امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

فرمان کوروش بزرگ

#1
کوروش ، بزرگترین پادشاه تاریخ جهان است. این اعجوبه‎ی بی‎مانند ، در جریان فتح بابِل ،

کتیبه‎ای از خود بر جای گذاشت که مطالب یادشده در آن ، حتی بشر امروزی را نیز در

حیرت فرو می‎برد. این کتیبه دارای 45 بند است.

در این جستار ، متن کامل این کتیبه‎ی نامدار را ــــ که بر پایه‎ی ترجمه‎ی استادِ دانشمند :

« عبدالمجید ارفعی » می‎باشد ــــ میآوریم تا ایرانیان ، بیش از پیش با نیاکان بزرگ و پُر افتخارشان

آشنایی یابند.

یادآوری می‎شود که به اصطلاح : ترجمه‎ی این استوانه از سوی شخص دیگری که سواد

بایسته را ندارد(غیاث‎آبادی) ، دقیق و علمی نیست ؛ و فقط ترجمه‎ی استاد : ارفعی از درستی

و اعتبار برخوردار است.
-------------------------------------------------------------------------------------------

1. [ آنگاه که ......... { مردوک ] ، پادشاه همه‎ی آسمانها و زمین ، کسی که ...... ، } ......

که با ... یَش { سرزمین‎های دشمنانش (؟) را لگدکوب میکند }

2. [ .................................................. .............. ]

{ با دانایی گسترده ، ... کسی که } چهار [ گوشه‎ی جهان ، ] { را زیر نظر دارد }.

3. [ .................................................. ..............

........] ناشایستگی شگرف (؟) بر سروری کشورش چیره شده بود.

4. [ .................................................. ..............................................

......................... ] ( بگفت تا به زور ) باج گندم و دهش رمه بر آنان بنهد.

5. ( پرستشگاهی ) همانند « اِسَنگیلَ » ( Esangila ) [ بنا کر ] د .........................

.............................................. از برای اور و دیگر جاهای مقدس

6. با آیین‎های نه دورخور ایشان ، آیین پیشکشی قربانی‎ای نهاد که ( پیش از آن ) نبود.

......................... هر روز به گونه‎ای گستاخانه و خوارکننده ، سخن می‎گفت ، و نیز

با بَدکرداری از بهر خوارکردن ( خدایان )

7. بردن نذورات را ( به پرستشگاهها ) برانداخت. [ او ( همچنین ) در آیین‎ها ( به گونه‎هایی

ناروا ) دست برد. اندوه و ناشادمانی ] را به(=در) شهرهای مقدس بپیوست.

او پرستش مردوک پادشاه خدایان را از دل خویش بشُست.

8. کسی که همواره به شهر وی(= شهر مردوک = بابل Babilim ) تبهکاری روا می‎داشت (و)

هر روز [ به آزردن ( آن ) سرزمین ، دست ( می‎یازید ) ، مردمانش ] را با یوغی بی‎آرام

به نابودی میکشانید ، همه‎ی آنها را.

9. از شکوه‎های ایشان انلیل خدایان(= سرور خدایان = مردوک) سخت به خشم آمد.

[ جاهای مقدس رها شدند و یاد نمای ( آن ) پرستشگاه‎ها(=آثار) به فراموشی سپرده شد ].

دیگر خدایان باشنده در میان ایشان ( نیز ) پرستشگاه‎های خویش را رها کردند.

10. در ( برابر ) خشم وی(=مردوک) او(=نبو-نائید) آنان(=پیکره‎های خدایان) را به بابل

فرا برد. لیک مردوک ، [ آن بلند پایه که آهنگ جنگ کرده بود ] ، از بهر همه‎ی باشندگانِ

روی زمین که جایهای زندگیشان ویرانه گشته بود ،

11. و ( از بهر ) سرزمین‎های سومر(Sumer) و اکد(Akkad) که ( به سان ) [ کالبد ]

مردگان(بی‎جان) گشته بودند ، او(=مردوک) از روی اراده و خواست خویش روی به سوی آنان

باز گردانید و بر آنان رحمت آورد و آنان را ببخشود.

( مردوک ) در میان همه‎ی سرزمین‎ها به جستجو و بیازمودن پرداخت ،

12. به جستن شاهی دادگر ، ( آنگونه که ) خواسته‎ی وی(=مردوک) باشد ، او(=مردوک)

دستان کوروش ، شاه انشان ( Ansan ) را ( برای یاری‎اش ) به دست گرفت. ( آنگاه )

او(=مردوک) کوروش ، پاشاه شهر انشان را به نام بخواند ( برای آشکار کردن دعوت وی )

و او را به نام بخواند ( از بهر ) پادشاهی بر همه‎ی جهان.

13. او(=مردوک) سرزمین گوتیان ( G/Quti= شمال ) و تمامی سپاهیانِ مَندَ ( Manda= مادها )

را به فرمانبرداری از او(=کوروش) وا داشت. او(مردوک) ( وا داشت تا ) مردم ، سیاه‎سران ،

به دست کوروش شکست داده شوند.

14. ( در حالی که ) او(=کوروش) با راستی و داد پیوسته آنان را شبانی می‎کرد ، مردوک خدای

بزرگ ، نگاهبان مردم خویش ، با شادی به کردارهای نیک و دل ( پر از ) داد او(=کوروش)

می‎نگریست.

15. ( پس ) او را فرمود که به سوی شهر وی ، بابل ، پیش رود. ( مردوک ) او(=کوروش) را

برانگیخت تا راه بابل را در سپرد (و خود ) همانند دوست و همراهی در کنار وی همواره گام

برداشت.

16. ( در حالی که ) سپاهیان بی‎شمار او که همانند ( قطره‎های ) آب یک رود به شمارش

درنمی‎آمدند ، پوشیده در ساز و برگ جنگ ، در کنار وی گام برمی‎داشتند.

17. او(=مردوک) بی هیچ کارزاری وی(=کوروش) را به شهر خویش ، بابل ، فرابرد.

( مردوک ) بابل را از هر بدبختی برهانید (و) نبو-نائید را ، پادشاهی که وی(=مردوک) را

پرستش نمی‎کرد ( معنی لغوی : احترام نمی‎گذاشت ) ، به دست او(=کوروش) سپرد.

18. همه‎ی مردم بابل ، همگی ( مردم ) سومر و اکد ، ( همه‎ی ) شاهزادگان و فرمانروایان

به وی(=کوروش) نماز بردند و بر دو پای او بوسه دادند (و) از پادشاهی‎اش شادمان گردیده ،

چهره‎ها درخشان کردند.

19. سروری(=مردوک) که به یاری وی خدایانِ(؟) در خطر مرگ ( قرار گرفته ) زندگی دوباره یافتند

و از گزند و آسیب رها شدند ، (و) همه‎ی خدایان (؟) به شادی او را همی ستودند و نامش را

گرامی داشتند.

20. من ، کوروش ، شاه جهان ، شاه بزرگ ، شاه نیرومند ، شاه بابل ، شاه سومر و اکد ،

شاه چهار گوشه‎ی جهان ،

21. پسر کمبوجیه ، شاه بزرگ ، شاه ( شهر ) انشان ، نوه‎ی کوروش ، شاه بزرگ ، شاه ( شهر )

انشان ، نبیره‎ی چیش‎پیش ، شاه بزرگ ، شاه ( شهر ) انشان ،

22. از تخمه‎ی پادشاهی‎ای جاودانه ، آن که پادشاهی‎اش را خداوند(=مردوک) و نبو دوست دارند

و از بهر شادی دل خویش پادشاهی ا و را خواهانند. آنگاه که من(=کوروش) آشتی‎خواهان

به بابل اندر شدم ،

23. با شادی و شادمانی در کاخ شهریاری خویش ، اورنگ سروری خویش بنهادم ، مردوک ،

سرور بزرگ ، مهر دل گشاده‎ام که د[وستدار] بابل است به خواست خود به [خویشتن گروانید]

( پس ) هر روز پیوسته ( آشکارا ) در گرامیداشت او کوشیدم.

24. ( و آنگاه که ) سربازان بسیار من دوستانه اندر بابل گام برمی‎داشتند ، من نگذاشتم کسی

( در جایی ) در تمامی سرزمین سومر و اکد ترساننده باشد.

25. من شهر بابل و همه‎ی ( دیگر ) شهرها را در فراوانی نعمت پاس داشتم.

باشندگان درمانده در بابل را که ( نبو-نائید ) ایشان را به رغم خواست خدایان ، یوغی داده بود (؟)

نه درخور ایشان ،

26. درماندگی‎هاشان را چاره کردم و ایشان را از بیگاری (؟) برهانیدم.

مردوک ، خدای بزرگ از کردارهای من شاد شد و

27. ( آنگاه ) مرا ، کوروش ، پادشاهی که پرستنده‎ی وی است و کمبوجیه ، فرزندهِ زاده شده‎ی

من و همگی سپاهیانم را

28. با بزرگواری ، افزونی داد و ما به شادمانی ، در آشتی تمام ، کردارهایمان به چشم او

زیبا جلوه کرد ، ( و ما ) والاترین پایه‎ی [ خداییاش ] را ستودیم. به فرمان او(=مردوک)

همه‎ی شاهان بر اورنگ شاهی برنشسته ،

29. و همگی ( شاهان ) جهان از زبرین دریا(=دریای مدیترانه) تا زیرین دریا(=دریای پارس) ،

( همه‎ی ) باشندگان سرزمین‎های دوردست ، همه‎ی شاهان آموری ( Amurru=غرب ) ، باشندگان

در چادرها ، همه‎ی آنها ،

30. باج و ساو بسیارشان را از بهر من(=کوروش) به بابل اندر آوردند و بر دو پای من بوسه

دادند. از [...] تا ( شهر ) آشور ( Assur ) و شوش ( MUS.ERIN=Susan )،

31. اَگَدِ(Agade) سرزمین اشنون ( Esnunna ) ، ( شهر ) زَمبَن ( Zamban ) ،

( شهر ) مِ-تورنو ( Me-Turnu ) ، دیر ( Der ) تا ( پایان ) نواحی سرزمین گوتیان(=شمال)

و نیز ( همه‎ی ) شهرهای آن سوی دجله که از دیرباز ویرانه گشته بود ، ( از نو ساختم ).

32. ( و نیز پیکره‎ی ) خدایان باشنده در میانه‎ی آنها ( که از آن شهرها نبو-نائید به بابل آورده

بود ) را ( پس از بازسازی پرستشگاه‎هایشان ) به جایهای نخستین‎شان بازگردانیدم و

( همه‎ی آن پیکره‎ها را ) تا به جاودان در جای ( نخستین‎شان ) بنشاندم ( و ) همگی آن مردم را

( که پراکنده شده بودند ) ، گرد آوردم و آنان را به جایگاه‎های خویش باز گردانیدم.

33. ( و نیز پیکره‎ی ) خدایان سومر و اکد را که نبو-نائید ( بیبیم ) از خشم سرور

خدایان(=مردوک) به بابل اندر آورده بود ، به فرمان مردوک ، خدای بزرگ ، به شادی و خوشی

34. در نیایشگاه‎هایشان بنشاندم - جایهایی که دل آنها شاد گردد.

باشد که خدایانی که من به جایهای مقدس ( نخستین‎شان ) باز گردانیدم ،

35. هر روز در برابر خداوند(=مردوک) و نبو زندگی دیریازی از بهر من بخواهند و هماره در

پایمردی من سخن‎ها گویند ، با واژه‎هایی نیکخواهانه. باشد که به مردوک ، خدای من ، بگویند

که « به کوروش » ، پادشاهی که ( با بیم ) تو را پرستنده است و کمبوجیه پسرش ،

36. بی‎گمان باش ، بهل تا آن زمان { سهمیه‎رسانِ نیایشگاه‎هایمان باشند } با روزهایی بی

هیچ گسستگی. { ... و } همگی مردم بابل پادشاهی را گرامی داشتند و من همه‎ی ( مردم )

سرزمینها را در زیستگاهی آرام بنشاندم.

37. [ ......................... ( به پیشکش‎های پیشین ) ... غا ] ز ، دو اردک و دَه کبوتر وحشی(فربه)

بیش از ( آنچه پیش‎تر داده می‎شد از ) غازها ، اردک‎ها و کبوتران وحشی افزودم.

38. [ ....... رو ] زانه بر آنها بیفزودم. در استوار گردانیدن بــ[ــنای] دیوار « ایمگور - انلیل »

باروی دفاعی بزرگ شهر بابل کوشیدم و

39. [ ........ ] دیوار کنارهای ( ساخته از ) آجر را بر کنار خندق شهر که ( یکی از )

شاهان پیشین [ ساخته و ( بنایش را ) به انجام نرسانیده ] بود ،

40. [ بدانسان که ] بر پیرامون [ شهر ( به تمامی ) برنیامده بود ] ، آنچه را هیچ‎یک از

شاهان پیشین ( با وجود ) افراد به بیگاری گرفته‎شده‎ی [ کشورشان ] در بابل نساخته بودند ،

41. [ .................................................. ..........................................

از قیر ] و آجر از نو بار دیگر بساختم و [ بنایشا ] ن [ را به انجام رسانیدم. ]

42. [ دروازه‎های بزرگ وسیع بر آنها بنهادم [................] و درهایی از چوب سدر ]

با پوششی از مفرغ ، با آستانه‎ها و پاشنه [ هایی از مس ریخته‎شده [................] هر آنجایی

که دروازه‎ها]یشان ( یافت می‎شد ) ،

43. [ استوار گردانیدم .................................................. ..........................

نو]شته‎ای ( در بر دارنده‎ی ) نام آشور-بانی-اپلی (Assur-bani-apli) ، شاهی پیش از من [ در

میان آن(=بنا) بدید]م.

44. [................... ] { او ... مردوک ، سرور بزرگ آفریننده‎ی (؟) } [.......................]

45. [.................................................. ......] { - من - همچون هدیه‎ای [ پیشکش کردم ] }

....... [ { ( برای ) خشنودیات } تابه روز جا]ودان.

{[ نوشته و ] تطبیق [ بر بنیاد لوحه‎ی ... ] ؛ ( این ) کتیبه‎ی قیشتی - مردوک ( Qisti Marduk )

پسر ... }
-----------------------------------------------------------------------------------------------
[ فرمان کوروش بزرگ ▬ عبدالمجید ارفعی ▬ صفحه‎ی 45 تا 51 ]
پاسخ
 سپاس شده توسط AyDiN.S ، Ranger*
آگهی
#2
دورود بر کوروش بزرگ

خداوندا دستهایم خالی است ودلم غرق در آرزوها-یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خال کن

 ((کوروش بزرگ))Heart
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان