امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

سيّد ضياءالدّين طباطبايي که بود؟

#1
«توصيف محمدعلي جمالزاده از او»



محمدرضا تبريزي شيرازي



در يکي از روزهاي 1 تابستان سال 1268 شمسي، مطابق با شهر شوال‌المکرم سال 1310 هجري قمري و ماه ژوئن سال 1889 ميلادي، از مادري شيرازي 2 و پدري يزدي، کودکي در شيراز زاده شد که «ضياءالدّين» نام گرفت.



پدرش «آقا سيّد علي يزدي»، در دربار «مظفرالدّين شاه»، «محمدعلي شاه» و «احمد شاه» به شغل خطابت و روضه‌خواني اشتغال داشت. «آقا سيّد علي» قبل از آمدن به ايران، در اواخر سلطنت «ناصرالدّين شاه» در حوزه علميه نجف به فراگيري فقه و اصول و معارف اسلامي مشغول بود. هنگامي که «مظفرالدّين ميرزا» در زمان وليعهدي خود، از پيشگاه «مرحوم ميرزاي شيرازي» استدعا کرد که يکي از روحانيون حوزه را به منظور زعامت و پيشوايي ديني هموطنان و همکيشان خويش به ايران اعزام فرمايد، آن مرجع يکي از شاگردانش يعني «آقا سيّد علي يزدي» را به ايران گسيل داشت. سيّد علي ‌آقاي يزدي در جريان نهضت مشروطيت در زمره مخالفان مشروطه قرار داشت، برخلاف وي فرزندش سيّد ضياء در زمره طرفداران مشروطيت قرار داشت. قبل از صدور فرمان مشروطيت سيّد ضياء مدتي در التزام رکاب محمدعلي ميرزا وليعهد به همراهي پدرش به تبريز رفت و تا سن سيزده سالگي در آن ديار اقامت داشت. در تبريز دانش‌هاي معمول زمان را نزد پدر و استادان فن آموخت و در دوازده سالگي وارد مدرسه ثريا شد. در اين مدرسه زبان‌هاي انگليسي و فرانسه و برخي علوم جديد را فرا گرفت و چون در دوران صباوت و کودکي مادرش در شيراز بدرود زندگي گفت، به خاطر مهر وافري که به مادر خويش داشت از تبريز راهي شيراز شد و تحت صيانت و سرپرستي مادربزرگش که نوشته‌اند بانويي دانا بود قرار گرفت.



از دوران بلوغ به علت تضاد و تعارضي که با افکار پدر داشت از وي دوري جست. هيأت و شکل ظاهري خويش را تغيير داد، لباس روحاني را از تن به در کرد، و به کلاه و سرداري و شلوار ملبّس گشت و گه‌گاه براي اينکه خود را متجدّد نشان دهد در ملاء عام با کت و شلوار و پاپيون و فکل و پوشت حاضر مي‌شد.



در هر حال «سيّد ضياءالدّين طباطبايي» از همان آغاز نوجواني فارغ از سنّت‌هاي ملي و مذهبي، به موسيقي و شکار و تفريحات راغب شد، به طوري که مورد انتقاد و نکوهش خويشان و آشنايان و اطرافيان خويش قرار گرفت که چرا از راه و روش نياکانش عدول نموده است.



اگر بخواهيم پاره‌اي از صفات و خصوصيات شخصي «سيّد ضياءالدّين» را در اين نوشته بياوريم، بجاست که به نوشتار «مرحوم سيّد محمدعلي جمال‌زاده» استناد کنيم؛ جمال‌زاده در شماره‌هاي 9-12 مجله آينده، سال ششم مي‌نويسد:



سيّد در دوستي استوار و صديق و پاکباز بود. خوش‌محضر و بي‌تشريفات و دست و دلباز و صداقت‌منش بود. فعّال و متحرک و با جنبش بود و از سکون و خاموشي و عزلت گريزان و مداوم در رفت و آمد و نشست و برخاست و با صداي بلند و چهره خندان و برافروخته، متکلّم (و چه بسا متکلّم وحده) بود. و سعي داشت که همه چيز را به دوستان نشان بدهد و آنها را از تماشا و بهره‌مندي چيزهاي خوب دنيا (از خوردني و آشاميدني و ديدني و شنيدني) برخوردار سازد. خودش مانند جوان يل هيجده، نوزده ساله پلکان دور و درازي را که از گلي يون به شهر مونترو و شهر تريته مي‌رفت با قدم سريع مي‌پيمود، بدون آنکه چين بر جبين بياورد و منتظر بود که يارانش نيز با او همقدم و همراه باشند و چه‌بسا آنها را به زانو درمي‌آورد. ضمنآ معلوم بود که چنين کاري را با يک نوع غرور به تکبّر آميخته مي‌خواهد به رخ اطرافيان خود بکشد. البته سيّد يک نوع يکدندگي غير مطبوع و لجاجتي درکار داشت که از لطف معاشرتش مبلغي مي‌کاست. مثلا واي به وقتي که در بازي نرد يا شطرنج بخت يار نبود و مي‌باخت. اوقاتش سخت تلخ مي‌شد و بهانه‌جويي مي‌کرد تا غيظ و غضب خود را بيرون بريزد. بي‌محابا به جان کساني از اطرافيانش که از او ضعيف‌تر بودند (به خصوص همسر بي‌صدا و آرامش) مي‌افتاد که در صحبت و گفت و شنود دوستانه هم به همين طرز رفتار مي‌کرد و مصاحبه به صورت مجادله در مي‌آمد.



سيّد کتاب کم خوانده بود و کم مطالعه مي‌کرد و گذشته از فارسي که زبان مادري او بود هيچ زباني را به قدر کافي نمي‌دانست. در حالي که بي‌ميل نبود به اطرافيانش برساند که بر چندين زبان تسلّط دارد. گمان مي‌کنم به استثناي فارسي از عهده اينکه مطلبي را بتواند به زباني غير از فارسي بنويسد برنمي‌آمد. با اين همه به خاطر دارم که وقتي يک کارگر ايراني با هيأت اعزامي ايران براي حضور و شرکت در کنفرانس بين‌المللي کار به ژنو آمده بود و معلوم شد از مريدان خاصّ سيّد است در ضمن وصف سيّد گفت: هفت زبان را در نهايت خوبي حرف مي‌زند و مي‌نويسد.



سيّد با آنکه زبانش قدري مي‌گرفت ولي مانند اغلب افراد خانواده‌اش (از طرف پدري) سهولت بيان داشت و با يک نوع فصاحت آميخته به شدّتي صحبت مي‌داشت که مستمع را سخت تحت تأثير قرار مي‌داد. خداوند او را آفريده بود که پيش دسته و سخنران و ناطق يک حزب سياسي باشد و براي جمعيّت و به منظور تبليغات سخن براند.



وصفي را که جمال‌زاده از منش و اخلاق سيّد ضياءالدّين به رشته تحرير کشيده، اين نکته را به خوبي آشکار مي‌سازد که وي شخصي بوده است خودکامه و قلدرمآب که از حربه سياست استفاده مي‌کرده است.



____________________________



1. به‌رغم اينکه خاندان‌هاي ايراني به رسم تيمّن و تبرّک، روز، ماه و سال تولّد نوزادان خويش را در پشت قرآن کريم ثبت مي‌کنند زاد روز سيّد ضياءالدّين مشخص نيست.

2. مادرش از خانواده دهدشتي‌هاي شيراز بود. نوشته‌اند آقا سيّد علي يزدي در طول زندگاني خويش پانزده زن عقدي و صيغه اختيار کرد که سيّد ضياءالدّين اوّلين فرزند اوست.
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان