاتیو تازه ی خودم؟/من معاصر مردانی بودم/که با هر روایتی/مش غول مردن اند/…بعضی ضمایر من گم اند /اگر می توانستم/چند قرن به عقب برگردم/به جای بردن شایعه های اسکندر/به مقدونیه/لام های تاریخ را/مانند شمشیر فاتحی به چپ می چرخاندم/حالا مثل دیده بان گورهای تهی/گره ای به زمین می زنم/و میخی به رویاها/به هیس های ارغوانی دنیا می رسم/و دردهای مذاب زنی/کز جنوب آمده بود… ص 44(شعر سمفونی گرد آفرید)
منبع: پایگاه ادبی متن نو- ناهید موسوی