03-07-2012، 16:41
(آخرین ویرایش در این ارسال: 03-07-2012، 16:44، توسط *larmes de Feu*.)
دانستنيها - پوريا ناظمي - يكي از بزرگترين اسراري كه در برابر دانشمندان قرار دارد، مرگ است. اين سوال قديمي پاسخهاي مناسبي را از سوي اديان و مذاهب دريافت كرده، اما براي دانشمندان عرصهاي ناشناخته است. به نظر ميرسد اين عرصه براي مدتهاي طولاني به روي دانشمندان ناشناخته و اسرارآميز باقي بماند اما درباره برخي از تجربيات فيزيكي نزديك به مرگ ميتوان صحبت كرد. اشخاصي كه به نظر ميرسد از آستانه مرگ بازگشتهاند، داستانهاي مشابهي را در طول تاريخ و در مكانهاي مختلف بيان كردهاند كه به نظر نميرسد شباهت آنها تصادفي باشد. به همين دليل هم دانشمندان سعي ميكنند اين مشاهدات را كه در قالب تجربيات نزديك به مرگ يا NDE شناخته ميشوند با كمك عملكردهاي مغزي توضيح دهند.
اگر بگوييم بزرگترين چالش پيش روي همه انسانها مساله مرگ است، كمتر كسي مخالفت خواهد كرد. مرگ از ديد فيزيكي و فيزيولوژيكي پايان وجود ما به عنوان يك موجود فيزيكي است. اما مواجهه با اين واقعيت كار چندان سادهاي نيست. تمام زندگي ما، خاطرات، تجربهها، تمام عشقها و نفرتها در لحظه مواجهه با مرگ معني پيدا خواهند كرد. مرگ آستانهاي است كه گذر از آن مانند ورود آليس به دنياي شگفتيها است. همه ما از روزي كه به ياد داريم ميدانيم كه روزي اين تجربه را از سر خواهيم گذراند ولي آنچه در پس اين گذرگاه در انتظار ما است براي مردم عادي غير قابل درك است. تنها به واسطه پيامبران و اديان آسماني است كه دركي از جهان پس از مرگ وجود دارد و همين درك است كه نحوه زندگي بسياري از ما را در اين جهان تعيين ميكند.
براي دانشمندان تجربه گرا كه تا چيزي را زير ابزارهاي علمي خود مورد بررسي قرار ندهند از اظهار نظر درباره آن خودداري ميكنند، اين خبر خوشحالكنندهاي نيست. آنها از يك سو ميخواهند مرزهاي دانش تجربي خود را حتي به جهان پس از مرگ گسترش دهند اما از يك سو در دام محدوديتهاي چنين بررسي هستند.
چرا بررسي جهان پس از مرگ براي دانشمندان دشوار است؟
علم تجربي بر مبناي تجربه و مشاهده پيش ميرود. اگر بخواهيد درباره يك مساله اظهار نظر كنيد بايد بتوانيد آن را مشاهده كنيد، رفتار آن را بررسي و قوانين حاكم بر رفتارهاي آن را شناسايي كنيد. مجموعه اين مشاهدات امكان ساخت نظريهاي را ميدهد كه اگر بتواند از عهده آزمونهاي بعدي بيرون بيايد مورد قبول ميشود و در غير اين صورت باطل شده و كنار گذاشته ميشود. درباره موضوع مرگ، علم عملا امكان آزمايش و مشاهده ندارد. اگرچه ميتواند شرايط مرگ را بررسي كند، عوامل به وجود آوردن آن را تعيين كرده و حتي با شناخت اين عوامل زمان آن را به عقب بيندازد و آن قدر پيش برود كه ادعا كند در آينده با كمك روشهاي فني و پزشكي قادر خواهد بود انسان را تا مرزهاي جاودانگي پيش ببرد؛ اما درباره بعد از آن مرحله با هيچ شاهد و تجربهاي مواجه نيست و به همين دليل به نظر ميرسد تنها خواهد توانست تا آستانه مرگ به اظهار نظر بپردازد.
تجربيات نزديك به مرگ
اختلاف در تعريف مرگ باعث به وجود آمدن فضايي خاكستري ميان زندگي و مرگ شده است و اين منطقه مياني جايي است كه تجربههاي نزديك به مرگ در آن اتفاق ميافتد. حتما همه شما داستانهايي را از كساني كه از آستانه مرگ به زندگي برگشتهاند شنيده يا خواندهايد؛ افرادي كه براي مدتي قلب آنها از تپش باز ايستاده و زماني كه دوباره قلبشان شروع به تپيدن كرده از مشاهدات خود گفتهاند؛ كساني كه در اثر تصادفي به شدت زخمي شده و تا زماني كه تيمهاي امداد آنها را از مرگ به زندگي بازگردانند شاهد رويدادهاي متفاوتي بودهاند. اين تجربهها به طور عمومي به تجربههاي نزديك به مرگ ياNear Death Experiences مشهور شدهاند.
اين تجربيات براي كساني كه آنها را از سر گذراندهاند معمولا رويدادي تكرارنشدني و بينظير بوده است. زندگي اكثر اين افراد براي هميشه دستخوش تغيير شده و هيچگاه به زندگي پيش از اين تجربه بازنگشتهاند و تغييرات رفتاري و شخصي زيادي براي آنها ايجاد شده است. اگر اين مشاهدات متفاوت و تصادفي بودند بهرغم ارزش آنها براي صاحبانشان، براي علم هيچ كارآمدي نداشتند. اما اگر در طول تاريخ، افراد مختلف در نقاط مختلف جهان از تجربههاي يكسان صحبت كنند بايد اين تجربيات را جدي گرفت. در اين صورت يكي از مشكلات علم در مواجهه با اين داستان كه همان نبود گزارشهاي متعدد از يك رويداد است حل ميشود و دانشمندان كمكم به خود جرات ميدهند تا در اين باره ابراز نظر كنند.
تونل نور
يكي از تجربههاي مشترك نزديك مرگ در طول تاريخ، تجربهاي موسوم به تجربه «تونل نور» است. بسياري از كساني كه از اين فضاي خاكستري ميان مرگ و زندگي بازگشتهاند در گزارش خود از تجربه مواجهه با تونل نوري طولاني و عظيم در مقابل خود خبر دادهاند كه در آخرين لحظهها از آن بازگشتهاند. آنها ميگويند تا قبل از بازگشت احساس سبكي ويژهاي ميكردهاند و پس از بازگشت درد شديدي را احساس كردهاند.
بر اساس يك آمارگيري حدود 15 درصد كساني كه تجربه سكته شديد قلبي داشته و با عمليات احيا به زندگي برگشتهاند چنين تجربهاي را پشت سر گذاشتهاند. رد اين تجربه را ميتوان در متون قديميتر نيز ديد. در تصويرگريهايي كه از آستانه مرگ شده نقشهايي از تونل نور به عنوان آستانه رسم شده كه نشان ميدهد اين تجربه تجربهاي مربوط به دوران ما نيست.
فراگير بودن چنين تجربههايي باعث شد تا دانشمندان به بررسي آن بپردازند و گروههاي مختلفي از آنها بيان كردهاند كه اين تجربهها بيش از آنكه تجربههايي در آستانه مرگ باشند مربوط به حيطه زندگي افراد هستند. اين محققان عصبشناس مغز را عامل به وجود آمدن چنين تجربههايي معرفي ميكنند.
مغز ما در حقيقت رابطه و واسط درك ما از جهان و از خود است. تمام احساسات، عملكردها و ساختارهاي اساسي بدن ما توسط مغز ما كنترل ميشوند. در حقيقت اگر ما چيزي را ميبينيم علاوه بر چشمان ما كه سيگنالهاي نوري را دريافت ميكنند اين مغز ما است كه اين سيگنالهاي تبديل شده به پالسهاي الكتريكي را تفسير كرده و به شكل تصويري كه ميبينيم درك ميكند همينطور صدا، بو يا حتي احساساتي مانند نفرت و دوست داشتن. مغز پس از تفسير اين علائم واكنش مناسبي را در برابر هريك از اين حالات از خود بروز ميدهد.
بدين ترتيب گاه بدون آنكه پارامترهاي بيروني رايج وجود داشته باشند مغز ميتواند دست به تفسير ديگر نشانهها بزند. براي مثال زماني كه ما خواب ميبينيم اعصاب بينايي ما فعال نيستند و نوري را دريافت نميكنند، بلكه مغز ما است كه بر اساس رفتاري كه هنوز هم جزئيات آن معلوم نيست شروع به توليد تصاويري در خواب ميكند و آن را به صورت بينايي درك ميكنيم. همينطور وقتي در بيداري به ياد موضوعي ميافتيم و تصويري در ذهنمان شكل ميگيرد هيچ محرك بينايي خارجي وجود ندارد، اما مغز ما اين تصاوير را ميسازد و ما به شكل تصوير آنها را درك ميكنيم.
برخي از محققان معتقدند تجربه تونل نور در حقيقت در اثر رفتاري است كه مغز ما در اين شرايط از خود بروز ميدهد. به نظر ميرسد قرار گرفتن در شرايطي كه به آن تجربه نزديك به مرگ ميگويند باعث ميشود ساز و كا ري در مغز آغاز شود كه نتيجهاش مشاهده تونل نور است. درباره جزييات اين عملكرد تفاوت نظر و ديدگاه وجود دارد اما بدون ورود به جزئيات، اين دانشمندان معتقدند، كاهش ميزان اكسيژن دريافتي توسط مغز در اثر از كار افتادن قلب يا هر عمل ديگري كه باعث كاهش اين فرايند شود ـ مثلا قرار گرفتن در فشار يا سرعت زياد كه جريان عادي گردش خون را كند نمايد، باعث ميشود فرآيندهاي الكترو شيميايي مغز دچار اختلال شود، به همين دليل بخشي از تفسيرهاي حسي قطع ميشود كه در نتيجه شخص احساس سبكي خوشايندي را تجربه ميكند از سوي ديگر اين اختلال باعث ايجاد محركهايي ميشود كه تفسير آن براي مغز ستوني از نور سپيد است.
زماني كه شخص احيا ميشود يا از اين حالت بازميگردد تمام اعصاب يكباره شروع به تفسير محركهاي بيروني ميكنند كه باعث ايجاد آن درد حاصل از بازگشت ميشود. مشابه اين اتفاق زماني ميافتد كه پا يا دست شما اصطلاحا به خواب رفته و دوباره در حال برگشتن به حالت عادي است و در اين هنگام حساسيت بالايي از خود نشان ميدهد.
عاملي كه باعث شد دانشمندان بر تفسير خود از اين تجربهها تاكيد كنند، تكرار اين تجربهها از سوي افرادي بود كه در فشارهاي بالا قرار ميگرفتند و نه به دليل قرارگرفتن در آستانه مرگي طبيعي كه مثلا به دليل تحمل فشار بالا هوشياري خود را از دست ميدادند. از سوي ديگر شبيهسازي اين رويداد در آزمايشگاه نيز آنها را نسبت به كليات نظريهشان مطمئنتر كرده است.
به هر حال تجربههاي نزديك به مرگ و مرگ موضوعي مهم و جذاب براي دانشمندان و مردم عادي است. تحقيقات عصبشناسي در سالهاي اخير ديگاه ما را درباره عملكردهاي مغز و بدنمان زير و رو كرده است و اميدهاي بسياري را به وجود آورده كه در آيندهاي نه چندان دور انسان بتواند معماهاي بيشتري در اين باره را حل كند. اگر چه بعيد به نظر ميرسد اين تلاشها منجر به ورود علوم تجربي به فضاي رازآلود مرگ شود.
منبع: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://danestaniha.hmg.ir/
اگر بگوييم بزرگترين چالش پيش روي همه انسانها مساله مرگ است، كمتر كسي مخالفت خواهد كرد. مرگ از ديد فيزيكي و فيزيولوژيكي پايان وجود ما به عنوان يك موجود فيزيكي است. اما مواجهه با اين واقعيت كار چندان سادهاي نيست. تمام زندگي ما، خاطرات، تجربهها، تمام عشقها و نفرتها در لحظه مواجهه با مرگ معني پيدا خواهند كرد. مرگ آستانهاي است كه گذر از آن مانند ورود آليس به دنياي شگفتيها است. همه ما از روزي كه به ياد داريم ميدانيم كه روزي اين تجربه را از سر خواهيم گذراند ولي آنچه در پس اين گذرگاه در انتظار ما است براي مردم عادي غير قابل درك است. تنها به واسطه پيامبران و اديان آسماني است كه دركي از جهان پس از مرگ وجود دارد و همين درك است كه نحوه زندگي بسياري از ما را در اين جهان تعيين ميكند.
براي دانشمندان تجربه گرا كه تا چيزي را زير ابزارهاي علمي خود مورد بررسي قرار ندهند از اظهار نظر درباره آن خودداري ميكنند، اين خبر خوشحالكنندهاي نيست. آنها از يك سو ميخواهند مرزهاي دانش تجربي خود را حتي به جهان پس از مرگ گسترش دهند اما از يك سو در دام محدوديتهاي چنين بررسي هستند.
چرا بررسي جهان پس از مرگ براي دانشمندان دشوار است؟
علم تجربي بر مبناي تجربه و مشاهده پيش ميرود. اگر بخواهيد درباره يك مساله اظهار نظر كنيد بايد بتوانيد آن را مشاهده كنيد، رفتار آن را بررسي و قوانين حاكم بر رفتارهاي آن را شناسايي كنيد. مجموعه اين مشاهدات امكان ساخت نظريهاي را ميدهد كه اگر بتواند از عهده آزمونهاي بعدي بيرون بيايد مورد قبول ميشود و در غير اين صورت باطل شده و كنار گذاشته ميشود. درباره موضوع مرگ، علم عملا امكان آزمايش و مشاهده ندارد. اگرچه ميتواند شرايط مرگ را بررسي كند، عوامل به وجود آوردن آن را تعيين كرده و حتي با شناخت اين عوامل زمان آن را به عقب بيندازد و آن قدر پيش برود كه ادعا كند در آينده با كمك روشهاي فني و پزشكي قادر خواهد بود انسان را تا مرزهاي جاودانگي پيش ببرد؛ اما درباره بعد از آن مرحله با هيچ شاهد و تجربهاي مواجه نيست و به همين دليل به نظر ميرسد تنها خواهد توانست تا آستانه مرگ به اظهار نظر بپردازد.
تجربيات نزديك به مرگ
اختلاف در تعريف مرگ باعث به وجود آمدن فضايي خاكستري ميان زندگي و مرگ شده است و اين منطقه مياني جايي است كه تجربههاي نزديك به مرگ در آن اتفاق ميافتد. حتما همه شما داستانهايي را از كساني كه از آستانه مرگ به زندگي برگشتهاند شنيده يا خواندهايد؛ افرادي كه براي مدتي قلب آنها از تپش باز ايستاده و زماني كه دوباره قلبشان شروع به تپيدن كرده از مشاهدات خود گفتهاند؛ كساني كه در اثر تصادفي به شدت زخمي شده و تا زماني كه تيمهاي امداد آنها را از مرگ به زندگي بازگردانند شاهد رويدادهاي متفاوتي بودهاند. اين تجربهها به طور عمومي به تجربههاي نزديك به مرگ ياNear Death Experiences مشهور شدهاند.
اين تجربيات براي كساني كه آنها را از سر گذراندهاند معمولا رويدادي تكرارنشدني و بينظير بوده است. زندگي اكثر اين افراد براي هميشه دستخوش تغيير شده و هيچگاه به زندگي پيش از اين تجربه بازنگشتهاند و تغييرات رفتاري و شخصي زيادي براي آنها ايجاد شده است. اگر اين مشاهدات متفاوت و تصادفي بودند بهرغم ارزش آنها براي صاحبانشان، براي علم هيچ كارآمدي نداشتند. اما اگر در طول تاريخ، افراد مختلف در نقاط مختلف جهان از تجربههاي يكسان صحبت كنند بايد اين تجربيات را جدي گرفت. در اين صورت يكي از مشكلات علم در مواجهه با اين داستان كه همان نبود گزارشهاي متعدد از يك رويداد است حل ميشود و دانشمندان كمكم به خود جرات ميدهند تا در اين باره ابراز نظر كنند.
تونل نور
يكي از تجربههاي مشترك نزديك مرگ در طول تاريخ، تجربهاي موسوم به تجربه «تونل نور» است. بسياري از كساني كه از اين فضاي خاكستري ميان مرگ و زندگي بازگشتهاند در گزارش خود از تجربه مواجهه با تونل نوري طولاني و عظيم در مقابل خود خبر دادهاند كه در آخرين لحظهها از آن بازگشتهاند. آنها ميگويند تا قبل از بازگشت احساس سبكي ويژهاي ميكردهاند و پس از بازگشت درد شديدي را احساس كردهاند.
بر اساس يك آمارگيري حدود 15 درصد كساني كه تجربه سكته شديد قلبي داشته و با عمليات احيا به زندگي برگشتهاند چنين تجربهاي را پشت سر گذاشتهاند. رد اين تجربه را ميتوان در متون قديميتر نيز ديد. در تصويرگريهايي كه از آستانه مرگ شده نقشهايي از تونل نور به عنوان آستانه رسم شده كه نشان ميدهد اين تجربه تجربهاي مربوط به دوران ما نيست.
فراگير بودن چنين تجربههايي باعث شد تا دانشمندان به بررسي آن بپردازند و گروههاي مختلفي از آنها بيان كردهاند كه اين تجربهها بيش از آنكه تجربههايي در آستانه مرگ باشند مربوط به حيطه زندگي افراد هستند. اين محققان عصبشناس مغز را عامل به وجود آمدن چنين تجربههايي معرفي ميكنند.
مغز ما در حقيقت رابطه و واسط درك ما از جهان و از خود است. تمام احساسات، عملكردها و ساختارهاي اساسي بدن ما توسط مغز ما كنترل ميشوند. در حقيقت اگر ما چيزي را ميبينيم علاوه بر چشمان ما كه سيگنالهاي نوري را دريافت ميكنند اين مغز ما است كه اين سيگنالهاي تبديل شده به پالسهاي الكتريكي را تفسير كرده و به شكل تصويري كه ميبينيم درك ميكند همينطور صدا، بو يا حتي احساساتي مانند نفرت و دوست داشتن. مغز پس از تفسير اين علائم واكنش مناسبي را در برابر هريك از اين حالات از خود بروز ميدهد.
بدين ترتيب گاه بدون آنكه پارامترهاي بيروني رايج وجود داشته باشند مغز ميتواند دست به تفسير ديگر نشانهها بزند. براي مثال زماني كه ما خواب ميبينيم اعصاب بينايي ما فعال نيستند و نوري را دريافت نميكنند، بلكه مغز ما است كه بر اساس رفتاري كه هنوز هم جزئيات آن معلوم نيست شروع به توليد تصاويري در خواب ميكند و آن را به صورت بينايي درك ميكنيم. همينطور وقتي در بيداري به ياد موضوعي ميافتيم و تصويري در ذهنمان شكل ميگيرد هيچ محرك بينايي خارجي وجود ندارد، اما مغز ما اين تصاوير را ميسازد و ما به شكل تصوير آنها را درك ميكنيم.
برخي از محققان معتقدند تجربه تونل نور در حقيقت در اثر رفتاري است كه مغز ما در اين شرايط از خود بروز ميدهد. به نظر ميرسد قرار گرفتن در شرايطي كه به آن تجربه نزديك به مرگ ميگويند باعث ميشود ساز و كا ري در مغز آغاز شود كه نتيجهاش مشاهده تونل نور است. درباره جزييات اين عملكرد تفاوت نظر و ديدگاه وجود دارد اما بدون ورود به جزئيات، اين دانشمندان معتقدند، كاهش ميزان اكسيژن دريافتي توسط مغز در اثر از كار افتادن قلب يا هر عمل ديگري كه باعث كاهش اين فرايند شود ـ مثلا قرار گرفتن در فشار يا سرعت زياد كه جريان عادي گردش خون را كند نمايد، باعث ميشود فرآيندهاي الكترو شيميايي مغز دچار اختلال شود، به همين دليل بخشي از تفسيرهاي حسي قطع ميشود كه در نتيجه شخص احساس سبكي خوشايندي را تجربه ميكند از سوي ديگر اين اختلال باعث ايجاد محركهايي ميشود كه تفسير آن براي مغز ستوني از نور سپيد است.
زماني كه شخص احيا ميشود يا از اين حالت بازميگردد تمام اعصاب يكباره شروع به تفسير محركهاي بيروني ميكنند كه باعث ايجاد آن درد حاصل از بازگشت ميشود. مشابه اين اتفاق زماني ميافتد كه پا يا دست شما اصطلاحا به خواب رفته و دوباره در حال برگشتن به حالت عادي است و در اين هنگام حساسيت بالايي از خود نشان ميدهد.
عاملي كه باعث شد دانشمندان بر تفسير خود از اين تجربهها تاكيد كنند، تكرار اين تجربهها از سوي افرادي بود كه در فشارهاي بالا قرار ميگرفتند و نه به دليل قرارگرفتن در آستانه مرگي طبيعي كه مثلا به دليل تحمل فشار بالا هوشياري خود را از دست ميدادند. از سوي ديگر شبيهسازي اين رويداد در آزمايشگاه نيز آنها را نسبت به كليات نظريهشان مطمئنتر كرده است.
به هر حال تجربههاي نزديك به مرگ و مرگ موضوعي مهم و جذاب براي دانشمندان و مردم عادي است. تحقيقات عصبشناسي در سالهاي اخير ديگاه ما را درباره عملكردهاي مغز و بدنمان زير و رو كرده است و اميدهاي بسياري را به وجود آورده كه در آيندهاي نه چندان دور انسان بتواند معماهاي بيشتري در اين باره را حل كند. اگر چه بعيد به نظر ميرسد اين تلاشها منجر به ورود علوم تجربي به فضاي رازآلود مرگ شود.
منبع: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://danestaniha.hmg.ir/