فرمان کوروش بزرگ - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: تاریخ (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=34) +--- موضوع: فرمان کوروش بزرگ (/showthread.php?tid=212963) |
فرمان کوروش بزرگ - tyjtfhdhr - 26-02-2015 کوروش ، بزرگترین پادشاه تاریخ جهان است. این اعجوبهی بیمانند ، در جریان فتح بابِل ، کتیبهای از خود بر جای گذاشت که مطالب یادشده در آن ، حتی بشر امروزی را نیز در حیرت فرو میبرد. این کتیبه دارای 45 بند است. در این جستار ، متن کامل این کتیبهی نامدار را ــــ که بر پایهی ترجمهی استادِ دانشمند : « عبدالمجید ارفعی » میباشد ــــ میآوریم تا ایرانیان ، بیش از پیش با نیاکان بزرگ و پُر افتخارشان آشنایی یابند. یادآوری میشود که به اصطلاح : ترجمهی این استوانه از سوی شخص دیگری که سواد بایسته را ندارد(غیاثآبادی) ، دقیق و علمی نیست ؛ و فقط ترجمهی استاد : ارفعی از درستی و اعتبار برخوردار است. ------------------------------------------------------------------------------------------- 1. [ آنگاه که ......... { مردوک ] ، پادشاه همهی آسمانها و زمین ، کسی که ...... ، } ...... که با ... یَش { سرزمینهای دشمنانش (؟) را لگدکوب میکند } 2. [ .................................................. .............. ] { با دانایی گسترده ، ... کسی که } چهار [ گوشهی جهان ، ] { را زیر نظر دارد }. 3. [ .................................................. .............. ........] ناشایستگی شگرف (؟) بر سروری کشورش چیره شده بود. 4. [ .................................................. .............................................. ......................... ] ( بگفت تا به زور ) باج گندم و دهش رمه بر آنان بنهد. 5. ( پرستشگاهی ) همانند « اِسَنگیلَ » ( Esangila ) [ بنا کر ] د ......................... .............................................. از برای اور و دیگر جاهای مقدس 6. با آیینهای نه دورخور ایشان ، آیین پیشکشی قربانیای نهاد که ( پیش از آن ) نبود. ......................... هر روز به گونهای گستاخانه و خوارکننده ، سخن میگفت ، و نیز با بَدکرداری از بهر خوارکردن ( خدایان ) 7. بردن نذورات را ( به پرستشگاهها ) برانداخت. [ او ( همچنین ) در آیینها ( به گونههایی ناروا ) دست برد. اندوه و ناشادمانی ] را به(=در) شهرهای مقدس بپیوست. او پرستش مردوک پادشاه خدایان را از دل خویش بشُست. 8. کسی که همواره به شهر وی(= شهر مردوک = بابل Babilim ) تبهکاری روا میداشت (و) هر روز [ به آزردن ( آن ) سرزمین ، دست ( مییازید ) ، مردمانش ] را با یوغی بیآرام به نابودی میکشانید ، همهی آنها را. 9. از شکوههای ایشان انلیل خدایان(= سرور خدایان = مردوک) سخت به خشم آمد. [ جاهای مقدس رها شدند و یاد نمای ( آن ) پرستشگاهها(=آثار) به فراموشی سپرده شد ]. دیگر خدایان باشنده در میان ایشان ( نیز ) پرستشگاههای خویش را رها کردند. 10. در ( برابر ) خشم وی(=مردوک) او(=نبو-نائید) آنان(=پیکرههای خدایان) را به بابل فرا برد. لیک مردوک ، [ آن بلند پایه که آهنگ جنگ کرده بود ] ، از بهر همهی باشندگانِ روی زمین که جایهای زندگیشان ویرانه گشته بود ، 11. و ( از بهر ) سرزمینهای سومر(Sumer) و اکد(Akkad) که ( به سان ) [ کالبد ] مردگان(بیجان) گشته بودند ، او(=مردوک) از روی اراده و خواست خویش روی به سوی آنان باز گردانید و بر آنان رحمت آورد و آنان را ببخشود. ( مردوک ) در میان همهی سرزمینها به جستجو و بیازمودن پرداخت ، 12. به جستن شاهی دادگر ، ( آنگونه که ) خواستهی وی(=مردوک) باشد ، او(=مردوک) دستان کوروش ، شاه انشان ( Ansan ) را ( برای یاریاش ) به دست گرفت. ( آنگاه ) او(=مردوک) کوروش ، پاشاه شهر انشان را به نام بخواند ( برای آشکار کردن دعوت وی ) و او را به نام بخواند ( از بهر ) پادشاهی بر همهی جهان. 13. او(=مردوک) سرزمین گوتیان ( G/Quti= شمال ) و تمامی سپاهیانِ مَندَ ( Manda= مادها ) را به فرمانبرداری از او(=کوروش) وا داشت. او(مردوک) ( وا داشت تا ) مردم ، سیاهسران ، به دست کوروش شکست داده شوند. 14. ( در حالی که ) او(=کوروش) با راستی و داد پیوسته آنان را شبانی میکرد ، مردوک خدای بزرگ ، نگاهبان مردم خویش ، با شادی به کردارهای نیک و دل ( پر از ) داد او(=کوروش) مینگریست. 15. ( پس ) او را فرمود که به سوی شهر وی ، بابل ، پیش رود. ( مردوک ) او(=کوروش) را برانگیخت تا راه بابل را در سپرد (و خود ) همانند دوست و همراهی در کنار وی همواره گام برداشت. 16. ( در حالی که ) سپاهیان بیشمار او که همانند ( قطرههای ) آب یک رود به شمارش درنمیآمدند ، پوشیده در ساز و برگ جنگ ، در کنار وی گام برمیداشتند. 17. او(=مردوک) بی هیچ کارزاری وی(=کوروش) را به شهر خویش ، بابل ، فرابرد. ( مردوک ) بابل را از هر بدبختی برهانید (و) نبو-نائید را ، پادشاهی که وی(=مردوک) را پرستش نمیکرد ( معنی لغوی : احترام نمیگذاشت ) ، به دست او(=کوروش) سپرد. 18. همهی مردم بابل ، همگی ( مردم ) سومر و اکد ، ( همهی ) شاهزادگان و فرمانروایان به وی(=کوروش) نماز بردند و بر دو پای او بوسه دادند (و) از پادشاهیاش شادمان گردیده ، چهرهها درخشان کردند. 19. سروری(=مردوک) که به یاری وی خدایانِ(؟) در خطر مرگ ( قرار گرفته ) زندگی دوباره یافتند و از گزند و آسیب رها شدند ، (و) همهی خدایان (؟) به شادی او را همی ستودند و نامش را گرامی داشتند. 20. من ، کوروش ، شاه جهان ، شاه بزرگ ، شاه نیرومند ، شاه بابل ، شاه سومر و اکد ، شاه چهار گوشهی جهان ، 21. پسر کمبوجیه ، شاه بزرگ ، شاه ( شهر ) انشان ، نوهی کوروش ، شاه بزرگ ، شاه ( شهر ) انشان ، نبیرهی چیشپیش ، شاه بزرگ ، شاه ( شهر ) انشان ، 22. از تخمهی پادشاهیای جاودانه ، آن که پادشاهیاش را خداوند(=مردوک) و نبو دوست دارند و از بهر شادی دل خویش پادشاهی ا و را خواهانند. آنگاه که من(=کوروش) آشتیخواهان به بابل اندر شدم ، 23. با شادی و شادمانی در کاخ شهریاری خویش ، اورنگ سروری خویش بنهادم ، مردوک ، سرور بزرگ ، مهر دل گشادهام که د[وستدار] بابل است به خواست خود به [خویشتن گروانید] ( پس ) هر روز پیوسته ( آشکارا ) در گرامیداشت او کوشیدم. 24. ( و آنگاه که ) سربازان بسیار من دوستانه اندر بابل گام برمیداشتند ، من نگذاشتم کسی ( در جایی ) در تمامی سرزمین سومر و اکد ترساننده باشد. 25. من شهر بابل و همهی ( دیگر ) شهرها را در فراوانی نعمت پاس داشتم. باشندگان درمانده در بابل را که ( نبو-نائید ) ایشان را به رغم خواست خدایان ، یوغی داده بود (؟) نه درخور ایشان ، 26. درماندگیهاشان را چاره کردم و ایشان را از بیگاری (؟) برهانیدم. مردوک ، خدای بزرگ از کردارهای من شاد شد و 27. ( آنگاه ) مرا ، کوروش ، پادشاهی که پرستندهی وی است و کمبوجیه ، فرزندهِ زاده شدهی من و همگی سپاهیانم را 28. با بزرگواری ، افزونی داد و ما به شادمانی ، در آشتی تمام ، کردارهایمان به چشم او زیبا جلوه کرد ، ( و ما ) والاترین پایهی [ خداییاش ] را ستودیم. به فرمان او(=مردوک) همهی شاهان بر اورنگ شاهی برنشسته ، 29. و همگی ( شاهان ) جهان از زبرین دریا(=دریای مدیترانه) تا زیرین دریا(=دریای پارس) ، ( همهی ) باشندگان سرزمینهای دوردست ، همهی شاهان آموری ( Amurru=غرب ) ، باشندگان در چادرها ، همهی آنها ، 30. باج و ساو بسیارشان را از بهر من(=کوروش) به بابل اندر آوردند و بر دو پای من بوسه دادند. از [...] تا ( شهر ) آشور ( Assur ) و شوش ( MUS.ERIN=Susan )، 31. اَگَدِ(Agade) سرزمین اشنون ( Esnunna ) ، ( شهر ) زَمبَن ( Zamban ) ، ( شهر ) مِ-تورنو ( Me-Turnu ) ، دیر ( Der ) تا ( پایان ) نواحی سرزمین گوتیان(=شمال) و نیز ( همهی ) شهرهای آن سوی دجله که از دیرباز ویرانه گشته بود ، ( از نو ساختم ). 32. ( و نیز پیکرهی ) خدایان باشنده در میانهی آنها ( که از آن شهرها نبو-نائید به بابل آورده بود ) را ( پس از بازسازی پرستشگاههایشان ) به جایهای نخستینشان بازگردانیدم و ( همهی آن پیکرهها را ) تا به جاودان در جای ( نخستینشان ) بنشاندم ( و ) همگی آن مردم را ( که پراکنده شده بودند ) ، گرد آوردم و آنان را به جایگاههای خویش باز گردانیدم. 33. ( و نیز پیکرهی ) خدایان سومر و اکد را که نبو-نائید ( بیبیم ) از خشم سرور خدایان(=مردوک) به بابل اندر آورده بود ، به فرمان مردوک ، خدای بزرگ ، به شادی و خوشی 34. در نیایشگاههایشان بنشاندم - جایهایی که دل آنها شاد گردد. باشد که خدایانی که من به جایهای مقدس ( نخستینشان ) باز گردانیدم ، 35. هر روز در برابر خداوند(=مردوک) و نبو زندگی دیریازی از بهر من بخواهند و هماره در پایمردی من سخنها گویند ، با واژههایی نیکخواهانه. باشد که به مردوک ، خدای من ، بگویند که « به کوروش » ، پادشاهی که ( با بیم ) تو را پرستنده است و کمبوجیه پسرش ، 36. بیگمان باش ، بهل تا آن زمان { سهمیهرسانِ نیایشگاههایمان باشند } با روزهایی بی هیچ گسستگی. { ... و } همگی مردم بابل پادشاهی را گرامی داشتند و من همهی ( مردم ) سرزمینها را در زیستگاهی آرام بنشاندم. 37. [ ......................... ( به پیشکشهای پیشین ) ... غا ] ز ، دو اردک و دَه کبوتر وحشی(فربه) بیش از ( آنچه پیشتر داده میشد از ) غازها ، اردکها و کبوتران وحشی افزودم. 38. [ ....... رو ] زانه بر آنها بیفزودم. در استوار گردانیدن بــ[ــنای] دیوار « ایمگور - انلیل » باروی دفاعی بزرگ شهر بابل کوشیدم و 39. [ ........ ] دیوار کنارهای ( ساخته از ) آجر را بر کنار خندق شهر که ( یکی از ) شاهان پیشین [ ساخته و ( بنایش را ) به انجام نرسانیده ] بود ، 40. [ بدانسان که ] بر پیرامون [ شهر ( به تمامی ) برنیامده بود ] ، آنچه را هیچیک از شاهان پیشین ( با وجود ) افراد به بیگاری گرفتهشدهی [ کشورشان ] در بابل نساخته بودند ، 41. [ .................................................. .......................................... از قیر ] و آجر از نو بار دیگر بساختم و [ بنایشا ] ن [ را به انجام رسانیدم. ] 42. [ دروازههای بزرگ وسیع بر آنها بنهادم [................] و درهایی از چوب سدر ] با پوششی از مفرغ ، با آستانهها و پاشنه [ هایی از مس ریختهشده [................] هر آنجایی که دروازهها]یشان ( یافت میشد ) ، 43. [ استوار گردانیدم .................................................. .......................... نو]شتهای ( در بر دارندهی ) نام آشور-بانی-اپلی (Assur-bani-apli) ، شاهی پیش از من [ در میان آن(=بنا) بدید]م. 44. [................... ] { او ... مردوک ، سرور بزرگ آفرینندهی (؟) } [.......................] 45. [.................................................. ......] { - من - همچون هدیهای [ پیشکش کردم ] } ....... [ { ( برای ) خشنودیات } تابه روز جا]ودان. {[ نوشته و ] تطبیق [ بر بنیاد لوحهی ... ] ؛ ( این ) کتیبهی قیشتی - مردوک ( Qisti Marduk ) پسر ... } ----------------------------------------------------------------------------------------------- [ فرمان کوروش بزرگ ▬ عبدالمجید ارفعی ▬ صفحهی 45 تا 51 ] RE: فرمان کوروش بزرگ - Ranger* - 11-04-2015 دورود بر کوروش بزرگ |