22-12-2012، 15:12
Mr Robinson never went to a dentist, because he was afraid:
but then his teeth began hurting a lot, and he went to a dentist. The dentist did a lot of work in his mouth for a long time. On the last day Mr Robinson said to him, How much is all this work going to cost? The dentist said, Twenty-five pounds, but he did not ask him for the money.
After a month Mr Robinson phoned the dentist and said, You havent asked me for any money for your work last month.
Oh, the dentist answered, I never ask a gentleman for money.
Then how do you live? Mr Robinson asked.
Most gentlemen pay me quickly, the dentist said, but some dont. I wait for my money for two months, and then I say, "That man isnt a gentleman," and then I ask him for my money.
آقاي رابينسون هرگز به دندانپزشكي نرفته بود، براي اينكه ميترسيد.
اما بعد دندانش شروع به درد كرد، و به دندانپزشكي رفت. دندانپزشك بر روي دهان او وقت زيادي گذاشت و كلي كار كرد. در آخرين روز دكتر رابينسون به او گفت: هزينهي تمام اين كارها چقدر ميشود؟ دندانپزشك گفت: بيست و پنج پوند. اما از او درخواست پول نكرد.
بعد از يك ماه آقاي رابينسون به دندانپزشك زنگ زد و گفت: ماه گذشته شما از من تقاضاي هيچ پولي براي كارتان نكرديد.
دندانپزشك پاسخ داد: آه، من هرگز از انسانهاي نجيب تقاضاي پول نميكنم.
آقاي رابينسون پرسيد: پس چگونه زندگي ميكنيد.
دندانپزشك گفت: بيشتر انسانهاي شريف به سرعت پول مرا ميدهند، اما بعضيها نه. من براي پولم دو ماه صبر ميكنم، و بعد ميگويم «وي مرد شريفي نيست» و بعد از وي پولم را ميخواهم.
سپاس ونظر فراموش نشه
but then his teeth began hurting a lot, and he went to a dentist. The dentist did a lot of work in his mouth for a long time. On the last day Mr Robinson said to him, How much is all this work going to cost? The dentist said, Twenty-five pounds, but he did not ask him for the money.
After a month Mr Robinson phoned the dentist and said, You havent asked me for any money for your work last month.
Oh, the dentist answered, I never ask a gentleman for money.
Then how do you live? Mr Robinson asked.
Most gentlemen pay me quickly, the dentist said, but some dont. I wait for my money for two months, and then I say, "That man isnt a gentleman," and then I ask him for my money.
آقاي رابينسون هرگز به دندانپزشكي نرفته بود، براي اينكه ميترسيد.
اما بعد دندانش شروع به درد كرد، و به دندانپزشكي رفت. دندانپزشك بر روي دهان او وقت زيادي گذاشت و كلي كار كرد. در آخرين روز دكتر رابينسون به او گفت: هزينهي تمام اين كارها چقدر ميشود؟ دندانپزشك گفت: بيست و پنج پوند. اما از او درخواست پول نكرد.
بعد از يك ماه آقاي رابينسون به دندانپزشك زنگ زد و گفت: ماه گذشته شما از من تقاضاي هيچ پولي براي كارتان نكرديد.
دندانپزشك پاسخ داد: آه، من هرگز از انسانهاي نجيب تقاضاي پول نميكنم.
آقاي رابينسون پرسيد: پس چگونه زندگي ميكنيد.
دندانپزشك گفت: بيشتر انسانهاي شريف به سرعت پول مرا ميدهند، اما بعضيها نه. من براي پولم دو ماه صبر ميكنم، و بعد ميگويم «وي مرد شريفي نيست» و بعد از وي پولم را ميخواهم.
سپاس ونظر فراموش نشه