13-12-2014، 18:10
جنگ ما دو چهره دارد؛ چهره عملیات و تیر و ترکش و خون و چهره آدم هایش که محل تجلی جنبه های انسانی و اخلاقی جنگ است. از این رو شناخت عمیق این جنگ هشت ساله، به شناخت آدم هایش نیز گره خورده است. بی تردید غفلت از این بعد، مغفول نهادن بعدی ژرف و شگرف از دفاع هشت ساله است. بحق جنبه های انسانی و اخلاقی و فرهنگی بچه های جنگ شنیدنی و خواندنی و دیدنی است.
نیم نگاهی به عکس ها و فیلم های مستند بازمانده از دوران جنگ نشان می دهد بچه های ما در لحظات فارغ از درگیری و کارزار، یا بر سر سجاده نیایش و عشق و اشک بوده اند یا در گوشه خلوت خواندن و نوشتن یا در بوته زارها، غرقه و جذبه تاملات و... و یک مقایسه متقابل با فیلم های مستند و عکس های بازمانده از سایر جنگ ها نمایان می سازد که مردان میدان نبرد ما، مردان ستیزه گر و ستیزه جو و ستیزه خو نبوده اند ولیک، آنچه آنها را به کارزار کشانده، ضرورت دفاع از تمامیت ارضی و حفظ دین و ناموس از خطر غارت غارتگرانی بوده که بی پروا چنگ و ناخن از پنجول طمع و هوس برون کرده و ترحم و جوانمردی را خارج از مرزهای جغرافیایی خود نمی شناختند.
این قلم سعی بر آن دارد که همراه با شهید حسن باقری به لایه های انسانی جنگ هشت ساله این بوم و بر نقب زند و گامی هر چند کوچک اما به عشق در جهت بازنمایی دوباره حقایق انسانی که در پس پرده مفهوم و ماهیت جنگ و خشونت مستور است، بردارد. به حقیقت انسان های بارور و عمیق، ستاره های درخشان و راهنمای منظومه معرفت و اخلاق هر جامعه ، و هم به تمام قامت، پاسخ سوال های مطرح روزگار خود و راه های برون رفت از بحران و بن بست هایی هستند که اجتماع در چنبره آن گرفتار آمده است. برای شناخت حسن باقری باید نوع برخوردش با دشمن متجاوز را شناخت. بنابراین برای تامین این غرض، می توانیم نقطه عزیمت این نوشتار را بحث عناصر مقابل حکومت و سرزمین قرار دهیم. می دانیم حکومت و سرزمین دو نقطه مقابل دارد؛ دشمنان و مخالفان.
مخالفان نقطه مقابل حکومت و دشمنان نقطه مقابل توامان حکومت و سرزمین هستند و البته از نظر دور نداریم که حکم این دو لزوماً بر هم منطبق نیست. سخن را از مخالف آغاز کنیم. می توانیم گفت مخالف فرد یا گروهی است که نوع قرائت و فهمش از حقایق و اصول بنیادین مشترک در مقابل نوع قرائت و فهم حاکمیت است و هم مبتنی بر این نوع فهم، در مسیر نقد و ارزیابی حکومت گام می زند و مرکز ثقل مساعی اش اینکه در نهایت نوع تلقی خاص خود را که صائب تر و باصلابت تر می داند، جایگزین ایده حاکمان کند.
نکته مهم در رابطه با مخالف اینکه از آنجا که مخالف همگام با حکومت بر اصول و ارزش های بنیادین وفاق و اتفاق دارد، لزوماً دشمن نیست. بنابراین عقلانیت سیاسی حکم می کند که با مخالف می توان بر سر میز مناظره نشست و گفت وگو کرد. و این گفت وگو می تواند بر مدار منطق و استدلال و متقاعد کردن متقابل بچرخد و در این چرخش، البته راه به سوی دگرگونی باز می شود.
نیم نگاهی به عکس ها و فیلم های مستند بازمانده از دوران جنگ نشان می دهد بچه های ما در لحظات فارغ از درگیری و کارزار، یا بر سر سجاده نیایش و عشق و اشک بوده اند یا در گوشه خلوت خواندن و نوشتن یا در بوته زارها، غرقه و جذبه تاملات و... و یک مقایسه متقابل با فیلم های مستند و عکس های بازمانده از سایر جنگ ها نمایان می سازد که مردان میدان نبرد ما، مردان ستیزه گر و ستیزه جو و ستیزه خو نبوده اند ولیک، آنچه آنها را به کارزار کشانده، ضرورت دفاع از تمامیت ارضی و حفظ دین و ناموس از خطر غارت غارتگرانی بوده که بی پروا چنگ و ناخن از پنجول طمع و هوس برون کرده و ترحم و جوانمردی را خارج از مرزهای جغرافیایی خود نمی شناختند.
این قلم سعی بر آن دارد که همراه با شهید حسن باقری به لایه های انسانی جنگ هشت ساله این بوم و بر نقب زند و گامی هر چند کوچک اما به عشق در جهت بازنمایی دوباره حقایق انسانی که در پس پرده مفهوم و ماهیت جنگ و خشونت مستور است، بردارد. به حقیقت انسان های بارور و عمیق، ستاره های درخشان و راهنمای منظومه معرفت و اخلاق هر جامعه ، و هم به تمام قامت، پاسخ سوال های مطرح روزگار خود و راه های برون رفت از بحران و بن بست هایی هستند که اجتماع در چنبره آن گرفتار آمده است. برای شناخت حسن باقری باید نوع برخوردش با دشمن متجاوز را شناخت. بنابراین برای تامین این غرض، می توانیم نقطه عزیمت این نوشتار را بحث عناصر مقابل حکومت و سرزمین قرار دهیم. می دانیم حکومت و سرزمین دو نقطه مقابل دارد؛ دشمنان و مخالفان.
مخالفان نقطه مقابل حکومت و دشمنان نقطه مقابل توامان حکومت و سرزمین هستند و البته از نظر دور نداریم که حکم این دو لزوماً بر هم منطبق نیست. سخن را از مخالف آغاز کنیم. می توانیم گفت مخالف فرد یا گروهی است که نوع قرائت و فهمش از حقایق و اصول بنیادین مشترک در مقابل نوع قرائت و فهم حاکمیت است و هم مبتنی بر این نوع فهم، در مسیر نقد و ارزیابی حکومت گام می زند و مرکز ثقل مساعی اش اینکه در نهایت نوع تلقی خاص خود را که صائب تر و باصلابت تر می داند، جایگزین ایده حاکمان کند.
نکته مهم در رابطه با مخالف اینکه از آنجا که مخالف همگام با حکومت بر اصول و ارزش های بنیادین وفاق و اتفاق دارد، لزوماً دشمن نیست. بنابراین عقلانیت سیاسی حکم می کند که با مخالف می توان بر سر میز مناظره نشست و گفت وگو کرد. و این گفت وگو می تواند بر مدار منطق و استدلال و متقاعد کردن متقابل بچرخد و در این چرخش، البته راه به سوی دگرگونی باز می شود.