(23-05-2015، 23:24)sevda0 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
Rezamoti گرامی سپاس از توجه تان گرامی .. اما از این به بعد اگر از جای دیگه از صحبت هام نقل قول گرفتید لطفا اطلاع بدید ..متشکر
گرامی تمام صحبت های اینجانب سر اجباری بودن حجابه در حالی که ممکنه بنده هم با حجاب موافق باشم !این خوراندن اعتقاد و باور قلبی به دیگران آن هم با این شدت و ایجاد این نوع تصویر ذهنی کار صحیح و شایسته ای نیست .
پس اجازه بدیم شخص با فکرش انتخاب کنه .. سلب آزادی نکنیم ..
حتما شماهم دیدین و شنیدین که ب قول شما باحجابان مورد این نوع اذیت ها قرار گرفتند ..
همیشه این سوال برام مطرحه که اینهمه نگاه جنسیتی از کجا بوجود آمده ؟ آیا فلسفه ی حجاب برتی زن چیزی جز به گناه نیفتادن مرده ؟؟!!!
در آخر هم تکسی از بانوی عزیز سیمین دانشور میگذارم که بسیار زیباتر حق مطلب رو ادا کردن :
من زنم ٬ به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های مرد ..
دردآور است که من آزاد نباشم که او به گناه نیفتد ٬ فرم بدنم بیش از افکارم به چشم هایش می آیند ..
تاسف بار است که من باید لباس هایم را به میزان ایمان او تنظیم کنم .
موفق باشید
من باشما موافقم منم ی مدتی شدیدا معترض این تفاوت های جنسیتی بودم البته هستم ولی کمتر چون یه سری مطالعات رو انجام دادم
من به این نتیجه رسیدم که حجاب محدودیت خانم هارو نشون نمیده فقط ارزششون رو مشخص میکنه هر چیزی توی دنیا که ارزش داره پوشیده تر و دست نیافتنی تره مثل اینکه مروارید تو صدف باشه یا اینکه هر چی پست و مقام ی فرد بالاتر میره محافظاش بیشتر میشه مثلا به فرض مثال وزرا 5 تا محافظ دارن ولی رئیس جمهور 10تا و رهبر 20 تا . ایا این محافظا باعث محدودیت این اشخاص میشن ؟نه باعث امنیتشون میشن اینا به کنار من به این باور رسیدم که هر مردی لیاقت دیدن زیبایی های ی زن رو نداره پس چرا ارزش خودمو پایین بیارم من با چادر مخالفم با ارایش مخالفم من موافق زیبایی در عین سادگی ام .قبول دارین که کشور های اروپاییی از ما با حجاب ترن؟اونا لباس های تنگ و زننده نمیپوشن مگر بد کاره هاشون اونا ارایش نمیکنن مگر بدکاره هاشون (البته منظورم در مهمونی هاشون نیست تو خیابون)باور کنین اگه هیچ کس چادر نپوشه ولی ساده و شیک تو خیابون و محل کار و دانشکاه و ...... حاضر شه بیشتر مشکلات حجابی ما حله
زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند...
ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر...
مي تواند تنها يك همسر داشته باشد
و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي ....
براي ازدواجش ــ در هر سني ـ اجازه ولي لازم است
و تو هر زماني بخواهي به لطف قانونگذار ميتواني ازدواج كني ...
در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو ...
او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي ...
او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني....
او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباشد ....
او بي خوابي مي كشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني ....
او مادر مي شود و همه جا مي پرسند نام پدر ...
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛
پیر می شود و میمیرد...
و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند
چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،
زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛
گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛
سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...!
و این رنج است