محشرترین رمان....خیلی قشنگه - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: محشرترین رمان....خیلی قشنگه (/showthread.php?tid=181531) |
محشرترین رمان....خیلی قشنگه - nahal:o - 07-10-2014 روزی روزگاری.. یه دختر تنها با یه پسری آشنا میشه ... پسری که هروز سعی میکرد اونو بیشتر و بیشتر عاشق خودش بکنه... دخترک ساده هر روز بیشتر وابسته میشد هر روز بیشتر دلتنگ میشد... تا اینکه پسرک دستاشو گرفت و گفت میخوام تا ابد مال هم باشیم... دیگه نمیخوام ازت جدا باشم.اونروز بهترین روز زندگیه دخترک بود رویای قشنگی توی ذهنشون ساختن و رفتن که تا ابد مال هم باشن به سمت خوشبختی ... اما بینه راه یکی جلوشونو گرفت ... پسرکو کشید کنار و دخترک و تهدید کرد...دخترک ترسید...لرزید...اشک ریخت.. دیوونه شد...نتونست..نخواست...اما از ترس تهدید به پسرک گفت که باید ازش جدا بشه...پسرک اشک ریخت...نه نمیخوام.تو باید مال من بشی؟من نمیزارم کسی اذیتت کنه...اما کسی که اونو تهدید کرده بود دیگه نمیتونست به با اون بودن فکر کنه...تهدید بدی بود...دخترک واسه اینکه پسرک بره دنبال خوشبختیش رفت با یکی دیگه...فقط بخاطر اون...اما بدونه اینکه بفهمه داره با سرنوشتش بازی میکنه خودشو توی دامی دید که دیگری واسش پهن کرده بود...دیگه نتونست تحمل کنه دوباره برگشت به پسرک ...پسرک خوشحال شد...پسرک قول داد تنهاش نزاره...پسرک گفت نمیزاره کسی بفهمه... اما طولی نکشید که پسرک رفت و دست دختردیگه ای رو تو دست گرفت... و الان دخترک تنهای تنها یه گوشه ای نشسته و دل مرده شده...یادش بخیر پسرک میگفت: آغوشتو به غیر من برای هیچیکی وا نکن...منو ازین دلخوشیو آرامشم جدا نکن من برای با تو بودن پر عشق و خواهشم واسه بودن کنارت تو بگو به هر کجا پر میکشم. منو تو آغوشت بگیر آغوش تو مقدسه بوسیدنت برای من تولد یک نفسه چشمای مهربون تو منو به آتیش میکشه نوازش دستای تو عادته ترکم نمیشه فقط تو آغوش خودم دغدغه هاتو جابذار به پای عشق من بمون هیچ کسو جای من نیار مهر لباتو روی تن و روی لب کسی نزن فقط به من بوسه بزن به روح و جسم و تن من RE: محشرترین رمان....خیلی قشنگه - n@jmeh - 14-02-2015 بیمزه بود اونی که تهدیدش کرد مگه کی،بود؟ دام های دیگه چی بود؟ چرا دختره باز برگشت؟ RE: محشرترین رمان....خیلی قشنگه - hanieh777 - 08-03-2015 خخخخخخ باید اخرش رو خوب تموم میکردی ولی خوب بود واسه شروووووووووووووع RE: محشرترین رمان....خیلی قشنگه - _ _ _ شبنم _ _ _ - 10-03-2015 منکه خیلی خوشم اومد |