28-10-2014، 15:34
مهتاب کرامتی، حمید فرخنژاد، جعفر پناهی و محسن امیریوسفی به دیدار سهیلا جورکش قربانی اسیدپاشیهای اخیر اصفهان رفتند.
ساعت هشت شب، درب شرقی بیمارستان چمران. حمید فرخنژاد، محسن امیریوسفی و جعفر پناهی ایستادهاند تا فرصت دیدار با سهیلا جورکش، قربانی اسیدپاشیهای اخیر اصفهان فراهم شود.
دختری که هم صخرهنورد بود هم سوارکار، عاشق هنر و دانشجوی حقوق. دیروز وزیر بهداشت چشمهای سهیلا را عمل کرده است اما این آخرین عمل نیست. تا درمان قطعی راهی سخت و پرفراز و نشیب در راه است. راهی که این دختر ۲۷ ساله باید آن را طی کند.
همه از خودشان میپرسند باید به سهیلا چه بگویند؟ اصلا چطور دلداریاش بدهند؟ چطور به او بگویند خوب میشوی؟
مهتاب کرامتی هم به جمع میپیوندد و دکتر حلیساز، رییس بیمارستان چمران از راه میرسد تا سینماگران را پیش سهیلا ببرد. توی راه میگوید که ۲۴ ساعته داروهایی به او داده میشود که مدام در حالت خواب و بیداری باشد و درد نکشد.
آیا زیبایی سهیلا باز میگردد؟ آیا صورتش لااقل حالت عادی به خود خواهد گرفت؟ پاسخ دکتر حلیساز منفی است: «صورت هشت درصد سوخته است. بهرحال زیبایی باز نمیگردد.» میگوید که خانوادهاش عکس او را پیش از واقعه نشان دادهاند و او بسیار زیبا بوده است. اما حالا هیچ خبری از آن زیبایی نیست.
ــ و آیا سهیلا در صورت لزوم به خارج هم فرستاده میشود؟
ــ چرا که نه. اگر لازم باشد حتما این اتفاق میافتد.
او توضیح میدهد که بیمارستان چمران بدون گرفتن کوچکترین وجهی و فقط با یک تماس تلفنی سهیلا را بستری کرده است: «هزینهها خیلی بالاست. یک حمام پانسمان که میکنند هفتصد هزار تومان هزینه دارد. یعنی هفتصد هزار تومان پول موادی است که برای استحمام مصرف میشود. میخواهم بگویم از نظر مالی هیچ مشکلی وجود ندارد و دیروز خود وزیر هم از ما خیلی تشکر کرد.»
پوششی پلاستیکی روی کفشها کشیده میشود. حالا توی راهرویی هستیم که سهیلا جورکش در یکی اتاقهایش بستری است. پرده کنار میرود و ما سهیلا را از پشت شیشه میبینیم. تمام بدن و سرش باندپیچی شده. فقط لبهایش پانسمان ندارد. پرستارها میگویند خوابیده. همه سکوت کردهاند. هیچ کس حرفی نمیزند.
اجازه وارد شدن به اتاق را به سینماگران نمیدهند. حتی گل هایی که حمید فرخنژاد هم برای سهیلا آورده بیرون میماند و پرستارها میگویند آن را به دست خانوادهاش خواهند رساند. اتاق قرنطینه است با سه فیلتر بزرگ مکنده که امکان ورود کوچکترین میکروبی به اتاق را نمیدهد. اما با وساطت دکتر حلیساز مهتاب کرامتی اجازه مییابد که وارد اتاق شود.
کرامتی لباس مخصوص میپوشد و به اتاق میرود. او به سمت سهیلا خم میشود، سهیلا با او حرف میزند. دیدار چند دقیقه بیشتر طول نمیکشد، اما وقتی که مهتاب کرامتی بهتزده از اتاق خارج میشود، میگوید که «از همه تشکر کرد. بسیار به هنر علاقمند است و آرزویش همیشه این بوده که در جمع دوستان سینمایی باشد. از من قول گرفتند که وقتی حالش بهتر شد باز هم به دیدارش برویم.»
محسن امیریوسفی برای سهیلا نسخهای از فیلم «آتشکار» را آورده است. کرامتی میگوید: «فیلم را پذیرفتند و بسیار تشکر کردند. به همه سلام رساندند، بسیار امیدوارند. از من خواستند که وقتی خوب شدند امکانی برایش فراهم کنیم که تست بازیگری بدهند.»
روحیه سهیلا همه را شوکه کرده است. حمید فرخنژاد میگوید باید همه بدانند که او چه روحیه قوی و عجیبی دارد. این روحیه واقعا ستودنی است و دکتر حلیساز هم قول میدهد که وقتی حال سهیلا بهتر شد دوباره امکان دیدار با او را فراهم کند: «فعلا برایش سخت است. به ما گفته تو را به خدا فقط بگذاریم بخوابم.»
صحبتهای رییس بیمارستان چمران بر تعجب و البته احترام ما به سهیلا جورکش، قربانی اسیدپاشیهای اصفهان میافزاید: «جالب است بدانید کوچکترین حس انتقام در این دختر نیست. خودش میگوید در وهله اول فقط میخواهم بیناییام بازگردد و بعد زیباییام. فعلا به چیز دیگری فکر نمیکنم.»
جعفر پناهی اما نگران وقتی است که بینایی سهیلا بازگردد و باندها از روی صورتش برداشته شود: «امیدوارم وقتی که این باندها را برداشتند روحیهاش به همین صورت باشد. چون آدم احساس میکند تازه بعد از برداشتن باندهاست که باید کمک روحی و حمایت اصلی آغاز شود.»
سینما گران از راهرو بیرون میروند تا مزاحم سهیلا نباشند. مهتاب کرامتی میگوید: «متاسفانه ما مردمی هستیم که اتفاقهای بد خیلی زودتر برایمان عادی میشود. همیشه از اتفاقهای خوب خیلی راحت و ساده میگذریم اما اتفاقات بد را مدام تکرار میکنیم. امیدوارم این بار این اتفاق نیفتد و این ماجرای وحشتناک درس عبرتی برای همه ما باشد.»
محسن امیریوسفی هم میگوید: «باید همیشه درباره آنها حرف زد و فراموششان نکرد. امیدوارم نیروی انتظامی هر چه زودتر عاملان این قضیه را دستگیر کند. به نظرم روحیه سهیلا و حرفهایی که زد میتواند برای همه الگو باشد.»
در فاصله این یک ساعت از برهوت ناامیدی به ساحل امیدواری رسیدهایم. سهیلا جورکش ما را به این نقطه رسانده. دختری که نمیتواند لبخند بزند ولی همه وجودش لبخند به زندگیست.