07-08-2014، 2:26
دختـرم امروز بـرای تـو مینویسم!
سالها بعد اگـر بدنیا آمــدی بزرگ شدی;قد کشیدی;خانــومـ شُدی
دلــمـ میخواهــد تو را از تمامـ پسـرهآی محلهـ ، مدرسهـ ، دانشگآهـ دور کنم
دلمـ میخواهد نگذارمـ از خانه بیرون بــروی
دختـرم میدانم از مــن متنفــر میشــی
میدانـم مرا بدتــرین مادر دنیا میدانی میدانم..
خوب میدانـــــم
امـا دخترم اگــر بدانی چـهـ بر سر جــوانی مادرت آمد
چــگونهـ دلش شکست و آرزو هایش تباه شد
از مادر گٍلهٍ نمیکنــی
دختـرم وقتی سنت در گیر احساس است و منطق نمیشناسد
"عـــآشـق میشـوی"
دخترکمـ ، عاشقی درد دارد بمیرد مـآدر و آن روزهایت را نبیند