از پی سفید سنگ مغرور ...
لرزه ای به پا خواست....
انگار دیوارهای مدرسه مان هم ناله می کردند...
زمین دلش گرفته بود....
شانه هایش آرام لرزید...
جیغ ...سر وصدا...زلزله...
وآوار هایی که جان پدری را گرفت....
کلاسمان هم از ناله زمین دردش گرفته بود...
وما حیران وسر گردان به دنبال رهایی از این ناله های مخرب...
زمین ناله می کرد...می لرزید...دلش گرفته بود از آدم ها...
آدم های بی مروت زمین...
امروز خانه رویاهای کودکی فروریخت...
امروز مهد آرامش پسر بچه ای ویران شد...
وامروز پدری جان سپرد...
سرگردان بودم...
دیگر حتی به دیوار هم اعتمادی نداشتم...
به زمینی که حیاتم داد هم....
امروز فقط
صدای ناله بود وآه...
صدای تازه عروسی که خانه اش بر سرش خراب شد...
روزی که خانه مادر بزرگم برسرش فروریخت...
روزی که دیگر آسمان سقف ما بود...
زمین دلش گرفته بود وبر خود لرزید...
گویی که دردی است سال ها اندرونش فراموش شده بود وامروز بیدار شد...
بیدار شد واشک میلیون ها نفر آوار خانه را خیس کرد...
هموطنم...
پرم ازدرد ..درد خودم ،درد زمین...
دنبال همدرد نمی گردم ...
فقط خواهان دعایی ام که نجاتم دهد...
دانش آموز پایه نهم شهرستان خواف...استان خراسان رضوی
لرزه ای به پا خواست....
انگار دیوارهای مدرسه مان هم ناله می کردند...
زمین دلش گرفته بود....
شانه هایش آرام لرزید...
جیغ ...سر وصدا...زلزله...
وآوار هایی که جان پدری را گرفت....
کلاسمان هم از ناله زمین دردش گرفته بود...
وما حیران وسر گردان به دنبال رهایی از این ناله های مخرب...
زمین ناله می کرد...می لرزید...دلش گرفته بود از آدم ها...
آدم های بی مروت زمین...
امروز خانه رویاهای کودکی فروریخت...
امروز مهد آرامش پسر بچه ای ویران شد...
وامروز پدری جان سپرد...
سرگردان بودم...
دیگر حتی به دیوار هم اعتمادی نداشتم...
به زمینی که حیاتم داد هم....
امروز فقط
صدای ناله بود وآه...
صدای تازه عروسی که خانه اش بر سرش خراب شد...
روزی که خانه مادر بزرگم برسرش فروریخت...
روزی که دیگر آسمان سقف ما بود...
زمین دلش گرفته بود وبر خود لرزید...
گویی که دردی است سال ها اندرونش فراموش شده بود وامروز بیدار شد...
بیدار شد واشک میلیون ها نفر آوار خانه را خیس کرد...
هموطنم...
پرم ازدرد ..درد خودم ،درد زمین...
دنبال همدرد نمی گردم ...
فقط خواهان دعایی ام که نجاتم دهد...
دانش آموز پایه نهم شهرستان خواف...استان خراسان رضوی