عملیات فرانتس / Operation Francois
پس از اشغال ایران و برکناری رضا شاه پهلوی از سلطنت و نصب محمدرضا پهلوی به جای او و غارت منابع ایران به دست اشغالگران ، تنها گروه مسلح در ایران یعنی ایلات و عشایر مناطق مرکزی ایران از به رسمیت شناختن محمدرضا پهلوی سر باز زدند و روند ناسازگاری با حکومت جدید را پیش گرفتند.
عمده ترین بخش نارضایتی این عشایر همانا اشغال ایران به دست متفقین بود. البته این نارضایتی مختص قشقایی ها نبود و در طی مدت اشغال ایران ، شورش های مختلفی شکل گرفت که همگی بصورت خونین سرکوب شدند.
با وجود این شرایط و از آنجایی که راه آهن جنوب به شمال ایران یا همان خط کمک رسانی به شوروی ، می توانست توسط این اقوام مورد تهدید قرار بگیرد و با توجه به درخواست سران قشقایی ، اداره حفاظت اطلاعات خارجی نیروهای مسلح آلمان نازی یا همان آبوهر (Abwehr) تصمیم گرفت به درخواست سران قشقایی پاسخ مثبت دهد.
ماموریت آموزش نیروهای مورد استفاده در این عملیات بر عهده برترین کماندوی آلمان نازی یعنی اوتو اسکورزنی نهاده شد.
اوتو اسکورزنی
افراد مامور این امر که همگی از سربازان اس اس بودند در کنار گردان معروف فریدنتال در باغی در شمال برلین آموزش دیدند که اوتو اسکورزنی در خاطراتش در بین این افراد از یک ایرانی یاد می کند.
وی در خاطراتش عنوان می کند:« در بین افراد تحت آموزش در فریدنتال ، یک ایرانی نیز حضور داشت که خود را برای عملیات فرانتس آماده می کرد»
لازم به ذکر است برای این عملیات هیچ دستوری از مقامات صادر نشده بود و انجام این عملیات صرفا ابتکار کماندوهای آلمانی و اداره آبوهر بود.
ماموریت این افراد ، جلب اعتماد رؤسای عشایر خصوصا ایل قشقایی و اطمینان دهی از حمایت آلمان از این افراد و تحویل مقداری سلاح به این ایلات برای به راه انداختن یک جنگ چریکی در ایران به نفع آلمان و در نتیجه قطع خطوط کمک رسانی به شوروی بود.
پس از آموزش های لازم و تدارک دیدن افرادی در داخل ایران برای کمک به انجام عملیات ؛ دو هواپیمای یونکرس 290 متعلق به ناو گروه 200 لوفت وافه از فرودگاه کوچک کریمه به سختی به پرواز در آمد از این رو تیم عملیاتی مجبور شد مقداری از تجهیزات خود را جا بگذارد
در اولین اقدام ، دو افسر ، سه درجه دار و یک ایرانی یاد شده با چتر نجات در نزدیکی دریاچه نمک قم فرود آمدند و پس از حدود 14 ساعت به تیم عملیاتی اطلاع داده شد که افراد فرود آمده در امنیت هستند.
از آنجایی که اوتو اسکورزنی تنها مسئول آموزش این افراد بود ، فرماندهی این عملیات به یکی از رؤسای آبوهر به نام دکتر گرف محول شد
به علت نقص فنی موجود در یکی از دو هواپیمای یونکرس ، هواپیمای مزبور اجبارا از ادامه عملیات کنار گذاشته شد ولی بعدا مشخص شد که این رویداد به نفع سرنشینان هواپیما تمام شده است چرا که در حالی که هنوز عملیات به طور کامل آغاز نشده بود ، خبر شکست عملیات به گوش تیم عملیاتی رسید.
اول آنکه پایگاه آلمانی ها در تهران لو رفته و اعضای ان دستگیر شده بودند و تنها یکی از این افراد که در واقع کارمند آبوهر بود توانسته بود خود را به ترکیه رسانده و پیام لو رفتن پایگاه را به گوش مقامات آبوهر و در نتیجه تیم عملیاتی برساند.
دوم این که یکی از ژنرال های ارتش ایران که فرماندهی لشکر اصفهان را بر عهده داشت ، به آلمانی ها اطمینان داده بود که با آنان همکاری خواهد کرد ولی این شخص قبل از رسیدن آلمانی ها توسط انگلیسی ها ربوده شده و به فلسطین برده شده بود.این شخص تیمسار فضل الله زاهدی نام داشت.
تیمسار فضل الله زاهدی
با توجه به این که تیمسار زاهدی قول همکاری به آلمانی ها داده بود و همچنین نقشه این عملیات تحت مدیریت والتر شلنبرگ از رؤسای اداره آبوهر که خود از جاسوسان شوروی به شمار می رفت ، تهیه شده بود ؛ احتمال این که عملیات از پیش لو رفته باشد زیاد است.
گفته می شود یکی دیگر از مهمترین علل شکست این عملیات همانا گروگان گرفته شدن برادران خان قشقایی در استانبول بود و خان قشقایی به همین دلیل تمامی رابطین آلمانی و سلاحها را تحویل متفقین داد و یکی از بهترین فرصت ها برای رفع اشغال ایران را با مقدم دانستن جان برادرانش ، از دست داد
اما به هر حال آلمانی های پیاده شده به علاوه یک ایرانی عضو اس اس توانستند خود را به قشقایی ها برسانند و سلاح و مهمات تحویل این ایل داده و به روسای این ایل ، تعدادی تپانچه با قنداق طلایی و نقره ای تحویل دادند.
فرستادگان مزبور توسط متفقین تحت تعقیب قرار گرفته و یکی از آنان برای این که به دست نیروهای شوروی نیفتد ، خودکشی کرد و چند تن دیگر در حالی که تلاش می کردند به ترکیه پناهنده شوند دستگیر شده و به اسارت در آمدند. این اسرا در سال 1948 به آلمان بازگشتند.
ان دسته از روسای ایل قشقایی که از آلمانی ها تپانچه دسته طلایی دریافت کرده بودند نیز تحت تعقیب قرار گرفته و تعدادی از آنان اعلام برائت کرده و تعدادی دیگر از کشور خارج شدند و یک تن از این افراد موفق شد چند سال بعد در 1956 در یکی از هتل های دوسلدورف در آلمان ، اوتو اسکورزنی را ملاقات نماید در حالی که تپانچه مزبور را همچنان به همراه داشت.
مترجم: سینا ( در جستجوی حقیقت )
پس از اشغال ایران و برکناری رضا شاه پهلوی از سلطنت و نصب محمدرضا پهلوی به جای او و غارت منابع ایران به دست اشغالگران ، تنها گروه مسلح در ایران یعنی ایلات و عشایر مناطق مرکزی ایران از به رسمیت شناختن محمدرضا پهلوی سر باز زدند و روند ناسازگاری با حکومت جدید را پیش گرفتند.
عمده ترین بخش نارضایتی این عشایر همانا اشغال ایران به دست متفقین بود. البته این نارضایتی مختص قشقایی ها نبود و در طی مدت اشغال ایران ، شورش های مختلفی شکل گرفت که همگی بصورت خونین سرکوب شدند.
با وجود این شرایط و از آنجایی که راه آهن جنوب به شمال ایران یا همان خط کمک رسانی به شوروی ، می توانست توسط این اقوام مورد تهدید قرار بگیرد و با توجه به درخواست سران قشقایی ، اداره حفاظت اطلاعات خارجی نیروهای مسلح آلمان نازی یا همان آبوهر (Abwehr) تصمیم گرفت به درخواست سران قشقایی پاسخ مثبت دهد.
ماموریت آموزش نیروهای مورد استفاده در این عملیات بر عهده برترین کماندوی آلمان نازی یعنی اوتو اسکورزنی نهاده شد.
اوتو اسکورزنی
افراد مامور این امر که همگی از سربازان اس اس بودند در کنار گردان معروف فریدنتال در باغی در شمال برلین آموزش دیدند که اوتو اسکورزنی در خاطراتش در بین این افراد از یک ایرانی یاد می کند.
وی در خاطراتش عنوان می کند:« در بین افراد تحت آموزش در فریدنتال ، یک ایرانی نیز حضور داشت که خود را برای عملیات فرانتس آماده می کرد»
لازم به ذکر است برای این عملیات هیچ دستوری از مقامات صادر نشده بود و انجام این عملیات صرفا ابتکار کماندوهای آلمانی و اداره آبوهر بود.
ماموریت این افراد ، جلب اعتماد رؤسای عشایر خصوصا ایل قشقایی و اطمینان دهی از حمایت آلمان از این افراد و تحویل مقداری سلاح به این ایلات برای به راه انداختن یک جنگ چریکی در ایران به نفع آلمان و در نتیجه قطع خطوط کمک رسانی به شوروی بود.
پس از آموزش های لازم و تدارک دیدن افرادی در داخل ایران برای کمک به انجام عملیات ؛ دو هواپیمای یونکرس 290 متعلق به ناو گروه 200 لوفت وافه از فرودگاه کوچک کریمه به سختی به پرواز در آمد از این رو تیم عملیاتی مجبور شد مقداری از تجهیزات خود را جا بگذارد
در اولین اقدام ، دو افسر ، سه درجه دار و یک ایرانی یاد شده با چتر نجات در نزدیکی دریاچه نمک قم فرود آمدند و پس از حدود 14 ساعت به تیم عملیاتی اطلاع داده شد که افراد فرود آمده در امنیت هستند.
از آنجایی که اوتو اسکورزنی تنها مسئول آموزش این افراد بود ، فرماندهی این عملیات به یکی از رؤسای آبوهر به نام دکتر گرف محول شد
به علت نقص فنی موجود در یکی از دو هواپیمای یونکرس ، هواپیمای مزبور اجبارا از ادامه عملیات کنار گذاشته شد ولی بعدا مشخص شد که این رویداد به نفع سرنشینان هواپیما تمام شده است چرا که در حالی که هنوز عملیات به طور کامل آغاز نشده بود ، خبر شکست عملیات به گوش تیم عملیاتی رسید.
اول آنکه پایگاه آلمانی ها در تهران لو رفته و اعضای ان دستگیر شده بودند و تنها یکی از این افراد که در واقع کارمند آبوهر بود توانسته بود خود را به ترکیه رسانده و پیام لو رفتن پایگاه را به گوش مقامات آبوهر و در نتیجه تیم عملیاتی برساند.
دوم این که یکی از ژنرال های ارتش ایران که فرماندهی لشکر اصفهان را بر عهده داشت ، به آلمانی ها اطمینان داده بود که با آنان همکاری خواهد کرد ولی این شخص قبل از رسیدن آلمانی ها توسط انگلیسی ها ربوده شده و به فلسطین برده شده بود.این شخص تیمسار فضل الله زاهدی نام داشت.
تیمسار فضل الله زاهدی
با توجه به این که تیمسار زاهدی قول همکاری به آلمانی ها داده بود و همچنین نقشه این عملیات تحت مدیریت والتر شلنبرگ از رؤسای اداره آبوهر که خود از جاسوسان شوروی به شمار می رفت ، تهیه شده بود ؛ احتمال این که عملیات از پیش لو رفته باشد زیاد است.
گفته می شود یکی دیگر از مهمترین علل شکست این عملیات همانا گروگان گرفته شدن برادران خان قشقایی در استانبول بود و خان قشقایی به همین دلیل تمامی رابطین آلمانی و سلاحها را تحویل متفقین داد و یکی از بهترین فرصت ها برای رفع اشغال ایران را با مقدم دانستن جان برادرانش ، از دست داد
اما به هر حال آلمانی های پیاده شده به علاوه یک ایرانی عضو اس اس توانستند خود را به قشقایی ها برسانند و سلاح و مهمات تحویل این ایل داده و به روسای این ایل ، تعدادی تپانچه با قنداق طلایی و نقره ای تحویل دادند.
فرستادگان مزبور توسط متفقین تحت تعقیب قرار گرفته و یکی از آنان برای این که به دست نیروهای شوروی نیفتد ، خودکشی کرد و چند تن دیگر در حالی که تلاش می کردند به ترکیه پناهنده شوند دستگیر شده و به اسارت در آمدند. این اسرا در سال 1948 به آلمان بازگشتند.
ان دسته از روسای ایل قشقایی که از آلمانی ها تپانچه دسته طلایی دریافت کرده بودند نیز تحت تعقیب قرار گرفته و تعدادی از آنان اعلام برائت کرده و تعدادی دیگر از کشور خارج شدند و یک تن از این افراد موفق شد چند سال بعد در 1956 در یکی از هتل های دوسلدورف در آلمان ، اوتو اسکورزنی را ملاقات نماید در حالی که تپانچه مزبور را همچنان به همراه داشت.
مترجم: سینا ( در جستجوی حقیقت )