انجمن های تخصصی  فلش خور
" داستــآن هــآی عــآشقــآنه " - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67)
+---- موضوع: " داستــآن هــآی عــآشقــآنه " (/showthread.php?tid=2129)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74


RE: حتمأ حتمأ بخونید ....قشنگه... - cute♥girl - 02-11-2012

زندگی عشق است و عشق زندگی.Heart
هردو را داری همیشه خوشبختیHeart





خیلی قشنگ و احساسی بود مرسیHeart


RE: داستان های عاشقانه - Senator✘Strong - 27-11-2012

eeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeee man ke ashegh naboDam vaLi khobe mer30


RE: داستان های عاشقانه - asal 77 - 27-11-2012

mamnoon hamashon ghashang bodan


RE: حتمأ حتمأ بخونید ....قشنگه... - Armina - 04-12-2012

زندگي مثل پيانوست . . .
دکمه هاي سياه براي غم ها. . .
و دکمه هاي سفيد براي شادي ها. . .
اما زماني ميتواني آهنگي زيبا بنوازي که. . .
دکمه هاي سفيد و سياه را با هم فشار دهي . . .


عشق واقعی(داستانی زیبا از عشقی جاویدان) - B I N A M - 11-12-2012

داستان عاشقانه زیبا

زن وشوهر جوانی سوار برموتورسیکلت در دل شب می راندند.

انها از صمیم قلب یکدیگر را دوست داشتند.

زن جوان: یواشتر برو من می ترسم

مرد جوان: نه ، اینجوری خیلی بهتره!

زن جوان: خواهش می کنم ، من خیلی میترسم

مردجوان: خوب، اما اول باید بگی دوستم داری

زن جوان: دوستت دارم ، حالامی شه یواشتر برونی

مرد جوان: مرا محکم بگیر

زن جوان: خوب، حالا می شه یواشتر برونی؟

مرد جوان: باشه ، به شرط این که کلاه کاسکت مرا برداری و روی

سرت بذاری، اخه نمی تونم راحت برونم، اذیتم می کنه

روز بعد روزنامه ها نوشتند

برخورد یک موتورسیکلت با ساختمانی حادثه آفرید.در این سانحه

که بدلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داد،

یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری در گذشت

مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود پس بدون این که زن

جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت خود را بر سر او گذاشت

و خواست برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش

رفت تا او زنده بماند

و این است عشق واقعی. عشقی زیبا


RE: عشق واقعی(داستانی زیبا از عشقی جاویدان) - Armina - 11-12-2012

تمام سیگارهای دنیا را هم دود کنی

کسی متوجه تنهایی تو نمی شود

به جز پیرمرد سیگار فروش...


RE: حتمأ حتمأ بخونید ....قشنگه... - Armina - 11-12-2012

به دنیایی تعلق دارم ای داد
که انسانیتش در انقراض است
من آنقدر زخم ها خوردم که دیگر
همیشه چشم هایم باز باز است!!!!


RE: حتمأ حتمأ بخونید ....قشنگه... - Armina - 11-12-2012

چشــم هـــای تــــــو

همیشــه چـــای را از دهـــان می انـــدازد!


و دستهایتـــــ ..

آه ..

وقتـــی دستهایتــــ را مـــی گیـــرم ..

تـــازه می فهمــــم

دوستـــــ داشتــن را بایـَـد


میان گرمـــای دستانتـــــ احساس کنـــم ..


RE: داستان عشق و دیوانگی - Armina - 12-12-2012

◆ بــــَ ـــعضے وَقتـآ بـــآیَـב ►


◆ یَقـِـﮧ ے {!!! اِحســآســـآتـــــــــ !!!} روُ بگیــــرے ►

◆ بزَنـے تــُــو ///گـــُوشِشـــ/// ►

◆ بـآ تـــَـمـآمـ< قُـבرَتـــــ > سَرش בآב بـزَنے بگے : ►

◆ خـــــــَــــفِـﮧ شُو בیگِـﮧ بَسِـﮧ ) ►

◆ تـــآ اَلآטּ ـهــَ ـــــــ ــــــر چــــــے ڪِشیـבَمـ ►

◆ بـﮧ خـــآطـِر تــــُــــــو بــُوבه ) ►


RE: عشق واقعی(داستانی زیبا از عشقی جاویدان) - Armina - 12-12-2012

درد دارد....

وقتی چیزی را کسر میکنی

که روزی با وجودت جمع زده ای