03-11-2014، 7:55
با نگاهی موشکافانه در نظریات مکاتب غرب و احکام دین اسلام می توان به این نتیجه رسید که فرق فاحشی بین حقوق زن در اسلام و آنچه که در مکاتب، ادیان و جنبش های حقوقی و اجتماعی مطرح شده است، وجود دارد. علی رغم اینکه اصول و نظریات مقدس آیین اسلام و نظریات این مکاتب قابل مقایسه با هم نیستند ولی جهت آشکار شدن اهداف شوم و غیر انسانی غرب به بررسی این مسئله پرداخته می شود.
تمامی مکاتب و نظریه های غربی در جهت سوء استفاده از موقعیت و جایگاه حساس زن در جامعه به نظریه پردازی پرداخته اند و سعی نموده اند با مطرح ساختن طرح ها، کنوانسیون و همایش های به ظاهر مدافع حقوق زن، او را در نظام اقتصاد جهان و سرمایه داری وارد ساخته و از کل انسان ها اعم از زن و مرد در تنسیق اهداف خود و استثمار آنان بهره ببرند.
تفاوتی که میان اسلام و سیستم های غربی وجود دارد این است اسلام یکنواختی و تساوی حقوق زن و مرد را در نظر گرفته و متناسب با نوع خلقت و آفرینش فطری آنها حقوق متناسبی را بیان کرده است تا به اهداف معنوی، دنیوی و اجتماعی خویش دست یابند. اما غرب می کوشد تا قوانین و وظایف مشابهی بین زن و مرد به وجود آورد. در حالی که با تنظیم این قوانین به ظاهر مساوی، باعث تضییع حقوق تمامی انسان ها و بر هم خوردن نظم اجتماع می شود. چرا که اختلافات طبیعی این دو را نادیده گرفته است و آگاهی کاملی از خلقت و شخصیت انسان ندارد.
اسلام در همه موارد حقوق و وظیفه متناسب و هماهنگی بین زن و مرد قائل شده است. هدف اسلام ایجاد جامعه ای آرمانی و معنوی است که در آن تمامی انسان ها در حیاتی سعادتمندانه، زمینه های رشد و تعالی اخلاقیات خود و جامعه و دیگر انسان ها را فراهم سازند. لذا تدوین و تنظیم حقوق و قوانینی خاص، برای چنین اجتماعی، آگاهی از تمامی ابعاد و شئونات زندگی فردی و اجتماعی بشر و داشتن شناختی کامل از نظام آفرینش و دستگاه هستی است و این مسئله محقق نخواهد شد جز در سایه احکام الهی و دینی ماورائی.
در واقع تمام قوانین مربوط به زن در اسلام بر محور رعایت حقوق انسانی او و متناسب با نوع فطرت و خلقت او بوده است. هر قانونی می باید سازگار با نوع آفرینش انسان و اجتماع باشد. آنچه با نام برابری حقوق در مکاتب غربی مطرح می شود، نمایانگر زیر پاگذاشتن حقوق تمامی انسان هاست. عدم شناخت دقیق از انسان و نداشتن جهان بینی کامل نسبت به جامعه انسانی و جهان هستی باعث گردیده که تمام نظریات و رویکردهایی که مکاتبی غیر از اسلام مطرح ساخته اند به شکست منجر گردد.
بسیاری از نظریات و رویکردهای سنتی غرب، نگاهی پست و اهریمنی به زن داشته اند و نظریات تحقیرآمیز و بدبینی به زن داشته اند و این برچسب های ناروا و پست به جایگاه زن در اندیشه غرب، تا حدود زیادی ارمغان شوم کلیسا بوده است. در کتب تاریخی، نظریات فلسفی و رساله های نویسندگان غرب این مسئله کاملاً مشهور است. اما اسلام با نگرش مقدس مآبانه و شریفانه به جایگاه و منزلت زن، سعی نموده که نهاد مقدس خانواده و اجتماع بشریت را تحکیم و تقویت نماید. زن نیز همچون مرد در اسلام آزاد است و در انجام یک سلسله وظایف دینی یار و یاور مرد است، زن نیز می تواند با رعایت حجاب در اجتماع حضور داشته باشد و با افزایش علم و دانسته های خود بتواند بنیان خانواده را تحکیم بخشیده و در تربیت فرزندان خود و آموزش معارف و احکام دینی به آنان نقش وافر و ارجمندی در تقویت و پیشرفت اجتماع داشته باشد.اسلام با قرار دادن عطوفت و مهربانی بین زن و مرد، نهاد و پناهگاهی مأمن و آرام بخش برای فرزندان ایجاد می کند و باعث تحکیم بنیان خانواده در اجتماع و روابط همسران با یکدیگر و با کودکان خود می شود. اما واقعیت تلخ جوامع غرب، شاهد آوارگی کودکان بی سرپرست است که هرگز از محبت والدین و آرامش نهاد خانواده بهره نبرده اند و زندگی خود را در تنهایی و نابههنجاری سر می کنند.
تمامی مکاتب و نظریه های غربی در جهت سوء استفاده از موقعیت و جایگاه حساس زن در جامعه به نظریه پردازی پرداخته اند و سعی نموده اند با مطرح ساختن طرح ها، کنوانسیون و همایش های به ظاهر مدافع حقوق زن، او را در نظام اقتصاد جهان و سرمایه داری وارد ساخته و از کل انسان ها اعم از زن و مرد در تنسیق اهداف خود و استثمار آنان بهره ببرند.
تفاوتی که میان اسلام و سیستم های غربی وجود دارد این است اسلام یکنواختی و تساوی حقوق زن و مرد را در نظر گرفته و متناسب با نوع خلقت و آفرینش فطری آنها حقوق متناسبی را بیان کرده است تا به اهداف معنوی، دنیوی و اجتماعی خویش دست یابند. اما غرب می کوشد تا قوانین و وظایف مشابهی بین زن و مرد به وجود آورد. در حالی که با تنظیم این قوانین به ظاهر مساوی، باعث تضییع حقوق تمامی انسان ها و بر هم خوردن نظم اجتماع می شود. چرا که اختلافات طبیعی این دو را نادیده گرفته است و آگاهی کاملی از خلقت و شخصیت انسان ندارد.
اسلام در همه موارد حقوق و وظیفه متناسب و هماهنگی بین زن و مرد قائل شده است. هدف اسلام ایجاد جامعه ای آرمانی و معنوی است که در آن تمامی انسان ها در حیاتی سعادتمندانه، زمینه های رشد و تعالی اخلاقیات خود و جامعه و دیگر انسان ها را فراهم سازند. لذا تدوین و تنظیم حقوق و قوانینی خاص، برای چنین اجتماعی، آگاهی از تمامی ابعاد و شئونات زندگی فردی و اجتماعی بشر و داشتن شناختی کامل از نظام آفرینش و دستگاه هستی است و این مسئله محقق نخواهد شد جز در سایه احکام الهی و دینی ماورائی.
در واقع تمام قوانین مربوط به زن در اسلام بر محور رعایت حقوق انسانی او و متناسب با نوع فطرت و خلقت او بوده است. هر قانونی می باید سازگار با نوع آفرینش انسان و اجتماع باشد. آنچه با نام برابری حقوق در مکاتب غربی مطرح می شود، نمایانگر زیر پاگذاشتن حقوق تمامی انسان هاست. عدم شناخت دقیق از انسان و نداشتن جهان بینی کامل نسبت به جامعه انسانی و جهان هستی باعث گردیده که تمام نظریات و رویکردهایی که مکاتبی غیر از اسلام مطرح ساخته اند به شکست منجر گردد.
بسیاری از نظریات و رویکردهای سنتی غرب، نگاهی پست و اهریمنی به زن داشته اند و نظریات تحقیرآمیز و بدبینی به زن داشته اند و این برچسب های ناروا و پست به جایگاه زن در اندیشه غرب، تا حدود زیادی ارمغان شوم کلیسا بوده است. در کتب تاریخی، نظریات فلسفی و رساله های نویسندگان غرب این مسئله کاملاً مشهور است. اما اسلام با نگرش مقدس مآبانه و شریفانه به جایگاه و منزلت زن، سعی نموده که نهاد مقدس خانواده و اجتماع بشریت را تحکیم و تقویت نماید. زن نیز همچون مرد در اسلام آزاد است و در انجام یک سلسله وظایف دینی یار و یاور مرد است، زن نیز می تواند با رعایت حجاب در اجتماع حضور داشته باشد و با افزایش علم و دانسته های خود بتواند بنیان خانواده را تحکیم بخشیده و در تربیت فرزندان خود و آموزش معارف و احکام دینی به آنان نقش وافر و ارجمندی در تقویت و پیشرفت اجتماع داشته باشد.اسلام با قرار دادن عطوفت و مهربانی بین زن و مرد، نهاد و پناهگاهی مأمن و آرام بخش برای فرزندان ایجاد می کند و باعث تحکیم بنیان خانواده در اجتماع و روابط همسران با یکدیگر و با کودکان خود می شود. اما واقعیت تلخ جوامع غرب، شاهد آوارگی کودکان بی سرپرست است که هرگز از محبت والدین و آرامش نهاد خانواده بهره نبرده اند و زندگی خود را در تنهایی و نابههنجاری سر می کنند.