04-04-2015، 19:19
آنچنان رسم وفا مرد که ترسم روزی / لیلی زنده شود یادی ز مجنون نکند
. . .
میخوام بهت بگم که بی وفا بودی
رفتی عهد و قسمهامون و شکوندی
رفتی و چشم من مونده به راه تو
حالا من بی وفا ترم یا تو
. . .
خدایا هر که با من آشنا شد دو روزی دید و زود از من جدا شد ، نمی دانم از اول بی وفا بود و یا نازش کشیدم بی وفا شد
. . .
وقتی فهمید میخوامش ، خندید و رفت
التماس رو تو چشام دید و رفت
با تمام خوبیهام اون بی وفا
رنگ غم تو چشام پاشید و رفت .
. . .
کس به امید وفا ترک دل و دین مکند
که چنانم من از این کرده پشیمان که نپرس
. . .
من از طرح نگاه تو امید مبهمی دارم ، نگاهت را نگیر از من که با آن عالمی دارم ، اگر دورم ز دیدارت دلیل بی وفایی نیست ، وفا آن است که نامت را نهانی زیر لب دارم
. . .
در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگیست ، ورنه با یک استخوان صد سگ رفیقت میشوند
. . .
تو که رفتی پریشون شد خیالم ، همه گفتن که من دیوونه حالم ، نمی دونن که این دیوونه در فکر شفا نیست ، که هرچی باشه اما بی وفا نیست
. . .
بی وفایی کن وفایت می کنند ، با وفا باشی خیانت می کنند ، مهربانی گرچه آیینه ی خوشیست ، مهربان باشی رهایت می کنند
. . .
سلام ای بی وفا ای بی مروت
سلام ای ساز گیتار محبت
سلام کردم نگی تو بی وفایی
وگرنه ما که عاشقیم بی مروت !
. . .
پرستوها چرا پرواز کردین ، جدایی را شما آغاز کردین ، جدای بی وفایی قهر و دوری ، همه باشند گناه آشنایی
. . .
بهم بگو ای بیوفا تا کی باید تنها باشم
تا کی باید گریه کنم یا از تو بیخبر باشم
. . .
گلرخی ،دار وندارم شده است
بیوفا یار ،نگارم شده است
سوز هجران وغم غربت یار
آفت باغ وبهارم شده است
. . .
بی وفا
مانده ام با دوستت دارمی
که پیش از رفتنت گفتی چه کنم
در مشت می فشارمش چون کلید صندوقچه ای
بی آن که با کسی در میان بگذارم
راز گنج گرانبهایم را
. . .
خیالت تخت قلبت قرص قرص آنچنان ضربه بی وفاییت سهمگین بود که دیگر نای حتی اعتراض هم ندارم
. . .
بی وفایی واژه ی تلخی ست ، حقیقتی زهرآگین ،
فرود دشنه، پی در پی ، بر پیکره ی دوستت دارمها ،
هرگز تبرئه ای نیست
آنکه را که را چنین به کشتن قلب آهنگین عشق برخاست و دلی را که پژمرد …
. . .
زیر سایه ات بانو
له شدم ز رسوایی
خسته ام دگر از خود
این همه شکیبایی
با دلم چه ها کردی
تو خود جفا هستی
بیوفا و نامردی
تو شروع یک دردی
تو دل مرا بردی
درغروب این قصه
در خیال من مردی..
. . .
خداحافظ ای یاد تو تار و پودم
خداحافظ ای قبله هر سجودم
خداحافظ ای گل، گل پرپر من
خداحافظ ای با بی وفا دلبر من …
. . .
روزی که نگاهت دلم را نشانه رفت
گویی تمام غصه ها ازین خانه رفت
ماه از شبم گذشت وبی بهانه رفت
به چشمان خسته ام قسم یار بیوفا
. . .
ای بیوفا ز داغ تو در دل شــــرر فتاد
وز دیده اشک غـــم ز محبت ثمر فتاد
جورم چنان بدل بنـــمودی که قلب من
گــردیده پاره پاره و از تن بدر فتاد
. . .
هرچه ها میکنم
گرم نمیشود خاطرم
بوی تعفن خیانت از دهانم میآید
هــــــــــا….
خاطر من و
خیال تو و
بی وفا …
. . .
عـاشق شدم تو را آخر چرا مرا باور نمیکنی ؟!
افتاده زیر پا صد پاره دل چرا بـاور نمی کنی ؟
ای آهوی روان انصاف کن کمی بر زخم مرهمی!
زخمم چو لاله گشت امّا تو بی وفا باور نمی کنی!
. . .
میخوام بهت بگم که بی وفا بودی
رفتی عهد و قسمهامون و شکوندی
رفتی و چشم من مونده به راه تو
حالا من بی وفا ترم یا تو
. . .
خدایا هر که با من آشنا شد دو روزی دید و زود از من جدا شد ، نمی دانم از اول بی وفا بود و یا نازش کشیدم بی وفا شد
. . .
وقتی فهمید میخوامش ، خندید و رفت
التماس رو تو چشام دید و رفت
با تمام خوبیهام اون بی وفا
رنگ غم تو چشام پاشید و رفت .
. . .
کس به امید وفا ترک دل و دین مکند
که چنانم من از این کرده پشیمان که نپرس
. . .
من از طرح نگاه تو امید مبهمی دارم ، نگاهت را نگیر از من که با آن عالمی دارم ، اگر دورم ز دیدارت دلیل بی وفایی نیست ، وفا آن است که نامت را نهانی زیر لب دارم
. . .
در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگیست ، ورنه با یک استخوان صد سگ رفیقت میشوند
. . .
تو که رفتی پریشون شد خیالم ، همه گفتن که من دیوونه حالم ، نمی دونن که این دیوونه در فکر شفا نیست ، که هرچی باشه اما بی وفا نیست
. . .
بی وفایی کن وفایت می کنند ، با وفا باشی خیانت می کنند ، مهربانی گرچه آیینه ی خوشیست ، مهربان باشی رهایت می کنند
. . .
سلام ای بی وفا ای بی مروت
سلام ای ساز گیتار محبت
سلام کردم نگی تو بی وفایی
وگرنه ما که عاشقیم بی مروت !
. . .
پرستوها چرا پرواز کردین ، جدایی را شما آغاز کردین ، جدای بی وفایی قهر و دوری ، همه باشند گناه آشنایی
. . .
بهم بگو ای بیوفا تا کی باید تنها باشم
تا کی باید گریه کنم یا از تو بیخبر باشم
. . .
گلرخی ،دار وندارم شده است
بیوفا یار ،نگارم شده است
سوز هجران وغم غربت یار
آفت باغ وبهارم شده است
. . .
بی وفا
مانده ام با دوستت دارمی
که پیش از رفتنت گفتی چه کنم
در مشت می فشارمش چون کلید صندوقچه ای
بی آن که با کسی در میان بگذارم
راز گنج گرانبهایم را
. . .
خیالت تخت قلبت قرص قرص آنچنان ضربه بی وفاییت سهمگین بود که دیگر نای حتی اعتراض هم ندارم
. . .
بی وفایی واژه ی تلخی ست ، حقیقتی زهرآگین ،
فرود دشنه، پی در پی ، بر پیکره ی دوستت دارمها ،
هرگز تبرئه ای نیست
آنکه را که را چنین به کشتن قلب آهنگین عشق برخاست و دلی را که پژمرد …
. . .
زیر سایه ات بانو
له شدم ز رسوایی
خسته ام دگر از خود
این همه شکیبایی
با دلم چه ها کردی
تو خود جفا هستی
بیوفا و نامردی
تو شروع یک دردی
تو دل مرا بردی
درغروب این قصه
در خیال من مردی..
. . .
خداحافظ ای یاد تو تار و پودم
خداحافظ ای قبله هر سجودم
خداحافظ ای گل، گل پرپر من
خداحافظ ای با بی وفا دلبر من …
. . .
روزی که نگاهت دلم را نشانه رفت
گویی تمام غصه ها ازین خانه رفت
ماه از شبم گذشت وبی بهانه رفت
به چشمان خسته ام قسم یار بیوفا
. . .
ای بیوفا ز داغ تو در دل شــــرر فتاد
وز دیده اشک غـــم ز محبت ثمر فتاد
جورم چنان بدل بنـــمودی که قلب من
گــردیده پاره پاره و از تن بدر فتاد
. . .
هرچه ها میکنم
گرم نمیشود خاطرم
بوی تعفن خیانت از دهانم میآید
هــــــــــا….
خاطر من و
خیال تو و
بی وفا …
. . .
عـاشق شدم تو را آخر چرا مرا باور نمیکنی ؟!
افتاده زیر پا صد پاره دل چرا بـاور نمی کنی ؟
ای آهوی روان انصاف کن کمی بر زخم مرهمی!
زخمم چو لاله گشت امّا تو بی وفا باور نمی کنی!