26-07-2014، 12:40
(آخرین ویرایش در این ارسال: 26-07-2014، 12:51، توسط ابراهیم هادی.)
چرا هیچ کس از فقر یاد کلمهها و واژههایی که فقر زیبایی رادر زندگی ما نشان میدهند نمیافتد؟
با شنیدن کلمه «فقر»، چه کلمه های دیگری به ذهنتان میآید؟بیایید آنها را با هم لیست کنیم
بدبختی، ترحم، مریضی، یک گوشه خیابان، گدایی، کفر، تنهایی،گرفتاری، باندهای بچههای کار، کمیته امداد، صدقه، خط فقر، اجاره خانه، گداپروری، فیلم سینمایی بیپولی و احتمالاً اگر بخواهیم کمی سیاسی فکر کنیم یارانه، سبد کالا، دهک هاهمهی این واژهها یک محور مفهومی دارند: پول و اقتصاد
اما فکر کردهاید که چرا هیچ کسی با شنیدن کلمهی فقر یادفقرهای دیگری که در زندگی ما وجود دارد نمیافتد؟ مثلاً چرا کسی یاد فقر دانش نمیافتد تا با شنیدن کلمهی فقر کنار این همه کلمهی اقتصادی، کلمههایی مثل تنبلی، مدرسه، نظام آموزش و پرورش، کتابخوانی... هم به ذهنش بیاد؟
چرا هیچ کس یاد کلمهها و واژههایی که حول محور فرهنگ زندگی ما میچرخند نمیافتد؟ چرا کسی از فقر، فقر فرهنگی مفرطی را که در بسیاری از جنبههای زندگی اجتماعی ماست ، به یاد نمیآورد؟ مثلاً ترافیک، چراغ راهنمایی، رانندگی، ورزشگاهها و استادیومها، روزنامهها و سایتها، احترام به انسانها، طلاق و خانوادههای از هم پاشیده، روابط اداری حاکم بر فضاهای کاری، رشوه، دروغ، تهمت، غیبت و ... مگر غیر از این است که همهی این واژهها نشان دهندهی فقر بزرگ و دردناکی است که در فضای فرهنگی زندگی ما برجسته و آشکارا دیده میشود؟[
چرا هیچ کس از فقر یاد کلمهها و واژههایی که فقر زیبایی رادر زندگی ما نشان میدهند نمیافتد؟ حرف زدنها، دوست داشتنها، پوششها، آرایشها، نگاهکردنها، خندیدنها ، گریهکردنها، نوشتهها، دستدادنها و دستندادنها که خیلی وقتها فقیر است، فقیر زیبایی، فقیر آن حسن و لطف خدادادیای که قرار بوده در تمام رفتارهای انسانی ما دیده شود. چرا کسی از فقر یاد ساپورتپوشان و مانتوهای دکمهباز و روسریهای کناررفتهی تو ماشینها نمیافتد ؟ که قرار بود زن، به ریحانگیاش زیبا باشد و گوهرانه و دست نایافتنی باشد نه آن بازاری شود؟ چرا کسی یاد فقر زیبایی در رابطه زن و شوهرها نمیافتد؟
چرا هیچ کس از فقر یاد فقر دین نمیافتد؟ فقر دین و دینداری.چرا وقتی میگوییم فقر، کسی آدمهایی را که در دینشان مبتلای به فقر شدهاند به ذهن نمیآورد؟ چرا کسی بیحجابها و بینمازها برایش تداعی نمیشوند؟ چرا کسی یاد آدمهایی که ظاهراً متدینند ولی در فکر دینیشان فقیرند را به ذهن نمیآورد؟ چرا کسی آدمهایی را که قرآن را کنار گذاشتهاند را فقیر نمیخواند در حالی که امام باقر فرمودند : هیچ غنایی برای کسی که قرآن ندارد نمیتوان تصورکرد همچنان که هیچ فقری برای کسی که قرآن دارد نمیتوان تعریف کرد؟
بخواهیم که خدا در پناه خودش و زیر درخشش آفتاب وجود خودش به ما دین و زیبایی و اخلاق و فرهنگ و دانش و توانگری بدهد تا برای او و به خاطر او خوب زندگی کنیم و دستمان در دستهای باز و بیمنت او باشد تا در آغوش او معنای بینیازی را احساس کنیم
چرا کسی از فقر یاد طالبان و داعش نمیافتد که از همه فقیرترندچون عقل ندارند؟ چرا کسی تصویر مدیرهایی که ادعای دینداری داشتند اما چون در فهم دین فقیر بودند، تیشه به ریشه دین زدند را به خاطر نمیآورد؟ چرا کسی از فقر یاد چشمهایی که سالهاست برای مولایشان حسین نگریستهاند و مبتلای به فقر اشکاند نمیافتد؟ اللهم انی اشکو ... عیناً عن البکاء جامده
حالا من و شما هستیم و یک جمله دعای بزرگ اللهم اغن کل فقیر
اگر کلاهمان را قاضی کنیم و بخواهیم برای فقرا دعا کنیم بهتراست کدامیک از فقرا را اول به ذهن بیاوریم؟ بیپولها را؟ بیدانشها را؟ بیفرهنگها و بیاخلاقها را؟ زشتها را یا بیدینها را؟
به نظر من فقر بزرگتری هم هست که البته اگرچه مثل همهی فقرها،نداری و ناتوانی دارد اما مایهی سرافکندگی نیست. درواقع به نظرم سوال مهمتری درمورد فقر وجود دارد و آن این که وقتی میگوییم و میشنویم :«فقر» چرا کسی یاد خودش نمیافتد؟ یاد خودش و حقیقت و ذاتی که دارد. ذاتی که عین فقر است و اصلاً جز فقر مطلق چیزی نیست. همهی موجودات جز خداوند بزرگ، حقیقتی و ذاتی جز فقر ندارند. یعنی نه این که فکر کنیم چیزی هستیم و فقیریم بلکه شیئیت و بودن ما خودش عین فقر است مثل شعاع خورشید که هویتی جز شعاع بودن ندارد و به محض این که رابطهاش با خورشید قطع شود بکلی ازبین میرود. قصهی فقر ما و خداوند قصهی آفتاب و اشعهی آفتاب است به همین خاطر هم خداوند به صراحت و بی رودربایستی همهی ما را مخاطب قرار میدهد و میفرماید
یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید
اصلاً ما آمدهایم و خلق شدهایم که همین غنای ذاتی خداوندگارو فقر ذاتی خودمان را ادراک کنیم. که بفهمیم ما حتی اگر الی الابد هم باشیم و بمانیم همواره فقیریم، مستأجریم، چیزی از خودمان نداریم. حتی اگر در بهشت هم جاودانه باشیم باز هم نه بهشت، نه تنعمات آن و نه حتی خودیت خودمان متعلق به ما نیستند، ما فقیر و فقر مطلقیم و البته این فقر برخلاف همهی فقرها مایهی افتخار ماست. پیامبر ما که بلندمرتبهتر از او در عالم هستی خلق نشده است سربرافراشت و با غرور فرمود: الفقر فخری چون این فقر و ادراک آن یعنی قبول سرسپردگی به حضرت حق عین بزرگی است و این همان اکسیری است که حافظ می فر ماید
بر آستان جانان گر سر توان نهادن گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
پس وقتی میگوییماللهم اغن کل فقیرنگاهمان اول به خودمان باشد و بخواهیم که خدا رابطهاش را با ما قطع نکند، ما را به خودمان واگذارنکند. انگار اللهم اغن کل فقیر همان دعای اللهم لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابداً است ، انگار همان عبارتتوکلت علی الله است، انگار عبارت دیگری از این آیهی بلند است که فرمودالیس الله بکاف عبده؟
بعد برای انواع دیگر فقر دعاکنیم، بخواهیم که خدا در پناه خودشو زیر درخشش آفتاب وجود خودش به ما دین و زیبایی و اخلاق و فرهنگ و دانش و توانگری بدهد تا برای او و به خاطر او خوب زندگی کنیم و دستمان در دستهای باز و بیمنت او باشد تا در آغوش او معنای بینیازی را احساس کنیم اگر این فقر را فهمیدیم و به آغوش خدا اعتماد کردیم هم پولدار میشویم، هم دانشمند، هم بافرهنگ، هم زیبا و هم دیندار که فرمود: آن کس که مولا را بخواهد فله الدنیا و العقبی و المولاپس بیا تسبیح به دست بگیریم و بخوانیم: اللهم اغن کل فقیر، اللهماغن کل فقیر، اللهم اغن کل فقیر ، اللهم اغن
با شنیدن کلمه «فقر»، چه کلمه های دیگری به ذهنتان میآید؟بیایید آنها را با هم لیست کنیم
بدبختی، ترحم، مریضی، یک گوشه خیابان، گدایی، کفر، تنهایی،گرفتاری، باندهای بچههای کار، کمیته امداد، صدقه، خط فقر، اجاره خانه، گداپروری، فیلم سینمایی بیپولی و احتمالاً اگر بخواهیم کمی سیاسی فکر کنیم یارانه، سبد کالا، دهک هاهمهی این واژهها یک محور مفهومی دارند: پول و اقتصاد
اما فکر کردهاید که چرا هیچ کسی با شنیدن کلمهی فقر یادفقرهای دیگری که در زندگی ما وجود دارد نمیافتد؟ مثلاً چرا کسی یاد فقر دانش نمیافتد تا با شنیدن کلمهی فقر کنار این همه کلمهی اقتصادی، کلمههایی مثل تنبلی، مدرسه، نظام آموزش و پرورش، کتابخوانی... هم به ذهنش بیاد؟
چرا هیچ کس یاد کلمهها و واژههایی که حول محور فرهنگ زندگی ما میچرخند نمیافتد؟ چرا کسی از فقر، فقر فرهنگی مفرطی را که در بسیاری از جنبههای زندگی اجتماعی ماست ، به یاد نمیآورد؟ مثلاً ترافیک، چراغ راهنمایی، رانندگی، ورزشگاهها و استادیومها، روزنامهها و سایتها، احترام به انسانها، طلاق و خانوادههای از هم پاشیده، روابط اداری حاکم بر فضاهای کاری، رشوه، دروغ، تهمت، غیبت و ... مگر غیر از این است که همهی این واژهها نشان دهندهی فقر بزرگ و دردناکی است که در فضای فرهنگی زندگی ما برجسته و آشکارا دیده میشود؟[
چرا هیچ کس از فقر یاد کلمهها و واژههایی که فقر زیبایی رادر زندگی ما نشان میدهند نمیافتد؟ حرف زدنها، دوست داشتنها، پوششها، آرایشها، نگاهکردنها، خندیدنها ، گریهکردنها، نوشتهها، دستدادنها و دستندادنها که خیلی وقتها فقیر است، فقیر زیبایی، فقیر آن حسن و لطف خدادادیای که قرار بوده در تمام رفتارهای انسانی ما دیده شود. چرا کسی از فقر یاد ساپورتپوشان و مانتوهای دکمهباز و روسریهای کناررفتهی تو ماشینها نمیافتد ؟ که قرار بود زن، به ریحانگیاش زیبا باشد و گوهرانه و دست نایافتنی باشد نه آن بازاری شود؟ چرا کسی یاد فقر زیبایی در رابطه زن و شوهرها نمیافتد؟
چرا هیچ کس از فقر یاد فقر دین نمیافتد؟ فقر دین و دینداری.چرا وقتی میگوییم فقر، کسی آدمهایی را که در دینشان مبتلای به فقر شدهاند به ذهن نمیآورد؟ چرا کسی بیحجابها و بینمازها برایش تداعی نمیشوند؟ چرا کسی یاد آدمهایی که ظاهراً متدینند ولی در فکر دینیشان فقیرند را به ذهن نمیآورد؟ چرا کسی آدمهایی را که قرآن را کنار گذاشتهاند را فقیر نمیخواند در حالی که امام باقر فرمودند : هیچ غنایی برای کسی که قرآن ندارد نمیتوان تصورکرد همچنان که هیچ فقری برای کسی که قرآن دارد نمیتوان تعریف کرد؟
بخواهیم که خدا در پناه خودش و زیر درخشش آفتاب وجود خودش به ما دین و زیبایی و اخلاق و فرهنگ و دانش و توانگری بدهد تا برای او و به خاطر او خوب زندگی کنیم و دستمان در دستهای باز و بیمنت او باشد تا در آغوش او معنای بینیازی را احساس کنیم
چرا کسی از فقر یاد طالبان و داعش نمیافتد که از همه فقیرترندچون عقل ندارند؟ چرا کسی تصویر مدیرهایی که ادعای دینداری داشتند اما چون در فهم دین فقیر بودند، تیشه به ریشه دین زدند را به خاطر نمیآورد؟ چرا کسی از فقر یاد چشمهایی که سالهاست برای مولایشان حسین نگریستهاند و مبتلای به فقر اشکاند نمیافتد؟ اللهم انی اشکو ... عیناً عن البکاء جامده
حالا من و شما هستیم و یک جمله دعای بزرگ اللهم اغن کل فقیر
اگر کلاهمان را قاضی کنیم و بخواهیم برای فقرا دعا کنیم بهتراست کدامیک از فقرا را اول به ذهن بیاوریم؟ بیپولها را؟ بیدانشها را؟ بیفرهنگها و بیاخلاقها را؟ زشتها را یا بیدینها را؟
به نظر من فقر بزرگتری هم هست که البته اگرچه مثل همهی فقرها،نداری و ناتوانی دارد اما مایهی سرافکندگی نیست. درواقع به نظرم سوال مهمتری درمورد فقر وجود دارد و آن این که وقتی میگوییم و میشنویم :«فقر» چرا کسی یاد خودش نمیافتد؟ یاد خودش و حقیقت و ذاتی که دارد. ذاتی که عین فقر است و اصلاً جز فقر مطلق چیزی نیست. همهی موجودات جز خداوند بزرگ، حقیقتی و ذاتی جز فقر ندارند. یعنی نه این که فکر کنیم چیزی هستیم و فقیریم بلکه شیئیت و بودن ما خودش عین فقر است مثل شعاع خورشید که هویتی جز شعاع بودن ندارد و به محض این که رابطهاش با خورشید قطع شود بکلی ازبین میرود. قصهی فقر ما و خداوند قصهی آفتاب و اشعهی آفتاب است به همین خاطر هم خداوند به صراحت و بی رودربایستی همهی ما را مخاطب قرار میدهد و میفرماید
یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید
اصلاً ما آمدهایم و خلق شدهایم که همین غنای ذاتی خداوندگارو فقر ذاتی خودمان را ادراک کنیم. که بفهمیم ما حتی اگر الی الابد هم باشیم و بمانیم همواره فقیریم، مستأجریم، چیزی از خودمان نداریم. حتی اگر در بهشت هم جاودانه باشیم باز هم نه بهشت، نه تنعمات آن و نه حتی خودیت خودمان متعلق به ما نیستند، ما فقیر و فقر مطلقیم و البته این فقر برخلاف همهی فقرها مایهی افتخار ماست. پیامبر ما که بلندمرتبهتر از او در عالم هستی خلق نشده است سربرافراشت و با غرور فرمود: الفقر فخری چون این فقر و ادراک آن یعنی قبول سرسپردگی به حضرت حق عین بزرگی است و این همان اکسیری است که حافظ می فر ماید
بر آستان جانان گر سر توان نهادن گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
پس وقتی میگوییماللهم اغن کل فقیرنگاهمان اول به خودمان باشد و بخواهیم که خدا رابطهاش را با ما قطع نکند، ما را به خودمان واگذارنکند. انگار اللهم اغن کل فقیر همان دعای اللهم لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابداً است ، انگار همان عبارتتوکلت علی الله است، انگار عبارت دیگری از این آیهی بلند است که فرمودالیس الله بکاف عبده؟
بعد برای انواع دیگر فقر دعاکنیم، بخواهیم که خدا در پناه خودشو زیر درخشش آفتاب وجود خودش به ما دین و زیبایی و اخلاق و فرهنگ و دانش و توانگری بدهد تا برای او و به خاطر او خوب زندگی کنیم و دستمان در دستهای باز و بیمنت او باشد تا در آغوش او معنای بینیازی را احساس کنیم اگر این فقر را فهمیدیم و به آغوش خدا اعتماد کردیم هم پولدار میشویم، هم دانشمند، هم بافرهنگ، هم زیبا و هم دیندار که فرمود: آن کس که مولا را بخواهد فله الدنیا و العقبی و المولاپس بیا تسبیح به دست بگیریم و بخوانیم: اللهم اغن کل فقیر، اللهماغن کل فقیر، اللهم اغن کل فقیر ، اللهم اغن