"تنهاییِ دونفر" - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +--- موضوع: "تنهاییِ دونفر" (/showthread.php?tid=266730) |
"تنهاییِ دونفر" - ⓢⓘⓛⓔⓝⓒⓔ - 27-07-2017 "تنهاییِ دونفر" _کاش یه نویسنده پیدا میشد تنهاییِ ما دونفرو مینوشت _تنهایی نوشتن نداره که _پس چی داره؟ _کم حرفی _فرهاد گوش دادن _هی دراز کشیدن پا شدن از پنجره بیرونو نگاه کردن _جلو تلویزیون نشستن اما تلویزیون ندیدن! _فکر فکر هی فکر _من چایی ام خیلی میخورم _به صدای ساعت گوش دادن _راست میگی تنهایی رو نمیشه نوشت اصن، باید زندگیش کرد _میدونی دوست دارم چجوری بمیرم؟ _چجوری؟ _بعد از بیست سال دلش بخواد ببینَتَم، پیدام کنه و تو یه روز زمستونی و برفی که آسمون گرفته، دورو ور ساعت پنج... بیاد سراغم، ببینه در بازه و یدونه از این صندلیا هستن که تکون تکون میخورن، یدونه از اونا جلویِ یه بالکن آروم آروم داره تکون میخوره و باد پرده رو هُل میده اینور اونور و یه موسیقیِ پریشونم، ترجیحا ویولن ،پخشه تو خونه...بیاد تو بالکن...از بالا نگاه کنه ببینه افتادم کف زمین و برفای سفیدِ دورو ورم قرمز شدن _آدم به کجا میرسه که تصمیم میگیره زندگیشو تموم کنه؟ _یه پایانِ تلخ بهتر از تلخیِ بی پایانه _اینم یه جا شنیده بودما مثه همون به مرور که اونسری گفتی _وا بده دیگه _وا دادم باشه _پاشو چراغارو خاموش کن یه فرهاد بذار، زیر کتری ام روشن کن بشینیم تو تاریکی چایی بخوریم فرهاد گوش بدیم _خسته نشی _اصلن بخوابیم _نه نه...باشه، نخوابیم فقط...امشب یه حالی ام _چه حالی؟ _انگار برف اومده و مدرسه رو تعطیل نکردن...! علی سلطانی دیالوگ تنهایی + آپدیت های بعدی... RE: "تنهاییِ دونفر" - IM JUST TIRED - 27-07-2017 الی خانوم خیلی متنت گیرایی داشت واقعا متشکرم ازت خواهرم RE: "تنهاییِ دونفر" - ⓢⓘⓛⓔⓝⓒⓔ - 27-07-2017 "تنهاییِ دونفر" _چی گوش میدی؟ _ها؟ _درار اونو از گوشِت _چی میگی؟ _چی گوش میدی؟ _نمیدونم...این آهنگه هست...میگه تو خیلی دوری...خیلی دوری _منکه دور نیستم که...همینجام _نه...من نمیگم که...آهنگه میگه تو خیلی دوری _خب آدرسو بده بگو بیاد ببینمش...یا آدرسشو بگیر من برم پیشش...چه میدونم _مگه هرکی آدرس هرکیو داشته باشه بهش سر میزنه؟ _میزنه دیگه...نمیزنه؟ _پارسال یادته گفتی از این خونه بلند شیم گفتم نه بمونیم... _آره یادمه...گفتی اجارش با من...چی شده میخوای بزنی زیرش؟ من نمیدما _نه..گوش کن...گفتم بمونیم چون آدرسمو داره...شاید بیاد حداقل بهم سر بزنه...ببینه زندم...مُردَم _اومد؟ _نه دیگه...نیومد...همین دیگه...اشتباست حرفت... آدرسمو داره ولی نمیاد _خب شاید روزا که ما نیستیم میاد بهت سر بزنه...میبینه نیستیم...میره _نوچ...نمیاد _از کجا معلوم؟ _من هر شب که میام خونه یه تیکه چسب شیشه ای میزنم رو زنگ بعد میکَنَم...هیچ اثر انگشتی رو زنگ نیست! _هیچی؟؟ _هیچی... _یعنی هیشکی زنگِ خونه مارو نمیزنه؟ _حتمن نمیزنه دیگه _خب تو چرا نمیری بهش سر بزنی؟ _عوض شده...تلفن،آدرس...خودش _رفتی سر بزنی ؟ _اره بابا...هر هفته میرم اونجا _دیگه چرا هر هفته؟ _جاش یه پیرمرد پیرزن اومدن...اونام فقط رو زنگشون اثر انگشت من هست _هفته بعد منم ببر...میخوام دوتا اثر انگشت رو زنگشون بیفته _باشه...ایستگاه آخره...باید پیاده شیم _اون آقارم بیدار کن _ولش کن...دیدمش قبلا، تواتوبوس میخوابه میمونه شبا _نه بابا؟...اینکه دیگه هیچ آدرسی نداره _از یه جایی به بعد آدم دیگه نه حوصله داره کسی بهش سر بزنه نه حوصله داره سر بزنه به کسی... _آدما چجوری انقدر تنها میشن ؟ _به مرور _راست میگی...به مرور...حس میکنم این به مرورو یه جا شنیدم قبلا...خعلی آشناس...کجا شنیدم اینو؟ _ول کن حالا...پیاده شو الان میبنده درو... علی سلطانی |