انجمن های تخصصی  فلش خور
خاطرات جبهه ازنوع خنده دارش 3 - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: مذهبی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=41)
+--- موضوع: خاطرات جبهه ازنوع خنده دارش 3 (/showthread.php?tid=124523)



خاطرات جبهه ازنوع خنده دارش 3 - キム尺刀ム乙 - 23-06-2014

آن شب یکی از آن شب‌ها بود؛ بنا شد از سمت راست یکی یکی دعا کنند،
اولی گفت: «الهی حرامتان باشد…» بچه‌ها مانده بودند که شوخی است،
جدی است؟ بقیه دارد یا ندارد؟ جواب بدهند یا ندهند؟
که اضافه کرد: «آتش جهنم» و بعد همه با خنده گفتند: «الهی آمین.»

نوبت دومی بود، همه هم سعی می کردند مطالب شان بکر و نو باشد،
تأملی کرد و بعد دستش را به طرف آسمان گرفت و خیلی
جدی گفت: «خدایا مار و بکش…»
دوباره همه سکوت کردند و معطل ماندند که چه کنند و او اضافه
کرد: «پدر و مادر مار و هم بکش!»

بچه‌ها بیش تر به فکر فرو رفتند، خصوصاً که این بار بیش تر صبر کرد،
بعد که احساس کرد خوب توانسته بچه‌ها را بدون حقوق
سرکار بگذارد، گفت: «تا ما را نیش نزند!»